مقدمه
در یکی دو دههی اخیر شاهد ساخت و گسترش مجتمعهای بزرگ تجاری/ تفریحی در شکل ساختمانهای بزرگ و چندین طبقه در شهرهایمان بودهایم که جمعیت زیادی را به خود جلب میکنند. روند رو به گسترش ساخت این مراکز شناخت همهجانبهی آنها را ضروری مینماید. آنچه در پی میآید، تلاشی است برای شناخت زوایای گوناگون اثراتی که وجود این مجتمعهای بزرگ چندمنظوره بر شهر و ساکنان آن و بهویژه بر زنان برجای میگذارد. هدف اصلی در این مقاله تاکید بر هویت جنسیتی زنان و چگونگی بازتعریف آن در این مجتمعهای بزرگ است.
نوشتههای مرتبط
پیش از آن که به موضوع این مقاله دربارهی تاثیرات متقابل هویت جنسی/ جنسیتی و فضای مجتمعهای تجاری/ تفریحی بپردازیم، در آغاز به رویکردهای انتقادی اشاره میشود که از منظرهای گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به تحلیل و نقد این فضاها نشستهاند.
نگاه سیاسی اقتصادی به شکلگیری این مراکز تجاری بزرگ (مالها) در جستجوی پاسخ به این پرسش است که این مراکز از منافع چه کسانی در شهر حمایت میکند. به باور لوفور تحلیل انتقادی باید نشان دهد یک فضای مشخص چگونه و بنا بر چه استراتژیهایی ساخته میشود (لوفور ۱۳۹۷)، چرا که فضا تجلی روابط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و زمینهساز آنها است (کمال اطهاری ۱۳۹۸). لوفور فضا را بهعنوان موضوعی سیاسی و استراتژیک آکنده از پژواکهای ایدئولوژیک ارزیابی میکند. به باور وی تولید فضا شباهت بسیار به تولید کالاهای دیگر دارد. تولید فضا ابزاری است در دست اشخاص و گروههایی که فضا را از آنِ خود میکنند تا مدیریت و استفاده از آن را در ید قدرت خود نگه دارند (لوفور،۱۳۹۷).
ساخت مراکز تجاری بزرگ در تهران (و البته سایر شهرهای بزرگ) در دهه اخیر در نتیجه سیاستهای شهری شهرداریها گسترش یافته است. سرمایهی سوداگر پس از اشباع بخش مسکن و کاهش سود و بازدهی آن بهسمت فعالیت در بخش سودآور بناهای تجاری جلب شد یعنی درواقع گسترش مراکز تجاری بهویژه در شکل ساختمانهای بزرگ تجاری در نتیجه سیاستهای کلان شهری، هم برای تامین مالی شهرداری و هم تامین سود سرمایهی سوداگر بوده است. شرایط اقتصادی کشور و وجود واحدهای خالی فروخته نشده اقبال به ساخت بناهای مسکونی را به تدریج کم کرد و در عوض گرایش سرمایه به سمت ساخت مراکز تجاری سوق یافت. صدور پروانه تجاری حدوداً پنج برابر پروانههای عادی برای شهرداریها درآمد ایجاد میکرد. اگرچه هدف اوّلیه آن تأمین منابع مالی شهرداری برای خدماترسانی گستردهتر بود، این شرایط در عمل به نفع طبقات سرمایه دار و حاکم منجر شد (کاظمی، امیرابراهیمی ۱۳۹۸). روند حرکت سرمایه از بخش مسکن به تجارت نهتنها در ایران که در کشورهای مشابه منطقه مانند ترکیه نیز دیده میشود. فیضان ارکیپ ساخت گستردهی مراکز خرید و برج های اداری را به عنوان مکمل مسکن لوکس و پاسخ مناسبی برای سرمایههای بزرگ میداند که به دنبال مناطق سرمایه گذاری جدید بودهاند (Erkip 2003).
در این روند درآمد تجاری شهر بهجای توزیع در تجارت و کسب خرد، در دست صاحبان سرمایههای کلان و لایههای اجتماعی صاحبنفوذ جمع میشود، امری که پیدرپی به بازتولید ثروت و قدرت در لایههای اجتماعی خاص منجر میشود. رئیسدانا سیاستهای بازارگرایی افراطی را موجب ناعادلانهتر شدن توزیع درآمد و ثروت و ایجاد لایههای اجتماعی میداند که سهمشان از اقتصاد روز به روز فزونتر شده، از امکانات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی به نفع خود سود میبرند، منابع بانکی را در اختیار میگیرند، ساختمانهای تجاری و مسکونی غول آسا میسازند، منابع را از کشور خارج میکنند و در فساد و زدوبند نیز حضور دارند (رئیس دانا ۱۳۹۸).
