اگر در اروپا، نئونازی های ملقب به “کله طاس” ها خطری جدی علیه بنیان های دموکراسی در آن قاره به شمار می روند، در آمریکای شمالی در همان سطح این جنبش های بنیادگرای مسیحی و ملی گرایان سفید پوست افراطی هستند که تهدیدی جدی علیه دموکراسی محسوب می شوند.
تفاوت اصلی مسیحیت در آمریکا و اروپا تعداد بسیار زیاد “فرقه” های مذهبی مختلف در آمریکای شمالی نسبت به کشورهای اروپائی است. بطوریکه تا سال ۱۹۹۶ در حدود ۱۹ فرقه جداگانه پرسبیتری، ۳۲ فرقه لوتری، ۳۶ فرقه متدیست (فرقه ای سخت گیر و قاعده مند)، ۳۷ فرقه اسقفی و انگلیکن، ۶۰ فرقه پروتستان و ۲۴۱ فرقه بنیادگرای مسیحی بوده اند. در چنین شرایطی ایالات متحده بهترین بستر را برای رشد بنیادگرایی مسیحی طی سالیان متمادی فراهم نموده است.
نوشتههای مرتبط
شناخته شده ترین بخش از راستگرایان جزم گرا و متعصب مذهبی در آمریکا تحت عنوان جنبش “راست مذهبی” شناخته شده اند که خاستگاه اصلی شان برآمده از درون حزب جمهوریخواه آمریکاست و حداقل در ۱۰ تا ۳۰ ایالت از ۵۰ ایالت آن کشور فعالیت دارند. فعالیت های شدید آنان سبب شد تا در سال ۱۹۹۴ بتوانند به موفقیت چشمگیری دست یابند و نمایندگانی از طیف محافظه کار افراطی به کاخ سفید راه یابند.
هدف عمده اکثر رهبران جنبش مذهبی محافظه کار افراطی وضع قوانین مذهبی انجیلی بجای قوانین سکولار بوده است. خطر عمده این رهبران مذهبی بودن و یا بنیادگرا بودن آنان نیست بلکه آنست که اهداف سیاسی خود را بعنوان “برنامه طرح ریزی شده از جانب پروردگار” قلمداد نموده و با این استدلال اعمال خود را توجیه می کنند.
جامعه مطلوب این تئوکرات های دست راستی یک جامعه “اقتدارگرا” است که مسیحیان در آن تفسیر کننده به زعم آنان قوانین پروردگار باشند. زنان از این دید آنان طفیلی مردان و کودکان نیز جزو اموال والدین شان به حساب می آیند. از این دیدگاه همچون دوره قرون وسطی نسبت به ماهیت انسان ها دیدی “بدبینانه” وجود دارند، از نظر آنان انسانها همگی “گناهکار” هستند و برای کیفرشان بایستی قوانین خداوند را اجرا نمودند. از این دیدگاه معضلات اجتماعی توسط توطئه “شیطان” بوجود آمده اند و بوسیله لیبرال ها، همجنس گرایان، فمینیست ها و انسان گرایان سکولار تشدید شده اند در نتیجه این گروهها و اقدامات شان بایستی خنثی گردند.
میت رامنی، نامزد حزب جمهوریخواه آمریکا در انتخابات جاری ریاست جمهوری ایالات متحده، در سخنرانی های خود با مهارت تمام سعی نموده است تا بتدریج از مواضع افراطی راستگرایانه خود بسوی مواضعی میانه روانه تر تغییر جهت دهد تا شاید بتواند آرای رای دهندگان مردد آمریکائی را بسوی خود جلب نماید. با این حال، این تغییر جهت، یک تغییر جهت تاکتیکی و فرصت طلبانه بوده است. چنانچه با بررسی سخنان رهبران جریان راست مسیحی و اقدامات میت رامنی و خانواده اش در طول سالیان گذشته می توان به وجود خطی ممتد و همراستا در جهت افزایش قدرت جریانات مذهبی در آمریکا پی برد، جریاناتی که تا دیروز بعنوان گروههای فشار و ذی نفوذ با هدف اعمال نفوذ بر سیاستمداران فعالیت می نمودند و امروز نامزد انتخاباتی خود یعنی میت رامنی را به صحنه انتخابات فرستاده اند تا بخت خود برای کسب قدرت سیاسی را بیازمایند. جریاناتی که رشد آنان به حدی سریع و نفوذشان در حزب حمهوریخواه بوده است که در بسیاری از مقالات انتقادی در مورد آن حزب و نامزد انتخاباتی اش از خطر ظهور “طالبان آمریکایی” و تقویت بنیادگرایان مسیحی در آمریکا در صورت انتخاب میت رامنی به مقام ریاست جمهوری سخن به میان امده است. جریان راست مسیحی آمریکا پوپولیسم، ملی گرایی افراطی آمریکائی و بیگانه هراسی را در اتحادی نامقدس با داروینیسم اجتماعی و اقتصادی در کنار یکدیگر قرار داده است و نامزد انتخاباتی خویش “میت رامنی” را که برآیندی از این اصول و اعتقادات ایدئولوژیک و مذهبی است را به صحنه مبارزه انتخاباتی فراخوانده است.
