تکمیل همایون، ناصر،۱۳۹۴،رویدادها و یادمان های تاریخی تهران، از دارالخلافه ناصری تا پیروزی مشروطه، جلد دوم، تهران: انتشارات دفتر پژوهشهای فرهنگی، چاپ اول
درآمد
انتشار کتاب های متعدد دربارۀ تهران از سوی دفتر پژوهشهای فرهنگی، و استقبال عامه علاقه مندان خاصّه جوانان جویا از نخستین جلد رویدادها و یادمان های تاریخی تهران افزون بر ایجاد شوق در تشکیل واحد تهران پژوهی در دفتر، نگارنده را بر آن داشت تا با همه سختی ها و نگرانی ها و مشکلات نشر که همگان بر آن آگاهند، ادامه چاپ سلسله مقاله های رویدادها و یادمان های تاریخی تهران را وجهه همت قرار دهد.
نویسنده علاوه بر بازبینی مقالات و حک و اصلاح مجدد برخی از آنها، در این جلد ــ که پنجاه گفتار را در بر گرفته ــ بیست گفتار را خود تهیه و تألیف کرده و دیگر گفتارها توسط پژوهشگران گروه فرهنگ و تاریخ دفتر پژوهشهای فرهنگی و دوستان همگام تألیف شده است.
نگارنده تمام گفتارها را با دقت و نقادانه بررسی کرده است و همکاران گرامی نیز در ترتیب و تدوین آن کوشیده اند. سرکار خانم انسیه (مسروره) راعی که در انتشار جلد اول تلاش فراوان داشتند، اینک از راه دور مددکار و مشوق چاپ این کتاب هستند و نیز سرکار خانم مینا شهسوارانی به تدوین نهایی کتاب کمک فراوان کرده است. آقای اصغر شوهانی متن ویرایش شدۀ خانم راعی و آقای سیامک افشار را دوباره بررسی کرده و خانم ها زهرا جوادی پور و آزاده حسنین زیر نظر خانم ها مهناز خسروی و نرگس مرآت نمونه خوانی و ویرایش نهایی کار را انجام داده اند و این همه به کوشش خانم لیلا سعادت صفحه آرایی شده است.
مدیر محترم دفتر پژوهشهای فرهنگی، محمدحسن خوشنویس، نیز با نظارت کامل و تشویق و ترغیب همه دوستان همواره با برطرف کردن نقایص و کمبودها شرایط پژوهش و نشر این سلسله کتاب ها و دیگر پژوهش های فرهنگی را فراهم آورده اند.
دکتر ناصر تکمیل همایون
۱۴ مرداد ماه ۱۳۹۳
بنای دارالخلافه ناصری
شاه تهماسب صفوی (۰۳۹ـ۴۸۹ ق / ۴۲۵۱ـ ۶۷۵۱ م) به علت مدفون بودن امامزاده حمزه، جد اعلای صفویان، در جوار حضرت عبدالعظیم (ع)، همواره از شهر قزوین که در آن روزگار پایتخت ایران بود، به ری میرفت تا سنت زیارت را به جا آورد. در سال ۴۴۹ قمری (۸۳ـ۷۳۵۱ م) برای نخستین بار قریه آباد تهران و شکارگاههای آن را دید و بدان علاقهمند شد و در سفرهای بعدی خود نیز در این روستای نزدیک به ری، اقامت گزید.