سیاستهای شهری اینچنین که در راستای سیاستهای نئولیبرالی تحلیل میشود، روند توزیع نابرابر منابع و امکانات شهری را تشدید میکند و در مقابل سیاستهایی قرار میگیرد که بر حق برابر شهروندان استوار است. در چنین شهری با حق برابر ساکنان سرمایهگذاری در خدمت نیاز اجتماعی و نه سود شخصی درمیآید. شهری که در آن نهادهای عمومی از منابع مشترک همگانی در مقابل تصرف خصوصی حفاظت میکنند؛ در آن برای همهی سکونتکنندگان ظرفیت برابری برای اثرگذاری بر تصمیمات موثر بر فضاها، نهادها و منابع مشترک تضمین میشود. هر مداخلهی طراحانهای که ادعای ارتقای شهر گشوده را بدون دنبال کردن این اهداف حیاتی دارد اگر نه فرینده به شدت ناقص خواهد بود (نیل برنر ۱۳۹۸).
این مجتمعها بهعنوان تجلی مادی روابط قدرت در سطح کلان اقتصاد سیاسی شهر، همچنین تاثیرات ناگواری در تغییر بافت اجتماعی منطقهای خود برجای میگذارند. ساخت و استقرار این نوع مجتمعها در یک محله یا منطقه یاعث بالارفتن قیمت زمین و ساختمان در آن جا شده و بهمرور بافت اجتماعی ساکنان را تغییر میدهد. در این روند دگرگونی که به پدیدهی اعیانسازی مکان مشهور است، لایههای تهیدست اجتماعی بهاجبار از این مناطق اعیانشده به مناطق پایینتر و حاشیهای شهر عقب رانده میشوند. رویکردهای رادیکال ساخت این مجتمعها در شهر را محرومیتزا و تبعیضآمیز میدانند، آنها را بهعنوان فضاهای قلعهمانند و نخبهگرا به نقد میکشند. روندی که لوفور آن را در راستای سیاستهای جداییگزینی فضایی در کلانشهرها تحلیل میکند (Ana Aceska & Barbara Heer 2019). در خلال چنین روندهای فضایی در شهراست که به باور لوفور، گروههای فرودستتر استثمار میشوند (لوفور ۱۳۹۷). لوفور نظریهی “حق به شهر” خود را در مقابل این روندهای تبعیضآمیز در شهر مطرح میکند و با تاکید بر حق برابر همهی استفادهکنندگان و ساکنان شهر از فضا، چگونگی تحقق آن را در دستور کار هر برنامهی جامعهمدار شهری قرار میدهد.
پژوهشگران شهر ساخت و گسترش این مراکز را همچنین بهدلیل آسیب به ماهیت کاملا عمومی این قلمروهای شهری به نقد میکشند. ساختمانهای بزرگ تجاری بهمرور جایگزین فضاهای خرد تجاری خدماتی در سطح محله، ناحیه، منطقه و حتی شهر میشوند یعنی جای فضاهایی را میگیرند که در ماهیت خود کاملا عمومی بهشمار میآیند. در این روند تغییرات، فضاهای همگانی با دسترسی آزاد تبدیل به فضاهای کنترلشدهی نیمهخصوصی میشود. این مراکز در فضاهایی کنترل شده با مکانیسمهای امنیتی و تحت نظارت دقیق و مقرراتی که توسط مالکان خصوصی تنظیم و به کار گرفته میشود، قرار دارند. آنها غالباً خود را با مرزهای مکانی کاملاً واضح از محیط پیرامونی جدا و از سایر اشکال بازارهای شهری متمایز میکنند، بهطوریکه حرکت و رفتار آزادانه افراد در بخشی از فضای عمومی محدود و مشروط میشود. آنها موجب زوال ماهیت کاملا عمومی بسیاری از فضاها و فعالیتها میشوند و درواقع به قلمرو عمومی شهر که در دسترس همگان است، آسیب میزنند (Els Leclercq 2018).
