انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

زنان ایرانی بر حضیض برزخ سنت و مدرنیته

(نگاهی به کتاب زن ایرانی و پرنده من)

برخلاف برخی از جوامع که در آن به سنت به مثابه امری معطوف به گذشته، نگریسته می شود در جامعه ما نگاه به سنت به دلیل حضور توامان و همزمان سنت و امر مدرن در بستر زیستی، نگاه به سنت نگاهی معطوف به گذشته نیست و سنت در منظر مردم به اندازه امر مدرن، معاصر است. بسیاری از این شرایط با عنوان “برزخی بودن” یاد می کنند. بدین معنا که آحاد مردم و به خصوص زنان در برزخی از سنت و مدرنیته قرار دارند. یکی از نشانه های برزخی بودن جامعه ما آن است که عناصر سازنده ایدئولوژی سنت همچنان در فرهنگ و روحیات افراد جامعه زنده اند در حالی که تاخری زمانی میان ایدئولوژی سنت و واقعیات اجتماعی مدرن، مانع سازگاری قالب و محتوا در عرصه اجتماعی می شود و سرچشمه بسیاری از ناهنجاری ها، ناکامی ها وتردید در هویت می شود(فارسانی ترابی، ۱۳۹۸ : ۹). به نظر می رسد بهتر است پیش از ارائه تحلیلی بر این دو اثر،به ارائه تعاریفی از مفاهیم کلیدی سنت و مدرنیته پرداخته شود.ماکس وبر معتقد است سنت رفتاری است که به جهت قدمت و تکرار به شیوه ای خود انگیخته از عمل تبدیل شده است.وی معتقد است سنن اجتماعی رسم های ریشه داری اند که به اقتضای کهنگی خود، از حرمت اجتماعی برخوردار شده اند(شایان مهر،۱۳۷۷ :۲۳۹).

پرنده من نخستین رمان فریبا وفی است که با نگاهی گذرا بر آن می توان دریافت دغدغه اصلی این نویسنده مسائل اجتماعی زنان در عصر گذار ازسنت به مدرنیته است. تصویری که از زن توسط این نویسنده در متن کتاب خلق می شود تصویر موجودی است گرفتار در بستر جامعه ای مرد سالار که در فضای مه آلود گذار از سنت به مدرنیته درگیر سرگشتگی و آشفتگی شده است.پرنده من برشی است از زندگی روزمره زنانی که در زندگی خانوادگی و اجتماعی خود، با حجمی قابل توجه از ترس، تهدید،یاس،تحقیر و احساس بی ارزشی و ناتوانی رنج می برند.
رمان با روایت اول شخص آغاز می شود. زنی که نویسنده حتی برای او نام و نشانی مشخص نکرده است. وی داستان را با توصیف زندگی محقر خودآغاز می کند و به گونه ای ادامه می دهد که خواننده را به این سو سوق می دهد که شخصیت های داستان به نوعی در زندگی آزار دهنده ای شریک اند. نویسنده در خلال متن مکررا به گذشته شخصیت ها گریز می زند و به نوعی به سنت و عقاید و رفتار های سنتی زنده در بستر جامعه و زندگی شخصیت ها اشاره می کند.آن چه در متن داستان به وضوح برزخ زنان در گذار از سنت به مدرنیته را به ترسیم می کشد، اشاره به دو مقوله خشونت و کنترل است.کنترل در اصطلاح محدود و مشروط شدن رفتار و اعمال افراد به منظور نیل به اهداف و هنجار های جامعه است و کنترل بیرونی صرفا از طریق جامعه اعمال می شود(گل مرادی،۱۳۹۳: ۱۷۹).برای مثال در جایی از داستان اینگونه به کنترل اشاره شده است:” خاله محبوب می توانست همه جا برود،کاری که مامان نمی توانست و همیشه حسرتش را می خورد”(وفی،۱۳۸۱: ۳۴)