او در سال ۱۶۹ قمری (۴۵ـ۳۵۵۱ م) دستور داد تا گرداگرد این قریه که شش هزار گام بود، بارویی با یک صد و چهارده برج (به عدد سورههای قرآن مجید) بنا کنند و در هر برجی سورهای از کلامالله را برای تیمن و تبرک پنهان سازند. برجها در پنجاه و سه گام فاصله، در شمال سی و یک عدد، در غرب بیست و دو عدد، در جنوب چهل عدد و در شرق بیست و یک عدد بنا شدند و خندقی نیز اطراف شهر حفر گردید و دهکده قدیمی به صورت شهری با چهار دروازه ــ شمیران در مدخل کنونی خیابان پامنار، قزوین در مدخل کنونی بازارچه قوامالدوله، اصفهان یا حضرت عبدالعظیم در مدخل کنونی بازارچه عباس آباد و دولاب در مدخل کنونی بازارچه نایبالسلطنه ــ درآمد و به مرور «اشجار مثمره و باغات متنزه» و «جداول انهار و غرس اشجار سایهدار» و نیز «هزاران اسواق مجلل»، تهران را بهگونهای درآورد که «سمت شهریت» پذیرد(۱). بر پایه سنتهای شهرنشینی در ایران اسلامی، مسجدی بزرگ (= جامع) در تهران ساخته شد و نماز جمعه که نشان «شهر بودن» مجامع مسلمان بود، تحقق یافت و بر پایه روشهای حکومتی، شاهعباس (۶۹۹ـ ۸۳۰۱ ق) برای این «شهر جدید» بیگلربیگی تعیین کرد و در اندک زمانی تهران همچون شهرهای دیگر، از بازار و مساجد و دارالحکومه برخوردار و پس از پایتختی، در دوره قاجاریه (۹۰۲۱ ق / ۵۹۷۱ م) بر توسعه آن افزوده شد.
در ارگ ــ که محل سکونت خاندان سلطنتی قاجار و افراد برجسته دیوانی به شمار میرفت ــ در دوره ناصرالدین شاه (۴۶۲۱ـ۳۱۳۱ ق)، کاخهای شاه و شاهزادگان و خانههای پارهای رجال دربار و سفارتخانه روس (خانه سفیر یا وزیر مختار) و دیوانخانه و انبارها و خزانهها و توپخانه و قورخانه و باروتخانه، غله خالصه و مدرسه مهدعلیا و مجمعالصنایع و جز آنها، بنا شده بود. در بیرون ارگ، نیز فضای مردمی تهران و بناها و عمارتها، باغها و سفارتخانهها و ساختمانهای دیوانی و نظامی و جمعیت روزافزون پایتخت، اهالی را با مشکلات گوناگون مواجه ساخته بود. اقلیتهای دینی به انگیزه داشتن امنیت بیش تر، و مردم شهرستانها به دلیل خرابی وضع ولایات و گرسنگی و بیکاری، برای اقامت به تهران آمده بودند؛ ضمن آن که پس از تحمیل قرارداد ترکمانچای، هم وطنان قفقازی و هم چنین اهل فضل و هنر و نیز قاجاریان و پارهای از خدم و حشم درباریان و دیوانیان را هم باید بر خیل بیشمار مهاجران افزود. روابط بینالمللی هم بهگونهای بود که روز به روز تعداد خارجیان مقیم تهران و وابستگان به سفارتخانهها، فزونی میگرفت و با این که امیرکبیر اجازه رسمی ساخت ۰۰۲ باب خانه را در بیرون دروازهها صادر کرد(۲) و بسیاری از باغهای داخلی شاه تهماسبی نیز به خانههای جدید مبدل شد، اما گسترش شهر در فضای قدیمی ناممکن شده بود.
اعتمادالسلطنه که به این امر توجه ویژه داشته، چنین نوشته است:
«چون جمعیت و آبادی دارالخلافه نهایت رو به ازدیاد نهاده و شهر گنجایش جمعیت حالیه را ندارد رأی صواب نمای ملوکانه اقتضا فرمود که وسعت مکانی برای اهالی حاصل آید لهذا مقرر فرمودند که شهر طهران را از سمت دروازه شمیران یک هزار و هشتصد ذرع و از سه جانب دیگر از هر طرف یک هزار ذرع وسعت دهند و کفالت این امر را به عهده جناب آقای مستوفیالممالک و میرزا عیسی وزیر دارالخلافه موکول فرمودند و چند نفر از مهندسین را نیز مأمور تعیین حدود و طول و عرض خندق آن فرموده مقرر شد که قسمی خندق را حفر کنند که از برای مترددین معبر نباشد و شهر از آفت سیل مصون ماند».