کنترل رفتار در این فضاهای عمومی موجب میشود تا بسیاری از فعالیتهای آزاد در قلمرو عمومی شهر مانند دستفروشی، نوازندگی خیابانی و … یا فعالیتها و تجمعهای دموکراتیک در این مجتمعها غیرمعمول یا ممنوع باشد، پدیدههایی که موجب تنوع، سرزندگی و نشاط فضاهای عمومی میشوند (Els Leclercq 2018). این رویدادها فرصتهایی را برای شهروندان پدید میآورد تا بهطور فعال با دیگران در فضا درگیر شوند، تعامل فعال از طریق گفتار و عمل بهجای مصرف صرف کالا و خدمات. تعاملی که به باور آرنت جوهرهی حوزه عمومی را نشان میدهد (Els Leclercq 2018). در این رویکرد به حوزهی عمومی، پژوهشگران این مراکز را پدیدهیی از اقتصاد جهانی بهشمار میآورند که باعث کاهش عاملیتهای انسانی و محلی میشود (Ana Aceska & Barbara Heer 2019).
در کنار این ویژگیهای پرسشبرانگیز، پژوهشگران به جنبههای مثبت در این مجتمعها نیز توجه کردهاند:
تمرکز تعدادی بیشمار فعالیت در یک مجتمع (معمولا چندین طبقه و بلند) امکان تدارک تجهیزاتی را فراهم میآورد که تامین آن شاید برای تکتک آن فعالیتها مقرون بهصرفه نباشد. این مراکز سربسته عموما از تجهیزات تهویه هوا استفاده میکنند، درنتیجه در مقابل گرمای زیاد تابستان و سرمای سوزناک زمستان، محیطی مطلوب با دمای آسایش فراهم میآورند که خرید و فروش و فعالیتهای فراغتی را با لذت و آرامش همراه میسازد. ازسویدیگر، این مراکز تجاری در تمام زمان فعالیت خود، چه در روز و چه در شب، بهلحاظ ایمنی فضایی مناسب فراهم میآورند. وجود نگهبانان و نیز تجهیزات نظارتی در همان حالی که فضا را از دسترس بعضی افراد، گروهها و فعالیتها خارج میکند، فضا را برای استفادهکنندگان خود ایمن و راحت میسازد. فضایی که بهویژه در شب در مراکز شهرهای بزرگ بهراحتی نمیتوان یافت. تامین امنیت در این مجتمعها بهویژه از منظر زنان و نیز دختران جوان پدیدهی است موثر در افزایش حضور و فعالیت زنان که در پژوهشهای کشورهای دیگر منطقه با شرایط مشابه اجتماعی فرهنگی نیز بدان اشاره شده است (فیضان اِرکیپ در ترکیه، جوری و منون در شهرهای هند). فیضان ارکیپ بهنقل از جکسون (۱۹۹۸)، بیفرهنگی خیابانها در کلانشهرهای ترکیه را عامل مهمی در استقبال از فضای امن این گونه مجتمعهای خصوصی خرید میداند (Erkip 2003). همچنین جوری و منون در پژوهشی که در شهر دهلی هند انجام دادهاند، به اهمیت امنیت فضای مالها برای زنان فروشنده و خریدار اشاره کردهاند (Johri & Menon 2014).
امنیت فضای عمومی بهویژه برای زنان در مقابل مزاحمتهای کلامی و غیرکلامی آزاردهندهی معمول در این فضاها موضوعی بنیادی است که با ایجاد احساس آسودگی موجب افزایش استفادهی زنان از این فضاها بهعنوان بخشی از قلمرو عمومی میشود، هم بهعنوان فروشنده کالا و خدمات و هم بهعنوان خریدار و مصرفکنندهی آنها. به این دلیل وجود این مراکز در شهر با امکان افزایش حضور و فعالیت زنان در قلمرو عمومی شهر، برای زنان کارآفرین و مفید بوده، به استقلال فردی آنها کمک میکند.
در این راستا همچنین به اثرات اجتماعی فرهنگی ژرفتر فضای عمومی امن بر هویتها و نگرشهای گروههای گوناگون اجتماعی اشاره شده است. پژوهشگران به دگرگونیهایی توجه کردهاند که فضاهای امن عمومی میتواند بهواسطهی حضور و فعالیت بیدغدغهی زنان در نگرشهای جنسیتی ایجاد کنند و موجب تقویت نگرشهای متعادلتر جنسیتی در مقابل هنجارهای نهادینهشدهی نابرابر شوند (صدوقیانزاده ۱۳۹۲).
در ادامه بیشتر به موضوع هویت جنسیتی در پیوند با فضای این مجتمعها توجه و از زوایای دیگری به آن نگاه میکنیم.
