آندره گدار در سال ۱۳۰۷ شمسی مطابق با ۱۹۲۹ میلادی به دعوت دولت وقت ایران، برای سازماندهی و راه اندازی اداره کل باستان شناسی وارد ایران شد. آندره گدار در مدت ۳۲ سال اقامت خود در ایران، با تلاش ها و فعالیت های خود در حوزه باستان شناسی و معماری خدمت بسیاری به تاریخ و فرهنگ ایران کرد.
این یکی از دو پرونده اینترنتی است که در انسان شناسی و فرهنگ به گدار اختصاص داده شده است / پرونده بعدی بزودی منتشر می شود.
نوشتههای مرتبط
زندگی نامه
آندره گدار/ ویکیپدیا
آندره گدار، معمار نخستین ساختمان کتابخانه ملی ایران/تبیان
۹ اردیبهشت استخدام آندره گدار، معمار و باستان شناس فرانسوی ،طراح آرامگاه حافظ و موزهی ایران باستان/ اسناد ملی ایران
زندگینامه: آندره گدار (۱۸۸۱ – ۱۹۶۵)/ همشهری آنلاین
آندره گدار/آرشیکام
گذری بر اندیشه آندره گدار
تاریخ هنر اسلامی از نگاه آندره گدار/فیروزه
تاریخ هنر اسلامی از نگاه آندره گدار (بخش دوم)/ سایت مرجع معماران
مسجد جامع عتیق اصفهان نوشته آندره گدار/ طاقچه
تفاوت «آتشکده » با «آتشگاه» از دیدگاه آندره گدار/پایگاه معماری و شهرسازی ایران
فهرست برخی از آثار او در زبان فارسی
آندره گدار/خانه کتاب
آندره گدار/ پایگاه مجلات تخصصی نورمگ
یکی از آثار معماری
اتووود کلاسیک , مدرسه ایرانشهر یزد , آندره گدار/ ایران انج
متن قوانین مربوط به استخدام آندره گدار
قانون تجدید استخدام آقای آندره گدار/مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی
قانون راجع به اجازه تمدید استخدام آقای آندره گدار تبعه دولت فرانسه به سمت مدیر کل باستانشناسی/مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی
قانون تجدید استخدام آقای آندره گدار تبعه فرانسه برای مدیریت باستانشناسی و موزه و کتابخانه/ مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی
قانون اجازه تمدید قرارداد استخدام مسیو آندره گدار مدیر عتیقات و موزه و کتابخانه/مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی
بعد از آندره گدار
کابوس آندره گدار؛ مدیران نابلد میراثدار موزه ملی ایران/خبرگزاری مهر
زندگی نامه
آندره گدار/ ویکیپدیا
آندره گدار (به فرانسوی: André Godard) متولد سال ۱۸۸۱ میلادی معمار و باستانشناس فرانسوی بود.
زندگینامه
او در اوایل دوره پهلوی به ایران وارد شد و به استخدام دولت ایران درآمد. مسئولیتهای او نظیر مدیر اداره عتیقیات (باستانشناسی و موزه)، فعالیتهای پژوهشی و شناسایی و ثبت آثار فرهنگی ایران (با همکاری همسرش یدا گدار و ماکسیم سیرو)، انتشار نشریه باستانشناسی، بنیانگذاری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، ریاست و استادی همین دانشکده در آغاز، وی را مهمترین شخصیت خارجی معماری دوره پهلوی اول قرار میدهد که نزدیک به ربع قرن در ایران حضور داشت. ….
آثار معماری
از آثار او در زمینه طرح و اجرای آثار معماری، نقشه اصلی جانمایی محوطه و ساختمانهای دانشگاه تهران، طرح و سرپرستی موزه ایران باستان، طرح آرامگاه فردوسی در توس، طرح ساختمان کتابخانه ملی ایران، طرح آرامگاه حافظ و سعدی بودهاست.
کتابشناسی
نهضت مقاومت ملی فرانسه در جنگ جهانی دوم وی را به عنوان نماینده خود در ایران برگزید. در این مدت گدار دست به چاپ نشریه ای به نام «فرانسه آزاد» در تهران زد وی در سال ۱۹۶۵ میلادی و در سن ۸۴ سالگی در فرانسه درگذشت.[۱]
از کتابهای گدار که به فارسی برگردانده شده میتوان به: آثار ایران در چهار جلد و هنر ایران اشاره کرد.
منابع
کیانی، یوسف. معماری دوره پهلوی اول. چاپ نخست. تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر، ۱۳۸۳.
↑ هفته نامه «امرداد»، شماره ۲۲۹، صفحه ۳
لینک مطلب: آندره_گدارhttp://fa.wikipedia.org/wiki/
تاریخ دسترسی: ۱۵/۱۲/۱۳۹۱
آندره گدار، معمار نخستین ساختمان کتابخانه ملی ایران/تبیان
جمال آباد، نام روستایی در دامنه جنوبی ارتفاعات البرز است. این روستا به مانند دیگر ارتفاعات شمال تهران، خوش آب و هواست و تابستان هایی خنک را برای شهروندان تهرانی نوید می داده است. منازل یا به عبارت بهتر، باغچه های سبز و خرمی داشت که درختان میوه و چنار، سرو و سپیدار، زینت بخش آن بود. در یکی از این خانه ها و در حدود شصت سال پیش، مردی فرانسوی زندگی می کرد که اهالی بومی جمال آباد، وی را به نام مسیو می شناختند. پیرمرد موقر و آراسته ای که گهگاه برخی از رجال و صاحب منصبان شهری به دیدارش می آمدند و ساعت ها با او گفت وگو می کردند. روستاییان زحمتکش و ساده دل از جایگاه بلند این پیرمرد خبر نداشتند ولی با این غریبه خوش برخورد احساس بیگانگی هم نمی کردند.
مسیو آن چنان با اهالی روستا انس گرفته بود که با همشهریان پاریسی خود هم نمی توانست (یا نمی خواست) چنین ارتباطی برقرار کند. او زندگی مجلل و آپارتمان های پر زرق و برق پاریس را رها کرده بود و در مکانی سکنی گزیده بود که نه آب لوله کشی داشت و نه برق و تلفن. او درخلوت این روستا به گوشه ای از ذوق و هنر ایرانی پی برده بود که آن را این گونه بیان می کند:
“فرشته ذوق و الهام، همان طور که می دانیم، به هر جا اراده کند، روح و معنا می دهد؛ ولی به نظر می رسد که به جمال آباد، بیشتر از هر جای دیگر دمیده است. به همین سبب، این خانه را برای معرفی معماری متواضع و آشنای ایرانی انتخاب کرده ام. خانه بر بلندی قرار گرفته و آفتابگیر است و همین از علاقه خاص ایرانی به فضا حکایت می کند.”
آندره گدارANDRE GODARD در سال ۱۸۸۱ میلادی در پاریس به دنیا آمد. تحصیلات خود را در دانشکده هنرهای زیبای پاریس به پایان برد. در سال ۱۳۰۷ شمسی مطابق با ۱۹۲۹ میلادی به دعوت دولت وقت ایران، برای سازماندهی و راه اندازی اداره کل باستان شناسی وارد ایران شد. به موجب قراردادی رسمی که به امضای وزیر وقت معارف رسیده بود، اداره موزه وزارت معارف را تا سال ۱۳۱۲ عهده دار بود. از ابتدای سال ۱۳۱۳ با حفظ سمت، به ریاست کتابخانه وزارت معارف و با تأسیس موزه ایران باستان به سمت مدیر کل موزه منصوب شد.
خدمات فرهنگی
آندره گدار در مدت ۳۲ سال اقامت در ایران، علاوه بر آنکه در مسوولیت های متعددی همچون مدیر کل عتیقات (عتیقه جات) و رییس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، خدمت می نمود از بسیاری آثار تاریخی و باستانی در سراسر ایران بازدید کرد. کوشش های او تنها به تحقیق و کاوش در باره این آثار محدود نمی شد. او با همتی مثال زدنی و با کوشش فراوان، حفاظت و نگهداری از این آثار را جزو اهداف خود قرار داد. نامه نگاری ها و مذاکرات بسیار او با دست اندرکاران و مقامات دولتی شاهدی بر این مدعاست. از آن جمله می توان به یکی از آخرین مکاتبات وی با نخست وزیر وقت ایران در سال ۱۳۳۷ اشاره کرد که بیانگر گوشه ای از علاقه او به فرهنگ ایران زمین است:
…”اگر چه کلیه طرح های مورد نظر خود را نتوانستم در ایران محقق سازم ولی توانستم کارهای مفیدی برای ایران انجام دهم: بنیان گذاری اداره خدمات باستان شناسی، تاسیس موزه باستان شناسی [ایران شناسی]، بازسازی ارزشمندترین ابنیه تاریخی، تهیه طرح های کلی دانشگاه تهران، ایجاد اداره انتشارات خدمات باستان شناسی که دیگر به جای زبان فرانسه از زبان فارسی استفاده می شود. با این حال چند طرح که برایم بسیار با اهمیت بود با کمال تأسف رها شده است. در این نامه بیشتر تأکیدم بر موزه باستان شناسی تهران است. ۲۰ سال از عمر آن می گذرد. احتیاج به تجدید نظر و تکمیل دارد. تجهیزات مورد نیاز آن هنوز تأمین نشده است. احتیاج به نصب شبکه برق و بهبود سایر مسائل ظاهری دارد که بسیار مورد توجه ایرانیان و خارجیان خواهد بود… سازماندهی مجدد و اقدام تازه برای معرفی مجموعه ها و انتشار کاتالوگ با ویرایش جدید و چاپ مطلوب همراه با تصاویر زیبا، سود هنگفتی برای تبلیغ ایران در خارج خواهد داشت. زیرا کاتالوگ های مناسب، فروش خوبی داشته و کلکسیون های غیر حرفه ای آنها را نگهداری می کنند. اما برای حصول به چنین نتایجی، لازم است… اختیاراتی به بنده اعطاء شود تا بتوانم در پایان مدت اقامتم در ایران طرح های خود را به اتمام برسانم.” دستیار و مشوق گدار در طول دوران اقامت او در ایران همسر دانشمندش، یدا گدار YADDA GODARD بود که در غالب سفرهای پژوهشی و اکتشافات باستان شناسی همراه بود. حتی تصور کار عظیم گدار و همراهانش در راه سفر به تمام نقاط کشور پهناور ایران و با امکانات اندک دهه های ۱۳۱۰ و ۱۳۲۰ شمسی کار آسانی نیست، به خصوص زمانی که با نگاهی کارشناسانه به آثار و یادداشت های او نظر بیفکنیم و هنوز آنها را دقیق، سودمند و کم اشتباه بیابیم.
یادگار برجسته و مهم گدار که با گذشت نزدیک به هفتاد سال کماکان قطب فرهنگی پایتخت محسوب می شود، دانشگاه تهران است. نقشه عمومی دانشگاه تهران و برخی دانشکده ها و تالارهای آن، از آثار بر جای مانده آندره گدار است.
موزه مردم شناسی، که در محوطه کاخ گلستان واقع شده، نیز از جمله بناهایی است که گدار در ساخت و راه اندازی آن دخالت داشته است. نمونه های متعدد دیگری در تهران و سایر شهرها می شناسیم که در زمان ریاست گدار بر اداره عتیقه جات و موزه ایران باستان افتتاح گردیده است.(۱) وی نخستین رئیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران نیز بود و در سال ۱۳۳۷ موفق به دریافت دکترای افتخاری از همین دانشگاه شد.
طراحی و معماری نخستین ساختمان کتابخانه ملی ایران
ساختمان قدیمی کتابخانه ملی که در خیابان سی تیر تهران واقع شده از جمله بناهای مهمی است که طرح و نقشه آن را آندره گدار کشیده است. در سال ۱۳۱۲ شمسی، وزیر فرهنگ وقت، مامور احداث موزه در محوطه میدان مشق می شود. تهیه نقشه جامع موزه و ساختمان های مربوط، به آندره گدار واگذار می شود. پس از اتمام نقشه، آن را به رضاخان جهت تأیید نشان می دهند. متاسفانه نقشه ای که به اعتراف علی اصغر حکمت (۱۲۷۱- ۱۳۵۹) وزیر فرهنگ وقت، شاهکار و در نوع خود بی نظیر بود، به دستور رضا خان و به بهانه اسراف در زمین های شهر تهران به کنار گذاشته می شود و وزیر نیز مورد توبیخ قرار می گیرد.(۲) در همان سال، قطعه زمینی در گوشه شمال غربی میدان مشق برای کتابخانه در نظر گرفته می شود. این بار هم آندره گدار مامور تهیه نقشه ای متناسب با معماری موزه می شود و نهایتاً ساختمان کتابخانه ملی همانند موزه ایران باستان در سال ۱۳۱۶ افتتاح می گردد.
با توجه به اظهار نظرهای موجود، نقشه نخستین گدار برای کتابخانه ملی با توجه به وسعت فضای پیشنهادی، نقشه ای کامل تر بوده است. به همین دلیل مدت کوتاهی پس از افتتاح کتابخانه ملی، نیاز به گسترش فضای کتابخانه کاملاً محسوس بود. به نحوی که در آرشیوهای موجود، مکاتبات متعددی از جانب مرحوم مهدی بیانی (۱۲۸۵- ۱۳۴۶)، ریاست وقت کتابخانه ملی، با آندره گدار صورت پذیرفته است که در آنها نیاز به افزایش فضای کتابخانه اشاره شده است. بالا خره در اواخر دهه ۱۳۳۰، دست اندرکاران کتابخانه مجبور به احداث ساختمان ضمیمه ای در ضلع شرقی محوطه کتابخانه می شوند. زیربنای ساختمان کتابخانه بر مبنای نقشه گدار،۵۰۰ متر مربع و پس از احداث ساختمان الحاقی، بالغ بر ۱۰۰۰ متر مربع بوده است.
گدار در نمای بیرونی ساختمان موزه از اطاق کسری الهام گرفته است. در ساخت بنای کتابخانه، اهتمام گدار به یکنواختی و تجانس آن با ساختمان موزه مثال زدنی است. او در انتخاب نوع مصالح و دیگر مسائل مرتبط با معماری نهایت دقت را به کار برد، به گونه ای که پس از گذشت ۶۵ سال از احداث بنای کتابخانه ملی، همچنان استوار و با شکوه می نماید. شاید بتوان ادعا کرد در صورت عمل به نقشه اولیه و جامع گدار برای موزه و کتابخانه، بسیاری از مشکلات پدید آمده در سال ها و بلکه دهه های بعد رخ نمی داد.
ارتباط گدار با کتابخانه ملی فقط در احداث بنای آن خلاصه نمی شود. در سالیان بعد نیز همواره از وجود او به عنوان فردی مطلع و صاحب نظر استفاده شده است. از جمله ماجرای کتاب هایی است که نزد دانشسرای عالی امانت بود و در جلسه ای با حضور گدار و ۳نفر دیگر از صاحب نظران، تصمیم به انتقال این مجموعه به کتابخانه ملی گرفته می شود.
آثار و تالیفات
از گدار، کتاب ها و مقالات متعددی بر جای مانده است. اما آنچه نوشته های او را ارزشی مضاعف می بخشد، سبک و شیوه او در گردآوری اطلاعات است. آنچه در آثار گدار منعکس گردیده است، سال ها تلاش خستگی ناپذیر در راه شناسایی آثار و ابنیه تاریخی ایران از آذربایجان و کوه های صعب العبور آن گرفته تا بیابان های خشک و لم یزرع مرکزی ایران و سرزمین پهناور خراسان است. چه بسا اگر همت و اراده و به بیان بهتر عشق او به سرزمین ایران نبود، بسیاری از آثار و ابنیه نابود و یا دست کم به وادی فراموشی سپرده می شد.
گدار نتیجه اکتشافات و تحقیقات وسیع خود را از سال ۱۳۱۵ در قالب جزواتی سالانه به زبان فرانسه منتشر کرد و بر آن آثار ایران نام نهاد. این اثر گرانبها که در ۸ جزوه بود، در ۴ مجلد به چاپ رسید و در طی ۵۰ سال به پارسی برگردانده شد. جزوه اول از جلد اول در سال ۱۳۱۴ با ترجمه مرحوم رشید یاسمی (۱۲۷۴- ۱۳۳۰) و جزوه دوم و سوم با ترجمه محمدتقی مصطفوی (۱۲۸۴- ۱۳۵۹) و ویراستاری علمی پاشا صالح (۱۲۸۰- ۱۳۶۹) در سال ۱۳۱۶ منتشر شد. در فاصله انتشار این ۳ جزوه که ناشر آن وزارت معارف و اوقات و صنایع مستظرفه بود با ۵ جزوه باقی مانده که در سال ۱۳۶۵ به چاپ رسید، بخش های پراکنده ای از کتاب آثار ایران به صورت مقاله در نشریات فارسی زبان انتشار یافت. از آن جمله می توان به ترجمه های ابراهیم شکورزاده (۱۳۰۳- ۱۳۸۱) در نشریه نامه آستان قدس اشاره کرد که در ۷ قسمت به بررسی ناحیه رباط شرف (بین سرخس و مشهد) پرداخته است. این مقاله ها از شماره ۲۶ نامه آستان قدس (بهمن ۱۳۴۶) تا شماره ۳۶ (خرداد ۱۳۵۲) ادامه یافت. ضمن آنکه در شماره ۲۴ همین نشریه و از همین مترجم، بخش دیگری از آثار ایران به عنوان “مصلای طرق و مشهد” به چاپ رسیده بود. مقاله “میل اهنگان” بخش دیگری از جلد چهارم آثار ایران بود که با ترجمه مرحوم تقی بینش (۱۳۰۰- ۱۳۷۵) در نشریه فرهنگ خراسان، اسفند ۱۳۴۱ درج گردید (میل آهنگان یا آهنجان در ۲۰ کیلومتری شمال شهر مشهد واقع شده و جزو بناهایی محسوب می شود که برای آرامگاه ها و مقبره ها ساخته می شده است).
همان گونه که ذکر شد، پنج جزوه باقیمانده آثار ایران در سال ۱۳۶۵ با ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم (۱۳۱۸- ۱۳۷۷) و توسط بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی به چاپ رسید.