پس از تهیه نقشه در نحوه اجرای آن، اضافه شده است:
«روز یکشنبه یازدهم شعبان ]۴۸۲۱ ق/ دسامبر ۷۶۸۱ م[ در بیرون شهر در محاذی دروازه دولت، سراپرده مخصوص ذات مقدس همایون را برپا نموده، وزراء و شاهزادگان حتی وزرای دول خارجه مقیم دربار معدلت مدار در این محل در زیر چادرها جمع آمده و سلام عام منعقد گردید. بعد در موضعی که طرح خندق را ریخته بودند با کلنگی که از نقره و در کمال امتیاز ساخته شده بود، بندگان سرکار اعلیحضرت شاهنشاهی کلنگ به دست مبارک بر زمین زده و حضرت امجد شاهنشاهزاده والا نایبالسلطنه ]کامران میرزا[ نیز اقتدا به وجود مسعود مبارک کرده، ایشان هم کلنگی بر زمین زدند و از آن پس مأمورین به حفر خندق مشغول گردیدند و وزیر دارالخلافه متعهد شد که سه ساله حفر خندق تمام شود».
اعتمادالسلطنه در وسعت و چگونگی دروازههای شهر جدید چنین آورده است:
«دور این شهر تخمیناً سه فرسنگ و نیم خواهد بود و دوازده دروازه مقرر است که ساخته شود و از این روز شهر طهران موسوم به «دارالخلافه ناصری» گردید»(۳).
بدین ترتیب برج و باروهای عهد شاه تهماسبی و دروازههای تاریخی آن ویران گردید. خندقهای قدیمی پر شد، برآنها خیابانبندیهای جدید بهوجود آمد و دوباره خندقهای جدیدی بهصورت کثیرالاضلاع هشت گوشه به سبک خندقهای شهر پاریس بر پایه نظریه ژنرال الکساندر بوهلر۱حفر کردند.
محیط شهر جدید به نوزده کیلومتر (۰۶۴/۸۱ ذرع) رسید و مساحت آن چهار برابر فزونی یافته و به ۰۰۰,۲۵۰,۸۱ ذرع رسید.
حدود دارالخلافه ناصری مطابق با نقشه امروزی، بدین شرح درآمد:
حد شمالی: خیابان انقلاب (از میدان انقلاب تا میدان امام حسین(ع))
حد غربی: خیابان کارگر (از میدان انقلاب تا میدان راهآهن)
حد جنوبی: خیابان شوش (از میدان راهآهن تا میدان شوش)
حد شرقی: خیابان هفده شهریور (از میدان شوش تا میدان امام حسین(ع))
دوازده دروازهای که از آن نام بردهاند، به قرار زیر است:
در شمال: دروازه یوسفآباد ــ دروازه دولت ــ دروازه شمیران
در غرب: دروازه باغشاه ــ دروازه قزوین ــ دروازه گمرک
در جنوب: دروازه خانیآباد ــ دروازه غار ــ دروازه حضرت عبدالعظیم
در شرق: دروازه خراسان ــ دروازه دولاب ــ دروازۀ دوشانتپه
محل دروازههای یاد شده، هماکنون نامشان در تهران باقی است، بیآن که نشانی از آنها مانده باشد. ناگفته نماند که در سال ۶۰۳۱ قمری (۹۸۸۱ م) دروازه دیگری که محل عبور راهآهن حضرت عبدالعظیم (ماشین دودی) بود، اضافه شد و این سیزده دروازه، خندقها و برج و باروها تا دوره پهلوی باقی ماندند. از آن زمان به تدریج با تعریض خیابانها و خراب کردن خانهها و گذرها و محلههای قدیم و اقتباس روزافزون از تمدن و شهرسازی مغربزمین و نیازهای جدید اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، شیوههای شهرنشینی در تهران دگرگون و قید «دارالخلافه» از آن برداشته شد. چنانکه در سال ۱۱۳۱ خورشیدی شهر سابق هشت گوشهای، از میان رفت.