هویت جنسیتی و فضای مال
رویکرد انتقادی نسبت به موقعیت زنان در رابطه با مالهای تجاری در ایران نشاندهندهی تعاملی پیچیده میان هویت جنسیتی و فضای ساختهشدهی مالهاست. پژوهشگران حوزهی فضا همواره به فضا بهعنوان موجودیتی پویا و ناتمام اشاره کردهاند (از جمله Massy 2005). سازمانهای اجتماعی و فرآیندهای موجود در فضا بهطور مستمر آن را شکل داده، دگرگون میکنند، بدان مفهوم که فضا ظرفی بیطرف برای رخدادن رویدادها نیست و بر اثر آنها تغییر میکند. اما درعینحال خود نیز در شکلگیری رویدادها و هویتها نقش بازی میکند. فضا در تغییر مداوم خویش رویدادها را شکل داده، هویتها را تغییر میدهد. نگاه به این تعامل مستمر از منظرهای متفاوت پیچیدگی آن را روشن میسازد. این رابطه در شرایط ایران ویژگیهای خود را دارد. در شرایط اجتماعی فرهنگی حاکم بر حوزهی عمومی در ایران میتوان به نقش بهمراتب پیچیدهتر این فضاهای بستهی نیمهعمومی در تعامل میان هویت جنسیتی و فضا و به تاثیرگذاری هویت جنسیتی بر بازتعریف هویت فضا اشاره کرد.
نازگل باقری در پژوهشی که در تهران با مقایسهی مراکز خرید سنتی و مالهای مدرن انجام داده، با تاکید بر سرشت متغیر فضا به تعامل میان هویت جنسیتی و فضای این مالها اشاره کرده است. وی بهخوبی نشان میدهد که تعریف فضای مال از کنشهای زنان، دختران و جوانان متاثر میشود و با شیوهای که آنان در تصرف و تخصیص فضا بهکار میبرند، سهم خود را در بازتعریف این فضای پویا ایفا میکنند (Bagheri 2014).
زنان غالباً بهعنوان موضوع مشاهده (Day 2011) در مورد ایران توسط دو گروه مشاهده و نظارت میشوند، اول کاربران مرد فضای عمومی که زنان را به عنوان ابژهی جنسی تماشا میکنند و دوم پلیس منکرات (و گاه افراد محلی) که به آنها شریعت، هنجارها و قوانین رسمی را یادآوری میکنند (Bagheri 2014). ناظران اخیر بهندرت به فضای داخلی این مجتمعها وارد میشوند و در بیشتر موارد حضور آنها تنها در ورودی اصلی ساختمان مشاهده میشود. سختگیری پلیس منکرات در این مجتمعها کمتر است چرا که این مراکز مکانهایی نیمه عمومی هستند و پلیس منکرات بهسهولت به آنها وارد نمیشود. عدم تمایل پلیس منکرات به ورود به این فضاها همچنین بدین علت است که حضور و فعالیت زنان و دختران در این مجتمعهای سربسته کمتر بهچشم میآید. آنها کمتر در معرض دید عموم هستند و حساسیت کمتری برمیانگیزند. در این شرایط تا حدودی از مشاهدهی مستقیم پلیس مد نیز پنهان میمانند، امری که باعث میشود تحرک جوانان و زنان در این فضاها در مقایسه با فضاهای باز عمومی و مناطق سنتیتر شهر از سوی مراجع رسمی شهر راحتتر تحمل شود. این شرایط یعنی بستهبودن فضا و ویژگی نیمهعمومیِ حفاظتشده آنها و عدم حضور مستقیم پلیس منکرات برای استفادهکنندگان این مجتمعها بهویژه جوانان و زنان ایرانی نوعی احساس آزادی و رهایی از نظارت فراهم میآورد. آنان در نوع رفتار، پوشش و ارتباط با یکدیگر احساس آزادی عمل بیشتری میکنند و درنتیجه میتوانند در تعریف مجدد فضا آنگونه که میل و ارادهی آنان است، شرکت کنند (Bagheri 2014). زنان معنای دلخواه خود را به فضا میبخشند. احساس رهایی از کنترل و نظارت در کنار سایر جنبههای مثبت این مجتمعها موجب استقبال جوانان و زنان ایرانی از فعالیتها و امکانات این فضاها میشود. درواقع شیوهی حضور و نوع کنشهای زنان و جوانان در تصرف و تخصیص فضا بهطور جدی در تعریف مجدد هویت فضا دخالت میکند.
اما این تعامل میان هویت جنسیتی و فضا را از منظر دیگری نیز میتوان نگریست که نمیتوان آن را مثبت و در جهت رهایی و عاملیت مستقل زنان بهشمار آورد. منظور تاثیراتی است که هویت جنسیتی از حال و هوا و فضای این مجتمعها میپذیرد، تاثیراتی که بازتعریف و بازتولید هویت جنسیتی را با تاکید بر سوژگی مدرن و بدن زنانه و در راستای ارزشهای دنیای سرمایهداری هدایت میکند.
