انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

یادداشتی مختصر در باب خاستگاه‌ها، تطور و معنای «توصیف فربه» (۱)

نویسنده: Joseph G. Ponterotto (دانشگاه فوردهام، نیویورک).

برگردان: یوسف سرافراز

چکیده: در این یادداشت، خاستگاه‌ها، تطور چندرشته‌ای و تعریف «توصیف فربه[۱]» مرور شده است. مفهوم «توصیف فربه» علی‌رغم کاربرد بسیاری که در ادبیات کیفی دارد، اغلب برای پژوهشگران، در همه سطوح، گیج‌کننده است. در این یادداشت، ریشه‌های این سردرگمی کاویده شده و نمونه‌هایی از «توصیف فربه» آورده شده است. مقاله با دستورالعمل‌هایی برای ارائه‌ی «توصیف فربه» در گزارش‌های مکتوب خاتمه می‌یابد.

«توصیف فربه» یکی از مهم‌ترین مفاهیم در فرهنگ لغات پژوهشگران کیفی است. در حقیقت، نمایه‌ی موضوعی تقریبا هر کتاب درسی مهمی که در باب روش‌های کیفی طی سه دهه‌ی اخیر منتشر شده است، شامل یک یا چند مدخل تحت عنوان «توصیف فربه» یا «توصیف، فربه» است (برای نمونه: Bogdan & Biklen, 2003; Creswell, 1998; Denzin, 1989; Denzin & Lincoln, 2005; Lincoln & Guba, 1985; Marshall & Rossman, 1999; Patton, 1990). علی‌رغم کاربرد و پذیرش گسترده‌ی اصطلاح «توصیف فربه» در پژوهش کیفی، به نظر می‌رسد در مورد این‌که این اصطلاح دقیقاً به چه معناست سردرگمی وجود دارد (Holloway, 1997; Schwandt, 2001). از حیث شخصی، من با این سردرگمی در دو سطح مواجه‌ام. نخست، در پژوهش و نوشتار کیفی خودم در طول سال‌ها به دفعات تقلا کرده‌ام تا مفهوم «توصیف فربه» را کاملا درک کنم. دوم، در تجربه‌ی تدریس  و نظارت بر پژوهش کیفی دریافتم که دانش‌جویان و همکاران در تلاش‌هایشان برای فهمیدن و عمل کردن به «توصیف فربه» در کارشان کلنجار می‌روند. این مجموعه تقلاها بود که من را به مطالعه دقیق‌تر مفهوم «توصیف فربه» برانگیخت تا یافته‌هایم را با خوانندگان The Qualitative Report (TQR) به اشتراک گذارم.

اهداف این یادداشت مختصر عبارت‌اند از : (الف) روشن ساختن خاستگاه‌های مفهوم «توصیف فربه»؛ (ب) ردیابی تطورش در رشته‌های مختلف؛ (ج) تعریف جامع این مفهوم؛ (د) ارائه‌ی نمونه‌هایی از «توصیف فربه» در ادبیات منتشرشده و (ه‍) پیشنهاد دستورالعمل‌هایی برای ارائه‌‌ی «توصیف فربه» در مطالعات غیرمردم‌نگارانه. با تحقق این اهداف، امیدوارم تا در فهم‌ و استفاده‌مان از مفهوم «توصیف فربه» به نوعی وضوح و اجماع برسیم.

خاستگاه‌های «توصیف فربه»

گرچه بسیاری از پژوهشگران هنگامی که «توصیف فربه» را معرفی می‌کنند، به تفسیر فرهنگ‌های کلیفورد گیرتز[۲] (۱۹۷۳)، انسان‌شناس آمریکایی، ارجاع می‌دهند؛ همچنان که خود گیرتز خاطرنشان می‌کند، این اصطلاح و مفهوم با گیلبرت رایل[۳]، فیلسوف بریتانیایی حوزه متافیزیک در دانشگاه آکسفورد، آغاز می‌شود. ریشه‌ی این مفهوم را می‌توان در اثر رایل، مفهوم ذهن (۱۹۴۹)، یافت، جایی که او با جزئیات بسیار از «توصیف کار فکری» (ص ۳۰۵) بحث می‌کند. نخستین تقریر اصطلاح کنونی، توصیف «فربه»، در دو سخنرانی رایل ظاهر شد که در اواسط دهه ۱۹۶۰ با عنوان Thinking and Reflecting  و The Thinking of Thoughts: What is “La Penseur” Doing? منتشر شدند. هر دو سخنرانی در Collected Papers (1971) اثر رایل منتشر شدند که پژوهشگر علاقه‌مند کیفی به راحتی می‌تواند بیابدشان.

برای رایل (۱۹۷۱) توصیف «فربه» متضمن نسبت دادنِ نیت‌مندی به رفتار یک فرد است. او [برای تصریح معنای مدنظرش] از نمونه‌ی زیر استفاده می‌کند:

«یک گلف‌باز تنها، با شش توپِ گلف جلوی رویش [sic]، به هر یک از آن‌ها، یکی پس از دیگری، به سمت یک  green  [منطقه حول حفره زمین گلف]، ضربه می‌زند. او [sic] سپس می‌رود و توپ‌ها را جمع می‌کند، بر می‌گردد به جایی که [sic] پیشتر بود، و دوباره آن را تکرار می‌کند. او چه می‌کند؟» (ص ۴۷۴).