پینویس
۱. تذکره هفت اقلیم، ص ۷.
۲. امیرکبیر و ایران، ص ۱۸۳.
۳. مرآۀالبلدان، ۳ /۱۵۶۶.
ایجاد مدرسه و مسجد سپهسالار
در تهران دو مدرسه و مسجد به نام سپهسالار موجود است: مسجد و مدرسه اول را میرزا محمدخان قاجارسپهسالار در درون شهر (بخش شرقی مدرسه مروی) ساخته که تاریخ ۷۷۲۱ قمری دارد؛ و مسجد و مدرسه دوم را میرزا حسینخان سپهسالار اعظم قزوینی بنا کرده است.
میرزا حسینخان پسر میرزا نبیخان امیردیوان، فرزند حاجمیرزا زینالعابدین قزوینی است و در بیست و یکم ذیحجۀ الحرام سال ۱۴۲۱ قمری (۶۲۸۱ م) یا (۳۴۲۱ ق / ۸۲۸۱ م) در قزوین تولد یافت. پس از پایان تحصیلات ابتدایی در آن شهر، زمانی که ناصرالدینشاه همراه امیرکبیر برای جلوس به تخت سلطنت از تبریز عازم تهران بود، مرحوم امیرکبیر به انگیزه دوستی با نبیخان امیردیوان، هر دو پسر او (حسینخان و یحییخان) را از قزوین به پایتخت آورد و در تربیت آنها کوشش کرد. تا آن جا که میرزا حسینخان را برای تحصیل به خارج از ایران اعزام داشت.
نخستین منصب میرزا حسینخان در سن بیست و شش سالگی، کارپردازی سفارت ایران در بمبئی بود که در سال ۷۶۲۱ قمری (۱۵۸۱ م) بدو محول شد و پس از آن به مناصب ژنرال قونسولی در تفلیس، و هم چنین وزیرمختاری در عثمانی نایل گردید. در سال ۸۸۲۱ قمری (۱۷۸۱ م) طی مراسمی در تالار تخت مرمر به مناسبت تولد امیرالمؤمنین علی (ع) به «سپهسالاری قشون دولتی» منصوب و در مدتی کم تر از دو ماه، از طرف ناصرالدین شاه به مقام صدارت عظمی انتخاب شد.
وی با داشتن افکار اصلاحطلبانه و مترقی، درتقابل با رفتارهای کسانی قرار گرفت که منافع آنان در روند دگرگونسازیهای اجتماعی و سیاسی از میان میرفت. به همین دلیل در رویارویی با حسادت و رقابت و انواع وابستگیها، از صدارت برکنار شد و در مقام وزارت امور خارجه ابقا گردید و پس از مدتی او را از آن منصب نیز معزول کردند(۱).
اعتمادالسلطنه صحنه آخر زندگی او را چنین ترسیم کرده است: «مقارن غروب بدرب خانه (دربار) رفتم. تفصیلی شنیدم. امروز حکومت خراسان را با وزارت سپهسالار به ولیعهد تکلیف کرده بودند، حضرت ولیعهد قبول نکرده، مستقلاً به خود سپهسالار دادند با تولیت مشهد مقدس»(۲) و در اجرای خدمت جدید خود «پس از دو ماه و اندی (شوال و ذیقعده و ذیحجه) که از ایالت او گذشت، مسموماً در مشهد در تاریخ ۲۱ ذیحجه ۸۹۲۱ قمری ]هم زمان با سالروز ولادتش[ در سن ۷۵ سالگی درگذشت و در حرم امامرضا (ع) در مقبرهای که بدو ورود خود به مشهد در قسمتی که به نام دارالسیاده است، برای خود ساخته بود، در آن جا مدفون گردید»(۳).