بیتردید یک سوی تعامل پیچیدهی هویت جنسیتی زنان با فضای مالها در سرشت این فضاها بهعنوان فضاهای بازنمایی کالا و خدمات مدرن دیده میشود. امری که مخاطب آن بیش و پیش از همه زنان و هویت جنسی و جنسیتی آنان است. نظام تولید کالایی در بازار جهانی سرمایهداری بر پایهی مصرف استوار است. سرمایهداری همچنان مدعی آزاداندیشی و آزادی عمل است و برای تشویق مصرف و بقای خود نه بهواسطهی زور که از راه تبلیغ و تشویق، و نیز با شیوهای پیچیده و ظریف، از راه برساخت هویتهایی عمل میکند که در نهایت امر و هرچه بیشتر برای تحقق هویت خود به مصرف کالاهای تولیدی و خدمات مدرن روی میآورند. در این راستا، نظام تولید و مصرف کالا تلاش میکند سوژهای را شکل دهد که ظاهرا انتخابهایی داوطلبانه و آزاد دارد. این سوژه با میل خود و فعالانه در شرایطی که قدرت سرمایه در فضای اجتماعی فرهنگی و تبلیغات رسانهها فراهم میآورد، دست به انتخاب میزند. درواقع قدرت سرمایه و بازار تلاش میکند هویت مدرن و بهویژه سوژگی زنانه را در پیوند با مصرف کالای مدرن بازتعریف کند (Scharff 2014; Chen 2013).
ماهیت درونیشدهی قدرت نیازی به اعمال فشار و اجبار بیرونی ندارد. مکانیسم قدرت از راه شکلدادن به سوژهی مدرن، و امیال و آرزوهای سوژه عمل میکند. روشهایی که ساختار قدرت برای اعمال قدرت بر انسان بهکار میگیرد، با نفوذ به درون فرد و با شکلدادن و سرشتن تصاویر و آمال ذهنی وی هدایت میشود. تحلیل فوکو نسبت به قدرت و نگاه وی به عاملیت سوژه در اینجا بسیار روشنگر است. به باور وی، قدرت بهواسطهی فرد اعمال میشود. نحوهی ارتباط قدرت با فرد نه آنگونه که بر علیه فرد که در راستای کنش فرد قرار میگیرد. قدرت بیرون از سوژه وجود ندارد بلکه از راه تمایل و انتخاب فرد تحقق مییابد. قدرت در سطحی “عمیق تر” عمل میکند (Scharff 2014). بهاینترتیب، قدرت درونی میشود و بهواسطهی هنجارها، خواستهها و امیال فرد اعمال میشود.
در این راستا سرمایه قدرت خود را با برساختن و تعریف هویت مدرن تحقق میبخشد؛ این سوژهی مدرن بنا به باور بوردیو، با مصرف کالاها و خدمات مدرن منزلت و جایگاه اجتماعی خود را تعریف میکند. به تعبیر وی مواضع زیباشناسانهیی که به طور عینی و ذهنی در زمینه هایی مانند آرایش، پوشاک یا دکوراسیون منزل اتخاذ می شود، فرصتی است برای تجربه کردن یا محرز ساختن و به رخ کشیدن موقعیت شخص در فضای اجتماعی (بوردیو، ۱۳۹۱: ۳۵ و ۹۴). سوژهی مدرن هویت خود را با بازنمایی سبک زندگی و سلیقهی مدرن در مصرف کالا و خدمات متمایز میکند، چرا که در جهان کنونی فعالیتهای فراغتی و مصرفی از ابزارهای اساسی هستند که فرد بهوسیله آن روایت معینی از هویت شخصی را محفوظ میدارد (چاوشیان، ۱۳۸۱: ۷۲). سبک زندگی و سلیقههای غالب در مصرف کالاهای فرهنگی در بستر تعریف هویت فرهنگی، اجتماعی شکل میگیرند (چاووشیان تبریزی ۱۳۸۱؛ سازگارا ۱۳۸۲).