در تدوین کتاب ارزشمند آثار ایران، گدار علاوه بر همسرش از محققان و ایران شناسان برجسته دیگری نیز سود برده است. از آن جمله است: ماکسیم سیرو، پل پلیو و مایرون اسمیت. مرحوم ابوالقاسم سحاب (۱۲۶۵- ۱۳۳۵) در کتاب فرهنگ خاورشناسان و در ذیل مدخل گدار، اشاره به مجله ای با نام راهنمای تاریخی ایران می کند که اصل آن به زبان فرانسه بوده و رشید یاسمی آن را به فارسی ترجمه کرده است و در ادامه به ذکر کتاب دیگری با عنوان آثار ایران باستان از آندره گدار می پردازد. به نظر می رسد تفکیک این دو اثر از یکدیگر اشتباه بود و هر دوی اینها در واقع همان آثار ایران است.
نکته مهمی که در باره آثار ایران باید دانست، دامنه موضوعی آن است. زیرا این کتاب نه تنها به بحث در باره بناهای ایران می پردازد، بلکه مباحثی در زمینه نسخه های خطی و دیگر اشیای هنری، نظیر کوزه و ظروف سفالی و فلزی و غیره را هم در برمی گیرد.
طاق های ایرانی، نام کتاب دیگری از آندره گدار است که در سال ۱۳۶۹ با ترجمه کرامت الله افسر به فارسی برگردانده شد. انواع قوس ها، طاق بندی ها، گنبدها و مقرنس ها از روزگاران گذشته تا عصر نویسنده در نقاط مختلف ایران و در معابد، مساجد، آتشکده ها، کاخ ها، آب انبارها و حتی خانه ها در این کتاب بررسی شده است.
مقالات متعدد دیگری از گدار در نشریاتی چون: هنر و مردم، تعلیم و تربیت (نشریه ماهانه وزارت معارف) و یادگار(به سرپرستی عباس اقبال آشتیانی) ترجمه شده و به چاپ رسیده است. به دلیل جایگاه والای گدار در عرصه علمی و فرهنگی، سخنرانی هایی که او در مجامع مختلف ایراد می کرد نیز در پاره ای منابع آورده شده است.
در بررسی آثار ایران شناسی به زبان فرانسه، نام گدار از هر نام دیگری بیشتری به چشم می آید. از جمله کتاب های معروف او می توان به اشیای برنزی لرستان اشاره کرد که در سال ۱۹۳۱ میلادی در پاریس به چاپ رسید.
فعالیت های گدار به ایران منحصر نمی شد. او در راستای مطالعات شرق شناسی خود، به کشورهای عراق، سوریه، اردن، مصر، هند و افغانستان هم سفر کرد. رهاورد سفر او به افغانستان، کتابی بود با عنوان آثار باستانی بودایی در بامیان که در سال ۱۹۲۸ به زبان فرانسه منتشر گردید.
آندره گدار تنها در حوزه فرهنگ و هنر سرشناس نبود، او در مسائل سیاسی و اجتماعی هم از شهرت نیکی برخوردار بود، به نحوی که در خلال سال های جنگ دوم جهانی و در زمان اشغال فرانسه از سوی آلمان نازی، نهضت مقاومت ملی فرانسه وی را به عنوان نماینده خود در ایران برگزید. در این مدت، گدار دست به انتشار نشریه ای به نام فرانسه آزاد زد که در تهران منتشر می شد. گدار در سال ۱۹۶۵ میلادی و در سن ۸۴ سالگی در فرانسه در گذشت.
پی نویس ها:
۱. مشهورترین اثر بر جای مانده از گدار در سایر شهرهای ایران، آرامگاه حافظ در شیراز است.
۲. عبارتی را که علی اصغر حکمت در بیان افسوس خود نگاشته، جالب توجه است: «با این پیشامد اسف انگیز، نقشه ی شاهکار مهندس فرانسوی نقش بر آب شد و قصرهای موهومی که وزیر معارف در اسپانیای خیال ساخته بود، نابود گردید.»
لینک مطلب: http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=14162
تاریخ دسترسی: ۱۵/۱۲/۱۳۹۱
۹ اردیبهشت استخدام آندره گدار، معمار و باستان شناس فرانسوی ،طراح آرامگاه حافظ و موزهی ایران باستان/ اسناد ملی ایران
آندره گدار[ANDRE GODARD]، در سال ۱۸۸۱م. در پاریس به دنیا آمد. تحصیلات خود را، در دانشکدهی هنرهای زیبای پاریس به پایان برد. در سال ۱۳۰۷ش./ ۱۹۲۹م. به دعوت دولت وقت ایران، برای سازماندهی و راهاندازی ادارهکل باستانشناسی، وارد ایران شد.
به موجب قراردادی رسمی که به امضای وزیر وقت معارف رسید، ادارهی موزهی وزارت معارف را، تا سال ۱۳۱۲ عهده دار بود. از ابتدای سال ۱۳۱۳ با حفظ سمت، به ریاست کتابخانهی وزارت معارف و با تأسیس موزهی ایران باستان، به سمت مدیرکل موزه منصوبشد.
آندره گدار، در مدت ۳۲ سال اقامت در ایران، افزون بر آنکه در مسئولیتهای متعددی همچون مدیرکل عتیقات (عتیقهجات) و رئیس دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران، خدمت میکرد، از بسیاری آثار تاریخی و باستانی در سراسر ایران، بازدید کرد.
دستیار و مشوق گدار در طول دوران اقامت وی در ایران، همسرش، یدا گدار [YADDA GODARD ] بود که در اغلب سفرهای پژوهشی و اکتشافهای باستانشناختی، همراه وی بود.
از آثار مهم گدار، دانشگاه تهران است که با گذشت نزدیک به هفتادسال، همچنان قطب فرهنگی پایتخت محسوب میشود. نقشهی عمومی دانشگاه تهران و برخی دانشکدهها و تالارهای آن نیز، از آثار بهجاماندهی آندره گدار است.
موزهی مردمشناسی نیز – که در محوطهی کاخ گلستان واقع شده – از جملهی سازههائی است که گدار، در ساخت و راهاندازی آن دست داشتهاست. همچنین، ساختمان قدیمی کتابخانهی ملی در خیابان سیام تیر تهران هم، از جملهی بناهای مهمی است که طرح و نقشهی آن را، آندره گدار کشیده است. نمونههای متعدد دیگری در تهران و دیگر شهرها می شناسیم که در زمان ریاست گدار بر ادارهی عتیقهجات و موزهی ایران باستان، رونمائی و راهاندازی شدهاست.
از گدار، کتابها و مقالههای متعددی به جا ماندهاست. وی همچنین، نتیجهی اکتشافها و پژوهشهای خود را از سال ۱۳۱۵، در قالب جزوههائی سالانه به زبان فرانسه منتشرکرد و بر آنها، «آثار ایران» نام نهاد. این اثر – که در ۸ جزوه بود – در ۴ مجلد به چاپ رسید و در طی ۵۰ سال، به پارسی برگردانده شد.
تاقهای ایرانی، نام کتاب دیگری از آندره گدار است که در سال ۱۳۶۹، با ترجمهی کرامتالله افسر، به فارسی برگردانده شد. انواع قوسها، تاقها، گنبدها و مقرنسها، از روزگاران گذشته تا عصر نویسنده در نقاط مختلف ایران و در معابد، مساجد، آتشکدهها، کاخها، آبانبارها و حتا خانهها، در این کتاب بررسی شدهاست.
آندره گدار، تنها در حوزهی فرهنگ و هنر سرشناس نبود؛ او در مسائل سیاسی و اجتماعی هم، آوازه داشت؛ به گونهای که در خلال سالهای جنگ دوم جهانی و در زمان اشغال فرانسه به دست آلمان نازی، جنبش مقاومت ملی فرانسه، وی را به عنوان نمایندهی خود در ایران، برگزید. در آن مدت، گدار دست به انتشار نشریهای به نام «فرانسهی آزاد» زد که در تهران منتشر میشد.
گدار، در سال ۱۹۶۵م. در سن ۸۴ سالگی در فرانسه درگذشت.
لینک مطلب: http://www.nlai.ir/tabid/2598/mid/5853/ctl/asnad/Default.aspx?Subjectmid=5850&SubjectID=4652
تاریخ دسترسی: ۱۵/۱۲/۱۳۹۱
زندگینامه: آندره گدار (۱۸۸۱ – ۱۹۶۵)/ همشهری آنلاین
محمد ملاحسینی:
آندره گدار (André Godard) در سال ۱۸۸۱ در شهر چومونت (Chaumont) فرانسه به دنیا آمد
وی در دانشکده هنرهای زیبای پاریس در رشته معماری و باستانشناسی تحصیل کرده است.
گدار باستانشناس و معمار فرانسوی و متخصص در صنایع اسلامی و ایرانی و خاورمیانه است و در ایران از شهرت بالایی برخوردار است. وی اوقات خود را به بررسی دو رشته معماری و باستانشناسی در خاورمیانه بهخصوص ایران صرف کرده است.
دولت ایران وی را در سال ۱۹۲۸ استخدام کرد و او مدت ۳۰ سال در ایران ماند و در ساختمان موزه ایران باستان و موزه دانشگاه تهران و تشکیلات آن خدمات مهمی انجام داد و آثار باستانی جالبی را هم بر اثر حفریات از زیر خاکهای مناطق مختلف ایران بیرون آورد و در موزههای مزبور بهشیوه فنی قرار داد.
گدار در سال ۱۳۰۶ مدیریت اداره باستانشناسی ایران را بهعهده گرفت و به ترمیم آثار تاریخی پرداخت. وقتی قانون عتیقات در ۱۲ آبان ۱۳۰۹ شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید و آییننامه آن در جلسه ۲۸ آبان ۱۳۱۱ از تصویب هیئت وزیران گذشت بر طبق ماده اول آن تمام آثار صنعتی و ابنیه و اماکن که تا پایان دوره زندیه در کشور ایران احداث شده اعم از منقول و غیرمنقول جزو آثار ملی ایران محسوب گردیدند و تحت حفاظت و نظارت دولت قرار گرفت. از اینرو به آندره گدار دستور داده شد که فهرستی از آثار ملی ایران تهیه کند و به دولت تسلیم نماید.
سه تپه تاریخی سلیمان تپه، زیرز، مازیر و یا زیر تپه نخستین اثر ملی ایران هستند که به پیشنهاد آندره گدار باستانشناس مشهور، در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیدند.
آندره گدار علاوه بر تأسیس سازمانهای اداری و فنی هیئتهایی را تشکیل داد، که در تعمیر ابنیه تاریخی و امور فنی باستانی ساختمانها تخصص داشتند و بهوسیله همینها مسجد جامع شیراز و مسجد شاه اصفهان، مسجد شیخ لطف الله و ابنیه دیگری که در شرف ویرانی بود تعمیر کرد.
وی در ضمن تعمیر ابنیه باستانی به تأسیس دانشکده هنرهای زیبای تهران هم اقدام کرد و خود وی مدتها ریاست آنرا بر عهده داشت و در تربیت کردن معماران ایرانی که تا پیش از آن در خارج از کشور تحصیل میکردند همت گمارد.
وی از اولین کسانی است که نسبت به مفرغهای لرستان که بهزودی علاقه موزهها و مجموعهداران جهان را به خود جلب کرد، توجهخاصی کرده و در سال ۱۹۳۱ کتاب خود را با عنوان«مفرغهای لرستان» به چاپ رساند.
آندره گدار مجلهای نیز به نام«راهنمای تاریخی ایران» را در سال ۱۳۱۳ شمسی منتشر کرده که اصل آن به زبان فرانسه بوده و شادروان غلامرضا رشید یاسمی آنرا به فارسی برگردانده است.
آندره گدار باستانشناس و معمار فرانسوی و متخصص در صنایع اسلامی و ایرانی، در سال ۱۹۶۵ در پاریس پایتخت فرانسه درگذشت.
لینک مطلب: http://khabarfarsi.com/ext/2180536
تاریخ دسترسی: ۱۵/۱۲/۱۳۹۱
آندره گدار/آرشیکام
آندره گدار (متولد ۱۸۸۱ و متوفی ۱۹۶۵) باستان شناس و معمار فرانسوی و متخصص در صنایع اسلامی و ایرانی و خاورمیانه بوده که تحصیلات خود را در دانشکده هنرهای زیبای پاریس در رشته معماری و باستان شناسی به پایان رسانده و اوقات خود را در بررسی دو رشته مزبور در خاورمیانه به خصوص ایران صرف کرده و عمر او بالغ بر هشتاد و پنج سال بوده است. دولت ایران وی را در سال ۱۹۲۸ استخدام کرد و او مدت سی سال در ایران ماند و در ساختمان موزه ایران باستان و موزه دانشگاه تهران و تشکیلات آن خدمات مهمی انجام داد و آثار باستانی جالبی را هم بر اثر حفریات از زیر خاک های مناطق مختلف ایران بیرون آورد و در موزه های مزبور به شیوه فنی قرار داد. گدار در سال ۱۳۰۶ مدیریت اداره باستان شناسی ایران را به عهده گرفت و به ترمیم آثار تاریخی پرداخت. وقتی قانون عتیقات در ۱۲ آبان ۱۳۰۹ شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید و آیین نامه آن در جلسه ۲۸ آبان ۱۳۱۱ از تصویب هیئت وزرا گذشت بر طبق ماده اول آن تمام آثار صنعتی و ابنیه و اماکن که تا پایان دوره زندیه در کشور ایران احداث شده اعم از منقول و غیرمنقول جزو آثار ملی ایران محسوب گردید و در زیر حفاظت و نظارت دولت قرار گرفت. از این رو به آندره گدار دستور داده شد که فهرستی از آثار ملی ایران تهیه کند و به دولت تسلیم نماید.