جوزف اسمیت، بنیانگذار فرقه مورمون در ایالات متحده آمریکا (فرقه خانواده رامنی) چه در مسائل اعتقادی و اخلاقی و چه در مورد مسائل سیاسی دیدگاهی محافظه کارانه داشته است. وی قانون اساسی آمریکا را بر آمده از مشیت الهی و مقدس قلمداد می نمود. با وجود آنکه اظهار می داشت که ساختار حکومتی دموکراتیک بهتر از ساختار استبدادی است، اما در نهایت یک حکومت “پادشاهی دین سالار” را مطلوب ترین شکل حکومت می دانست. (۱) در حوزه سیاست خارجی وی مدافع “توسعه طلبی” بوده و آنرا به مثابه “برادری تمامی انسانها” قلمداد نموده است. وی در زمینه مجازات های قضائی نیز مخالف برگزاری دادگاههای نظامی برای سربازان فراری بود. همچنین در زمینه قضائی مدافع تنبیه مجرمین اما مخالف اجرای حکم “اعدام” بوده است و در مقابل نحوه گردن زدن و یا تیرباران را ارجح دانسته است. (۲)
احساسات نژاد پرستانه موجود در فرقه مورمون ریشه در عقاید جوزف اسمیت پیرامون بحث “نژادی” داشته است. اسمیت در سال ۱۸۳۶ مقاله ای در دفاع از برده داری منتشر نمود اما در فاصله برگزاری کارزار انتخاباتی خود برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری وی ضرورت لغو برده داری تا سال ۱۸۵۰ را اعلام نمود. او در ظاهر معتقد بود که نژاد سیاه پوست پست تر از نژاد سفید پوست نیست و اجازه ورود مردان و برده های سفید و سیاه را به کلیسای خویش می داد اما در مقابل وی در عمل مخالف غسل تعمید برده های سیاه پوست بدون کسب اجازه از صاحبان سفید پوست شان بود و با “آمیزش نژاد های سفید پوست و سیاه پوست” با یکدیگر بشدت مخالف بوده است.
اسمیت مدعی بود که وی عاملی است که کار ناتمام “بخت النصر” در کتاب دانیال نبی را تمام خواهد کرد: حکومت سکولار بدون استفاده از شمشیر و سلاح نابود خواهد شد. و با یک “تئو دموکراسی” (دین سالاری مردمی) یعنی پادشاهی خداوند بر روی زمین جایگزین خواهد شد. (۳)
از اواسط دهه ۱۸۳۰ میلادی تا سالهای ۱۸۴۰ میلادی، مورمون ها با دولتهای قدرال ایالاتهای میسوری و ایلینویز دچار نزاع و درگیری شدند. اسمیت در این میان معتقد بود که “کنگره قدرت وضع قوانینی مخالف با حقوق مذهب وی و پیروانش را نخواهد داشت و مورمون ها مجبور به پیروی از قوانینی که مغایر با اصول مذهبی شان باشد نخواهند بود.” تاکید اصلی وی بر اعتقادش به صحیح بودن اصل چند همسری است که مغایر با قانون اساسی ایالات متحده بود. (۴)
بنابراین اسمیت رهبر فکری و معنوی فرقه “مورمون” نه تنها همدلی ای با دموکراسی آمریکایی نداشت (گرچه در ظاهر و برای آزادی فعالیت های سیاسی اش به آن تظاهر می نمود) که در نهایت خواهان ایجاد یک حکومت تئوکراتیک مسیحی بوده است.
با این حال برای درک عمیق ریشه های فلسفی رابطه میان “دین و دولت” در کشورهای “پروتستان” و در راس آنها کشورهای آنگلوساکسون (بریتانیا و ایالات متحده) بایستی به افکار و آرای “جان لاک” فیلسوف لیبرال و تاثیر شگرف آن بر بینش فلسفی و ایدئولوژیک جامعه آمریکا توجه نمود.