ابژهگی و سوژهگی بدن زنانه
در دنیای سرمایهداری زنان سوژههای مصرفکنندهی ایدهآلی هستند (Scharff 2014). بهطورمعمول زنان در نظام خانواده بهویژه خانوادهی لایههای متوسط و مرفه اجتماعی در انتخاب لوازم زندگی و خرید نقش عمدهای بر عهده دارند و نظر و سلیقهی آنان در انتخاب کالاها اهمیت دارد. اما بسیار مهمتر و در رابطه با موضوع هویت جنسی و جنسیتی، تاثیراتی است که موضوع بدن و مدیریت آن در این میان بر هویت زنان بر جای میگذارد. پدیدهی زیبایی و جذابیت چهره و بدن زنانه، بهعنوان یک هنجار قدرتمند اجتماعی فرهنگی و الزامآور زنان را به مصرفکنندههای ایدهآل جهان سرمایهداری تبدیل میکند. (Eva Chen 2013).
اندیشهی محوری در رویکرد انتقادی به بدن آن را نه یک هستی زیستشناختی و روانشناختی بلکه پدیدهای میداند کـه بـه صورت اجتماعی ساخته میشود. درواقع در این رویکرد هویت فرد یک هستیِ بدنمند است. فرد بهواسطهی شیوهی بازنمایی بدن، خود را متمایز کرده، روایت معینی از هویت خود ارائه میکند. بدن بهعنوان یک رسانهی مهم در تعریف هویت شخص نقش بازی میکند (آزادارمکی و چاوشیان ۱۳۸۱).
ارتباط دیرینه میان زنان و مصرف شاید بیش از همه بر اساس ارزشهای بدن بهعنوان امری اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی قرار دارد. زنان طی تاریخ تحولات جنسیت و با وجود همهی دگرگونیهای اجتماعی در راستای تحقق استقلال فردی و بهدستآوردن حقوق برابر جنسیتی، همچنان بهعنوان ابژهی جنسی نقشی منفعل (کنشپذیر) بازی کردهاند. ابژهگی جنسی زنان همواره موضوع زیبایی و نمایش زیبایی و جذابیت را برای زنان بهدنبال داشته، موضوعی که به بدن زنان و چگونگی بازنمایی آن در اجتماع ارتباط مستقیم پیدا میکند. صرفنظر از آن که موضوع زیبایی و فریبندگی برای زن در تاریخ رابطهی دو جنس به چه شکلی بوده، و ارزشهای زمخت و ظریف آن چگونه پایداری و جانسختی کرده است، میدانیم که هرگز با چنین شدتی بازنمایی نشده است. آنچه حیات این باور را تداوم بخشیده، و بر تنور آن دمیده، بیگمان نظام بازار و حاکمیت روابط کالایی است که در شکل اخیر سرمایهداری نئولیبرال گسترش وسیع و جهانی یافته است، امری که نقد شیوهی عمل سرمایهداری در استفاده از نابرابریهای جنسی را ضروری میسازد (frazer 2013; Scharff 2014). آرمان زیبایی و بدن ایدئال زنانه بهعنوان یک الزام اجتماعی بر زنان و پیکر آنان تحمیل میشود، در هویت جنسی و جنسیتی درونی میشود و کنشهای سوژگی زنان را هدایت میکند. با تسلط این هنجار قدرتمند اجتماعی، زنان از سویی هویت خود را بهعنوان ابژهی زیبایی و جذابیت تعریف میکنند و از سوی دیگر با پذیرش این هویت در نقش سوژه به بازتولید آن میپردازند.
قدرت با بازنمایی مستمر تصویر زنانگی بهعنوان ابژهی زیبا و درونیکردن این تصویر در هویت اجتماعی عمل میکند. همانگونه که فوکو پیکر آدمی را در ارتباط بـا مـکانیسمهای قـدرت و بهعنوان ابژهی قدرت تحلیل میکند، تصویر بدن دستکاری و اداره میشود، ساخته و رام شده، اطاعت میکند و مهار میشود (فوکو ۱۳۸۸، ۱۷۰). به باور فوکو، بدن انسان کانون قدرت میشود و این قدرت به جای آنکه همچون دوران مـاقبل مـدرن تـجلی برونی پیدا کند، تحت انضباط درونی ناشی از کنترل ارادی حرکات بدن قرار میگیرد (آزادارمکی و چاوشیان ۱۳۸۱). کنترل منظم بـدن و مدیریت بازنمایی آن با لباس و آرایش برای زنان بهعنوان هنجاری قدرتمند جاری در مناسبات انسانی، ابزاری اساسی است که از ورای آن هویت خود را تعریف میکنند و در جامعه بهتصویر میکشند. برساخت مسئله زیبایی برای زنان و احساس نیاز به آن به یک الزام اجتماعی بدل شده است. قدرت متبلور در نظام سرمایه بدن زنان را تحت اختیار میگیرد.
