فیریتز ولف کتابی نوشته به اسم [حضرت] محمد (ص)، که دغدغه های یک نویسنده ی یهودی آلمانی را نسبت به یک بیگانه بیان میدارد. ولف برای یافتن راه حلهایی برای زندگی شخصی و فرهنگی و فرهنگی خود و شناخت خود از طریق شناختن “دیگری” به مطالعات شرق روی آورد. با این حال ولف به نتایج متفاوتی نه تنها در رابطه با خود ، بلکه در رابطه با شرق دست یافت.
ولف نوشتن کتاب [حضرت] محمد (ص) ، اولین درام خودش را در حالی شروع کرد که در فلانمر ، در سال ۱۹۱۷ می جنگید. این نمایشنامه داستان [حضرت] محمد (ص) و تلاش وی برای ایجاد دین اسلام را بیان می کند. برخلاف آنچه که تا آن زمان در ادبیات آلمانی و به تصویر کشیدن [حضرت] محمد (ص) به عنوان یک پیامبر شیطانی موسوم بود. ولف مانند گوته، [حضرت] محمد (ص) را برای یک پیامبر بودن و موسس یکی از بزرگترین مذاهب دنیا و کسی که به هر حال مردم پذیرایی پیامهایش بودند، به تصویر کشیده است.
نوشتههای مرتبط
وی زندگی نامه ای حضرت [حضرت] محمد (ص) را بر مبنای منابع مدیقی مسلمانان نوشته است. از نظر ولف آن اتفاقها که وی فکر میکرد به محیط اروپایی مرتبط هستند ، محیطی که وی خود را درآن مییافت. در میان بحبوحه ی جنگ جهانی، ولف حضرت [حضرت] محمد (ص) را به عنوان فردی که بسیار به عدالت معتقد بوده، به تصویر کشیده است. ولف یک پیامبر شرقی [حضرت محمد (ص)] را ستایش میکند. [حضرت] محمد (ص) دارای نقشی سمبلیک برای اروپاییان با نشان دادن وی به عنوان پشتیبان مردم و امپریالیسم است. با این کار ولف پاسخی را برای درک مفهوم “دیگری” ارائه میدهد، در جایی که با آداب و رسوم مذاهبی به غیر از یهودی و مسیحی هم سازگاری نشان میدهد.
همگام با تولستوی، یک ترجمه ی آلمانی قرآن یکی از کتابهایی بود که وی با خود به جنگها میبرد. در پیروی از دیگران هنرمندان و متفکران زمان خود که قادر به مسافرت به شرق نبودند، اما با این حال فلسفه هند را خواند.
حماسه گیل گمش در قبل و حین جنگ جهانی اول نمایشنامه [حضرت] محمد (ص) را می توان به عنوان بخشی از شرق شناسی آسمانی به شمار آورد. برای درک بیگانه و به منظور ارائه پاسخی برای زندگی روزمره به شمار میرفت. این تصویر سازی ولف، نسبتا به صورت آزادانه نسبت به تصویرسازی های کلیشه ای شرق بود که محققان دیگری آن را همواره ترویج میدادند. وی هیچ وقت، عربها را به عنوان افرادی بیعقل نشان نداد، تمام نقشها در نمایش نامه وی افرادی باهوش و با انگیزه هایی معقول و قابل درک مانند آلمانیها هستند.
نگرش بی تعصب ولف نسبت به این نقش های بیگانه ، به نظر می رسد نشان دهنده ی احترامی عمیق به فرهنگ اسلامی است. این احترام ممکن است نشان دهنده ی چیز بسیار مهمتری باشد ، علاقه ی ولف نسبت به یادگیری دیگری ، با پایان جنگ ، وی انتقادهای بسیاری را از آسمانی ها و دیگر اروپاییان کرد. وی به عنوان دکتر از جنگ خمایت می کرد ولی از ۱۹۱۶ شروع به طرح پرسش هایی درباره اش کرد. این نقطه ی عطف در ۱۹۱۷ وقتی دوستش پول بندر در جنگ در کنارش کشته شد، به وضوح معنای زندگی را مورد انتقاد قرار می دهد.
وی در یک خانواده ی اجتماعی و دموکراتیک بزرگ شده بود ، تجربه جنگ ، موزه های سیاست را برای او به جناح چپ تغییر داد. در پایان جنگ به شورای سربازان انقلابی پیوست. وی در خانواده ای بود که وی را به مستودن دست آوردهای فرهنگ یهودی ترغیب می کرد و تاریخ پیشینیان یهودی اش را. با در نظر گرفتن علاقه ی وی به اسلام ممکن است این طور به نظر بیاید که اجداد وی یهودیان Scfartic بودند که اولین بار به هلند و سپس به آلمان مهاجرت کردند، به خاطر تفتیش عقاید مذهبی اسپانیا – زندگی به عنوان یک یهودی در یک سرزمین آزادی به وی آموخته بود که تعصبات بی فکر، تفکر از بیگانگان و هرنوع نژاد پرستی را رد کند.
او به یک دبستان یهودی می رفت و به خاطر علاقه به مسائل مذهبی می خواست ربی شود. با این حال علی رغم غرور به پیشینه اش به صورت قانونی ، دین یهودی را انکار کرد. در سال ۱۹۱۳.
این باعث شد باپدرش قهر کند و دایی مورد علاقه اش مورتیسنر ، در یک نامه ی سری به او نوشت تا متقاعد کند که ریشه های مذهبی اش را رد نکند.
در یکی از این ها یادآوری کرد که یهودی است ۴۰۰۰ ساله است. ولف به آن چه که وی آن را اخلاق و وجدان در تمامی مذاهب دنیا می نامید، معتقد بود.
علی رغم سیر انتخابی که در پی گرفت هنوز هم رویای رفتن به فلسطین بعد جنگ و کار برای شهرک نشین های یهودی در سر می پروراند و و در این کار تناقض نمی دید، بسیاری از یهودی های آلمانی ، به صهیونیسم معتقد بودند در حالی که با خواندن قرآن ولف آنچه را که اساس جهانی همه ی مذاهب بود را بیان کرد. این مزیت همه ی انسان هاست که اگر ارتباطی با دنیای ابدی نداریم ، حداقل می توانیم چیزی ازآن کسب کنیم. این چیز یا فکر تبدیل به وجدان می شود و اساس هر مذهب را تشکیل می دهند.
این متن، ترجمه ی بخشی از کتاب German Identity in the Orientalist نوشته Doma K.Heizer Jewish است.