نویسنده در تمام متن تلاش کرده است زنانگی را به عنوان سرمایه ای نمادین برای زنان تعریف کند؛ سرمایه ای که با یه دست گرفتن آن زنان دارای تکریم،حرمت و ارزش می شوند هرچند نمادین و تحمیل شده!هچنین در متن این کتاب طلاق خط قرمزی است برای زنان مانده در حصر سنت.مولفه ای که سرمایه اجتماعی را به شدت به خطر می اندازد.به گونه ای که وقتی راوی با همسرش به مشاجره می پردازد و تهدید به طلاق می شود، غقب نشینی می کند و از حق خود می گذرد.”آهسته می گوید طلاقت می دهم.مثل تیر خلاصی است که خیلی ارام و خونسرد شلیک می کند… من باید بمیرم”(همان: ۵۰).
به نوعی نویسنده ناهمخوانی برامده از گذار از سنت به مدرنیته در سرمایه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و نمادین را عامل تیرگی و احساس ناخوشایند زنان در داستان می داند.وفی در کتاب خود به سادگی پیامی انسانی را به دور از وابستگی های قومی و فرهنگی به مخاطبان خود منتقل می کند و آن چیزی نیست جز رها کردن نگرش های مردسالارانه و درخواست برای تغییر نگرش به زنان در عصر مدرن. چالش های سنت و مدرنیته در متن رمان به خوبی قابل در هستند وفی در بخشی از رمان خود این پیچیدگی ها و چالش ها را این گونه بیان می کند:” بوها قاطی می شوند و مشامم حس تشخیص اش را برای چند لحظه از دست می دهد”.

تورقی بر کتاب زن ایرانی در گذار از سنت به مدرن؛ نوشته سهیلا ترابی فارسانی
کتاب زن ایرانی در گذار از سنت به مدرن تلاشی است برای نمایش تاثیر تحولات اجتماعی بر هویت و تصویر زنان ایرانی از دوره قاجار.نویسنده در ابتدای کتاب ذکر می کند که این کتاب حاصل دغدغه ای است برآمده از شرایط امروز زنان ایرانی.نویسنده در این کتاب به بیان فراز و نشیب های مفاهیم هویتی و اجتماعی زنان از عصر قاجار تا به امروز می پردازد.یکی از عمیق ترین و کهن ترین مفاهیمی که نویسنده در کتاب خود به آن اشاره می کند قبح حضور اجتماعی زنان در جامعه و محدودیت هایی است که نگاه مرد سالار برای حضور زنان در جامعه ایجاد می کرده.نویسنده در بخشی از کتاب اینگونه می نویسد:”حضور اجتماعی زنان در جامعه، نیاز به پذیرش عمومی داشت.حقیر شمردن زنان از زمان تولد نوزاد دختر اغاز می شدواین امر ریشه در فرهنگ ایلی این سرزمین دارد.تصورات حقارت امیز در مورد ضعف و ناتوانی زنان،بی سوادی و محدودیت های بسیار انان در ارتباط با فضای اجتماعی به حدی بود که وی موجود مستقل و صاحب نام و نشانی شناخته نمی شد”(ترابی فارسانی: ۲۱). فارسانی در ادامه ضمن اشاره به کمرنگ شدن این فرهنگ و ذهنیت ها بیان می کند همچنان در مناطقی از ایران، زنان با چنین تصورات و رفتارتحقیرآمیزی روبرو هستند [۱]. وی تاثیر این تصورات تحقیرآمیز و غلط را تا جایی ادامه می دهد که در فصل های آینده آن را عاملی برای تعطیلی مدارس دخترانه در عصر قاجار می داند. به نظر می رسد از دلایل اصلی انحلال مدارس دخترانه در ایران، نگاه مرد سالارانه غالب در بستر جامعه بوده باشد نه هراس از رشد فکری و طغیان زنان.
هویت بخشی ازشخصیت موجودی هر انسان است که هویت فردی او را می سازد.همان گونه که استوارت هال بیان می کند هویت هیچ گاه تمام شده نیست و همواره مانند سوپژکتیویه، در فرآیند شدن و شکل گیری است اما به نظر می رسد همین فرآیند ساده شدن در هویت زنان در دوره گذار، بیش از آن که امری انتخابی و ارادی باشد تحت تاثیر تفکرات، عقاید و رفتارهای جمعی است.مراحل گذار از سنت به مدرنیته نسبی به زنان این فرصت را داده است که بر تمایزات و برابری آگاه شوند.اما انچه مانع اختیار،آزادی عمل و بیان زنان در جامعه امروزی می شود می تواند فراتر از در حصر اعتقادات سنتی باشد و به مناسبات اجتماعی بازگردد.فارسانی در این رابطه بیان می کند:”چون مناسبات اجتماعی صرفا در عمل جمعی متبلور می شوند و شخص را از کنش آگاهانه، مختارانه و خودآئین محروم می کند اختیار و آزادی اعمال اراده حاصل نمی شود”(فارسانی: ۵۹).
نقد رویکردها و عادات ذهنی زنان را شاید بتوان از جمله مواردی دانست که گذار نیمه از سنت به مدرنیته،اعتقادات و هنجارهای جمعی منجر به تعدیل چشم گیر آن در اذهان عموم و حتی زنان نشده اند.با آن که نویسنده در فصل آخر به تفاوت رویکردهای ذهنی و عادات ذهنی زنان روستایی با اعیان و اشراف می پردازد اما به نظر می رسد چنین حصر هایی همچنان در ذهن مردم و حتی زنان زنده است و مرحله گذار زنان به عنوان هویت منحصربه مادری،همسری و دختری به شخصیت دارای استقلال را دچار شکست و یا بحران می کند.گرچه نویسنده به الهام از سفر نامه ممسنی، بیان می کند که زنان عصر قاجار و پیش از ان هویت و ارزش خود را در خانه داری،بچه داری و…می یافتند اما به نظر می رسد هنوز زنانگی نمادین دارای ارزش است.و کار خارج از منزل زنان همچنان در قیاس با کار در منزل وهمسرداری قرار می گیرد.کار ارزش گذاری نشده زنان در جامعه شناسی اقتصادی مصداقی از وجود مایه های چنین تفکراتی در عصر حاضر است.