از دید لاک رابطه دولت با دین بویژه با مذهب پروتستان هیچ گاه قطع نمی شود. او قانون الهی را عامل انسجام و اتحاد انسانها و بنیاد تعهد آن ها نسبت به جامعه و قرارداد اجتماعی می شناسد. دولت و کلیسا دو حوزه کاملا جدا از هم را تشکیل می دهند. سیاست مستقل از دین تبیین و تعیین نمی شود. از دید وی انجمن های دینی نباید تبدیل به نهادهای دولتی شوند و دست به فعالیت سیاسی بزنند زیراد در این صورت نمی توانند وفاداری خود را نسبت به دولت حفظ کنند، بلکه فعالیت آنها تا آنجا آزاد است و مورد حمایت دولت قرار می گیرند که در چارچوب جامعه مدنی (حوزه خصوصی به معنای حقوقی آن) و امور روحانی باقی بمانند. (۵) فرمانبرداری از دید لاک بایستی تنها از اقتدار دولتی و نه از اقتدار کلیسایی و دستگاه کلیسای کاتولیک و در راس آنها شخص “پاپ” باشد. اما در حوزه رواداری و آزادی و وجدان و ادیان مد نظر لاک، از دیدگاه محافظه کارانه وی دو گروه “کاتولیک” ها و “خداناباوران”(آتئیست ها) هر دو می بایستی از دایره تساهل دولت خارج باشند. اولی بدلیلی اطاعت از واتیکان و دومی از این بابت که چون از خدا نمی هراسند پس غیر قابل اعتماد اند و زیر قول و قرار های خود می زنند.(۶)
لاک صراحتا معتقد است که “آنها که وجود خدا را نفی می کنند نباید مورد تسامح قرار گیرند، زیرا وعده ها و قرادادها، پیمان ها و شهادت ها که اصلی ترین روابط جامعه مدنی را تشکیل می دهند، هیچ بی دینی را متعهد به اجابت قولش نمی کنند. اگر اعتقاد به خدا را از جهان بیرون رانیم بلاواسطه بی نظمی و اغتشاش عمومی را وارد کرده ایم. دید لاک همراستا با دید هر محافظه کار دیگری است که دین را عامل ایجاد “نظم و امنیت عمومی” و ضروری می انگارد و به دلیل “بی دینی” در آمریکا بسیاری از اساتید دانشگاهی و روشنفگران به دلیل مظنون به “کمونیست” بودن سرکوب شدند.
بنابراین، برخلاف آنکه لیبرال ها و محافظه کاران سعی دارند تا از پدر فکری خود “جان لاک” تصویر یک اندیشمند “معتدل” را ارائه دهند وی در حوزه “دیانت” دیدگاهی افراطی داشته و افراد بی ایمان را از دایره تساهل به بیرون رانده است. شاید بتوان گفت که اندیشه وی نه تنها با اندیشه بنیادگرایان مسیحی ضدیتی ندارد، که سنخیتی قوی ای نیز میان آن دو با یکدیگر برقرار است.
گری نورت از رهبران اصلی بنیادگرایی مسیحی در سال ۱۹۹۳ پیرامون لزوم لغو حاکمیت قوانین “سکولار” و استفاده از اصل “آزادی مذهبی” بعنوان ابزاری در جهت تسلط گروههای مذهبی بر جامعه و سیاست این گونه سخن گفته است:”اجازه دهید بی تعارف بگویم: ما بایستی از دکترین آزادی های مذهبی برای کسب استقلال در تاسیس و گسترش مدارس مسیحی به منظور تربیت نسلی استفاده کنیم که درک کند که دیگر بی طرفی مذهبی، بی طرفی قانونی، بی طرفی در امر آموزش و یک دولت مدنی بی طرف در قبال مذهب وجود نخواهد داشت. در نتیجه آنها دست به ساخت اجتماعی بر مبنای فرامین کتاب مقدس و نظمی مذهبی و سیاسی خواهند زد و در نهایت آزادی های مذهبی را برای دشمنان خداوند نفی خواهند نمود”. (۷)
