انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

رمزهای زنده جان

دوبوکور، مونیک، ۱۳۷۳، رمزهای زنده جان، ترجمه‌ی جلال ستاری، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷ ص. مصور.

کتاب رمزهای زنده جان، تالیف مونیک دوبوکور محقق و پژوهشگر فرانسوی است.مترجم این کتاب، جلال ستاری، در سال ۱۳۱۰ دیده به جهان گشود و تاکنون بیش از ۹۰ تالیف و ترجمه از او به چاپ رسیده است. وی به دلیل تخصص در حوزه‌ی اسطوره شناسی و آشنایی با نمادها و نشانه‌ها، ترجمه‌ی ارزشمندی از این اثر به جای نهاده است.

کتاب رمزهای زنده جان توسط نشر مرکز در سال ۱۳۷۳، در ۱۳۷ صفحه، و بصورت مصور به چاپ رسید. ژیل پلازی در مقدمه‌ای که بر این کتاب نگاشته از تقابل میان خردگرایی و ذهنِ اسطوره‌ساز و خیال‌پردازِ انسان سخن گفته است. به عقیده‌ی او در دنیای امروز کنار‌کشیدن از علم و نادیده‌انگاشتن آن غیرمنطقی است، اما از طرف دیگر این را نیز باید در نظر گرفت که علم قابلیت پاسخ‌گویی به تمام پرسش‌های آدمی را ندارد و هر شیء در نظر انسان تنها آن چیزی نیست که علم تعریف می‌کند بلکه عبارت است از نمادها و تصاویری که از آن طریق با آنها ارتباط می‌یابد.

دوبوکور در پیشگفتار کتاب، رمز را پلی می داند که فرهنگ‌ها و تمدن‌ها را به هم متصل می‌کند و عقیده دارد نمادها نشانگر نخستین پیوندهای انسان با جهان پیرامون خود است. وی سرچشمه‌ی تمام نمادها و رمزها را درخت، مار، دایره، و سنگ‌های گرانبها در نظر گرفته و در این کتاب به تبیین آنها می‌پردازد.

فصل اول) درخت

در این فصل دوبوکور به رمزشناسی درخت می‌پردازد و آن را به سه بخش سرچشمه‌ی زندگی، تصویر کیهان و انسان؛ ریشه‌های زمان و تاریخ؛ و ذهن بارور تقسیم می‌نماید.

بخش یک- در این بخش نویسنده به توصیف درخت در اساطیر اولیه می‌پردازد که آن را درخت کیهانی غول‌پیکری می‌دانستند و رمز آفرینش کیهان بود. وی در ادامه به بیان رمزهایی روی می‌آورد که در این رابطه مطرح‌اند: درخت کیهان درواقع پیوند دهنده‌ی زمین به آسمان است. دوبوکور نماد درخت را در ساخت اکثر مکان‌های قدسی اعم از مناره‌های مساجد، کلیساها، معابد شمنی و … سهیم می‌داند و در ادامه، مراسم مردمی بسیاری را متذکر می‌شود که به نوعی از این نماد استفاده کرده‌اند. درخت زندگی نیز در اغلب اسطوره‌ها درختی است که جوانی جاودانه می‌دهد و هیولایی آن را نگهبانی می‌کند. دوبوکور در ادامه به توضیح رمز شمعدان هفت شاخه که از رمزهای یهودیت است می‌پردازد. درخت باژگون نیز در بسیاری از سنن نقش بسته و در مناسک بسیاری حضور دارد.

بخش دوم- در بخش ریشه‌های زمان و تاریخ، نویسنده از این عقیده که انسان میوه‌ی درختی هفت شاخه است سخن می‌گوید و اسطوره‌های مرتبط با آن را ذکر می‌کند. درخت مرگ نیز در اساطیر سلتی و جزایر قناریی جایگاه ویژه‌ای دارد که اعتقاد به آن باعث می‌شده است مردگان را درون درختی میان‌تهی دفن کنند. در ادامه ارتباط درخت با پیمانه‌ی زمان بیان می‌شود که چگونه با استفاده از آن، ساعت و نیز روزهای سال را معلوم می‌کردند. دور مرگ و بیمرگی نیز با برگ درختان ارتباط داشته است. درخت بنسایی نیز رمز هماهنگی آسمان و زمین و طبیعت و انسان است، رسم کاشت این درخت درکوزه‌های سفالین در ژاپن رواج بسیار دارد. کاج نوئل و حتی رسم چراغان کردن آن، ریشه‌ای بسیار کهن دارد. همچنین می‌توان درخت را انگاره‌ی نسب‌شناسی دانست که تصویر مشهور یشی در اساطیر تورات نمود آن است. درخت غول‌پیکر نماد قدرت بی‌حد و حصر و جاه‌طلبی بی‌پایان نیز بوده‌است.