توصیف «نحیف»[۴] این رفتار این است که گلف‌باز به صورت مکرر به یک شیء سفیدِ گردِ کوچک با یک چوب گلف شبیه وسیله به سمت یک green ضربه می‌زند. توصیف «فربه»، رفتار را درون بافت زمین گلف و بازی گلف تفسیر می‌کند، و تفکر و نیت‌مندی را به رفتار مشاهده‌شده نسبت می‌دهد. در این مورد، گلف‌باز در حال تمرین approach shot در green است که برای یک مسابقه واقعی گلف در آینده (که معمولا شامل دو یا چهار بازیکن می‌شود) آماده می‌شود، با این امید که تمرین approach shot در زمان حاضر مهارت approach shot او را در مسابقه واقعی در آینده بهبود خواهد بخشید. درنتیجه برای رایل، توصیف «فربه» شامل فهمیدن و جذب کردن بافت وضعیت یا رفتار می‌شود. همچنین شامل نسبت دادن نیت‌مندیِ حال حاضر و آینده به رفتار است.

تطور «توصیف فربه»

اصطلاح توصیف «فربه» از زمانی که گیرتز اصطلاح فلسفی رایل (۱۹۷۱) را قرض گرفت تا کار مردم‌نگاری را توصیف کند، به بخشی از واژگان پژوهشگر کیفی تبدیل شد. گیرتز (۱۹۷۳) می‌نویسد:

«از یک نظر، که در کتاب درسی بیان می‌شود، انجام مردم‌نگاری چیزی است مرتبط با برقراری ارتباط، انتخاب اطلاع‌رسان‌ها، رونویسی متون، برداشت شجره‌نامه‌ها، نقشه‌برداری میدان‌ها، ثبت روزنوشت‌ و غیره. اما این موارد، تکنیک‌ها و رویه‌های متداول نیستند که مردم‌نگاری را تعریف می‌کنند. آن‌چه مردم‌نگاری را تعریف می‌کند نوعی تلاش فکری است: یک اقدام پیچیده و پرجزئیات در، با قرض گرفتن مفهومی از گیلبرت رایل، «توصیف فربه»» (ص ۶) (توجه: گیرتز نخستین کسی بود که گیومه را حول «توصیف فربه» قرار داد، رایل علائم گیومه را تنها حول «فربه» قرار داد).

گیرتز (۱۹۷۳) معتقد بود که داده‌های نوشتار انسان‌شناختی «در حقیقت ساخت‌های خود ما هستند از ساخت‌های دیگران از آن‌چه خودشان و هم‌وطنان‌شان انجام می‌دهند» (ص ۹). درنتیجه، برای اینکه خواننده‌ی کار انسان‌شناختی بتواند اعتبار تفاسیر نویسنده را برای خودش ارزیابی کند، بایستی بافتی که این تفاسیر در آن پرورده شده به شکلی غنی و فربه توصیف شود.

اقتباس گیرتز (۱۹۷۳) از «توصیف فربه» از سوی نورمن دنزین[۵]– پژوهشگر کیفی برجسته و استاد ارتباطات، جامعه‌شناسی و علوم انسانی- گسترش یافت، او بیان کرد:

«یک توصیف فربه …. چیزی بیش از ثبت و ضبط آن‌چه یک شخص انجام می‌دهد است. توصیف فربه از واقعیت محض و نمودهای سطحی فراتر می‌رود. جزئیات، بافت، عواطف و احساسات و شبکه‌های روابط اجتماعی را که اشخاص را به یکدیگر پیوند می‌دهد عرضه می‌کند. توصیف فربه حساسیت و خودآگاهی را فرا می‌خواند. تاریخ را در تجربه جای می‌دهد. اهمیت یک تجربه، یا توالی رخ‌دادها، را برای شخص یا اشخاص موردنظر مشخص می‌کند. در توصیف فربه، صداها، احساسات، کنش‌ها و معناهای افرادِ در تعامل شنیده می‌شود» (دنزین، ۱۹۸۹: ۸۳).

بسط دنزین (۱۹۸۹) از «توصیف فربه» اصطلاح انسان‌شناختی گیرتز و مفهوم فلسفی رایل را به رشته‌های جامعه‌شناسی، ارتباطات و علوم انسانی معرفی می‌کند. دنزین در کتاب کلاسیکش، کنش‌‌متقابل‌گرایی تفسیری، یک فصل کامل را به شرح و بسط مفهوم «توصیف فربه» اختصاص می‌دهد. من معتقدم که جزئیات ادبی دنزین در شرح «توصیف فربه» بود که مهم‌ترین تاثیر را در ترویج کاربرد جهان‌گستر این اصطلاح از سوی پژوهشگران کیفی در رشته‌های فکری داشته است. در حقیقت، دنزین کاربردپذیری «توصیف فربه» را به منزله یک برساخت انسان‌شناختی مورداستفاده در مردم‌نگاری، و به ویژه در مشاهده مشارکتی، گسترش داد: به مخاطبان گسترده‌تر پژوهش کیفی (برای نمونه در جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، آموزش) و رویکردهای کیفی (برای نمونه پدیدارشناسی و نظریه زمینه‌ای).

ادامه دارد…. .

[۱] Thick description

[۲] Clifford Geertz

[۳] Gilbert Ryle

[۴] Thin description

[۵] Norman Denzin