منطبق با چنین دیدگاه غیر تساهل جویانه ای در حوزه دیانت، ریک سنتروم رقیب دیگر جمهوریخواه میت رامنی اعلام نموده بود که در آمریکا بایستی قوانین خدا و نه قوانینی سکولار حکمفرما باشد.سنتروم همچنین از اوباما بدلیل سازگار نبودن سیاست هایش با الهیات مسیحی انتقاد نمود. رامنی و پیشینیانش نیز از لحاظ مذهبی پیرو دیدگاه های جزم گرایانه ای بوده اند. چنانچه ماریون جی. رامنی عموی میت رامنی در نشست دو سالانه فرقه مورمون در سال ۱۹۷۶ پیرامون لزوم “اجرای فرامین الهی” بر روی زمین این گونه سخنرانی نموده بود:”آیا ما می توانیم آزادی های اساسی، صلح و خوشبختی را برای ۲۰۰ سال آینده حفظ نمائیم؟” وی در ادامه به این پرسش پاسخ مثبت می دهد و اضافه می نماید:”در صورتیکه توبه کنیم، اقرار نمائیم و به قوانین خداوند این سرزمین که همانا عیسی مسیح است گردن نهیم این امر امکان پذیر است.” (۸) می توان دیدگاه خانواده رامنی در مورد مذهب و لزوم حاکمیت اصول مسیحی بر روی زمین را با سخنان رندال تری از رهبران بنیادگرای مسیحی عضو جنبش “ضد سقط جنین” مقایسه نمود که گفته است: “هدف ما ایجاد یک ملت مسیحی است. ما مکلف به پیروی از فرامین کتاب مقدس هستیم. ما بنام خداوند کشور را تسخیر می کنیم. ماخواهان پلورالیسم (کثرت گرایی) نیستیم”. (رندال تری، بنیانگذار گروه عملیات نجات، ۱۹۹۳) بنابراین ماهیت بنیادگرایانه رامنی و خانواده اش به غایت آشکار است. (۹)
در مورد مسئله “زنان”، مورمون ها دیدگاه های تنگ نظرانه ای را پیشه کرده اند. در واقع، مشکل اصلی مورمونیسم با مسئله زنان است.جوزف اسمیت رهبر این فرقه در حدود ۸۰ همسر اختیار نموده بود که ۱۲ نفر از آنان ۱۵ سال و زیر سن ۱۵ سال بوده اند و پیروان مورمونیسم نیز چند همسری را امری پسندیده قلمداد می نمودند.
رامنی چون سایر محافظه کاران حزب جمهوریخواه و دیگر اعضای گروهها و فرقه های بنیادگرای مسیحی مخالف آزادی “سقط جنین” بوده است. رامنی در نامه اعتراضی خود به قانونگذاران در جولای سال ۲۰۰۵ مخالفت خود با قانونی نمودن سقط جنین را اعلام نمود. وی معتقد است که این کار امکان دسترسی دختران جوان به مراکز سقط جنین بدون اجازه والدین را تسهیل می بخشد. رامنی همچنین مخالفت خود با استفاده از جنین تازه انسان در آزمایشات علمی را نیز بیان نموده است.
او در سال ۲۰۰۵ اظهار نمود که مخالف همانند سازی انسان و ایجاد جنین از طریق لقاح مصنوعی است.” (۱۰)
وی همچنین در آن سال در دوره فرمانداری اش در ماساچوست مخالفتش با تصویب قانونی بودجه به منظور تحقیقات در مورد سلولهای بنیادی به منظور همانند سازی جنین با استفاده از جنین زنده اعلام نمود. از دیدگاه محافظه کاران این کار قتل به حساب می اید زیرا جنین دارای حیات است و استفاده از وی در آزمایشات قتل نفس به شمار می رود. وی معتقد بود که برای انجام چنین آزمایشاتی یا بایستی از سلولهای بنیادین افراد بالغ استفاده نمود و یا از جنین های سردخانه ای و محققان اجازه گرفتن جان جنین حتی در صورت ناقص الخلقه بودن آن را ندارند. (۱۱)
وی در این باره در سال ۲۰۰۷ اظهار داشت”من حامی حیات انسانها هستم. ما در ایالتمان قانونی را از تصویب گذراندیم که طبق آن از تعداد افرادی که به منظور سقط جنین از حمایت دولت برخوردار می شوند کاهش خواهند یافت، زیرا سقط جنین عملی نادرست است.” (نیویورک تایمز)
رامنی در دوره فرمانداری خود همچنین مخالفتش با آموزش مسائل جنسی در کلاسهای درسی به دانش آموزان را نیز ابراز داشته بود. (۱۲)