گرچه پیش از او پروفسور ارنست هرتسفلد باستان شناس آلمانی فهرستی از ابنیه تاریخی ایران تهیه کرد و در نشریه شماره یک انجمن آثار ملی در شهریورماه ۱۳۰۴ در تهران به چاپ رسید، ولی فهرست آندره گدار دقیق تر و کامل تر تنظیم گردید. بدین طریق از تاریخ ۲۴ شهریور ۱۳۱۰ شمسی پنجاه و شش اثر تاریخی ثبت گردید و در دنباله آن هم سیزده اثر تاریخی دیگر به ثبت رسید. فهرستی هم که از گنجینه های هنری کشور تهیه شد که بسیار جالب است. آندره گدار علاوه بر تأسیس سازمان های اداری و فنی هیئت هایی را تشکیل داد، که در تعمیر ابنیه تاریخی و امور فنی باستانی ساختمان ها تخصص داشتند و به وسیله همین ها مسجد جامع شیراز و مسجد شاه اصفهان، مسجد شیخ لطف الله و ابنیه دیگری که در شرف ویرانی بود تعمیر کرد. وی در ضمن تعمیر ابنیه باستانی به تأسیس دانشکده هنرهای زیبای تهران هم اقدام کرد و خود وی مدت ها ریاست آن را بر عهده داشت و در تربیت کردن معماران ایرانی که تا پیش از آن در خارج از کشور تحصیل می کردند سهم بزرگی دارا گردید. گرچه او به هنر اسلامی مصر و بین النهرین و ابنیه دوره غزنویان موجود در افغانستان علاقه نشان داده، و با اینکه با همکاری همسرش در نقاشی های بودایی شهر بامیان مطالعاتی به عمل آورده، اما با وجود این با فعالیت های باستان شناسی خود در ایران خدمات جالبی انجام داده است. وی از اولین کسانی است که نسبت به مفرغ های لرستان که به زودی علاقه موزه ها و مجموعه داران جهان را به خود جلب کرد، توجه خاصی کرده و در سال ۱۹۳۱ کتاب خود را با عنوان « مفرغ های لرستان» به چاپ رسانیده است و نیز در بخش اول کتاب « هنر ایران» درباره مفرغ های مزبور مفصلاً بحث کرده؛ زیرا مدارک باستان شناسی مهمی برای مطالعه زندگی و تمدن دوره پیش از تاریخ مردم سلسله جبال زاگرس که ناحیه باختری فلات ایران را محدود کرده و آن را از کانون فرهنگی شگفت انگیز بین النهرین جدا نموده و در دسترس ما گذارده و در چهار فصل بعدی این کتاب هنرهای هخامنشی، سلوکی، اشکانی، ساسانی و اسلامی را تحت بررسی قرار داده است. در این فصول بیشتر هنر ساختمانی در مجاورت حجاری و در دوره اسلامی به همراه کاشیکاری ها مورد بحث قرار گرفته است و در حقیقت ادامه هنر در دوره سه هزار ساله تاریخ ایران در معماری آن بهتر نمایان است؛ همان طوری که در مطالعات تخصصی که مؤلف این کتاب در سال های ۱۹۳۶ و ۱۹۴۹ در گزارش های سالانه اداره کل باستان شناسی زیر عنوان « آثار ایرانی» انتشار داده است. در « هنر ایرانی» هم با مقدمه خود با دید حساس و دقیقی که از خصوصیات روشن وی می باشد به چشم می خورد. آثار آندره گدار : از کارهای وی تأسیس مجله ای به نام« راهنمای تاریخی ایران» می باشد که در سال ۱۳۱۳ شمسی نشر داده، که اصل آن به زبان فرانسه بوده و شادروان غلامرضا رشید یاسمی آن را به فارسی برگردانده است.مجله مزبور حاوی مطالب سودمندی از بعضی آثار و ابنیه تاریخی می باشد. دیگر مجموعه ای به نام « آثار ایران باستان» در هشت جلد، که به دو زبان فرانسه و فارسی انتشار یافته است. و نیز « مینیاتورهای ایرانی در کتابخانه شاهی تهران » که در مجموعه هنرهای جهانی یونسکو درج شده است.دیگر از آثار ایشان « تخت جمشید، ۱۹۶۱»، « مفرغ های لرستان، ۱۹۳۱»، « گنجینه زیویه کردستان، چاپ سرویس، باستان شناسیایران، هارلم، ۱۹۵۰»، «صنایع ایران قدیم (مندرج در تاریخ عمومی هنر، ۱۹۳۲)»، « مساجد قدیمی ایران(مندرج در آثار ایران، ج اول، سال ۱۹۳۶)»، « نطنز(مندرج در آثار ایران،ج اول، ۱۹۳۶)»، « هنر اسلامی و نبوغ ملی( روزنامه تاریخ جهان، ۱۹۵۴)»،معماری ایرانی در دوران اسلامی( ۱۹۵۵) می باشد. ضمناً مقالات علمی متعددی نوشته که در « مجله تعلیم و تربیت» قدیم درج شده است. دیگر از آثار او « نمایشگاه ایران در لندن(روزنامه هنرهای زیبا، ۱۹۳۱)»، « تاریخ مسجد جامع در اصفهان ۱۹۳۶ و خراسان ۱۹۴۹( آثار ایران، جلد دوم ۱۹۳۷)»، مدرسه و مسجد جامعی دارای ایوان های چهارگانه می باشد (هنر اسلامی ۱۹۵۱) مقبره الجایتو، خدابنده در سلطانیه، ۱۹۳۸، فهرست آثار گدار به زبان فرانسوی را به دنبال همین ترجمه احوال ملاحظه خواهید نمود. اعطای دکترای افتخاری به آندره گدار : نظر به خدمات سی ساله آقای آندره گدار، شورای دانشکده هنرهای زیبا به دانشگاه تهران پیشنهاد کرد که « دکترای افتخاری دانشگاه تهران» به وی داده شود. دانشگاه تهران هم پیشهنهاد مزبور را با حسن قبول تلقی کرد و مجلس باشکوهی با حضور استادان و دانشمندان کشور در ساعت پنج بعدازظهر روز هفتم دی ماه ۱۳۳۷ تشکیل شد؛ و رئیس دانشگاه مزبور، آقای آندره گدار را به اعطای دکترای افتخاری دانشگاه تهران مفتخر گردانید
لینک مطلب: /آشنایی-با-معماران-بزرگ-۷/آندره-گدارhttp://forum.archicom.org/242-
تاریخ مطلب: ۱۵/۱۲/۱۳۹۱
گذری بر اندیشه آندره گدار
تاریخ هنر اسلامی از نگاه آندره گدار/فیروزه
سید رضی موسوی گیلانی ۱۳۸۷/۰۶/۱۴
آندره گدار، از جمله مورخان برجستهی تاریخ هنر اسلامی، شکلگیری هنر اسلامی را بیش از آنکه مبتنی بر فرم و تکنیک بداند، مبتنی بر فکر و روح سازنده آن میداند، به طوری که اثر هنری تجلیبخش و منعکسکنندهی روح هنرمند است. در واقع وی هنر را از منظر آن اندیشه و فکری که پشت اثر هنری قرار گرفته، مینگرد و بیش از آنکه به فرم و تکنیک در یک اثر هنری همچون معماری اشاره کند، به محتوا و نگرهی هنرمند توجه دارد. وی بر این باور است که امروزه دیگر هنر را نباید از منظر مصالح یا سنگ و آجر یا مهارت و تردستی صنعتکار نگریست، بلکه آن فکر و روح اجتماع ملت است که آثار هنری یا سبک و اسلوب خاص را میآفریند. در این راستا وی روح حاکم بر معماری یونان را روح موزونپسند، روح حاکم بر معماری رومی را نظم، قدرت و فایدهمندی، و روح حاکم بر معماری بیزانسی را آمیزهای از روح آسیایی و یونانی، و روح حاکم بر ساخت کلیساها را اندیشهی پرستش و نیایش تلقی میکند:
هنر قبل از هر چیز انعکاس روح هنرمند و چکیدهی نمایان نیروهایی است که آن را رهبری میکند و تکنیک معماری هم مانند تکلم، جز وسیلهی ابراز، و آلتی در خدمت روح نیست… عامل اصلی در معماری هم بیش از هر چیز وجود معمار است. و اصل مهم در هنر معماری یک ملت، روح اجتماع آن ملت است. به نظر ما معماری یونان نه یک طریقهی ساختمان بلکه عصارهی نمایان روح موزونپسند ملت یونان است… چنانکه کلیساهای بزرگ ما عظمت روح و پرستش را مینمایاند(۱)
وی در پاسخ به این پرسش که آیا هنر دوران اسلامی در قالب و فرم دارای سبک خاص و ویژهای است یا نه؟ بر این باور است که هنرهای اسلامی همچون معماری، هنری اقتباسی و الگوهای آن برگرفته از نقشمایههای پیش از اسلام است و طرح و شکلهایی همچون گلدستهها، طرحها، محراب، منبر، تناسب رنگها، و امور تزئینی را برآمده از دوران اسلامی نمیداند: «حتی مساجد هم روی هم رفته اقتباس است. طرحها، گلدستهها، محرابها و منبرها و حتی عوامل تزئینی و آمیزش رنگها و غیره، همه در معمارهای معاصر فتوحات عرب موجود است».(۲) طبق نظر آندره گدار، مسلمانان در امپراطوری اسلامی پیش از ظهور اسلام، به جهت بیاطلاعی و دانشاندکشان در عرصه معماری و ساخت و ساز، و پس از ظهور اسلام به جهت مبنای فکریشان که بیاعتنایی به ابنیهی دنیوی و زوالپذیری عالم ماده بود، به ناگزیر در عرصه معماری از دیگر تمدنهای همجوار الگوبرداری نمودند و به تدریج در قالب و اسلوب معماری به ارائهی ایده رسیدند و آنچه را که با اندیشه، طبیعت و سلیقهشان سازگاری نداشت، حذف نمودند:
از نقطه نظر هنری، قبل از اسلام چیزی نداشتند و حتی اگر کلمه هنر را نمایش اشکال و پیکرنگاری فرض کنیم، محقق و بدیهی است که هرگز هنر بدوی وجود نداشته است.(۳) از این رو وی معتقد است منظور از هنر اسلامی، هنر دوران اسلامی است. به طوری که مسلمانان پس از ظهور اسلام در اسلوب و فرم آثار هنری خویش همچون معماری اسلامی، تحت تأثیر هنر دیگر سرزمینها بوده و در ساختن ساختمان و معماری، فاقد هرگونه الگوی خاص بودند و از هر چه در آن دوران متداول بود، استفاده مینمودند. برای نمونه، از اقسام طاق، همچون طاق سوری، رومی، بیزانسی و ایرانی استفاده کرده و از ستونها، جرزها، آجر و سنگ، مرمر، موزائیک، نقاشی، حجاری و تمام گونههای تزئینی که در کشورهای آسیای غربی متداول بود، بهرهبرداری نمودند(۴)، به طوری که مسلمانان نه تنها در معماری به ابداع سبک و اسلوب خاصی نرسیدند، و تعالیم اسلام، سازنده و خلقکنندهی فرم خاص هنری نبود، بلکه حتی در استفاده از الگوهای رومی و یونانی ناشیانه قدم برداشتند:
در حقیقت اسلام سازنده نبوده، به این معنا که اغلب آنچه ساخت، بسیار بد و ناموزون بود، نه شکل تازهای در ساختمان ابداع کرد و نه یک روش پارتنون Parthenon و پانتئون ساختمانی را تکمیل نمود. از این نقطه نظر هیچ یک از ساختمانهای اسلامی قابل مقایسه با Pantheon رم یا کلیسای امین Amiens نیستند.(۵)
گدار این سوال را مطرح میکند که چه تفاوتی میان یک ساختمان ایران پیش از اسلام همچون کاخ فیروزآباد و یک ساختمان پس از دوران اسلامی همچون مسجد جامع اصفهان یا مسجد تیموری خارگرد وجود دارد. در حالی که در هر دو ساختمان از ایوانها و گنبدهایی بر قاعده مربع استفاده شده است.(۶) وی در پاسخ به این پرسش و تبیین تفاوت میان فرهنگ اسلامی با فرهنگ پیش از اسلام، به این سوی میرود که معماری اسلامی مدتها مبتنی بر طرح ساده ساختمانی و فرمولهای تزئینی بوده که از دیگر تمدنها اقتباس نموده بود، و عربهای مسلمان شده را حتی پیش از اسلام بسیار علاقهمند به تزئین دقیق و تأکید بر تکرار قالبهای ثابت و تغییرناپذیر میشمارد و این ویژگیها را از مختصات روح هنری عربها میداند. با توجه به اینکه از نظر گدار، هنر انعکاسی از عقیده، اندیشه و روح هنرمند است، به تدریج مسلمانان که در آغاز طلوع اسلام چیزی جز اصول اخلاقی برای آنان وجود نداشت،(۷) تربیت شدند و پس از پیشرفت در این امر پس از مدتی در آنچه که تقلید کرده بودند، تجدید نظر نموده و آن سبکها و اسلوبهایی را که با طبیعت و اندیشهشان سازگار نبود، حذف کردند، و آنچه را که موافق با طبع و سلیقهشان بود، حفظ نمودند و در واقع به نوعی گزینش در عرصه هنر دست یافتند:
معماری اسلامی در حالی شروع به کار کرد که فاقد هر گونه علم و اطلاع و سابقه باستانی در هنر معماری بود… اما کمی بعد در راه تربیت و تکامل پیشرفت کرد و طولی نکشید که در آنچه از دیگران تقلید کرده بود، تجدید نظر نمود، آنهایی را که با طبیعت و مقتضیات او هماهنگی نداشت و بیگانه مینمود و یا با سلیقهاش سازش نداشت، حذف نمود و در واقع معمار شد نه سازنده.(۸)
گدار معتقد است هنرمند مسلمان در عرصه معماری نمیتوانسته تنها تحت تأثیر معماری دیگر تمدنها باشد و معماری را از جمله هنرهایی میداند که بیش از تکنیک، مبتنی بر فکر و اندیشه است: «پس مبدأ و ریشه آن [معماری اسلامی] را در کارهای اقتباس شده از معماریهای خارجی جستجو کردن بیهوده است»(۹) هنرمند مسلمان تحت تاثیر فکر و درک هنری خود – چه مثبت یا منفی-¬ و تحت تأثیر دو عامل تعالیم پیغمبر و فتوحات محیرالعقول اسلام به اسلوب خاصی از هنر معماری شکل داد:
این مبادی همه در خود اسلام و مولود الهامی است که از دنیای خاص خود گرفته و نظیر آن در تمام تجلیات فکر او دیده میشود. در اینجا شکلها، فرمولهای تزئینی و طرق ساختمان مورد توجه ما نیست… مورد علاقهی ما بیشتر جستجوی این است که درک هنری مؤسسین اسلام در دوره اسلام یا پیش از اسلام چه بوده و بعد زیر تأثیر دو عامل تعالیم پیغمبر و فتوحات محیرالعقول اسلام به چه صورت در آمده است(۱۰).
وی معتقد است، تفاوت هنر ساسانی با هنر دوران اسلامی، برای نمونه میان معماری کاخ فیروزآباد با معماری مسجد جامع اصفهان، در شکل، اسلوب، طرح نقشه و مصالح آنها نیست، بلکه ریشه در نگاهی دارد که اسلام برای مسلمانان به ارمغان آورده است:
تفاوت تنها در منظره و لباسی است که اسلام بر ساختمانهای ساسانی پوشانده و خواسته است مفهومی به آنها بدهد، که معماری ایرانی و سایر مللی را که تحت رژیم خود در آورده بود، نسبت به وضع پیشینیان متمایز سازد.(۱۱) از دیدگاه گدار، مسلمانان پس از ظهور اسلام، غیر از آیین جدید، هیچ چیز که مخصوص خودشان باشد نداشتند و از معماری هیچ چیز نمیدانستند و تنها پس از گذشت چندین دهه بود که اشکال متنوعی از مسجد در فرهنگ اسلامی ساخته شد.(۱۲)
البته منظور او از اینکه میگوید معماری اسلامی ریشه در فکر و تعالیم نبوی دارد، نه به این معنا است که وی معتقد به ارائهی طرح و اسلوب ویژه و ابداعی در عرصه هنر باشد، بلکه منظور او این است که مسلمانان به جهت بیاعتنایی به دنیا و زخارف آن، هیچگاه در ارائهی سبک و طرح نویی در معماری، ذوق و شوقی از خود نشان ندادند. وی بر خلاف مفسران عرفانی از هنر اسلامی، تأثیرپذیری از فکر و تعالیم نبوی را نه به معنای تضمین حقایق دینی و عرفانی در هنر، بلکه به معنای نفی هرگونه اسلوب و طرح خاص و نفی توجه به دنیا و علائق دنیوی میداند، به طوری که این بیاعتنائی موجب شد تا مسلمانان به جای خلاقیت و ابداع، به سوی هنری التقاطی و برگرفته از دیگر تمدنها اقدام ورزند و صرفا به هنر تزئینی روی آورند. وی اسلام را ناتوان از ارائه و الهام بخشی یک هنر خاص و حتی ناتوانتر از مسیحیت تلقی میکند و صرفا دربردارندهی اصول اخلاقی تلقی میکند و این سخن، منشأ تمایز میان مورخان هنری همچون گدار با مفسران عرفانی از هنر اسلامی است. «اگر آن را [اسلام] در مراحل اولیهاش بررسی کنیم، چنین به نظر میآید که از لحاظ ایجاد یا الهام یک هنر جدید، از مسیحیت هم ناتوانت
ر بوده است».(۱۳) وی معتقد است که مسلمانان پس از فتح ملل مغلوبه، الگوی خاصی در معماری نداشتند که بر آنان عرضه کنند، بلکه نمونههای تاریخی نشان میدهد که بر عکس بوده و در معماری، تحت تأثیر الگوها و اسلوبهای آنان قرار گرفتند.
همچنین گدار، هنر اسلامی را در آغاز پیدایش، دارای دو عنصر خارجی میداند، نخست در دورهی به قدرت رسیدن بنیامیه است که الگوهای یونانی و بیزانسی در هنر سرزمینهای اسلامی دیده میشود و دوم دوره بنیعباس است که با به قدرت رسیدن بنیعباس، مرکز حکومت از سوریه به بینالنهرین آمد و رسوم ساسانی – ایرانی جایگزین رسوم بیزانسی و یونانی شد. تنها پس از پنج قرن که حکومت عباسی مضمحل شد، هنر اسلامی از وحدت رویه به سوی تکثر و تنوع رفت و تحت تأثیر سنتهای بومی و منطقهای، رسوم باستانی هر ملت دوباره ظهور پیدا کرد و شکل خاص هر ملت را به خود گرفت:
به محض اینکه وحدت سیاسی امپراطوری اسلامی از میان رفت… به علت نبودن وحدت اداری و نبودن تماس بین ارباب هنر کشورهای مختلف و مبادله کارگران و نبودن آئین و مقررات که تا آن وقت فعالیت زیادی کرده و تکنیکها و فرمولهای هنری اسلامی را دستور میداد، هر ملتی به پیروی از تمایلات خاص، آزادانه شروع به کار کرد. رسوم باستانی هر ملت دوباره ظهور کرد.(۱۴) گدار معتقد است مسلمانان پس از تأسیس اسلام، بیش از آنکه موسس هنری خاص باشند، به دنبال تزئین و زینت کردن هنرها بودند و در قصیدهسرایی و معماری به طرح یک پوشش و روکش تجملی و تازه پرداختند و از نظر مسلمانان اگر یک شاعر توانست به بیان و توصیف جدیدی از یک پدیده برسد یا یک ساختمان قدیمی را با تزئین تبدیل به یک مسجد سازد، او اثری هنری آفریده است:
وقتی یک شاعر توانست موضوعات داستانی را با تصاویر تازه بیاراید و جذابیت بیان شیرینی به آن دهد، در نظر ملل عرب او یک کار هنری انجام داده است، وقتی هم یک معمار توانست با پوشش تازه و مجللی، شکل قدیمی یک مسجد را تزئین نماید، در نظر دنیای اسلام کاری هنری کرده است (۱۵)
آندره گدار درباره تاریخ هنر اسلامی معتقد است که در صدر اسلام و زمان تأسیس آن، بر اثر شور و حرارت اولیه مذهبی و تحت تأثیر تعالیم نبوی و خلفای اولیه، مبنی بر پرهیز از تجمل و زینتهای دنیوی، معماری از اقبال برخوردار نبود و در این عرصه سبک و طرح مستقلی توسط مسلمانان ابداع نگردید، وی خانه کعبه را در مکه جز حصاری از دیوارهای کوتاه و بامی از برگ نخل نمیداند. اما پس از این دوران – در دوره بنیامیه و بنیعباس – به تدریج که حاکمان و مراکز قدرت اسلامی از سنت نبوی فاصله گرفتند و رویکرد دنیوی و شاهانه یافتند و از سادگی مقام رؤسای مذهبی به سمت شکوه شاهانه گرایش پیدا نمودند، به سمت ساختن بناهایی با شکوه و عظمت شاهانه اقدام ورزیدند و با حرمت دادن به اورشلیم به جای مکه، اولین بناها در سوریه و اورشلیم همچون گنبد صخره و مسجد اموی را ساختند:
هنگامی که دوره شور و حرارت اولیه مذهبی که در آن اعراب صحرانشین با نهایت دقت تعالیم پیغمبر و خلفای بلافصل او را درباره سادگی و بیاعتنایی به تجمل و زخارف دنیا به جا میآوردند، گذشت. وقتی استیلا بر امپراطوری بزرگ و پر تجمل و شکوه و جلال نمودند و همان ذوق و سلیقه را در معماری نشان دادند. هوش و استعداد، آنها را اجازه داد تا به محض فراهم شدن موقع مساعد به آسانی تمدن مترقی کشورهای مفتوحه را در خود تحلیل برند. (۱۶) یا در دوره بنیعباس به جهت اهمیت یافتن بینالنهرین و ایران، معماری ایران در مسجدسازی مطرح شد. به علاوه که به تعبیر آندره گدار همیشه در تمام دوران اسلامی، عرق ملیت، ایرانی را از ساختن مساجد از نوع عربی باز میداشت. (۱۷) از این رو با وجود آنکه عربهای تازه مسلمان شده پس از فتح کشورهایی همچون ایران، خواستند الگوی عربی را در مسجدسازی وارد سازند، اما طرح مسجد عرب در معماری ایران حذف شد و پس از دوره عباسیان صحبتی از آنان در میان نبود:
ابومسلم خراسانی معروف که مبلغ خلفای عباسی بوده مساجدی در مرو و نیشابور ساخت اما در همهی آنها سبک ساختمان ایرانی است و سهم عرب در آنها فقط نقشه آن است و در مساجد نائین و دماوند به قدری آنها را مختصر کرده و تغییر دادهاند که گوئی این ترکیب در ایران رواجی پیدا نکرده است. طولی نکشید که طرح مسجد عرب از معماری زنده ایران محو گردید و همین که قرن پنجم هجری به پایان رسید، دیگر صحبتی از آن در میان نبوده است. از آن پس هم طرح و هم ساختمان هر دو کاملا ایرانی شدند. (۱۸)
سنجش نگرش آندره گدار با سنتگرایان
از سخنان آندره گدار به عنوان یک مورخ هنر اسلامی، این استنتاج را میتوان نمود که وی این را بدیهی تصور نموده که هنر در دوران اسلامی، چه در آغاز و چه پس از نهادینه شدن اسلام، در طرح، تکنیک و فرم تحت تأثیر هنر پیش از اسلام بوده و از تمدنهای رومی، یونانی، ساسانی و بیزانسی اقتباس نموده است، اما مسلمانان بر اثر تعالیم دینی، نبوی و بر اثر مشاهدهی هنر دیگر سرزمینهای مفتوحه، به تدریج در شکلدهی هنری خاص، همت گماشتند. وی معتقد است که مسلمانان به عنوان نمونه، معماری را بر اساس مبادی فکری خود پیریزی نمودند و این امر پس از ظهور اسلام، از جانب تمدنها و سرزمینهای غیر اسلامی بر او تحمیل نشد، اما باید دید که منظور گدار از اینکه میگوید مسلمانان بر اساس فکر خود هنر را بنیان گذاردند، چیست؛ آیا وی به مانند مفسران عرفانی از هنر اسلامی بر این باور است که این فکر برآمده از مبانی و اندیشههای عرفانی و اعتقادی است، یا منظور او این است که مسلمانان به جهت مذمت دنیا، بیاعتنایی به زینت و زخارف دنیا نسبت به هنر بیتوجه و در صدد تأسیس طرح و اسلوب ویژهای نبودهاند و آنچه را که پیریزی نمودند، در بنیان التقاطی و انفعالی است.