 

[۱] همچنان در برخی از مناطق ایران مرسوم است که زنان را ضعیفه یا عورت می نامند و با نام پدر یا جدشان انان را صدا می زنند.(همان)

منابع:

بوردیو، پییر ( ۱۳۸۰)، نظریه کنش، دلایل عملی و انتخاب عقلانی، ترجمه: مرتضی مردیها، تهران: نقش ونگار
ترابی فارسانی، سهیلا(۱۳۹۸)،زن ایرانی در گذار از سنت به مدرن،انتشارات نیلوفر: تهران
ترابی فارسانی،سهیلا(۱۳۹۰)،روند نوگرایی در آموزش زنان تا پایان پهلوی اول،زن در تاریخ ایران معاصر،(مجموعه مقالات سمینار بین المللی زنجان)، تهران،کویر
فصلنامه ارغنون، شماره ۲۴
گرمرودی، میرزا فتاح خان(۱۳۷۰)، سفرنامه ممسنی، به کوشش فتح الدین فتاحی،تهران،مستوفی
گلمرادی، صدف. (” .)۱۰۱۰نقد جامعهشناختی سرمایههای اجتماعی و فرهنگی زنان در رمان دل فولاد اثرمنیرو روانی پور بر اساس نظریه انواع سرمایه پییر بوردبو”، در نشریه نقد ادبی، سال: ۸، شماره: ۴
مشفقی، ارش.دوستی،زهرا(۱۳۹۶)، بررسی جامعهشناختی رمان “پرنده من” اثر فریبا وفی،
وفی، فریبا(۱۳۸۱)،پرنده من، تهران: مرکز.
هال، استوارت(۱۳۸۳)هویت های قدیم و جدید، قومیتهای قدیم و جدید “، مترجم شهریار وقفیپور،