در قانون اساسی ایالات متحده، طبق اصلاحیه سال ۱۷۹۱ حق “مالکیت سلاح گرم” و کاربرد آن برای تمامی شهروندان آمریکایی مسئله ای برسمیت شناخته شده است. مسئله ای که بر خلاف نظر دموکرات ها، حزب جمهوریخواه امریکا بشدت از ان دفاع می کند. اوج دیدگاه محافظه کارانه اجتماعی رامنی را می توان در دفاع همه جانبه او از حق “مالکیت سلاح گرم” توسط آمریکائی ها در سخنان وی در سپتامبر سال ۲۰۰۷ در این مورد دید:” همانگونه که دادگاه عالی اخیرا بطور مجدد تایید نمود، در اصلاحیه دوم حقوق اساسی فردی حمل سلاح امری قانونی شناخته شده است… من زمانی که به ریاست جمهوری برسم از تمام قدرتم برای دفاع از حق تمامی آمریکائی ها به منظور مالکیت، حمل و استفاده از اسلحه دفاع خواهم نمود. بعنوان یک رئیس جمهور من با افتخار از این قانون شایسته و حق شهروندان به منظور مالکیت و استفاده از سلاح گرم در دفاع از خانواده ها و مالکیت و اموال شان و برای سایر اهداف ذکر شده در قانون از جمله دفاع عمومی از کشور حمایت خواهم نمود.” دفاعی که حمایت “کلینت ایستوود” بازیگر مشهور آمریکائی از وی را به همراه داشت. براحتی می توان چکیده تفکر سرمایه داری آمریکائی حول دو محور دفاع از “خانواده” و “مالکیت” را در گفته ها وی یافت. (۱۳)
رامنی نیز چون هر محافظه کار دیگری بر “قداست سنتها، مالکیت، خانواده، مذهب، دولت و دیگر نهادهای جا افتاده و قدیمی تر” (۱۴) تاکید دارد. چنانچه در مورد مسئله “ازدواج همجنس گرایان” نیز وی از سال ۲۰۰۷-۲۰۰۴ سرسختانه علیه رای دادگاه ایالتی در مورد قانونی نمودن این مسئله ایستاد و اظهار داشت که علیرغم آنکه معتقد به لزوم احترام به همجنس گرایان و حفظ حقوق شهروندی آنان همچون سایر شهروندان است، ازدواج را سنتی می داند که بایستی میان مرد و زن برقرار شود و مخالفت با ازدواج همجنس گرایان را نیز “تبعیض” علیه آنان قلمداد نمی نماید.
از دیگر مسائل اجتماعی ای که محافظه کاران بشدت با آن مخالف اند مقوله عدالت اجتماعی” است. به نظر محافظه کاران نابرابری های اجتماعی و اقتصادی پدیده ای طبیعی است و هر کوششی برای از میان برداشتن آن از طریق سیاسی به شکست می انجامد. آنان تداوم نابرابری اجتماعی را لازمه “پیشرفت” و “انگیزه” اصلی “کار و کوشش” معرفی می دانند. از این رو رامنی نیز با برنامه “بیمه همگانی” و گسترش مداخله دولت در اقتصاد به منظور افزایش “رفاه اجتماعی” مخالفت می ورزد زیرا محافظه کاران مالکیت را همچون خانواده و مذهب نهادی مقدس می شمارند.
از دید نئوداروینیسم اجتماعی، آنکه “درخشان ترین” و “بهترین” است بایستی سرآمد گردد و سایرین بازنده هستند. این قاعده بازی از دید محافظه کاران است. در ایدئولوژی انگلیسی-آمریکائی که همیشه تا اندازه ای زهد فروشانه بوده، تهیدستان به دو دسته “نابحق” و “بحق” تقسیم می شوند. تهدیستان “نابحق” را که خود سبب تهدیستی خویش هستند می پندارد و تهیدستان “بحق” مستحق کمک خیریه هستند و این دو را از هم جدا می کند.(۱۵)
فعالیت های “خیریه” کلیسای مورمون ریشه در تفکر سرمایه داری آنگلو ساکسونی دارد. تفکری که در آن “رقابت” اصل اساسی و تغییر ناپذیر جامعه قلمداد می گردد و در مقابل دولت حق کسب مالیات بیشتر از “سرمایه داران” را نخواهد داشت بلکه در این میان می توان به “بازندگان اجتماعی” (فقرا) کمکی نمود و در حقیقت استخوانی در جلوی آنان پرتاب کرد تا شاید از همان دیدگاه محافظه کارانه دست به “شورش” نزنند و “تعادل اجتماعی” آن گونه که کارکردگرایان نیز معتقدند حفظ شود. از دیدگاه محافظه کاران (از جمله میت رامنی) نبایستی به ریشه های “فقر” پرداخت زیرا با پرداختن به این موضوع راهکارهای ممکن برای “ریشه کن” سازی آن به ذهن خطور می کند و این مسئله همان چیزیست که هر محافظه کاری از آن هراس دارد زیرا غیر منطقی بودن اصل “رقابت” و برنده و بازنده بودن