کازمیکو موراکامی (Kasumiko Morakami)
ترجمه از ژاپنی: ایزابل ساکائی (Isabelle Sakaï)
نوشتههای مرتبط
انتشارات اکت سود (Actes Sud)، آرل، ٢٠١۶، ٩٧ صفحه، ١٣.٨٠ یورو
برگردان نگار علیپور
یاسوئو (Yasuo)، رئیس اتحادیه ماهیگیران روستا، از خودش میپرسید: «آن روز مثل روزهای قبل نبود؟» ١١ مارس ٢٠١١، زلزلهای به بزرگی ٩ ریشتر در چند لحظه موجب وقوع سونامی در ناحیهء ساحلی ژاپن در کنار اقیانوس آرام و فاجعهء هستهای فوکوشیما شد. با این حال «یاسوئو تا وقتی که متوجه شود موجی که با غرش بر ساحل فرود میآید، با سرعتی غیرمعمولی اما بدون هیچ صدایی به سمت عقب میرود، کارهای روزانهاش را انجام میداد». یاسوئو، ماهی گیر، متاهل، معمولی ترین مرد دنیا، در این کتاب چشم ماست. چرا که کازمیکو موراکامی میبایست فاجعه را از چشم این مرد بازگردانی و پس از آنکه اقیانوس دوباره عقب نشینی کرد،آنچه از زندگی و انسانیت در میان آوارها مانده، شرح دهد. او بدون تکلف و به دور از هر نوع احساس و هیجان، واکنش افرادی را که در دل تاریکیهای فرو رفتهاند،مشاهده میکند.
شجاعت و ترس از یکدیگر جدایی ناپذیرند «هنگامی که خطر سونامی وجود داشت، فورا قایقها را بیرون میآوردیم و فرار میکردیم (…) وقتی که سونامی در شرف وقوع بود باید شجاعت به خرج داده و بدون تردید و با سرعت در مسیرش قرار گرفت». چرا که در آن هنگام مانند این بود که «خود را در آغوش قاتلی پرت کنی تا با دست خالی با او رو در رو شوی». کاری از دست ماهیگیران مات و مبهوت که همچون تماشاچیانی ناتوان بیرون از جریان آب هستند برنمیآید، جز آنکه به دل موج عظیم الجثه یا اتش سوزی کارخانهء کشتی سازی بزنند.
برهههای سردرگمی، هوشیاری، امید و یاس به دنبال هم میآیند. هنگامی که مردم دوباره باز میگردند، همه چیز ویران شده است. روستا، خانهاش و شغلش. مادر یاسوئو که در خانهء سالمندان نزدیک اقیانوس بوده، ناپدید شده است. موجهای بلند احساس گناه او را در بر میگیرند: « او واقعا مثل یک بچهء لوس بار آمده است. با این حال برای مادرش چه کرده بود؟»
یاسوئو همچون شبحی در میان اشباح، از این پس در باشگاه ورزشیای که تبدیل به مرکز اسکان اضطراری شده پرسه میزند. دیدارها و حکایات به هم پیچیده میشوند. سونامی کم کم شخصیت اصلی داستان را مجذوب میکند. در آخر او فقط آشکار میکند و تعدادی چهرهء خودمانی را به منصهء ظهور میرساند. در این زمان، مانند سری زمین لرزه عظیم کانتو در سال ١٩٢٣ در انیمیشن هایوئو میازاکی (Hayao Miyazaki) به نام باد برخاست(٢٠١٣)، داستان اصلی برای «زندگیهای کوچک» جایگاه ویژهای قائل میشود. سرنوشت یاسوئو به یاد آورندهء سرنوشت مورچهای است که «جسد عنکبوتی را که بسیار سنگینتر از خودش بود» حمل میکرد.
کازومیکو موراکامی شرح میدهد: «به عنوان شاهد هرج و مرج و کوفتگی که از فاجعه نجات پیدا کرده، میبایست کلمات را دربارهء تمام اینها کنار هم میچیدم». وقتی دوباره، پس از بیست سال زندگی در فرانسه به عنوان روزنامه نگار و مترجم، به توکیو بازگشت، همانطور که در پسگفتار کتابش توضیح میدهد آمده بود تا به پناهجویان کمک کند « رفتم تا در مینامی_سانریکو، کمکهای غذایی پخش کنم و نتوانستم هیچ کدام از چهرههای مصیبت زده را فراموش کنم. اینها چهرههایی هستند که در کتاب ظاهر میشوند. پروژهء لاما، فروش دستبندهایی که حادثه دیدگان بافتهاند، به ابتکار او به راه خواهد افتاد. و پس از آن؟ پس از آن این کتاب به وجود آمد. این تنفس این تراوش پرشور از قلب. چرا که «هرچه انسان بیرحمانه تر صدمه ببیند، بیشتر آرزو میکند که کسی را با اشتیاق دوست بدارد. این را کسی گفته بود که خود را مانند درخت مو سرچشمهء گوارایی و لطافت میداند.