آندره گدار چون فرم و تکنیک هنر دوران اسلامی را ادامه هنر دوران پیش از اسلام میداند و بر این باور است که پس از ظهور اسلام، تعالیم نبوی و فتوحات محیر العقول مسلمانان و کسب تجربه حاصل از مشاهده هنر دیگر سرزمینها در شکلگیری هنر اسلامی تأثیرگذار بوده است، پس با سنتگرایان و مفسران عرفانی از هنر اسلامی در یک مسأله اشتراک و در مسأله دیگر اختلاف دارد.
از این جهت که گدار معتقد است مسلمانان تحت تعالیم نبوی به یک الگو و اسلوب خاص در هنر گرایش داشتند و به جهت مبانی فکری حاصل از تعالیم پیامبر، پارهای از هنرها را پذیرفتند و پارهای دیگر را وانهادند، این سخن مورد پذیرش مفسران عرفانی از هنر اسلامی و سنتگرایان نیز هست اما به نظر میرسد تفاوت گدار با مفسران عرفانی از هنر و سنتگرایان در این باشد که مفسران عرفانی از هنر، عامل مهم را در تعالیم نبوی که موجب شکلگیری معماری اسلامی یا دیگر هنرها شده است، مولفههای معرفتی و عرفانی میدانند که موجب گرایش به هنر انتزاعی و غیر ناتورالیستی، و دستمایه به کارگیری نماد و راز و رمز در تبیین الوهیت، توحید و عناصر فرامادی شده است، اما گدار به نظر میرسد بیشتر بر جنبههای سلبی تعالیم دینی در امر دنیا توجه دارد و اشاره میکند که مسلمانان با توجه به اینکه دنیا و ابنیه دنیوی را زوالپذیر میدانستند و از آیه «کل من علیها فان» تبعیت مینمودند، به این جهت در عرصه هنر به پایهریزی اسلوب و طرح خاصی اقدام نورزیدند و صرفا به اقتباس از دیگر فرهنگها پرداختند: کمال مطلوب یک استادکار حقیقی که ساختن از روی علم و بصیرت و برای همیشه است، برای او [معمار مسلمان] همیشه بیگانه و نامأنوس بود. هیچگاه به دوام ابنیه خود دلبستگی نداشته برعکس به پیروی از کل من علیها فان، منکر آن بود. مورد علاقه ما بیشتر جستجوی این است که درک هنر مؤسسین اسلام در دوره پیش از اسلام چه بوده و بعد زیر تأثیر دو عامل: تعالیم پیغمبر و فتوحات محیرالعقول اسلام به چه صورتی در آمده است. (۱۹)
نتیجهگیری از سخنان آندره گدار
وی همچون دیگر مفسران هنر اسلامی، به این امر اذعان دارد که معماری صرفاٌ به کارگیری سنگ و آجر نیست، بلکه برآمده از فکر و اندیشه معماران است و درباره هنر اسلامی هم این تلقی را میپذیرد که معماری اسلامی نیز بیانی از افکار مسلمانان است و آنان بر اساس اندیشه خود در باره هنر پارهای از هنرها را واگذاردند و پارهای دیگر را برگزیدند.
آندره گدار فکر مسلمانان در عرصهی معماری اسلامی را مبتنی بر به کارگیری مولفههای معرفتی و عرفانی نمیداند و معماری اسلامی را به ویژه در صدر اسلام تقلید از اسلوب دیگر تمدنها و فرهنگها تلقی میکند و خانهی کعبه را در مکه جز حصاری از دیوارهای کوتاه و بامی از برگ نخل نمیداند. وی بر این باور است که هنر صدر اسلام به جهت بیاعتنائی مسلمانان به زخارف دنیا و دنیاگریزی، ابداعی و خلاقانه نیست، بلکه مسلمانان به پیروی از تعالیم نبوی، به جهت عدم شوق و ذوق نسبت به امر دنیا، به تقلید از طرح و اسلوب دیگر تمدنها در عرصه معماری و هنر اکتفا نموده و دارای شیوه تقلیدی بودهاند.
وی میان علائق و ذوق و شوق مسلمانان در صدر اسلام به هنر با دوره پس از آن تمایز قائل است، دوره اول را به جهت اشتیاق مذهبی و تحت تأثیر تعالیم نبوی، دوره بیاعتنائی مسلمانان به هنر معماری و دیگر هنرها میداند، اما دوره دوم را به جهت علاقه حاکمان اسلامی به زندگی شاهانه و تشکیل امپراطوری اسلامی، دوره توجه به معماری میداند. از این جهت باید میان نگاه و نگرش تعالیم اسلامی و متون مقدس – کتاب و سنت – با تمدن تاریخی اسلام در باره هنر تمایز قائل گردیم.
طبق نگرش و مبانی گدار نیز باید در تبیین مبانی فکری و معرفتی مسلمانان درباره هنر و اسلوبهای آن، هر دوره را از دیگر دورهها تفکیک نموده و مبانی و عوامل فکری هر دوره را از دوره دیگر متمایز و جداگانه بیان کنیم. یک بار در مورد هنر صدر اسلام سخن گفته میشود -بر فرض پذیرش مبنای گدار مبنی بر دنیاگریزی و نهی از زینت- و بار دیگر دوره بنیامیه، بنیعباس، صفویه و یا قاجار مورد توجه قرار میگیرد، به طوری که فکر و اندیشه حاکمان در هر یک از این ادوار متفاوت از دیگر ادوار خواهد بود و شاید درباره هنر این دورانها هم به نتایج متفاوتی برسیم. به ویژه به نظر میرسد که شاید اختلاف نظر افرادی همچون آندره گدار با افرادی همچون تیتوسبورکهارت که از معماری مسجد قرطبه و ابن طولون، گنبد و طاق تفسیر عرفانی و قدسی ارائه میدهد، مشخص گردد. وی درباره صدر اسلامی میگوید:
وقتی در آغاز قرن هفتم اعراب از صحرای خود بیرون ریختند، و به طرف دو تمدن بزرگی که امپراطوری آینده آنها را میان خود تقسیم کرده بودند، حمله کردند، غیر از آئین جدیدشان چیزی که مخصوص خودشان بوده باشد، نداشتند. از معماری هیچ نمیدانستند، شهرهایشان جز تودههایی از کلبههای گلی ابتدایی و روستاهایشان غیر از جوخههایی از چادر یا آلونکهایی از نی نبودند و تنها عبادتگاهی که داشتند، کعبه مکه بود که به هیچ یک از درجات هنر ساختمان تعلق نداشت، با وجود این گرچه تعجبآور است ولی چند ده سالی پس از هجرت، اشکال متنوعی از مساجد نمودار شدند. (۲۰)
وی در بررسی معماری و ساختمانهای صدر اسلام به بناهایی همچون خانه کعبه، مسجد پیغمبر در مدینه اشاره میکند و این بناها را بدون طرح و اسلوبی پیشرفته از دوران اسلامی تلقی میکند:
اولین آنها مسجد عربی است که ابتدا حیاط خانه حجاز بوده است و مسجد پیغمبر در مدینه که قطعه زمینی محصور بوده که یک ضلع آن را نوعی انبار پوشیده از برگ نخل تشکیل میداده است و آن به قدری خشن و ابتدائی بوده که نمیتوان تصور کرد که اعراب مغرور چنین معبدی را به ملل مغلوب، با چنان تمدن کهن و درخشانی تحمیل کرده باشند. از طرفی محقق است که در دوره فتوحات اسلامی نماز و عبادات مرسوم در فضای آزاد یا در ابنیهای که از قدیم بوده برگزار میشده و پس از آن به این کار تخصیص یافته است. (۲۱)
وی بناهای بعدی فرهنگ اسلامی را هم تحت تأثیر معماری کشورهای مفتوحه توسط مسلمانان میداند و ریشه معماری اسلامی را در ایران عصر ساسانی، رومی و یونانی و دیگر فرهنگها میجوید. به عنوان مثال مسلمانان تحت تأثیر زرتشتیان، چارطاقها یا گنبدهای روی چهار ستون را که آتشدان زرتشتیان در آن قرار داشته، در معماری مساجد خود وارد ساختند و تاریخ این سبک معماری پیش از کاربردش در مساجد، قدمت دیرینهای در فرهنگ ایرانی داشته است:
مثلا در ایران چارطاقها یا گنبدهائی که روی چهار ستون قرار گرفته و آتشدان معابد زرتشتیان در آن بوده، همچنین ایوان خراسان، یعنی جلوخان بلند و عمیقی که پارتها به مغرب ایران آوردند و بعدها تالار بارعام کاخ ساسانیان شد یا بنائی در فارس مرکب از یک تالار مربع گنبددار که جلو آن ایوانی بوده و از ابنیه دوره اول ساسانی و دالانی که در مرکز، گنبدی داشته… ساختمانهای نامبرده که تمامشان در دوره ساسانی برپا بوده، هنگامی که برای مسجد مورد استفاده قرار گرفتند و به دلائل استوار – نمونهی مسجد شدند، سابقه چنان ممتدی داشتند که خیلی پیش از ظهور اسلام از طرحهای مرسوم و باستانی بودهاند. (۲۲)
به علاوه پس از دوران اولیه که معماری مسجد گسترش یافت، به تدریج تقلید از معماری کلیساهای مسیحی همچون ساختن شبستان و محراب نیز در کنار تقلید از سبکهای عصر ساسانی، وارد معماری مساجد گردید و مساجد در دوره اولیه و حتی تا دوره بنیعباس به سفارش حاکمان، توسط معماران ایرانی ساخته میشد:
مدتها بعد از آن، سرایت خارجی و انتشار و گسترش عادی تجمل نمونهی ابتدائی مسجد عربی را آراست. تقلید کم و بیش تعمدی از کلیساهای مسیحی، شکوه و عظمتی به سرسراهای سابق مساجد داده و آنها را به صورت شبستانهای فعلی درآورد. تقریبا یک قرن پس از هجرت، به فکر تعیین جهت مکه افتاده، اقدام به ساختن محرابی در مساجد نمودند که شبیه محراب کلیساست. در اواسط قرن یازدهم، هنگامی که خلفای عباسی تصمیم به ساختن مساجد بزرگی از نوع عربی گرفتند، فقط طرح مقدماتی آنها را تهیه کردند و عملیات معماری و طریق ساختمان را به ابتکار معماران ایرانی محول کردند. (۲۳)
گدار از تأثیرپذیری معماری مساجد از سنت معماری ایرانی و مسیحی در زمان تأسیس اسلام، چنین نتیجه میگیرد که تعالیم اسلامی در بدو تأسیس خود الگو و اسلوبی در عرصه هنر همچون معماری ارائه نداد و تحت سیطره هنر ملل مغلوب و مفتوح بود و اینطور نبود که پس از فتح ملل مغلوبه الگوی خاصی را در این سرزمینها تحمیل کرده باشد، بلکه منفعل بوده و از آن سرزمینها در ساخت معماری مساجد کمک گرفته است. بنابراین وی همچون گرابار بر این باور است که هنر اسلامی، هنر سرزمینهایی است که به تدریج مسلمان شدهاند و پیش از اسلام نیز خود در معماری الگو و اسلوبی داشتهاند و پس از اسلام آوردن نیز، الگو و طرح خود را در خدمت معماری اسلامی درآوردند:
خلفای دوره اول اسلام به علت نداشتن مدیر، مجبور شدند اداره امور کشورهای مفتوحه را به حال قبلی حفظ کنند و همچنین به علت نداشتن بنا و معمار، ساختمانهای موجود را مورد استفاده قرار دهند، کم کم ملل مغلوب ابنیه خود را با مقتضیات و احتیاجات فاتحین وفق دادند و از آن وقت بود که به مرور رنگ اسلامی در هنر خاورمیانه ظاهر شد. (۲۴)
پاورقیها:
۱- مسائلی در تاریخ معماری اسلامی ، ص ۳۴۴.
۲- همان، ص ۳۴۵.
۳- همان، ص۳۴۸ .
۴- همان، ص ۳۴۵.
۵- همان، صص ۳۴۵ – ۳۴۴.
۶- همان، ص ۳۴۳.
۷- همان، ص ۳۴۵.
۸- همان، ص ۳۴۵.
۹- همان، ص ۳۴۵.
۱۰- همان، ص ۳۴۵.
۱۱- همان، ص ۳۴۳.
۱۲- همان، ص ۳۵۰.
۱۳- همان، ص ۳۴۵.
۱۴- همان، ص ۳۵۵.
۱۵- همان، ص ۳۵۰.
۱۶- همان، ص ۳۴۸.
۱۷- همان، ص ۴۱۲.
۱۸- همان، ص ۳۷۶.
۱۹- همان، ص ۳۴۵.
۲۰- همان، ص ۳۵۰.
۲۱- همان، ص ۳۵۱.
۲۲- همان، ص ۳۵۱.
۲۳- همان، ص ۳۵۱.
۲۴- همان، ص ۳۵۲.
لینک مطلب: http://www.firooze.ir/article-fa-598.html
تاریخ دسترسی: ۱۵/۱۲/۱۳۹۱
تاریخ هنر اسلامی از نگاه آندره گدار (بخش دوم)/ سایت مرجع معماران
منظور از هنر و معماری اسلامی، همان هنر و معماری سرزمینهای – خاورمیانه، آفریقای شمالی، هند شمالی و اسپانیا – است که از آغاز قرن هفتم میلادی تحت حاکمیت مسلمانان قرار گرفتند.
خاستگاهها و ویژگیها
اهمیت تزیینات خوشنویسی و شکل مسجد، دو ویژگی اصلی هنر و معماری اسلامی هستند که عمیقاً با ایمان اسلامی ارتباط دارند و در همان روزگار آغازین دین پیشرفت کردند. پیامبر [اسلام]، [حضرت] محمد، تاجری ثروتمند در مکه بود که در حدود ۴۰ سالگی مجموعه عمیقی از وحی را دریافت کرد و شروع به تبلیغ دین جدیدی نمود. این وحیها که مسلمانان آنها را پیام الهی میانگارند، در قرآن – کتاب مقدس مسلمانان – جمعآوری شده است. میراث غنی زبانی و ادبیات عرب در احساس احترام عمیق نسبت به قرآن نقش داشت. مرکزیت قرآن در فرهنگ اسلامی و جذابیت ویژه شکل خط عربی سبب شد از کلام نوشتاری، به ویژه آیات قرآنی به عنوان کتیبههای مساجد استفاده گردد و نیز تزیینات خطاطی و شیوههای آن در تمام شاخههای هنر اسلامی پیشرفت نماید. در سال ۶۲۲ پس از میلاد، همان سالی که مبدأ تاریخ اسلامی قرار گرفت، حضرت محمد به شهر یثرب – که بعداً مدینه نام گرفت، هجرت نمود. در آنجا جامعهای از مومنان که در پیرامون خانه محمد به عبادت مشغول بودند، گردهم آمدند. نمازگزاران عادی جامعه جدید در این مکان ساده، شکل مسجد را پایهگذاری کردند که عبارت بود از محوطهای محصور و مستطیلی با آلونکهایی (خانههای همسران [حضرت] محمد) که در طول یک ضلع آن قرار گرفته بودند و یک ایوان ناهموار (سایهبانی که در اصل برای استفاده از سایه بوده است) که در یک طرف برای مسلمین فقیرتر در نظر گرفته شده بود. از این رو، تقریباً تمام مساجد نقشه خانه [حضرت] محمد را تکرار میکردند و عبارت بودند از یک محوطه محصور (صحن)، ساختمانی در یک طرف برای نماز و طاقهایی قوسی (رواقها ) در اطراف محوطه. اولین پیروان [حضرت] محمد[ص] که از شبه جزیره عربستان بودند در مقایسه با امپراطوریهایی که بعداً فتح کرده و [سبکهای هنری آن را] به عنوان سرمشق خود گرفتند، هیچگونه سبک هنری بومی و مخصوص به خود نداشتند. با گسترش اسلام، متناسب با شرایط متفاوت اقلیمی و مصالح در دسترس در فتوحات اسلامی و با جذب و اقتباس از شیوههای هنرهای بومی، انواع هنری آن بالیدن گرفت و نقشهایی که در یک ناحیه باب بود، به زودی جهان بزرگ اسلام را فرا گرفت. بنابراین هنر اسلامی از منابع فراوانی گسترش یافته است. شیوههای رومی، مسیحیت باستان و بیزانسی در معماری پیشین اسلامی مورد اقتباس قرار گرفت. تاثیر هنر ساسانی – هنر معماری و تزیینی ایرانِ پیش از اسلام در دوران حکومت ساسانیان ـ بر هنر اسلامیبالاترین اهمیت را داشت. شیوههای آسیای مرکزی با تاخت و تازهای تاتار و مغول به هنر اسلامی نفوذ کرد و هنر چینی تأثیر تکوینگری بر نقاشی، سفالگری و پارچهبافی اسلامی گذاشت.