بخش سوم- انسان به دلیل شباهت زیادی که بین کالبد خود و درخت (شباهت رگ‌ها به آوند درخت، ستون فقرات به ساقه‌ی درخت و … ) می‌دیده‌ به این قیاس این دو روی آورده است. نویسنده در ادامه به استفاده از آزمون درخت در روانشناسی می‌پردازد و نظریات و آزمون‌های یونگ در این خصوص را ذکر می‌کند. شاعران و نویسندگان بیشماری در ادبیات به توصیف درختان بویژه درخت کیهانی پرداخته‌ و با توصیف درد و رنج آنان حس همدردی را برمی انگیزند. دوبوکور کاربرد این نماد در بین نقاشان را نیز شرح می‌دهد و استفاده‌ی ونگوگ از درخت کیهانی ونیز سرو که رمز جاودنگی است را ذکر می‌کند. در حال حاضر حمایت از درخت و حفظ جنگل‌ها دغدغه‌ی انسان مدرن شده است. قوانین جنگل‌داری و حتی شرکت‌هایی همانند نستله سعی در حفظ آن دارند. دوبوکور در صفحه‌ی ۳۸ کتاب آورده است:

” درخت در شهر نشانه‌ی زندگانی شاد و موزون شهرنشینان است…درخت همچنان از مهمترین دل‌مشغولی‌های زمانه‌ی ماست زیرا همواره نماد زندگی و شگفتگی است. ”

فصل دوم) مار

مار به دلیل ظهور رازآلودش بر روی زمین و غیب‌شدن ناگهانیش در جهان ناشناخته، سرچشمه‌ی بسیاری از اسطوره‌های وهم‌آلود شده است. این نماد را از سه منظرجانور خاکی، جانور قمری، و دوسوگراییِ مار بررسی می‌کنیم:

بخش یک- در این بخش دوبوکور بحث را با نماد ماری که بصورت اوروبوروس است (ماری که دمش را گاز می‌گیرد) شروع می‌کند و ارتباط آن با تجدید حیات را بیان می‌دارد. مار آتون نیز در کتاب مقدس مصریان هرروز به جهان مردگان سفر می‌کند و پیروزی خدا خورشید بر شهریار ظلمات را قطعیت می‌بخشد. مار کبری در مصر باستان نگاهبان شمرده شده و از این رو بر فراز معابد و سر فراعنه نقش می‌شده است. نویسنده در ادامه به نقش پیشگویانه‌ی مار در باورهای مختلف می‌پردازد. انتهای بخش به توصیف مار کیهانی اختصاص دارد، مار مارانی که تصور می‌شد در قلب زمین جای دارد.

بخش دوم- به دلیل اینکه مار نیز همچون ماه رستاخیزهای ادواری دارد و پایدار نیست، در تخیل انسان با او مرتبط شده است. در اینجا دگردیسی ماه به پوست انداختن‌های متعدد مار تشبیه شده و چون ماه در جزر و مد آب و در نتیجه کشاورزی مؤثر است، مار نیز در اسطوره‌های بسیاری با آب ارتباط می‌یابد. نویسنده در ادامه مثال‌هایی می‌آورد از ایزدبانوانی که به نوعی با ماه و مار در ارتباط‌‌ اند. نشان مار و عقاب نیز از نشان‌هایی است که گستره‌ی جهانی دارد و نمادی از پیکار قدرت‌های آسمانی با دوزخی است. نویسنده در ادامه درمورد ماری اسرارآمیز به نام کترالکواتل سخن می‌گوید که مانند پرندگان پر دارد اما پیکرش پیکر مار است.

بخش سوم- یکی از مشهورترین نقش‌های اسطوره‌ای مار که در اینجا ذکر شده، وسوسه‌ کردن حوا می‌باشد که سبب رانده شدن آدمی از بهشت ‌گردید. بخش با داستان توراتیِ مار برنجین که سبب نجات قوم یهود گشت هنگامی که بر اثر خشم خدا تنبیه شده بودند، دنبال می‎‎‌شود. دوبوکور مثال‌های چند از رمان‌ها و اشعاری می‌آورد که در آنها مار مفهومی مثبت با خود به همراه دارد مثل مارِ داستان شازده کوچولو. نوسنده در مورد باوری که پشت خاصیت درمانبخشی و شفادهی مار است صحبت می‌کند. دو مار به هم پیچیده دور چوب درخت غار و زیتون نیز نماد اتحاد و هماهنگی قوای پویا و متحرک و متضاد است و نمودار تعادل و توازن روان و تن. مطلب با مار کوندالینی که نماد کارمایه‌ی الهی عالمگیر است و از قاعده‌ی ستون فقرات تا بین ابروان امتداد دارد، ادامه می‌یابد و با توضیحاتی در مورد نهضت کبری و شکل‌گیری آن به پایان می‌رسد.

فصل سوم) دایره

در این فصل، دایره که نمودار وحدت و کمال است از سه منظر پویایی دایره، دایره‌ی جادو، و دایره‌ی کمال بررسی می‌گردد.