اجتماعی و اقتصادی افراد جامعه را زیر سوال می برد. در همین راستا رامنی و خانواده اش مبالغ زیادی را صرف امور “خیریه” نموده اند. کلیسای مورمون در حدود ۱۰ درصد از درآمد خود را صرف این امور می کند و خانواده رامنی از اصلی ترین کمک کنندگان به این کلیسا بوده اند. رامنی در سال ۲۰۱۰ ، سه میلیون دلار صرف امور خیریه نمود و بطور مستقیم مبلغ ۵/۱ میلیون دلار به کلیسای مورمون کمک مالی نمود. در این باره رامنی معتقد است که “عقیده من به مسئولیت مشترک تمامی انسانها نسبت به یکدیگر است که بیشترین آن بر عهده ما آمریکائی ها برای کمک به همگی فرزندان خداست” آری، وی به کمک ملت “برتر” (به زعم وی آمریکائی ها) به سایر “فرزندان خدا” که از دیدش “فرودستان” اجتماعی قلمداد می شوند ایمانی راسخ دارد اما در این میان حتی اندکی اعمال فشار بر افراد مرفه جامعه به منظور پرداخت مالیات بیشتر و حمایت دولت در جهت گسترش زیر ساختهای رفاهی و اجتماعی گناهی نابخشودنی قلمداد می گردد.
کال توماس از سرمقاله نویسان مطبوعات آمریکا که مدت های طولانی است که برای جریان راست مذهبی فعالیت می کند، در مقالات خود تاکید دارد که کلیساها و کنیسه ها (پرستشگاههای یهودیان) بایستی نظام خدمات اجتماعی و رفاهی را در دست خود گیرند زیرا این نهادها با قلب و روح مردان و زنان در ارتباط اند. امری که رامنی با کمک خود به مراکز خیریه مذهبی در صدد اجرای آنست امری که می توان گفت رامنی در همان جهت گام بر می دارد. (۱۶)
پیرامون سیاست خارجی و موضع گیری محافظه کاران می توان چشم انداز خطرناکی را متصور بود. برای قرن های متمادی آمریکائی ها خودملتی “منحصر به فرد” و کشورشان را سرزمین برگزیده “خداوند” قلمداد نموده اند تا نقشی رهایی بخش را برای سایر ملل جهان ایفا نمایند. این دیدگاه در سیاست خارجی ایالات متحده، بخصوص در سمت گیری فکری دست راستی ها (جمهوریخواهان، بنیادگرایان مسیحی و اعضای تی پارتی) نیز تاثیر گذار بوده است. مذهب در زمان حمله ایالات متحده در سالهای ۲۰۰۳-۲۰۰۲ در دوره زمامداری جورج دابلیو بوش نیز نقش مهمی را ایفا نمود. بوش تعهد آمریکا به برقراری “آزادی ” در جهان را علت جنگ معرفی کرد دقیقا همان شعاری که پروتستان های آنگلوآمریکائی در دوره رفرماسیون به کار می بردند. روحیه “خود برتر بینی” در فرهنگ آمریکائی بر کسی پوشیده نیست.
از دید رامنی آمریکا نیازمند نیروی نظامی ای قدرتمند برای مقابله با نیروهای معتقد به جهاد در خاورمیانه است. وی کاهش بودجه نظامی در دوره زمامداری کلینتون علت اصلی وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر بوده و معتقد است که برای حفظ آمریکایی قدرتمند و جهانی امن بایستی بودجه نظامی ارتش آمریکا افزایش یابد.
از این دیدگاه که از سوی “نئو محافظه کاران” (پیروان بوش) پیگیری شده است، جهان جای امن تری خواهد بود در صورتی که آمریکا قدرتمند باشد.همانگونه که ریگان معتقد بود که آمریکای قدرتمند جنگ های مهم تاریخ را به سرانجام رساند. آمریکای قدرتمند فاشیسم هیتلری را شکست داد. کره شمالی و چین را متوقف نمود و به کره جنوبی امکان بسط آزادی ها و موفقیت را داد. آمریکای قدرتمند صدام حسین را وادار به عقب نشینی از کویت نمود و در نهایت نیز وی را از سوراخ عنکبوتی خود بیرون کشید.” (۱۷) در نتیجه ضرورت کاربرد “قوه قهریه” توسط آمریکا برای حفظ “هژمونی” خود بر تمامی جهان از سرتاسر تفکرات رامنی و دست راستی های آمریکا به مشام می رسد.