درعینحال در جهانی که هر پدیدهای قابل تبدیلشدن به کالا است و سرمایهی سوداگر در جستوجوی ناگزیر خود برای کسب سود هر پدیدهیی را قابل خرید و فروش میکند، زیبایی بهعنوان امری دستیافتنی و امکانپذیر، رفتار و کنش زنان را برای دستیابی به آن هدایت میکند. تعامل میان بازنمایی بدن و هویت، زنان را بهشدت بهسمت مصرف کالاهای زیباسازی متمایل میکند. تاریخ کنونی جهان در دورهی جهانیشدن شاهد حضور فراگیر تبلیغات در این زمینه است. جهان سرمایه با تاکید بر اهمیت بدن و مدیریت آن به تقویت بازارهای زیبایی زنانه، صنعت مد، لوازم آرایشی و زیباسازی پوست و مو، سالنهای زیبایی، گسترش جراحیهای زیبایی و تولید کالاهای فراوان در این راستا میپردازد. تبلیغات فراگیر نیز در دورهی جهانیشدن، از تبلیغات مستقیم کالا در رسانهها تا نمایش غیرمستقیم آنها در فیلمها و سریالها، ویترین فروشگاهها و … در کوچه و خیابان زمینهساز این جهان مصرفی است. در این رویکرد جهان سرمایه از یکسو و هنجار قدرتمند زیبایی زنان از سوی دیگر بهطور مستمر یکدیگر را بازتولید میکنند و گسترش میدهند (Johri & Menon 2014).
جهان سرمایه با بازنمایی مدرن خود در این مجتمعها و مالهای تجاری در همین راستا عمل میکند. این مجتمعها بهلحاظ کالبدی نمایی چشمگیر در شهر بهنمایش میگذارند و همچون منومانها جلوهگری میکنند. این بناهای بزرگ که معمولا در آنها به جنبهی زیباییشناختی فضا تاکید زیادی میشود، با ایجاد فضاها و نماهای مدرن برای جذب مخاطبان به استقبال مصرفکنندگان طبقهی متوسط و مرفه مدرن میروند.
صرف نظر از اینکه آنها محل عرضه و فروش انواع کالا و خدمات برای انواع مشتریان هستند، اما مخاطب آنها بهطور ویژه زنان و در آن میان، بدن زنان است. در میان همهی کالاهایی که در این مراکز عرضه میشوند بهیقین میتوان گفت سهم قابل توجهی به امر زیبایی بدن زنان تعلق دارد: انواع و اقسام پوشاک (لباس، کفش و کیف …) و نیز لوازم آرایشی و بهداشتی صورت و بدن زنانه. این مراکز بیشازهمه با هدفگرفتن امر زیبایی بدن زنانه و با نمایش انواع و اقسام پوشاک و لوازم آرایش زنانه و … ، به پشتیبانی از صنعت مد و آرایش میپردازند. آنچه در این راستا در این مجتمعها چشمگیر است، بازنمایی متمرکز این نوع کالاها در آنهاست، پدیدهای که این مراکز را تبدیل به مکانی برای ترویج و تشویق وسیع مصرف کالاها و خدمات مدرن زیباسازی بدن زنانه و بدان واسطه تشویقی برای شکلگیری هویت جنسی و جنسیتی میکند که ابژهگی و سوژهگی زن زیبا را بازتولید میکند.
جمعبندی
در بحث این نوشتار به نگرشهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگیِ گوناگونی توجه شد که از منظرهای متفاوت به تحلیل فضای مجتمعهای تجاری، تفریحی نشستهاند، جنبههای مثبت و جنبههای منفی اثرات این مجتمعها بر شهر و ساکنان آن. نقطهی کانونی بحث به پیوند و رابطهی میان هویت جنسیتی و فضای این مجتمعها توجه کرده است. این تعامل در شرایط سیاسی، اجتماعی کنونی ایران نیز جنبههای گوناگون مثبت و منفی دارد: جنبهی مثبت آن در پیآمد ایجاد فضای امنی دیده میشود که عاملیت زنان و جوانان را در تصرف و تخصیص فضای مال بازنمایی میکند و ویژگی پرسشبرانگیز این رابطه به تاثیراتی اشاره میکند که فضای مال و فعالیتهای آن بر هویت جنسی و جنسیتی زنان بهعنوان ابژهی زیبا گذاشته، عاملیت زنان را در جهت بازنمایی بدن زیبا جهت میدهد.