سیر تاریخی
سیر تحول هنر اسلامی – از قرن هفتم تا هجدهم میلادی – را در سه دوره میتوان طبقهبندی کرد. دوره شکلگیری هنر اسلامی، کمابیش با حاکمیت اولین حاکمان اسلامی یا خلفای بنی امیه (۶۶۱الی ۷۵۰م) که اسلام را از دمشق در سوریه تا اسپانیا گسترش دادند، همزمان بود. دوره میانی، عصر خلفای عباسی (۷۵۰م الی ۱۲۵۸م) که از بغداد در عراق خلافت اسلامی را بر عهده داشتند تا زمان استیلای مغول را در بر میگیرد. دوران خلافت عباسی که در ترویج آموزش و فرهنگ پرآوازه است، تاریخ اسلامی درخشانترین است. در همین دوره میانی است که تأثیر نماهای هنر ایرانی چشمگیر شد. از استیلای مغول تا قرن هجدهم میلادی را میتوان برای سهولت، دوره پسین هنر اسلامی نامید. در این دوره سبکهای متمایز هنر در بخشهای مختلف جهان اسلام قابل شناسایی است که با سلسلههای گوناگون حاکمان ارتباط دارند. سبکهای گفته شده در این مقاله در کنار هنر اموی و عباسی، هنرهای ترکان سلجوقی که از اواسط قرن یازدهم میلادی تا ۱۱۵۷م بر ایران حکم راندند، هنر ایلخانیان که مغول تبار بوده و شرق ایران را از از سال ۱۲۵۶م تا ۱۱۳۴۹ م در تسلط خود داشتند، هنر تیموریان که به عنوان بزرگترین حامیان فرهنگ ایرانی از سال ۱۳۷۸م تا ۱۵۰۲م بر شرق ایران حکومت کردند و هنر صفویه که حاکمان تمامی ایران از سال ۱۵۰۲م تا۱۷۳۶م بودند را نیز شامل میشود. هنر، تحت حکمرانی ترکان عثمانی که ازسال ۱۲۹۹م تا ۱۹۲۲م حاکمان ترکیه بودند و در قرن ۱۶م امپراطوری خود را تا مصر و سوریه گسترش دادند نیز شکوفا شد. پیشتر در مصر (و سوریه)، سبکهای خاصی [به وجود آمد که] با حکومت فاطمیین (۱۱۷۱م-۹۰۹م) و ممالیک که سلطه خود را در۱۲۵۰ پی افکندند ارتباط داشت.
معماری
مسجد سلیمانیه در سال ۱۵۵۰ در استامبول ساخته شد. معمار این بنا که سنان نام داشت طرح خود را بر اساس کلیساهای بیزانسی و به گونهای ویژه بر اساس ایاصوفیه بنا نهاد. گنبد بزرگ مرکزی که بر فراز یک چهار پر بنا شده، مشرف است بر فضاهایی مشابه که به وسیله نیمه گنبدهایی که خود، پشت بندِ گنبد اصلیاند، طاق دار شدهاند. منارههای مخروطی چهارگانه بالکن دار، ویژگی معماری مساجد بعدی است. مراسم عبادی اندک و نسبتاً ساده آیین اسلامی باعث رشد یک معماری مذهبی منحصر به فرد شامل مسجد، محلی برای نماز و گردهمایی امت، و مدرسه مذهبی شد. در میان نماهای گوناگون و شاخص معماری غیر دینی اسلامی اماکن، کاروانسراها و شهرها دارای اهمیتاند که با طرحریزی پیچیده خود بیانگر وجود دغدغهای برای مسأله بسیار مهم دسترسی به آب و تأمین پناهگاهی در برابر گرما هستند. آرامگاهها نوع سوم ساختمان هستند که در جهان اسلام اهمیت دارند و هم به عنوان مرقدی حقیقی برای یک حاکم یا شخصیتی مقدس و هم به عنوان مظهری از قدرت سیاسی ایفای نقش میکنند. تمام این بناها چه دینی و چه غیر دینی در بسیاری از ویژگیها چه بنیادی و چه تزیینی با یکدیکر مشترک هستند.
مساجد
مساجد متناسب با نماز مسلمانان طرحریزی شده و عموماً در اطراف محوطهای سامان یافتهاند که یادآور حیاط خانه محمد(ص) میباشد، همان خانهای که به عنوان اولین مسجد به کار رفت. مسمانان رو به سمتی که قبله نامیده شده و به طرف شهر مقدس مکه است نماز میگذارند. محراب یا طاق نماز، قبله را نشان میدهد. سالن اصلی نماز در طرف قبله مسجد واقع شده است. نمازگزارانی که با صدای مؤذن از فراز مناره به نماز فراخوانده شدهاند، ممکن است به خطبهای که از منبری نزدیک به محراب ارائه میگردد گوش فرا دهند. مسجدی که تالاری گنبددار یا ایوان در هر طرف صحن آن دارد، ظاهر این مسجد به گونهای است که به عنوان مسجد چهار ایوان شناخته میشود. مسلمانان جهتی را که به سمت آن نماز میخوانند قبله مینامند و پیامبر برای ۲ سال نخستی که در مدینه بود به سمت اورشلیم نماز گزارد. ایشان سپس وحیای را دریافت کرد مبنی بر این که قبله حقیقی در مکه واقع است که از آن پس تا کنون همین شهر قبله بوده است که در نحوه جهتگیری و سازماندهی خاص فضا در مساجد سرتاسر جهان شاخصی تعیینکننده بوده است. قبله به وسیله یک محراب تزیینی یا طاق مشخص میشود.
محراب
هنگامی که مسلمانان سوریه را در سال ۶۳۶ فتح کردند، بسیاری از کلیساهای باسیلیک که به صورت متروکه رها شده بودند را به عنوان مسجد به کار گرفتند. کلیساهای باسیلیک، ساختمانهایی طویل و سه قوسی با سقفی مرتفع و محرابی در انتهای شرقی آن بودند. نمازگزاران نوین – مسلمانان – محراب را بر دیوار جنوبی قرار دادند و ورودیهای جدیدی در دیوار شمالی تعبیه کرد تا نماز جماعت در عرض راهروهای کلیسا برپا گردد.
صحن
قبه الصخره، قدیمیترین بنای اسلامی موجود، در اورشلیم بر فراز صخره مقدس واقع شده است، جایی که اعتقاد بر این است که پیامبر [اسلام حضرت] محمد به آسمان صعود کرد. خلیفه عبدالملک این مسجد را در اواخر قرن هفتم ساخت. بنیان هشت ضلعی مسجد، فضایی مرکزی را در بر میگیرد که گنبدی بر بالای آن قرار دارد. تزیینات موزاییکی غنیای دیوارهای بیرونی را پوشانده است.
قبه الصخره در اورشلیم یکی از قدیمیترین کارهای معماری اسلامی برجای مانده است. این مسجد توسط عبدالملک، خلیفه [اموی] ساخته و بین سالهای ۶۹۱و ۶۹۲ تکمیل شد. این بنا به شکل هشتضلعی است و گنبدی طلایی بر فراز آن قرار گرفته است. سطح درونی و بیرونی آن با مرمر و کاشیهای سرامیک لعابدار با الگوهای معرقکاری تزیین شده است. قبه الصخره که در وسط صحنی بزرگ، بر فراز صخره معبد قرار گرفته است یکی از مقدسترین اماکن در اورشلیم به شمار میآید. هنگامی که کلیسای باسیلیک با تعدیلاتی که در آن صورت پذیرفته بود با صحنی که در اضلاع خود دالانهای طاقدار دارد ضمیمه شود، تمام ویژگیهای اساسی خانه پیامبر در مدینه را دارا است. مسجد الاقصی – اولین مسجد در اورشلیم- (قبل از ۶۷۰ م) به همین صورت از ایوان سلطنتی هرود که یک کلیسای باسیلیک ویران بود، اقتباس شد. در نمونههای بعدی راهروهای طولانیتری به انتهای صحن اضافه گردید – برای مثال در مسجد بزرگ قرطبه، قرنهای هشتم تا دهم در اسپانیا – و هر گونه همانندی به کلیساها با تاکیدی که بر انتهاهای نوکتیز دارند از بین رفت. این توسعهها پاسخی به رشد جمعیت بود، اما از جهتی روند توسعه متناظر است با ویژگی اساسی تمام هنرهای اسلامی و آن تکرار پایانناپذیر الگو و نقشهاست.
مناره
این مناره حلزونی که روزگاری مؤذن از فراز آن مؤمنین را به نماز فرا میخواند، تنها ویژگی بر جای مانده از مسجد عظیم سامرا در عراق است که در زمان بنای آن (۸۵۲-۸۴۸) بزرگترین مسجد اسلامی در جهان به شمار میرفت. در زمان حیات پیامبر، در مدینه از پشتبام اذان گفته میشد که تقلیدی بود از شیوه یهود در دمیدن در شافر (شاخ قوچ) یا مسیحیت قدیم در به کارگیری یک تقهزن برای گرد هم آوردن عابدان. به نظر میرسد منشأ پیدایش مناره، سنتی سوری باشد که گوشههای ساختمان را با چهار برجک میساختند. مناره برجی است در گوشه صحن مسجد – یا مانند مسجد سامرا در خارج از مسجد – که بعد از حیات [حضرت] محمد (ص ) اذان گفتن از فراز آن سنت گشت. مسجد اموی یا مسجد جامع در دمشق (۱۵-۷۰۵) که به دور یک کلیسای باسیلیک ساخته شد، بهترین نمونه به جا مانده از یک مسجد صحندار قدیمی با یک مناره است. در بناهای بعدی حرم یا نمازخانه، یک گنبد، محراب اصلی را از چهار محراب موجود روی دیوار قبله مشخص مینمود.
گنبد
گنبد به عنوان ویژگی عمده سراسر معماری اسلامی، ریشه در معماری ساسانی و مسیحی قدیم دارد. قدیمیترین مسجد بر جای مانده – قبه الصخره (اواخر قرن هفتم) در اورشلیم – یکی از بناهای بزرگ مذهبی در جهان است و محلی است که [حضرت] محمد (ص) بنا به روایات از آنجا به آسمان معراج کرد. این مسجد دارای گنبدی بر بالای استوانهای طبل مانند و نیز دارای طرح و پلانی مدور و حلقوی و نیز دو راهرو سرپوشیده یا دهلیز میباشد. طرح این بنا از معماری رومی اقتباس شده است که ممکن است در رقابت با کلیسای «آرامگاه مقدس» که آن هم در اورشلیم قرار دارد، بنا شده است. از این رو قبه الصخره با طرح بنیادی مسجد سازگاری ندارد. گنبد آن طلاکاری شده و بقیه سطوح درونی و بیرونی آن تماماً با موزاییک رنگارنگ سرامیکی پوشانده شده است. در برههای که اسلام گسترش مییافت، تأثیر مردمان ترکتبار [بر هنر اسلامی] به گونهای فزاینده احساس میشد. به همین خاطر آرامگاه بنا شده در آغاز قرن دهم برای حاکم بخارا در آسیای مرکزی (خاستگاه سلسله سلجوقی) اهمیت ساختمانی دارد. این بنای آجری مربع شکل دارای گنبدی است که به جای قرار گرفتن بر لچکهای کروی (تاق ضربیهایی با بخشهای مثلثی قوسدار [که معمولاً گنبدها بر آنها واقع میگردد]) که در عالم بیزانس معمول بود، بر سکنجها (تاقبندیهای کوچک که گوشههای این مربع را به هم پیوند میدهند) قرار گرفته است. بنای سکنجها از ایران ساسانی سرچشمه گرفته است. آنها بسیار سادهتر از لچکهای کرویساخته میشوند، به همین خاطر این تدبیر به گسترش مساجد و آرامگاهها و دیگر سازههای قبهدار در سراسر جهان اسلام انجامید.مساجد ساخته شده تحت سلطه عثمانیها، میراث بیزانسی ترکیه را منعکس میکرد. مسجد بزرگ سلیمانیه (۱۵۷۴-۱۵۶۹( که آن را معمار بزرگ ترک «سنان» در «ادیرنه» ترکیه ساخت، گنبدی بسیار بزرگ دارد که با گنبدهای مشابه و با نیمه گنبدهایی احاطه شده است. درست به همان ترتیبی که در مسجد «ایاصوفیه» – کلیسایی بیزانسی که بعداً به مسجد تغییر هویت پیدا کرد – در استانبول ترکیه وجود دارد. اگر چه مسجد ادیرنه از نظر وسعت نیز مانند مسجد ایاصوفیه است؛ اما پنجرههای فراوانی دارد که روشنایی بیشتری را تأمین میکند. این شیوه– که «سنان» آن را در دو مسجد معروف استانبول نیز به کار گرفت – طراحی مساجد در سراسر ترکیه، سوریه، مصر، عربستان و شمال آفریقا را تحت تاثیر خود قرار داد.
ایوان
در مساجد عهد عباسی در عراق، ایوان ـ تالار یا دالانی فراخ، قوسدار و دو بخشی – به هر طرف از طاقگانهای اطراف صحن مسجد افزوده شد. ایوان ریشه در معماری ایران ساسانی دارد.
طاق محرابی
اگرچه طاق نعل اسبی در معماری اسلامی، به ویژه در نمونههای اولیه بیشتر معمول است؛ اما طاق محرابی نیز شناخته شده بود. طاق محرابی که احتمالاً دارای منشأ سوری بوده و توسط امویان تعدیل گشته است، ویژگی مساجد دوره عباسی نیز هست و در قرنهای نهم و دهم از عراق به مصر راه پیدا کرد. طاق محرابیهای ساخته شده در مساجد بعدی مصر و تحت حکومت ممالیک (از قرن سیزدهم)، دارای نمای گوتیک میباشد که تأثیر درونمایههای معماری اروپایی را نشان میدهد که توسط صلیبیها منتقل شده است.
منبر و مقصوره
اولین کاربرد شناخته شده از منبر، در مسجد مدینه صورت گرفت. منبر که در اصل به عنوان مسند به کار گرفته شد، خیلی زود جایگاه خود را به عنوان یک سکوی تمام عیار برای سخنرانی و تبلیغ پیدا کرد. سامانه معماری دیگری که نه در تمام مساجد، بلکه در برخی از آنها معمول بود، مقصوره است که عبارت است از دیواره یا مکانی بسته دور محراب برای محافظت حاکمان امت در حین انجام خدمت که پس از کشته شدن سه خلیفه اول [عمر، عثمان و حضرت علی(ع)] ساخته شد.
مدرسه
مدرسه محلی برای تحصیل و عبادت است. این نما که به صحن مدرسه چهارباغ در اصفهان باز شده است، مسجد قبهدار، حوض مرکزی و حجرههایی را نشان میدهد که به دور صحن آن، برای مطالعه و سکونت به کار میروند. در دوره میانی و تحت حکومت عباسیان گونهی جدیدی از معماری دینی – مدرسه یا حوزه علوم دینی – در شرق ایران باب شد و هیأت آن که بر اساس معماری ساسانی است در گونهی جدیدی از مسجد به کار گرفته شد که خیلی زود در بسیاری از کشورها رواج یافت. مدرسه یا مسجد ـ مدرسه دارای ایوانهایی در چهار طرف است (ایوان رو به قبله بزرگتر از که با طاقگانهایی دو طبقه به یکدیگر متصل شدهاند. در مدرسهها این طاقها به حجرههایی منتهی میگردند، حال آن که در مساجد طاقها تنها به شکل تورفتگیهایی هستند. در برخی از مدارس بعدی، صحن با گنبدی پوشیده میشود. مسجد جامع (اصطلاحی عام برای مسجدی که جماعت زیادی از نمازگزاران را در خود جای دهد) اصفهان در ایران نمونه بزرگی از یک مسجد – مدرسه پیشین است. در این بنا مانند دیگر مزارهای این دوره، موتیف مقرنس که همان تزیینات قندیل مانند سقفهای ضربی و قوسدار است، گسترش پیدا نمود. مقرنس که ویژگی خاص تزیین اسلامی است، متشکل از تورفتگیهای با طرح لانه زنبوری همراه با بیرونزدگیهای کوچک است که با هم در داخل یک سقف قوسی یا زیر یک گنبد سامان یافتهاند. مسجد شاه با گنبد بلند، نوکتیز و کاشی شدهاش که پشت ایوان اصلی واقع شده و سطوح داخلی گنبد و قندیلهای پوشیده با کاشیاش و مسجد «شیخ لطف الله» با گنبدی حتی پیچیده و پر زرق و برقتر، نمونههای بعدی مسجد ـ مدرسه هستند که هر دو دراصفهان و هر دو در قرن ۱۷م بنا شدهاند.