اینک جامعه آمریکا بر سر دو راهی انتخاب دو مسیر متفاوت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قرار گرفته است. در سویی رامنی با عقاید محافظه کارانه خود قرار دارد و در سوی دیگر اوباما که گرچه برآمده از نظام سرمایه داری و وفادار به آن است اما از سیاست های اجتماعی بسیار معتدل تر و برنامه های اقتصادی متمایل به مدل “کینزی” حمایت می کند.
در توصیف جامعه محافظه کار آمریکا شاید هیچ نظریه پرداز و منتقدی بهتر از “مارکس” به تحلیل آن نپرداخته باشد. مارکس بر این باور بود که در آمریکا مذهب نه تنها وجود دارد بلکه به شکلی سرزنده و نیرومند هم وجود دارد. پس دولت می تواند آزاد باشد بی آنکه انسان از آن آزاد شده باشد. (۱۸)
مارکس در رساله “درباره مسئله یهود و گامی در نقد فلسفه هگل” با نقل قول از نظرات در گوستاو دوبومون در کتاب ازدواج یا بردگی اظهار می دارد که در ایالات متحده نه دین دولتی وجود دارد نه دین رسمی اعلام شده اکثریت و نه تسلط یک مذهب بر مذهبی دیگر. دولت نسبت به تمامی مذاهب بیگانه است. در آمریکای شمالی جتی بعضی از ایالات هستند که قانون اساسی آن ها، اعتقادات دینی و ایمان آوردن به مذهبی را اجباری ندانسته و آنها را بعنوان شرطی از شروط سیاسی اعمال نمی کنند با این وصف به عقیده مردم ایالات متحده انسان لا مذهب نمی تواند آدم “شریفی” باشد.
و در پایان وی نتیجه می گیرد که با این همه همانطور که بومون، توکویل و همیلتون انگلیسی یک صدا با اطمینان می گویند، آمریکای شمالی سرزمینی به تمام معنا دینی است.
همانگونه که مارکس باور داشت در واقع در آمریکای شمالی چیرگی عملی یهودیت بر دنیای مسیحیت شکل بی پرده و عادی خود را بدست آورده است … آنجا حتی موعظه های کتاب آسمانی و وعظ مسیحیت به کالای تجاری تبدیل شده اند و بازرگان ورشکسته به انجیل می پردازد همانگونه که واعظ ثروتمند شده به کسب و کار. (۱۹) رامنی ثروتمند و اشراف زاده نیز برای جلب حمایت محافظه کاران مسیحی از ادبیاتی “مسیحی” استفاده می کند و خود را بعنوان “ناجی” آمریکائی ها و آمریکائیان را بعنوان “ناجیان” تمامی “فرزندان خداوند” قلمداد می نماید.
در سالهای اخیر رشد بنیادگرایی مسیحی در ایالات متحده در غالب ظهور فرهنگ ضد مدرنیته، پیشگویی آرماگدون یا نبرد سرنوشت ساز دیده شده است.شکی نیست که فرهنگ سکولار در میان طیف وسیعی از آمریکائی ها مخصوصا در میان تحصلیکردگان دانشگاههای شمالی ایالات متحده و نخبگان فرهنگی رشد یافته است، اما در این میان بخش اعظم ائتلاف جمهوریخواهان و آمریکائیان سنتی که ۳۰ تا ۴۰ درصد آرای انتخاباتی را تشکیل می دهند به لزوم اجرای اصول مذهبی معتقدند و می توانند باعث ایجاد دگرگونی های اساسی در سطح جامعه و سیاست آریکا منتهی بسوی روندی قهقرایی شوند.