منابع و مراجع
آزادارمکی، تقی و چاووشیان تبریزی، حسن (۱۳۸۱)، بدن به مثابه رسانه هویت، مجله جامعهشناسی ایران، شماره ۴
اطهاری، کمال (۱۳۹۸)، حق به شهر: علیه سلطه نوفئودالیسم بر شهر تهران، https://www.shahrnegar.com/product/right-to-the-city
برنر، نیل (۱۳۹۸)، شهر گشوده یا حق به شهر؟ برگردان همن حاجیمیرزایی، فضا و دیالکتیک (مجله آنلاین)، شماره ۱۱
بوردیو، پیر (۱۳۹۱)، تمایز، نقد اجتماعی قضاوت های ذوقی، ترجمه حسن چاوشیان، تهران: نشر ثالث چاپ دوم
چاوشیان تبریزی، حسن، (۱۳۸۱)، سبک زندگی و هویت اجتماعی، پایان نامه دکتری، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران
رییسدانا، فریبرز (۱۳۹۸)، انفجار کار بنزین بود یا پرتوهای نیولیبرالیسم، اخبار روز (مجله آنلاین)T https://www.akhbar-rooz.com/
سازگارا، پروین (۱۳۸۲)، بررسی سبک زندگی قشر دانشگاهی و بازاریان سنتی (طبقه متوسط جدید و قدیم ایران)، پایان نامه دکتری، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران
صدوقیانزاده، مینوش (۱۳۹۲)، فضا و جنسیت در شهر تهران، توزیع مکانی هویتهای فضایی، جنسیتی در شهر تهران، مجله معماری و ساختمان، ویژهنامه معمارزن ایرانی، شماره ۳۴، ص ص. ۲۱۰ – ۲۱۲
فوکو، میشل (۱۳۹۸)، مراقبت و تنبیه، تولد زندان، ترجمهی نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، چاپ شانزدهم، تهران، نشر نی
کاظمی، عباس؛ امیرابراهیمی، مسرت، (۱۳۹۸)، گونهشناسیمجتمعهایتجاریدرشهرتهران، فصلنامه انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، سال پانزدهم، شماره ۵۶
لوفور، هانری (۱۳۹۷)، تاملاتی در باب سیاست فضا، برگردان ایمان واقفی، فضا و دیالکتیک (مجله آنلاین)، شماره ۱۰
Aceska, Ana & Barbara Heer (2019), Everyday Encounters in the Shopping Mall: (Un)Making Boundaries in the Divided Cities of Johannesburg and Mostar, Anthropological Forum, ۲۹:۱, ۴۷-۶۱, DOI: 10.1080/00664677.2019.1585751
Bagheri, Nazgol (2014) Mapping women in Tehran’s public spaces: a geo-visualization perspective, Gender, Place & Culture: A Journal of Feminist Geography, ۲۱:۱۰,۱۲۸۵-۱۳۰۱, DOI: 10.1080/0966369X.2013.817972
Chen, Eva (2013), Neoliberalism and popular women’s culture: Rethinking choice, freedom and agency, European Journal of Cultural Studies, ۱۶(۴) ۴۴۰–۴۵۲, DOI: 10.1177/1367549413484297
Day, Kristen (2011) “Feminist Approaches to Urban Design.” In Urban Design: Roots, Influences,and Trends: Companion to Urban Design, edited by Tridib Banerjee and Anastasia Loukaitou-Sideris, 150–۱۶۱. London: Routledge
Els, Leclercq, (2018), Privatisation of the Production of Public Space (PHD. Dissertation, Delft University of Technology, Faculty of Architecture and the Built Environment)
Erkip, Feyzan (2003), The shopping mall as an emergent public space in Turkey, Environment and Planning A, volume 35, pages 1073 -1093
Frazer, Nancy (2013), How feminism became capitalism’s handmaiden – and how to reclaim it, The Gaurdian, ۱۴ Oct 2013
Johri, Rachana Dr. and Menon, Krishna Dr. (2014) “Daily Border Crossings: Negotiations of gender, body and subjectivity in the lives of women workers in urban malls, Cultural Encounters, Conflicts, and Resolutions: Vol. 1 : Iss. 1 , Article 4. Available at:https://engagedscholarship.csuohio.edu/cecr/vol1/iss1/4
Massey, Doreen (2005), For Space. London: Sage Publications
Sadoughianzadeh, Minoosh (2008), Gender and Space in Tehran. PHD Thesis, Faculty of Architecture, Urban Planning and Landscape Planning, University of Kassel, Germany.
Scharff, Christina (2014), Gender and Neoliberalism: Exploring the Exclusions and Contours of Neoliberal Subjectivities, Theory, Culture & Society