معماری غیر دینی
صحن شیران، الحمراء
صحن شیران در گوشهای از کاخ الحمراء در گرانادا (قرناطه) اسپانیا واقع است. اطاقهایی که صحن را احاطه کردهاند به خاطر نقش برجستههای روکار پیچیده و مفصل آنها مشهور هستند. این کاخ قلعه اسلامی برای پادشاهان عربتبار اندلس در طول قرنهای ۱۳ و ۱۴ ساخته شد. در دوره امویان و اوایل عباسیان، شاهزادگانی از دودمان خلیفه، شماری کاخ بیابانی در سوریه و عراق بنا کردند. برخی از این کاخها مانند کاخهای ساسانیان، دارای شکارگاه بودند یا حمامهایی قبه دار برگرفته از ساختمانهای نوع متأخر رومی داشتند. از این رو این کاخها آمیزهای از میراث هنری غربی و شرقی را به نمایش میگذارند که مشخصات هنر آغازین اسلامی را تصویر میکنند و نیز آزادی نسبی آن را در برابر ممنوعیتهای سنتی هنر پیکرنگارینشان میدهند که این ممنوعیتهانه در قرآن، بلکه در حدیث که در قرن نهم تدوین شد، آمده بود. ویژگی کاخهای اموی، موزاییکها، نقاشیهای دیواری و تمثالهای نقش برجسته گچی بود که ندیمان، حیوانها و حتی خود خلیفه را نشان میداد. قسمت زیادی از این آرایه از سنت ساسانی نشأت گرفته بود. جهان اسلام در دوره میانی، شکوفاترین تمدن شهری که تا آن زمان دیده شده بود را پدید آورد. به هر حال، با آمدن مغولها بسیاری از این گونه شهرها ویران شد یا این که به روستا تنزل پیدا کردند و سیستمهای آبی که این شهرها به آن وابسته بودند، ویران شد. در زمان حکومت عباسیان، بنای سامرا که یک شهر کاملاً اداری ـ اجرایی بود در صحرای نزدیک بغداد آغاز گردید، اما هرگز به پایان نرسید. درون سامرا ساختمانی عظیم و برج و بارودار به مساحت ۱۷۵ هکتار )۴۳۲جریب) و دارای شمار زیادی باغ وجود داشت که خود شهری به شمار میرفت و شامل ادارات، مسجد، حمامها و محلههای مسکونی بود. برخی از ساختمانهای مسکونی دارای تزیینات نقاشی پیکرنگاری بودند؛ اما در این میان بهترین کار آذینی، گچبری با الگوی سراسر هندسی بر اساس موتیفهای ترکی (آسیای مرکزی) بود. شهرهای طراحی شدهای مانند سامرا و الفسطاط (شهری در نزدیکی قاهره که با حفاری و خاکبرداری شناخته شد) به خاطر لولهکشی آب و فاضلاب آنها که به گونه کارآمدی مهندسی شده بودند، قابل توجه میباشند، تمام خانهها دارای حمام و توالت بودند. برنامه دیگر شهرسازی دوره عباسی، ساخت شهری دایره شکل (۷۶۲) در بغداد بود که (ویژگی و مشخصات آن) در اصل از متون و توصیفات نوشتاری دانسته میشود؛ زیرا محل آن زیر شهر امروزین ]بغداد[ قرار گرفته است. این شهر مدوّر از حلقههای هم مرکزی تشکیل میشد که اقامتگاه، مساجد و خانواده خلیفه در حلقه مرکزی قرار داشتند. طرح اولیه این شهر، ریشهای ساسانی ـ ایرانی دارد. بعداً مجتمعهای کاخی شبیه آنچه در سامرا وجود دارد در قاهره، مدینه الزهرا (اسپانیا)، شمال آفریقا و در استانبول، جایی که عثمانیها در سال ۱۴۵۹ کاخ توپکپی سارایی یا کاخ موزه توپکپی امروزی را بنا کردند، ساخته شد. این سنت در قرن ۱۴م در کاخ الحمراء – متعلق به حاکمان عربتبار اسپانیا – در گرانادای(قرناطه) اسپانیا نیز ادامه پیدا کرد. آنچه به طور ویژهای در اینجا قابل توجه است، صحن شیران بافواره آن است که این فواره با شیرهای سنگی آب فشان احاطه شده است. شیران الحمراء همتایانی در ظروف برنزین و سفالین که شکل حیوان گرفته دارند و اگرچه تمثالی بودن آنها، کارکردشان را در دسته هنر تزیینی قرار میدهد. در ایران، آخرین بناهای بزرگ آنهایی بودند که توسط صفویان بنا شدند. مساعدت صفویان در معماری غیر دینی، شامل میشد بر پلها و زمینهای چوگان و نیز کاخهایی از کوشکهای چوبین به گونهای که از طریق آنها میشد از مشاهده فوارههای همیشگی بهره برد و مسابقات چوگان را مشاهده نمود. بخش دیگری از کاخ، یگ گالری هنری بود که شاه عباس اول آن را برای کلکسیون چینیاش در نظر داشت. کاروانسرا («هان» در ترکی) رهآورد ویژه سلجوقیان برای هنر غیر دینی است. این استراحتگاهها که برای مسافران در طولمسیر کاروانها بنا میشد، شامل تالاری راهرووار و محوطهای برای حیوانات بود. انواع دیگری از ساختمانها که در تاریخ معماری مهم هستند، عبارتاند از حمامهای عمومی، بازارها، باغها و نیز آلاچیقهای باغی، رباطها یا دژهای مرزی که نمونه برجسته آن، هم اکنون تنها در تونس یافت میشود.
حرمها و آرامگاهها
آرامگاه امپراطور – جهانگیر – که در قرن ۱۷ در لاهور پاکستان بنا شد به گونهای پیچیدهای با انواع طرحها و رنگها تزئین شده است. آنچه در اینجا مشاهده میشود، نمای بیرونی دیوار و یکی از چهار منارهای است که باغ شامل آرامگاه امپراطور را احاطه کردهاند. علیرغم ممنوعیتهای اسلامی در ساختن مراقد مجلل، آرامگاهها به عنوان نمادهایی از قدرت رهبران متوفی، مهمترین بناهای اسلامی بعد از مساجد و کاخها هستند. گورستانهایی از مقبرههای قبهدار که حاکمان مملوک مصر آنها را در قرن ۱۵ در بیرون مصر ساختند، نمونههایی از این آرامگاهها هستند. تیموریان در سمرقند (اکنون در ازبکستان) گورستانی به نام «ساهی زنده» (قرن ۱۵-۱۶) بنا کردند که عبارت بود از مجموعه شکوهمندی از ساختمانها با آجرکاری طرحدار و و زیبا و گنبدهایی کاشی، مرتفع و گردندار. در ایران، در عصر فاتحان مغول، نوع خاصی از مقبره پدید آمد. آرامگاه بزرگ متعلق به قرن چهاردهم در سلطانیه دارای گنبد دو سازهای است که بدون وزن افزوده، ارتفاع بسیار بیشتری به گنبد داده است و این گنبد بر روی پایهای هشتضلعی بنا شده است (در اصل با برجی در هر گوشه). برجستهترین نمونه این شکل، «تاج محل» به عنوان یکی از مشهورین آرامگاههای اسلامی است که توسط دو معمار ایرانی در نیمه قرن ۱۷ میلادی در «اگره» هند ساخته شد.
تزیینات معماری
کاربرد کاشی رنگی در تزیینات معماری، تاریخ دور و درازی در خاورمیانه دارد. این طرحهای پیچیده در مقرنسهای مفصل ورودی یک مدرسه یا حوزه علمیه در اصفهان تنظیم شدهاند. گچکاری، آجرکاری و کاشیکاری، به عنوان رسانه تزیینی در روکاری و توکاری تمام ساختمانهای اسلامی استفاده شدهاند. سلجوقیان به این مجموعه، آجر لعابدار و کاشیها را افزودند که بعداً مانند سفالینههایشان صیقلی و منقوش شد. شهر کاشان در ایران به طور تخصصی بر این مسأله تمرکز کرده بود. تمامی نمای محرابها متشکل از نوارهای ستونواری از کتیبههای قرآنی با کاشیهای منقوش برّاق ساخته شده بودند که خود شیوهای در سفالینه بود که در کاشی به کار رفت. کاشیها در اشکال گوناگونی همچون ستارگان، در کنار یکدیگر بر پهنه دیوارها جای میگرفتند. ویژگی هنر تیموری این بود که محرابها از قطعه موزاییکهای درخشان پوشانده میشدند، به گونهای که در آنها هر رنگی جدای از دیگر رنگها پخته میشد تا نهایت شدت خویش را بیابد. در قرن ۱۵ کاشی موزاییککارهایی از ایران که هنوز در آن زمان مرکزی مهم در این رشته به حساب میآمد، تولید قطعه کاشی را در ترکیه بنا نهادند. با گسترش کارگاهها در «ایزنیک»، ترکها منابع دست اول خود را از کاشیها در اختیار داشتند. در ایران دوره صفویه، بیشتر ساختمانهای جدید پوشش باشکوهی از کاشی دریافت نمودند و بسیاری از بناهای قدیمیتر دوباره به همین صورت تزیین گشتند. این کاشیها، کاشیهایی به رنگ طلایی و سبز که تا آن زمان سابقه نداشت را شامل میشدند؛ رنگهای گوناگون با هم در طرحها به کار برده و پخته میشدند نه این که مانند گذشته جدای از یگدیگر [و در قطعههایی جدا] باشند؛ اکنون نتیجه متفاوت و درخشندگی هر رنگ کمتر بود. دیگر تزیینات معماری اسلامی کندهکاری روی چوب را شامل میشود کهگاه همراه با خاتمکاری با عاج در مقصورهها، منابر، پنجرهها و درها و عناصر مختلف ساختمانی استفاده میشد. برجستهکاری روی سنگ و مرصعکاری مرمرین در بناهایی در اسپانیا، ترکیه و مصر (از دوره مملوک) به چشم میخورد. چراغهای مساجد و قالیهای رنگارنگ نماز – اگرچه خود بخشی از ساختمان نیستند – میتوانند تزیینات معماری به حساب آیند که ساختمان را میپوشند و با فراهم نمودن نور و رنگ آن را دگرگون مینمایند.
لینک مطلب: http://www.architects.ir/index.aspx?siteid=1&pageid=501&newsview=2023
تاریخ دسترسی: ۱۵/۱۲/۱۳۹۱
مسجد جامع عتیق اصفهان نوشته آندره گدار/ طاقچه
مسجد جامع اصفهان یکی از کهنترین و چشمگیرترین بناهای موجود اسلامی است . آنچه درباره اصل این بنا میدانیم افسانه أی بیش نیست بدین معنی که گویا در محل کونونی مسجد جامع آتشکدهأی بر پا بوده است . اما بدون شک در همان محل مسجد قدیمیتری که قسمتی از دیوارهای خاکی آن باقی است وجود داشته و مسجد جامع بر روی آن بنیان یافته است .
مسجد جامع در روزگار پیشین مانند دیرهای قرون وسطی در مغرب زمین مرکز فرهنگی و دارالعجزه بسیار مهمی بوده است که مسافران و بیماران را در ان نگاهداری و پرستاری میکردهاند . بموجب شرحی که مورخی اصفهانی در قرن یازدهم (پنجم هجری ) از آن بدست میدهد این بنا بر روی زمینی ناهموار شامل چهار دستگاه ساختمان (اربع ادوار ) در اطراف مسجد که حیاطی مستطیل شکل با رواقهای کم و بیش گود در چهار پهلوی آن بوده میشده است . چهار دسته ساختمان شامل صومعه ها ، خانقاهها ، یک کتابخانه و مخزنهای آن و مهمانخانهها (مضیفها) و توابع معمولی یک بنای بزرگ مذهبی در آن روزگار بوده است . به گفته همان نویسنده برای هر نماز کمتر از پنجهزار کس در آنجا گرد نمیآیند . پهلوی هر جرزی شیخی سرگرم تدریس و تعلیم به پیروان و شاگردان کثیر خویش است و یا مریدی بریاضت نفس اشتغال دارد . آراستگی این بنا بواسطه مناظره فقها و مباحثه علما و مجادله متکلمین و پندهای واعظین است . در آنجا صوفیان و علما و کسانی دیده میشوند که بحال عبادت در مسجد اقامت گزیده به تسبیح و دعا زندگی را میگذرانند . روبروی ایوان گنبددار بزرگ کنونی در ساختمان ضلع شمالی ، کتابخانه مسجد با مخازن و حجرات متعدد آن قرار داشته است . در این کتابخانه بمرور ایام کتب مربوط بهمه گونه علوم گرد آمده بود . بنابراین مسجد جامع در قرن دهم بنای عظیمی بود که طرح معماری بسیار سادهأی داشته و تمام مساحت مسجد کنونی را فرا میگرفته است .
در روزگار سلاطین آل بویه ، اصفهان یکی از پایتختهای بزرگ و معمور دنیای اسلام بود ولی رونق و آبادانی روزافزون آن بر اثر هجوم ترکان سلجوقی به طور موقت متوقف ماند . از ابتدای قرن یازدهم ترکان سلجوقی مهاجرت خود را بشرق ایران آغاز کردند . در سال ۱۰۵۰ م. (۳-۴۴۲ ه.) بزرگ آنان طغرل بیک نواحی اطراف اصفهان را غارت کرد و قحطی سهمگینی که بدنبال این غارتگری پدید آمد مردم اصفهان را به تسلیم شدن ناگزیر ساخت و طغرل بیک بدینگونه اصفهان را به تصرف خود در آورد . در این زمان بموجب نوشته مورخین ایرانی مردم برای فراهم آوردن چوب ناگزیر از ویران کردن مسجد بزرگ شدند . اما با وجود این جهانگرد بصیری که یکسال پس از فتح طغرل بیک اصفهان را دیده مینویسد که در آن هیچ بنای ویرانی مشاهده نکرده است . مسجد جامع در آن زمان از صحن مستطیل شکل و رواقهای اطراف آن تشکیل میافت . در پیرامون این بنا که سبک معماری آن نقشه یک مسجد عربی است هنوز الحاقات و اضافات سابقالذکر یعنی خانقاهها و صومعهها و مهمانخانه ها و جز آن وجود داشته است و شاید هم ترکان سلجوقی این ابنیه الحاقی و اضافی را مرمت و تعمیر کرده بودند . اما چندی بعد در زمان ملک شاه سلجوقی نقشه سبک عربی مسجد به طرح کاملا ایرانی یک آتشگاه بدل گشت . ساختمان آتشکده غالبا از صفه أی برای مراسم عمومی نیایش آتش که در وسط فضا یا میدانگاه مسطح وسیعی قرار داشت و یک بنای کوچک گنبداری مبتنی بر چهار ستون که آتشگاه را میپوشانید تشکیل مییافت . اما چون مسلمانان به سوی مکه نماز میگذارند و زرتشتیان دور آتش حلقه میزنند ، آتشگاه در مسجد به محراب یا طاقنما و حجرهأی که جهت قبله را مینمایاند بدل گشت و در منتهی الیه ضلع جنوبی صفه یا صحن جای گرفت . بدین ترتیب بنای کوچک گنبد دار آتشگاه (بنای طاق در آتشکده ) بصورت ایوانی وسیع با گنبدی گشاده و فراخ که محراب اصلی ساختمان را نیز در بر میگیرد (یعنی یک شبستان منفرد گنبدی شکل که اطرافش باز بوده ) در آمد . بموجش کتیبه بزرگ داخل گنبد این بنا ( گنبد جنوبی ) بدستور حسنبنعلیبناسحق یعنی خواجه نظامالملک وزیر نیرومند ملکشاه بنیان یافته است . تقریبا در همان زمان تاجالملک رقیب نظامالملک در آنسوی صحن و به محاذات گنبد جنوبی گنبد کوچکتر ولی باشکوهتری (گنبد شمالی ) بر پا کرد . بنابراین مسجد جامع در روزگار ملکشاه عبارت بود از ایوان بسیار فراخی که محراب را در بر میگرفت و در جلوی آن محوطه وسیعی که مسلمانان به هنگام ازدحام در آن صف میبستند و به نماز میایستادند قرار داشت . از مضافات و ملحقات قدیمی مسجد که کم و بیش مرمت و تعمیر شده بودند در این زمان اطلاع چندانی در دست نیست و همین قدر میدانیم که در سال ۵۱۵ هجری مطابق با ۲۲-۱۱۲۱ میلادی ساختمانهای مذکور در یک آتشسوزی کلا ویران و نابود شدند . بنابراین در آن روزگار مسجد فقط از دو بنای گنبد دار دور افتاده از یکدیگر در دو انتهای شمالی و جنوبی صحنی خالی و احاطه شده از خرابه و ویرانه تشکیل مییافته است . اما در همان زمان یا اندکش بعد در دوران سلطنت محمد پسر ملکشاه عزم جزم ایرانیان مبنی بر طرد نقشه مسجد عربی و ایجاد بنایی کاملا ایرانی (مسجد چهار ایوانی ) ساختمان قدیمی را به یک مسجد بزرگ و زیبای ایرانی یعنی صحنیمرکزی محاط با چهار نما در اطراف ان و در وسط هر نما ایوانی رو به حیاط (ایوانهای چهارگانه و نماها و شبستانها و چهلستونهای اطاف صحن) بدل کرد . در واقع بتقلید از بنای مدرسه ایرانی که عبارت از حیاتی مستطیل با حجرههایی در چهار ضلع حیاط و در وسط هر ضلع ایوانی بعنوان اطاق مطالعه و استراحت است معماران زبر دست میان دو بنای گنبد دار موجود به آسانی مسجد معروفی را که بدرستی ((مسجد مدرسه )) نامیده شده است بنا نهادند .
این طرح ساختمانی نو و سنت شکن که ظاهرا بر اثر شرائط و مقتضیاتی که شرحش گذشت در اصفهان پدید آمد بزودی توفیقی شگرف یافت زیرا در سال ۳۶ – ۱۱۳۵ (۵۳۰ هجری) در مسجد چهار ایوانی زواره به صورتی کامل همچنان که امروزه نیز در ایران و خارج از ایران معمول است بکار رفته است . سایر مساجد عربی و حتی مساجدی که خلفای عباسی بنا نهاده بودند نیز رفته رفته در همان دوران سلجوقیان و یا دیرتر تا زمان معاصر به تقلید از مسجد اصفهان تغییر شکل یافت. اما مسجد جامع اصفهان را پس از تغییر شکل یافتن آن به شرحی که گذشت تقریبا تمام سلاطین ایران و خاصه سلاطین صفوی که اصفهان پایتختشان بود آراسته و زینت کرده و زیباتر ساختهاند .
تمام شاهان صفوی سعی داشتهاند که نام و نشانشان در این بنای معروف به یادگار بماند. تا آنجا که شاه عباس دوم برای آنکه نام او چون نام و اثر اسلافش در مکان مطلوبی ثبت و ضبط گردد فرمان داد تا قسمتی از کتیبه بزرگ حاوی سورههای قرآن ایوان جنوبی را خراب کند و نام او را بخط زرین بجای آن بنگارند .
طی قرون بعد تغییرات مهمی در مسجد بعمل آمد. پس از سلجوقیان سلطان مغول الجایتو خدابنده که مذهب شیعه اختیار کرده بود در بالای برخی از حجرهها و دالانها و شبستانها اطاقهائی برای سکونت علما و طلاب ساخت و بدین گونه نماهای رو به سحن در میان چهار ایون از یک طبقه به دو طبقه بدل شد. وانگهی چون رسم بر این بود که نماهای خارجی بناهای ایرانی را نیز با کاشیهای رنگین بپوشانند ساختمانهای اطراف سحن و نماهای ایوانهای چهارگانه (ایوانها و پشت بغلهای طاقنماهای فوقانی و تحتانی اطراف سحن ) مسجد به همین شیوه با صفحات کاشیکاری کوچکی که بعدا به کاشیکاری ظریفتری مبدل گشت پوشیده شد . بعلاوه الجایتو در شمال ایوان غربی مهراب بسیارزیبائی گچبری را که طلاکاری شده است بنا نهاد .