سپهسالار که مردی اصلاحگر و تا حدودی متمایل به غرب و مدنیت اروپایی بود، با آن همه به دین و عرفان اسلامی باور داشت و در دوره اقامت خود در استانبول با مشاهده مساجد تاریخی آن شهر و دیگر اماکن مذهبی در عثمانی، عزم کرد که در تهران مسجدی نو ساخته و در آن، آموزشهایی مبتنی بر مقتضیات امروزی پدید آورد، به همین دلیل در سال ۶۹۲۱ قمری (۹۷۸۱ م) اولین کلنگ مجموعه سپهسالار، شامل مسجد و مدرسه، کتابخانه، مکتبخانه اطفال، دارالشفا، آبانبار و حمام را بر زمین زد.
بنای مسجد و حیاط مدرسه در طول ۲۶ و عرض ۱۶ متر واقع و از چهار سو دارای ۰۶ حجره برای طلاب است. بنای مسجد بسیار چشمگیر و با ترکیبی از آجر، کاشیهای معرق، مقرنس، گچ بریها و سنگکاریهای زیباست.
دهلیزها و دالانها، جلوخان و شبستان مسجد با ۴۴ ستون و سقفهای گنبدی و کاسهای، آبریزگاه و حوضخانه چهل شیرآب، زیبایی درونی عبادتگاه را پدید آورده اند و از برون، چشم نظارهگر گنبدی برجسته با ۷۳ متر ارتفاع و ۸ گلدسته با کاشی کاریهای ایرانی است. مَدرَس طاقی بلند دارد و ساعتی با دو صفحه در بالای آن نصب شده که زمان را به حاضران درحیاط بزرگ مسجد و دیگر نظارهگران بیرون مسجد در فضای خانه و باغ سپهسالار (مجلس شورای ملی) نشان میدهد. آیات قرآن و اشعار توحیدی ــ از جمله شعری از سنایی ــ نیز زینتبخش کتیبههای مسجد شده است.
مرحوم سپهسالار برای این مجموعه ضیاع و مستقلاتی به شرح زیر وقف کرده است:
۱. چهار قریه مهم در خاک خمسه (زنجان)
۲. سه قریه مهم در قزوین
۳. سه دانگ از قریه شهرک طالقان قزوین
۴. یک قریه در ورامین
۵. یک قریه در غار
۶. قیصریه و دو باب حمام زنانه و مردانه در تهران
۷. سی و پنج باب دکان در تهران (خیابان چراغ برق)
۸. هجده باب دکان در بازار امیرکبیر تهران
تولیت اوقاف و امور مدرسه با پادشاه عصر و نظارت بر عهده برادران واقف و بعد آنان با ارشد و اصلح فرزندان ذکور قرار گرفت(۴). با آن که درباره زمین مسجد سپهسالار سخنانی گفته شده، اما مجتهد مشهور و فقیه زاهد زمان، حاجشیخجعفر شوشتری، نخستین شخصیتی بود که امامت این مسجد را پذیرفت. پس از پیروزی انقلاب مشروطیت بخشی از باغ و عمارت سپهسالار برای مجلس شورای ملی تعیین شد و مسجد و مدرسه آن هنوز هم پا برجا و فعال باقی مانده است و در مدت یکصد و پنجاه سال، بزرگانی در علوم اسلامی از آن برخاسته اند. این مدرسه و مسجد مدتی به نام ناصرالدین شاه به مسجد و مدرسه ناصری و پس از انقلاب اسلامی به نام شهید مطهری نامیده شد و به نام سپهسالار نیز هم چنان خوانده می شود.
مجموعه سپهسالار دارای وقف نامهای است که در کتابخانه مدرسه موجود است. او به عنوان واقف در فصلهای متعدد، نحوه اداره مالی مدرسه، مکتبخانه، دارالشفا، حمام و آبانبار و نیز حدود مسئولیتها و تکالیف و خرجهای لازم برای ایام سوگواری و اعیاد و دیگر هزینهها را مشخص کرده است(۵).
پینویس
۱. برای آگاهی بیش تر ← فرهاد معتمد (محمود)، سپهسالار اعظم (تاریخ سیاسی دوره صدارت میرزاحسینخان)، تهران ۶۲۳۱؛ آدمیت (فریدون)، اندیشه ترقی یا حکومت عصر سپهسالار، تهران، ۱۵۳۱؛ باستانی راد، حسن، مسجد و مدرسه عالی شهید مطهری (سپهسالار)، تهران، ۰۹۳۱.