بخش یک- نویسنده این بخش را با عنکبوت آغاز می‌کند که جانوری است اساطیری و غیب‌دان و خانه‌ی او نماد الگوی غلبه بر سرنوشت. خورشید، شکل دایره‌وارش، و حتی تابان بودن آن مفاهیم بسیاری همانند حیات انسان و کیهان را به همراه دارد. مطلب با نمونه‌هایی از قربانی کردن انسان برای خورشید ادامه می‌یابد و رقص‌ها و نیز جشن‌هایی که در میان اقوام گوناگون برای خورشید برپا می‌شود را ذکر می‌کند. خورشید همچنین در بسیاری از تصاویر با نماد چرخ همراه می‌شود. در اینجا نویسنده رقص درویشان چرخ‌زن را نیز به تقلید از دوازده سیاره می‌داند که پیرامون خورشید در گردش‌اند. حتی نماد چرخ برای قمار نیز به کار می‌رفته که در این بخش مثال‌های آن آورده شده است.

بخش دوم- از دوران باستان، حریم دایره همواره جایگاه امنی درنظر گرفته شده و حتی مساکن اولیه‌ی انسان‌ها به شکل دایره و بعدها مستدیر بوده است. دوبوکور در مورد دایره‌ی جادو نیز سخن می‌گوید که انسان برای دفاع از خود در برابر هجوم قوای زیان‌کار و جادو بر دور خود می‌کشیده است. دایره همچنین بیانگر پیوند اجتماعی می‌باشد. نویسنده در انتهای این بخش در مورد کمربند که نماد قدرت، پاکی، و طهارت است، حلقه که سمبلی است از پیوند و وصلت، گلوبند که رمز وحدت و یگانگی است، تاج که علامت بزرگی و افتخار است، و در نهایت پر طاووس که نشانه‌ی زیبایی فانی است، سخن می‌راند.

بخش سوم- پرداختن به مفهوم کمال در گل سرخ و معادل گرفتن آن با گل نیلوفر در شرق، بحثی است که در ابتدای این بخش مطرح می‌گردد. در ادامه، کاربرد وسواس‌انگیز دایره در آثار نقاشانی همانند ژروم بوش بررسی می‌شود. دایره‌ی ماندالا نیز از نمادهایی است که در آثار و مراسم بودایی‌ها و نیز هندوان بسیار دیده شده و بازتاب تصویر جهان معنوی است. تای‌چی‌تو نیز نماد ارتباط دوگانه و پیوند میان دو ذات است. نویسنده این فصل را با ذکر مثال‌های متعدد کاربرد دایره و خورشید در نقاشی‌های قرن نوزده و بیست به پایان می‌برد.

فصل چهارم) گزینه‌ی درّ و گوهر

سنگ‌ها و گوهرها نیز از دوران باستان رمزآمیز و همراه با مفاهیم بسیاری بوده‌اند و حتی تبدیل به رمز رنگ‌ها گشته‌اند. نویسنده در ادامه به بررسی تعدادی از مهمترین این سنگ‌ها و رنگ‌های مرتبط با آنها می‌پردازد:

زمرّد با رنگ سبز خود، نماد سرزندگی جهان است. نویسنده این سنگ را در باورهای اقوام مختلف از قبیل مصر که آن را منبع ثروت فراعنه می‌پنداشتند بررسی کرده و نیز شرحی بر رنگ سبز در میان انواع آداب و رسوم مذهبی و باورها بر آن اضافه می‌نماید.

یاقوت کبود به رنگ آبی و نماد پهناوری آسمان نیلگون است. دوبوکور در ادامه از آرام‌بخشی این رنگ و نمادهایش در برخی فرهنگ‌ها می‌گوید. یاقوت آتشی نیز به دلیل رنگ قرمز و معانی مینوی و اهریمنی که دارد افسونگر است و نماد خوشبختی.

زبرجد به رنگ زرد و با روشنایی و آفتاب در ارتباط است. دوبوکور باورهای مردمی از اقوام مختلفی را در ارتباط با این رنگ ذکر می‌کند.

سنگ جمست از دیرباز با اشراق در ارتباط بوده و در تسبیح‌های بوداییان از آن استفاده می‌شده است. دوبوکور رنگ بنفش این سنگ را پیوند میان آسمان و زمین می‌داند. الماس نیز نشانه‌ی کمال و شکوهمندی بوده و در ادیان مختلف و حتی ادبیات بسیار تاثیر نهاده است.

مروارید امروزه تنها سنگی گرانبهاست اما در روزگاران کهن باورهای خاصی حول آن رواج داشته و حتی در چین مروارید را در دهان شاهان می‌نهادند تا موجب نوزایی او در عالم ماورا گردد.

آخرین بحث کتاب به سنگ عقیق اختصاص دارد و در مورد نقش‌های اسرارآمیز و چشم‌نواز آن که در یک برش عرضی مشخص می‌شوند، سخن می‌گوید.

Ms.ahmadi.leila@gmail.com