اندکی بعد در حدود سال۱۴۴۷ میلادی سلطان محمدبن بایسنقر بن شاهرخ تیموری شبستان زمستانی(بیت الشتاء) و در ضلع غربی مسجد برای آنکه ورود به سحن آسانتر گردد سردری را که به نام او به یادگار مانده است بنا نهاد و در پایان قرن پانزدهم سلطان حسن بهادر خان معروف به اوزون حسن که سازندهأی بزرگ بود در مسجد تعمیرات و اصلاحات مهمی انجام داد و خاصه سقف ایوان جنوبی را از نو ساخت و با مقرنسهای درشت تزئین کرد و باز هم او تزئین کاشیکاری نماهای اطراف سحن را ناقص یافت و بجای آن نماهای رو به سحن مسجد و ایوان جنوبی را با صفحات مختلف از کاشیکاریهای معرق شایان تحسین که هنوز نیز برجاست هر چند که بارها تعمیر و مرمت شده است پوشانید .
تقریبا تمام سلاطین صفوی به استثنای شاه عباس اول در مسجد کارهایی کم و بیش مفید انجام دادهاند . و حتی در دوران سلطنت او نیز نمازخانهأی در گوشه جنوب غربی مسجد ولی مستقل از آن (چهلستون شاه عباسی) ساخته شد . شاه عباس کبیر به پایتخت خود نظم بخشید و میدان بزرگ شهر را تزئین کرد و در اطراف آن بناهای معروفی چون مسجد شیخ لطفالله ، مسجد شاه ، قصر عالیقاپو و بازار بزرگ قیصریه را بنا نهاد و بدینگونه چون سخت بکار اصفهان نو یعنی اصفهان ساخته و پرداخته خویش مشغول بود به سرنوشت اصفهان کهن چندان توجه نداشت . مسجد شاه پیش از هر بنای دیگر مورد توجه و علاقه شاه عباس بود و شاه عباس در نظر داشت آنرا جانشین مسجد عتیق جامع کند . ساختمان مسجد شاه در سال ۱۶۱۲ آغاز شد و تا چندی پس از مرگ شاه که در ۱۶۲۸ پیش آمد نیز ادامه داشت . چیزی نمانده بود که برای تزئین مسجد شاه بدستور شاه عباس ازارههای مرمری که پایههای مسجد را پوشانیده است برداشته و در ساختمان مسجد شاه بکار برند . ولی با اعلام کشف معدن سنگ مهمی در حوالی یزد که از آن سنگهای مرمر سفید ((بزرگتر و زیباتر )) ی استخراج میتوان کرد با زحمات زیاد شاه را از این تصمیم منصرف کردند . امروزه مسجد شاه که با سنگهای مرمر یزد زینت یافته یکی از جذابترین بناهای اصفهان است ولی مسجد عتیق اصفهان هنوز اساسی ترین ومهمترین و جالبترین بناهای تاریخی آن زمان بشمار میرود .
ترجمه : جلال ستاری
لینک مطلب: http://conservator.persianblog.ir/post/58
تاریخ دسترسی: ۱۵/۱۲/۱۳۹۱
تفاوت «آتشکده » با «آتشگاه» از دیدگاه آندره گدار/پایگاه معماری و شهرسازی ایران
هخامنشیان ، معبدی به معنی یونانی کلمه نداشته اند. اما جایگاههایی در هوای آزاد و نقاط مرتفع به نام آتشکده و عبادتگاه داشته اند که ورود به آن برای همه آزاد نبوده است.
ما هنوز هیچیک از این نقاط مرتفع هخامنشیان را نمی شناسیم. اما آثاری از چند آتشکده سراغ داریم. قدیمترین آن که احتمالاً مقدم بر سلطنت اولین پادشاه پارس بود، همان است که در نقش رستم ، نزدیک تخت جمشید بوده است.
اکنون از آتشکده مزبور ، جز دو آتشگاه مجاور هم دیده نمی شود وقدری بالاتر در بالای کوه ، هفت آتشگاه دیگر هست که چهارتای آن دو به دو قرار گرفته و سه تای دیگر تک هستند که احتمال نمی رود به قدمت اولیها بوده باشند. اما به طوری که کریستین سن می گوید :
آتش جاودان باید جایی داشته باشد که از گزند زمان در امان و محفوظ بماند. و بدیهی است که در آن جا و یا در نزدیکی آن آتشکده ای بوده که دو آتشگاه نامبرده از منضمات آن بوده و آتش لازم برای انجام مراسم عمومی را از آنجا می آورده اند.
دومین آتشکده هخامنشی بر حسب تاریخ که اخیراً شناخته شده، آن است که در پاسارگاد ، پایتخت کوروش بزرگ بوده و از آن جز دو صفه سنگی که در نزدیکی بستر رودخانه واقع شده چیزی باقی نیست و این پایه های آتشگاه ، متعلق به آتشکده ای است که در فاصله صدمتری آن ساخته شده و اکنون اگر چه از خود آن اثری باقی نیست، دسته کم صفه ای که ساختمان روی آن قرار داشته دیده می شود. در ساعات معینی ، آتش توسط مغان به آتشگاهها آورده می شده زیرا مراسم مربوط می بایستی در هوای آزاد انجام شود. و بعد از اتمام کار دوباره آن را به آتشکده بر می گردانده اند. مجموع ساختمان آتشکده و آتشگاههای مربوط با دیواری که اثر آن باقی است، محصور بوده است.
اگر سوال شود که چرا آتشگاهها آنقدر از آتشکده دور بوده اند ، باید دانست که محل آتشکده باید در مرتفع ترین و پاک ترین نقطه و جای آتشگاه در نزدیکی رودخانه باشد . بعلاوه ممکن است انتخاب محل آتشگاه در مجاورت آب که آتشکده بستگی مخصوصی به آن دارد از لحاظ سهولت به دست آوردن آن باشد ، نه الزام مذهبی . با وجود این به طوری که «استرابن» می گوید: «ایرانی ها با شکوه ترین قربانیهای خود را نسبت به آب و آتش به جا می آورند.» اگر فرض اخیر یعنی ترجیح استقرار ساختمانهای مربوط به آتشکده در مجاورت آب مورد قبول واقع شود، چنین توجیه می شود که قربانیها در آن واحد، هم برای آب و هم برای آتش بوده اند و علت وجود آتشگاههای دو گانه هم که آنقدر مورد بحث قرار گرفته همین بوده است.
بقایای سومین آتشکده در جلگه شوش در چند کیلومتری شهر توسط «دیولافوا» کشف شده است. آن بنای زیبایی است که ترکیبش به وضوح محل اصلی آتش را نشان میدهد که دو دیوار آن را از هر گونه پلیدی یا بی حرمتی حفظ می کرده است.جلوخان سرپوشیده ستون دار آن که درجلوی بنا واقع شده با دو محراب محل موعظه و عبادت آتشکده بود و وعاظ در بالای پلکان می ایستاده و حضار در حیاط جمع می شده اند. دیولافوا این ساختمان را به اردشیر دوم (۳۵۸ ـ ۴۲۴ق .م) نسبت می دهد .
توضیح مترجم
آتشگاه که جایگاه درجه دوم آتش است ، گمان می کنند جایی است که پرستندگان برای ادای فرایض دینی در آن اجتماع می کرده اند وتنها مغان حق ورود به آتشکده اصلی را داشته اند.
منبع :
گدار آندره .هنر ایران. ترجمه : دکتر بهروز حبیبی . تهران : مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی .چاپ سوم : ۱۳۷۷ . ص : ۱۸۹-۱۸۹
لینک مطلب: http://www.memariran.ir/?p=296
تاریخ مطلب: ۱۵/۱۲/۱۳۹۱
فهرست برخی از آثار او در زبان فارسی
آندره گدار/خانه کتاب
آثار ایران
آندره گدار؛ مترجم:ابوالحسن سروقدمقدم – بنیاد پژوهشهای اسلامی – ۳۴۰ صفحه – جلد ۳ – وزیری (شومیز) – چاپ ۱ سال ۱۳۶۷ – ۳۰۰۰ نسخه – ۱۳۰۰ ریال
طاقهای ایرانی
آندره گدار؛ مترجم:کرامتالله افسر – فرهنگسرا – ۱۹۴ صفحه – چاپ ۱ سال ۱۳۶۹ – ۲۰۰۰ نسخه – ۱۸۰۰ ریال –
طاق و قوس در معماری ایرانی
آندره گدار؛ یدا گدار؛ مترجم:حمید قراگوزلو – مدیران امروز – ۱۸۸ صفحه – وزیری (شومیز) – چاپ ۱ سال ۱۳۹۰ – ۱۰۰۰ نسخه – ۶۰۰۰۰ ریال – ۹ -۷-۹۲۴۱۲-۶۰۰-۹۷۸
لینک مطلب: http://www.ketab.ir/BookList.aspx?Type=Authorid&Code=67544
تاریخ دسترسی: ۱۵/۱۲/۱۳۹۱
آندره گدار/ پایگاه مجلات تخصصی نورمگ
رباط شرف -۲-
معرف: آندره گدار – مترجم: شکور زاده،ابراهیم
نشریه: اطلاع رسانی و کتابداری » نامه آستان قدس » خرداد ۱۳۴۶ – شماره ۲۸
(۷صفحه – از ۵۴ تا ۶۰)
رباط شرف
معرف: آندره گدار – مترجم: شکور زاده،ابراهیم
نشریه: اطلاع رسانی و کتابداری » نامه آستان قدس » اردیبهشت و خرداد ۱۳۴۶ – شماره ۲۶ و ۲۷
(۸ صفحه – از ۶۳ تا ۷۰)
رباط شرف (۳) (از کتاب آثار ایران)
نویسنده: آندره گدار – مترجم: شکور زاده،ابراهیم
نشریه: اطلاع رسانی و کتابداری » نامه آستان قدس » سال ۱۳۴۶ – شماره ۲۹ و ۳۰
(۱۰ صفحه – از ۱۰۸ تا ۱۱۷)
سبزوار پایگاه تشیع: مسجد فرومد سبزوار (از کتاب آثار ایران)
نویسنده: آندره گدار – مترجم: بینش،تقی
نشریه: اطلاع رسانی و کتابداری » نامه آستان قدس » سال ۱۳۴۷ – شماره ۳۷
(۳۷صفحه – از ۹۳ تا ۱۲۹)
رباط شرف (از کتاب آثار ایران)
نویسنده: آندره گدار – مترجم: شکور زاده،ابراهیم
نشریه: اطلاع رسانی و کتابداری » نامه آستان قدس » سال ۱۳۴۷ – شماره ۳۵
(۱۸صفحه – از ۱۶۷ تا ۱۸۴)
رباط شرف (۵)
نویسنده: آندره گدار
نشریه: اطلاع رسانی و کتابداری » نامه آستان قدس » سال ۱۳۴۷ – شماره ۳۳ و ۳۴
(۱۰ صفحه – از ۱۵۱ تا ۱۶۰)
رباط شرف (۴) از کتاب آثار ایران
نویسنده: آندره گدار – مترجم: شکور زاده،ابراهیم
نشریه: اطلاع رسانی و کتابداری » نامه آستان قدس » سال ۱۳۴۶ – شماره ۳۲
(۱۱صفحه – از ۱۱۵ تا ۱۲۵)
مسجد مولانا در تایباد (از کتاب آثار ایران)
نویسنده: آندره گدار – مترجم: بینش،تقی
نشریه: اطلاع رسانی و کتابداری » نامه آستان قدس » سال ۱۳۴۶ – شماره ۳۱
(۲۱ صفحه – از ۵۸ تا ۷۸)
مصلای طرق و مشهد (از کتاب «آثار ایران»)
نویسنده: آندره گدار – مترجم: شکور زاده،ابراهیم
نشریه: اطلاع رسانی و کتابداری » نامه آستان قدس » سال ۱۳۴۵ – شماره ۲۴
(۹ صفحه – از ۱۳ تا ۲۱)
مسجد جامع عتیق اصفهان
نویسنده: آندره گدار – مترجم: ستاری،جلال
نشریه: فرهنگ و هنر » هنر و مردم » آبان و آذر ۱۳۴۶ – شماره ۶۱ و ۶۲
(۳ صفحه – از ۶۵ تا ۶۷)
آثار باستانی: تحقیق علت حریق تخت جمشید
نویسنده: آندره گدار
نشریه: زبان و ادبیات » یادگار » شهریور و مهر ۱۳۲۶ – شماره ۳۱ و ۳۲
(۱۴ صفحه – از ۱۳۵ تا ۱۴۸)
لینک مطلب: http://www.noormags.com/view/fa/creator/59958?PageNo=1
تاریخ دسترسی: ۱۵/۱۲/۱۳۹۱
یکی از آثار معماری
اتووود کلاسیک , مدرسه ایرانشهر یزد , آندره گدار/ ایران انج
نام اثر : مدرسه ایران شهر نام طراح : آندره گدار نام شکل گیری اثر : ۱۳۱۳ ه.ش موقعیت : یزد مساحت بستر طرح : ۱۵۰۰۰متر مربع مساحت زیر بنا : ۴۲۰۰ متر مربع
مدرسه ایران شهر ساختمانی یک طبقه با نمایی از آجر زرد رنگ است که به شکل نیم حلقه در میان بستر طرح قرار گرفته است . کلاس های درس , اتاق های اداری و کتابخانه این بنا در تراز همکف – پشت رواق های حیاط اصلی –قرار گرفته , وزیر زمین نیز به آزمایشگاه های مدرسه اختصاص یافته است. کلاس های درس و فضاهای کمک آموزشی همچون کتابخانه و آزمایشگاه و حیاط وسیع مدرسه , آن را به نمونه ای از مدارس جدید و هماهنگ با تحولات نظام آموزشی کشور در دهه های ابتدایی این قرن تبدیل می کند .در طول زمان تغییراتی همچون اضافه شدن ورودی های شمالی و جنوبی , ساخت بنایی درشمال بستر طرح و الحاق پلکان و حیاط فرونشسته ای در جنوب غربی ساختمان برای دسترسی به زیر زمین احداث شده است.
ساختمان این دبیرستان از طاقهای ضربی و با معماری جمع زیادی از استادکاران یزدی از جمله علیاکبر خرمی (معرف به اکبر آخوند)، حسینعلی محمودی مهریزی، علیاکبر گلاب، محمود خوشزبان، محمدابراهیم رمضانخانی و طراحی آندره گدار فرانسوی با خشت و گل و آجر ساخته شدهاست.
رواق جلوی کلاسها سایهبان و محافظ خوبی در برابر تابش گرم و سوزان خورشید کویر است و جهت جانمایی آن بر این اساس صورت گرفتهاست.
ساختمان بر روی لایههایی از رسوبات ماسهای مستحکم که حاصل آبرفتها و رسوبات دیرینه طبیعی است واقع گردیدهاست.مصالح کار رفته در این بنا عبارت است از آجر، گچ، آهک، کاشی، کاهگل.
کف حیاط با آجر فرش گردیدهاست. دیوارها آجر چینی و نماسازی و در پای دیوارها قرنیز سنگی است و در لبه رواقها آجرها به صورت هره چیده شدهاست در جان پناه پشت بام از درپوش آجری به ابعاد نظامی ۵۰x۵۰ استفاده شدهاست. در نمای آن بیش از ۱۱٬۰۰۰ متر کاشی رنگی لعابدار کار رفتهاست.
از پنجرههای باریک و بلند در نماسازی و قوسهای استوانی در سر در ورودی سالن اجتماعات استفاده شدهاست. قوسهای تخم مرغی مشخصه معماری عصر ساسانی و قوسهای خیزدار ویژگی عصر صفوی است که این دو نوع سبک قوس و طاق بندی در دبیرستان ایرانشهر مشهود است.
در زمان تاسیس این دبیرستان در شهر یزد آب لوله کشی نبود. اما این دبیرستان آب و سرویس بهداشتی داشته و شیرهای آب خوری و حتی شیرهای آب باغچهها از منبع آب ساخته شده درطبقه دوم تغذیه میشد. این منبع آب در یک اتاق امن بوده که به لحاظ بهداشتی وامنیتی دسترسی به آن مشکل بود. آب را از طریق چاه چهل گز وتوسط چرخ چاه به منبع میرساندند.
لینک مطلب:
اتووود-کلاسیک-مدرسه-ایرانشهر-یزد-آندره-گدار –http://www.iran-eng.com/showthread.php/288800
تاریخ دسترسی: ۱۵/۱۲/۱۳۹۱
متن قوانین مربوط به استخدام آندره گدار
قانون تجدید استخدام آقای آندره گدار/مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی
قانون تجدید استخدام آقای آندره گدار
مصوب ۲۱ اسفند ماه ۱۳۱۷
ماده واحده – وزارت فرهنگ مجاز است که آقای آندره گدار تبعه دولت جمهوری فرانسه
را از تاریخ اول فروردین ماه ۱۳۱۸ برای مدت پنج سالدیگر به سمت مدیر باستانشناسی
و موزه و کتابخانه با شرائط پایین تجدید استخدام نماید:
الف – حقوق آقای آندره گدار در سال ۷۲۰۰۰ ریال به علاوه یک هزار پهلوی خواهد بود
که به اقساط ماهیانه دریافت خواهد داشت.
ب – هنگام پایان قرارداد چنانچه قرارنامه آقای آندره گدار تجدید نشود مبلغ ۵۰۰۰
ریال به عنوان هزینه مسافرت برای معاودت به فرانسه به اوپرداخته خواهد شد.
ج – چنانچه آقای گدار شخصاً قرارداد خود را فسخ نماید حق دریافت هزینه معاودت مصرح
در قسمت (ب) را نخواهد داشت.
د – آقای آندره گدار سالی یک ماه مرخصی با استفاده از حقوق خواهد داشت لیکن ترتیب
اعطای آن با وزارت فرهنگ خواهد بود.
ه – وزارت فرهنگ مجاز است سایر شرایط استخدامی آقای آندره گدار را بر طبق ماده ۲
قانون مصوب ۲۳ عقرب ۱۳۰۱ تعیین و قرارداد او را امضاءنماید.
این قانون که مشتمل بر یک ماده است در جلسه بیست و یکم اسفند ماه یک هزار و سیصد
و هفده به تصویب مجلس شورای ملی رسید.