۲. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص ۲۹.
۳. شرح حال رجال ایران، ۱/۲۲۴.
۴. تاریخ تهران، قسمت مرکزی و مضافات؛ ص ۱۰۲ و ۲۰۲.
۵. سرگذشت طهران، ص ۴۰۱ و ۸۰۱.
۳. مدرسه و مسجد سپهسالار
فهرست مطالب
درآمد
بنای دارالخلافۀ ناصری/ناصر تکمیل همایون
ایجاد مدرسه و مسجد سپهسالار/ ناصر تکمیل همایون
پدیدآمدن نخستین کارخانه های جدید/جمشید نوروزی
چگونگی حرمخانۀ ناصری/ نیلوفر کسری
داستان چنار عباسعلی/جمشید نوروزی
ایجاد ضرابخانه/جمشید نوروزی
پایگیری هنر عکاسی/جمشید نوروزی
تأسیس چاپخانه/جمشید نوروزی
آتش بازی/جمشید نوروزی
برپایی واگون اسبی/محمد مظاهر
روشنایی تهران/انسیه راعی
راه اندازی ماشین دودی/محمد مظاهر
نقاره خانۀ دارالخلافۀ ناصری/انسیه راعی
قزاقخانۀ دارالخلافۀ ناصری/ناصر تکمیل همایون
نخستین مجسمه/مینا شهسوارانی
میدان مشق و مراسم نظامی/ناصر تکمیل همایون
بنای شمس العماره/انسیه راعی
نخستین باغ وحش در تهران/انسیه راعی
اوضاع حمام ها/ناصر تکمیل همایون
نخستین مریضخانۀ دولتی/انسیه راعی
کهن ترین و معتبرترین آب انبار/انسیه راعی
چشمه علی/ناصر تکمیل همایون
مدرسه مجمع الصنایع/جمشید نوروزی
نخستین خط تلگراف در تهران/انسیه راعی
پست و چاپار در دارالخلافۀ ناصری/انسیه راعی
تأسیس نخستین کتابخانۀ عمومی/طباطبایی
لوطی های تهران/مینا شهسوارانی، جواد سخا
زورخانه و پهلوانی/جمشید نوروزی
سفرهای اهالی تهران به اطراف/محمد مظاهر
تشییع جنازه حاج ملاعلی کنی/جواد سخا
اخراج سیدجمال الدین از تهران/جواد سخا
جنبش تحریم تنباکو/ناصر تکمیل همایون
سلام های رسمی دربار/محمد مظاهر
میهمانی در سفارتخانه های خارجی/محمد مظاهر
معرکه گیری/جمشید نوروزی
کوچه آشتی کنان/جمشید نوروزی
محلۀ یهودیان/ناصر تکمیل همایون
نخستین کلیساهای ارامنه/ناصر تکمیل همایون
کشته شدن ناصرالدین شاه/ناصر تکمیل همایون
جلوس مظفری در دارالخلافه/ناصر تکمیل همایون
تشییع جنازۀ ناصرالدین شاه/ناصر تکمیل همایون
اعدام میرزا رضا کرمانی/ناصر تکمیل همایون
حاج شیخ هادی نجم آبادی/ ناصر تکمیل همایون
تأسیس مدارس میسیونرهای خارجی/ناصر تکمیل همایون
مکتب خانه های تهران/ناصر تکمیل همایون
تشکیل انجمن معارف/ناصر تکمیل همایون
تأسیس مدرسه رشدیه/ناصر تکمیل همایون
ایجاد مدرسه علوم سیاسی/ناصر تکمیل همایون
تخریب گورستان مسلمانان و تأسیس بانک استقراضی روس/جواد سخا
انقلاب مشروطه در تهران/ناصر تکمیل همایون
مآخذ
www.itsiranian.com