محافظه کاران از آغاز با اندیشه های اصلی تجدد غربی یعنی آزادی، برابری، عقل گرایی و بخصوص جدایی دین از سیاست مخالفت ورزیده اند و از حفظ سلسله مراتب و امتیازات سنتی از جمله تاکید بر “پدر سالاری” و نقش “پدر” در خانواده، جامعه و سیاست دفاع نموده اند. قطعا در صورت به قدرت رسیدن رامنی (فارغ از میزان محتمل بودن یا نبودن آن) این گروههای و فرقه های مسیحی و یهودی خواهند بود که دست بالا را در چانه زنی های سیاسی و اعمال نفوذ بر جامعه از طریق رسانه ها و نهادهای آموزشی پیدا خواهند نمود. در عرصه سیاسی آمریکا سیاستمداران همواره سعی داشته اند تا حسی از وجود “پاداش و مشیت الهی” برای آمریکا و آمریکائی ها را به جامعه بقبولاند، احساسی که گویی سرنوشتی الهی برای آمریکا وجود دارد تا بر تمامی کشورها برتری یابد، از همین رو اوج این دیدگاه را می توان در عقاید فرقه “مورمون” که میت رامنی به آن تعلق دارد مشاهده نمود از آن روی که جوزف اسمیت، بنیانگذار این فرقه، ایالات متحده را “باغ عدن” وعده داده شده از سوی خدا و محل رستاخیز دوباره عیسی مسیح قلمداد می نمود. چنین دیدگاهی در آمریکا همواره در میان طیف وسیعی از جامعه آمریکا وجود داشته است و چه بسا به سبب “بحران اقتصادی” پناه بردن به چنین عقایدی بیشتر هم شده باشد. نکته خطرناک در آنجاست که در صورتی که صاحبان چنین عقاید محافظه کارانه ای علاوه بر اکثریت کنگره و سنا، کرسی ریاست جمهوری آمریکا را نیز کسب نمایند، خطر رشد بنیادگرایی مسیحی بطور روز افزونی افزایش خواهد یافت.
نوژن اعتضادالسلطنه کارشناس ارشد علوم سیاسی و همکار گروه سیاسی انسان شناسی و فرهنگ است.
Nozhan_etezad@yahoo.com
پی نوشت ها:
۱-Bushman, Richard Lyman (2005), Joseph Smith: Rough Stone Rolling, New York: Knopf, ISBN 1-4000-4270-4.
۲-Roberts, B. H., ed. (1902), History of the Church of Jesus Christ of Latter-day Saints, 1, Salt Lake City: Deseret News, http://books.google.com/?id=EylEIEiOmZAC.
۳-Brodie, Fawn M. (1971), No Man Knows My History: The Life of Joseph Smith (2nd ed.), New York: Knopf, ISBN 0-394-46967-4.
۴-Quinn, D. Michael (1994), The Mormon Hierarchy: Origins of Power, Salt Lake City: Signature Books, ISBN 1-56085-056-6
۵- وثیق، شیدان (۱۳۸۴)، “لائیسیته چیست؟ همراه با نقدی بر نظریه پردازی های ایرانی”، تهران: نشر اختران، ص ۵۸.
۶-همانجا، ص ۵۸.
۷- An Introduction to the Christian Theocratic / Nationalistic Movement, http://www.brucegourley.com/christiannation/theocracy.htm
۸- Meacham, jon (2012), “The Mormonism In Mitt”, Time Magazine, October 8.
۹- رندال آلمیرا تری از رهبران جنبش ضد سقط جنین در آمریکاست که از سال ۱۹۸۷ به این سو گروهی را تحت عنوان “عملیات نجات” تشکیل داده است. این گروه از سال ۱۹۸۷ به این سو بطور مداوم علیه فعالیت مراکز درمانی سقط جنین اقدام نموده است و خواهان تعطیلی آنها بوده است و حملاتی خشونت بار را علیه این مراکز ترتیب داده است. وی بیش از ۴۰ بار توسط پلیس دستگیر شده است. او سقط جنین را یک جنایت قلمداد نموده و خواهان برسمیت شناختن آن بعنوان یک جرم است.
۱۰-National Review – Romney vs. Harvard (Feb. 11, 2005)
۱۱-Boston Globe – Romney urges changes to stem cell bill, Adds amendment to prohibit cloning – May 12, 2005
۱۲-Boston Globe – Arrested father had point to make, Disputed school’s lesson on diversity – Apr 29, 2005
۱۳-pbworks.com – Mitt Romney & Guns
۱۴- بشیریه، حسین (۱۳۸۶)، “آموزش دانش سیاسی مبانی علم سیاست نظری و تاسیسی”، تهران: نشر نگاه معاصر، ص ۱۲۲.
۱۵- بوردیو، پی یر (۱۳۸۷)، “گفتارهایی درباره ایستادگی در برابر نئولیبرالیسم”، ترجمه علیرضا پلاسید، تهران: نشر اختران، ص ۹۲.
۱۶- Chip Berlet & Margaret Quigley (1992), “Theocracy and White Supremacy: Behind the Culture War to Restore Traditional Values”, www.publiceye.org/magazine/v06n1/culwar.html
۱۷- NewsMax – Excerpts from Gov Romney’s book “No Apology”
۱۸- مارکس، کارل (۱۳۸۱)، “درباره مسئله یهود گامی در نقد فسلفه هگل”، ترجمه مرتضی محیط، ویراستاران محسن حکیمی و حسن مرتضوی، تهران: نشر اختران، ص ۴۷.
۱۹-همانجا.