نواب ریاست مجلس شورای ملی
مرتضی بیات – دکتر طاهری
تاریخ تصویب : ۱۳۱۷/۱۲/۲۱ مرجع تصویب : مصوبات مجلس شورا
نسخ، اصلاح، الحاق، تمدید مهلت
جدول نسخ را بازبینی فرمایید
تعداد
ماده : ۶
شناسنامه
روزنامه : ۳۰۵۸
ادوار
دوره : ۱۱ شماره چاپ : ۲ شماره جلد : ۱ شماره صفحه : ۴۴۷
سالانه
سال : ۲ شماره چاپ : ۱۳۱۷ شماره صفحه : ۸۰
لینک مطلب: http://rc.majlis.ir/fa/law/show/93430
تاریخ دسترسی: ۱۵/۱۲/۱۳۹۱
قانون راجع به اجازه تمدید استخدام آقای آندره گدار تبعه دولت فرانسه به سمت مدیر کل باستانشناسی/مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی
قانون راجع به اجازه تمدید استخدام آقای آندره گدار تبعه دولت
فرانسه به سمت مدیر کل باستانشناسی
مصوب ۲۸ دی ماه ۱۳۳۷
ماده ۱ – وزارت فرهنگ مجاز است آقای آندره گدار تبعه دولت فرانسه را از تاریخ ۱۵
اسفند ماه ۱۳۳۶ برای مدت دو سال به سمت مدیر کلباستانشناسی و موزه کتابخانه با
شرایط زیر استخدام نماید:
الف – حقوق آقای آندره گدار در ماه چهارصد و بیست لیره انگلیسی خواهد بود که نصف
آن به ریال و نصف دیگر را به لیره دریافت خواهد داشتعلاوه بر حقوق کرایه منزل او
نیز از بودجه وزارت فرهنگ پرداخت و یا محل سکونت در اختیار او گذاشته خواهد شد.
ب – در پایان مدت قرارداد هزینه مراجعت خود و خانمش به فرانسه از طرف وزارت فرهنگ
پرداخت خواهد شد.
ج – آقای آندره گدار میتواند قرارداد خود را در پایان سال اول فسخ و هزینه مراجعت
خود و خانمش را به فرانسه دریافت دارد هر گاه در بین سالشخصاً بخواهد قرارداد را
فسخ نماید حق دریافت هزینه معاودت را نخواهد داشت.
د – آقای آندره گدار سالی یک ماه مرخصی با استفاده از حقوق و کرایه منزل خواهد
داشت که ترتیب اعطای آن با وزارت فرهنگ خواهد بود.
ه – سایر شرایط استخدامی آقای آندره گدار تابع قانون مصوب ۲۳ عقرب هزار و سیصد و
یک خواهد بود.
تبصره ۱ – آقای آندره گدار موظف است در مدت این قرارداد علاوه بر وظایف معینی که
دارد در دانشکده هنرهای زیبا و شعبه باستانشناسیدانشکده ادبیات طبق برنامه
دانشگاه تدریس نماید و نیز در ماه دو جلسه علمی و درسی از کارمندان اداره
باستانشناسی برای مطالعه و تبادل نظر ومشاوره مربوط به امور باستانشناسی تشکیل
بدهد.
تبصره ۲ – آقای آندره گدار موظف است که نتیجه تحقیقات و مطالعات خود را در
قسمتهای مختلف باستانشناسی و حفاریها برای انتشار تدوین ودر اختیار وزارت فرهنگ
قرار دهد.
ماده ۲ – وزارت فرهنگ مجاز است به فارغالتحصیلهای رشته باستانشناسی که درجه
تحصیلات آنها کمتر از لیسانس نباشد در صورتی که تحتنظر میسیونهای علمی ایرانی و
یا خارجی به خدمت حفاریها و کاوشهای علمی بپردازند فوقالعاده روزانه مساوی سه
برابر فوقالعادهای که طبقمقررات مربوط به مأمورین خارج از مرکز تعلق میگیرد
پرداخت نماید.
ماده ۳ – وزارتخانههای فرهنگ و دارای مأمور اجرای این قانون میباشند.
قانون فوق که مشتمل بر سه ماده و دو تبصره است در جلسه یکشنبه بیست و هشتم دی ماه
یک هزار و سیصد و سی و هفت به تصویب مجلسشورای ملی رسیده است.
رییس مجلس شورای ملی – رضا حکمت
قانون بالا در جلسه ۱۳۳۷.۱۲.۲۰ به تصویب مجلس سنا رسیده است.
تاریخ تصویب : ۱۳۳۷/۱۲/۰۲ مرجع تصویب : مصوبات مجلس شورا
نسخ، اصلاح، الحاق، تمدید مهلت
جدول نسخ را بازبینی فرمایید
تعداد
ماده : ۳ تبصره : ۲ بند : ۵
شناسنامه
تاریخ امضا : ۱۳۳۷/۱۲/۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۳۸/۰۲/۱۶ شماره پرونده : ۵۹/۵۰۲ روزنامه : ۴۱۴۵
ادوار
دوره : ۱۹ شماره چاپ : ۱ شماره جلد : ۳ شماره صفحه : ۱۷۲۸
سالانه
سال : ۲ شماره چاپ : ۱۳۳۷ شماره صفحه : ۷۴۰
لینک مطلب: http://rc.majlis.ir/fa/law/show/95106
تاریخ دسترسی: ۱۵/۱۲/۱۳۹۱
قانون تجدید استخدام آقای آندره گدار تبعه فرانسه برای مدیریت باستانشناسی و موزه و کتابخانه/ مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی
قانون تجدید استخدام آقای آندره گدار تبعه فرانسه برای مدیریت باستانشناسی و
موزه و کتابخانه
قسمت سوم – کنتراتها
مصوب ۱۳ اسفند ماه ۱۳۲۳
ماده واحده – وزارت فرهنگ مجاز است آقای آندره گدار تبعه فرانسه را از تاریخ اول
فروردین ماه ۱۳۲۳ برای مدت پنج سال دیگر به سمت مدیریباستانشناسی و موزه و
کتابخانه با شرایط پایین مجدداً استخدام نماید:
الف- حقوق آقای آندره گدار در ماه سیصد لیره خواهد بود که به اقساط ماهیانه نصف
آن را به ریال و نصف دیگر را به لیره دریافت خواهد داشت.
ب – هنگام پایان قرارداد چنانچه قرارنامه آقای آندره گدار تجدید نشود هزینه مسافرت
او برای معاودت به فرانسه پرداخته خواهد شد.
ج – هر گاه آقای آندره گدار شخصاً قرارداد خود را فسخ نماید حق دریافت هزینه معاودت
مصرح در قسمت (ب) را نخواهد داشت.
د – آقای آندره گدار سالی یک ماه مرخصی با استفاده از حقوق خواهد داشت که ترتیب
اعطای آن با وزارت فرهنگ خواهد بود.
ه – وزارت فرهنگ مجاز است سایر شرایط استخدامی آقای آندره گدار را بر طبق ماده ۲
قانون مصوب ۲۳ عقرب ۱۳۰۱ تعیین و قرارداد او را امضاءنماید.
تبصره ۱ – آقای گدار موظفند در دوره خدمت خود در ایران گذشته از وظایف معینی که
دارند در هر ماه دو جلسه علمی و درسی مرکب از کارمندانفنی اداره باستانشناسی برای
مطالعات و تبادل نظر و مشاوره راجع به کار و اقدامات تخصصی خود تشکیل دهد و نتیجه
عملیات حفاری و مطالعاتبعد از این مجالس مشاوره برای انتشار تدوین گردد.
تبصره ۲ – آثار صنعتی و ابنیه و اماکنی که در دوره قاجاریه تا آغاز مشروطیت ساخته
شده و جنبه عمومی دارد جزو آثار ملی و مشمول ماده اولقانون مصوب ۱۲ . آبان ۱۳۰۹
محسوب است.
این قانون که مشتمل بر یک ماده است در جلسه سیزدهم اسفند ماه یک هزار و سیصد و
بیست و سه به تصویب مجلس شورای ملی رسید.
رییس مجلس شورای ملی محمدصادق طباطبایی
تاریخ تصویب : ۱۳۲۳/۱۲/۱۳ مرجع تصویب : مصوبات مجلس شورا
نسخ، اصلاح، الحاق، تمدید مهلت
جدول نسخ را بازبینی فرمایید
تعداد
ماده : ۱ تبصره : ۲ بند : ۵
شناسنامه
تاریخ امضا : ۱۳۲۴/۰۱/۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۲۴/۰۲/۰۹ روزنامه : ۵۹
ادوار
دوره : ۱۴ شماره چاپ : ۱ شماره جلد : ۱ شماره صفحه : ۱۹۳
سالانه
سال : ۲ شماره چاپ : ۱۳۲۴ شماره صفحه : ۶
لینک مطلب: http://rc.majlis.ir/fa/law/show/93894
تاریخ دسترسی: ۱۵/۱۲/۱۳۹۱
قانون اجازه تمدید قرارداد استخدام مسیو آندره گدار مدیر عتیقات و موزه و کتابخانه/مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی
قانون اجازه تمدید قرارداد استخدام مسیو آندره گدار مدیر عتیقات و موزه و کتابخانه
مصوب ۱۲ آذر ماه ۱۳۱۲ شمسی
ماده اول – وزارت معارف مجاز است که قرارداد مسیو آندره گدار را از تاریخ اول
فروردین ماه ۱۳۱۳ برای مدت پنج سال دیگر به سمت مدیریعتیقات و موزه و کتابخانه
تمدید نماید.
ماده دوم – حقوق مسیو گدار در سال شصت هزار ریال به علاوه یک هزار پهلوی خواهد
بود که به اقساط ماهیانه دریافت خواهد داشت.
ماده سوم – در موقع ختم قرارداد چنانکه کنترات مسیو آندره گدار تجدید نشود مبلغ
چهار هزار ریال به عنوان مخارج مسافرت برای معاودت بهفرانسه به مشارالیه تأدیه
خواهد شد.
ماده چهارم – چنانچه مسیو گدار شخصاً کنترات خود را فسخ نماید حق اخذ مخارج مسافرت
مصرح در ماده سوم را نخواهد داشت.
ماده پنجم – مسیو گدار سالی یک ماه حق مرخصی با استفاده از حقوق را خواهد داشت
لیکن ترتیب اعطاء آن با وزارت معارف خواهد بود.
ماده ششم – وزارت معارف مجاز است سایر شرایط استخدام مسیو گدار را طبق ماده ۲
قانون مصوب ۲۳ عقرب ۱۳۰۱ تعیین و قرارداد مشارالیه راامضاء نماید.
این قانون که مشتمل بر شش ماده است در جلسه دوازدهم آذر ماه یک هزار و سیصد و
دوازده شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید.
رییس مجلس شورای ملی – دادگر
تاریخ تصویب : ۱۳۱۲/۰۹/۱۲ مرجع تصویب : مصوبات مجلس شورا
نسخ، اصلاح، الحاق، تمدید مهلت
جدول نسخ را بازبینی فرمایید
تعداد
ماده : ۶
شناسنامه
روزنامه : ۱۴۸۴
ادوار
دوره : ۹ شماره چاپ : ۳ شماره جلد : ۱ شماره صفحه : ۳۶۷
سالانه
سال : ۲ شماره چاپ : ۱۳۱۲ شماره صفحه : ۹۸
لینک مطلب: http://rc.majlis.ir/fa/law/show/92894
تاریخ دسترسی: ۱۵/۱۲/۱۳۹۱
بعد از آندره گدار
کابوس آندره گدار؛ مدیران نابلد میراثدار موزه ملی ایران/خبرگزاری مهر
شاید هیچگاه آندره گدار، موسس موزه ملی ایران و مدیرانی که عمرشان سالها صرف کاوش در محوطه های تاریخی شد فکرش را هم نمی کردند ۷۰ سال بعد مدیریت این موزه را افرادی عهدهدار شوند که تخصص آنها در زمینه ادبیات و میکروب شناسی باشد.
به گزارش خبرنگار مهر، موزه ملی ایران به عنوان دومین مخزن مالی مهم کشور و بزرگترین موزه باستان شناسی و تاریخ ایران از زمانی که آندره گدار، باستان شناس فرانسوی، در سال ۱۳۱۶ شمسی بنیان آن را نهاد تا کنون ۱۷ مدیر به خود دیده است. مدیرانی که بیشتر از چهره های شاخص علمی و آشنا به حوزه میراث فرهنگی و باستان شناسی بوده اند.
همچنین شاید فقط حجم، تنوع و کیفیت آثار موجود در گنجینه ملی کشور که جز یکی از چند موزه بزرگ جهان به شمار می آید، تنها دلیلی باشد بر اینکه طی سالهای اخیر موضوع اداره این موزه و تصمیم گیری درباره مدیریت و اتفاقات آن همیشه واکنشهای مختلفی را در بر داشته باشد.
این گزارش نگاهی دارد به سیر تحول مدیریت موزه ملی و اشاره به برخی از فعالیتها و سوابق کاری مدیران آن.
آندره گدار باستانشناس فرانسوی بود که در اوایل دوره پهلوی وارد ایران شد و به استخدام دولت ایران درآمد. مسئولیتهای او نظیر مدیر اداره عتیقات (باستانشناسی و موزه)، فعالیتهای پژوهشی و شناسایی و ثبت آثار فرهنگی ایران، انتشار نشریه باستانشناسی، بنیانگذاری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، ریاست و استادی همین دانشکده، وی را مهمترین شخصیت خارجی معماری دوره پهلوی اول قرار داد که نزدیک به ربع قرن در ایران حضور داشت. بنابراین نخستین مدیر موزه ملی ایران را می توان بنیانگذار این موزه دانست.
اما نخستین ایرانی که به ریاست مدیریت کل اداره باستان شناسی ایران بعد از گدار رسید، سید محمد تقی مصطفوی بود. باستان شناس علم حقوق و متخصص باستان شناسی هخامنشی و عهد سلجوقی که تالیفات بسیاری در زمینه تاریخ فرهنگ باستان شناسی در ایران مانند اقلیم پارس، امانت داری خاک، هگمتانه و غیره داشته است.
اما سومین مدیر موزه ملی ایران بعد از مصطفوی، علی حاکمی بود که او نیز یکی از باستان شناسان خبره عصر خود به حساب می آمد که سابقه فعالیت در بخش تاریخی موزه ایران باستان و راه اندازی چندین موزه در شهرستانها و همکاری با هیاتهای کاوش تنها بخشی از اقدامات او بود.
ردیف
نام
تحصیلات
فعالیتها و سوابق کاری
دوره مدیریت بر موزه ملی
۱
آندره گدار
معمار و باستان شناس، پژوهشگر فرانسوی
سرپرست اداره عتیقات و موزه ایران باستان، موسس موزه ملی، طراح ساختمان کتابخانه ملی، آرامگاه حافظ،فردوسی و سعدی،بنیانگذار دانشکده هنرهای زیبا
۱۳۱۶
۲
سلیمان سپهبدی
باستان شناسی
از دوره فعالیت وی اطلاع چندانی در دست نیست. عضو انجمن معارف و بازرسی اداره عتیقات بود.
؟
۳
مهدی بهرامی
دکترای باستان شناسی از دانشگاههای آمریکا
فعالیت در بخش اسلامی موزه دولتی برلین، تالیفاتی مانند صنایع ایران و ظروف سفالین، سفال گرگان و …
۱۳۲۹
۴
محمد تقی مصطفوی
باستان شناس علم حقوق، متخصص باستان شناسی هخامنشی و عهد سلجوقی
مدیر اداره کل باستان شناسی، مدیر موزه ایران باستان و انجمن آثار ملی، تالیفات در زمینه تاریخ فرهنگ باستان شناسی در ایران مانند اقلیم پارس، امانت داری خاک و …
؟
۵
علی حاکمی
دکترای باستان شناسی
فعالیت در بخش تاریخی موزه ایران باستان، هیات های کاوش، انتشار کتاب کاوش های شهداد که در ایتالیا نیز انتشار یافت. راه اندازی چندین موزه مانند موزه پارس شیراز و چهلستون
۱۳۳۴
عزت الله نگهبان
دکترای باستان شناسی از دانشگاه پنسیلوانیا
کشف بیشترین میزان طلا و جواهر در حفاری های باستان شناسی، تربیت دانشجو، نجات بخشی محوطه های تاریخی، تاسیس موسسه باستان شناسی دانشگاه تهران، حضور در اداره کل باستان شناسی، پایه گذار نخستین کاوش های مستقل ایرانی در مارلیک و هفت تپه، متحول کردن ساختار آموزشی این رشته، انتشار کتابهایی در سطوح جهانی
۱۳۴۹_۱۳۴۵
۷
عبدالحسین شهیدزاده
تحصیل در رشته باستان شناسی و تاریخ هنر، دانش اموخته دانشگاه تهران
کاوش در محوطه های ساسانی سندس، دوخالکوه و تلارک تالش، خرس چاک و سه پستانک، گورستان باستانی داماش عمارلو، محوطه اشکانی در شمام رستم آباد و …
۱۳۵۴_۱۳۵۲
۸
فیروز باقرزاده
دکترای باستان شناسی و تاریخ هنر اسلامی در فرانسه
نخستین رئیس کمیته میراث جهانی در سال ۱۹۷۷، پیشنهاد ثبت جهانی تخت جمشید، زیگورات چغازنبیل و میدان نقش جهان
۱۳۵۷
۹
محمد یوسف کیانی
دکترای باستان شناسی و تاریخ هنر دوره اسلامی از دانشگاه لندن
کاوش در جرجان، بررسی دشت های گرگان، رئیس موزه های ایران، تدریس در سمت دانشیاری گروه باستان شناسی دانشگاه تهران، انتشار بیش از ۳۰ کتاب در زمینه باستان شناسی و هنر معماری ومقالات در مجامع داخلی و بین المللی
۱۳۵۵
۱۰
سیف الله کامبخش فرد
باستان شناس، کاوشگر و پژوهشگر و مولف
ساماندهی و آزادسازی مجموعه باستانی کنگاور، عضو بخش پیش از تاریخ موزه ایران باستان و مسئول آرشیو این موزه، دستیار عزتالله نگهبان را در اداره موسسه باستانشناسی دانشگاه تهران، کارشناس مسؤول باستانشناسی در مرکز باستانشناسی ایران، فعالیت در کاوشهای مارلیک، چراغعلی تپه در گیلان و …
۱۳۵۸
۱۱
نصرت الله معتمدی
باستان شناس
امین اموال وقت الواح زرین و سیمین هخامنشی، مهمترین فعالیتش ذوب کردن لوح زرین یکی از چهار لوح هخامنشی! او در سال ۱۳۷۷ به جرم تخریب اموال ملی به پرداخت عین المال محکوم و راهی زندان شد.
۱۳۵۹
۱۲
غلامرضا معصومی
دکترای باستان شناسی
رئیس مرکز باستان شناسی ایران، انتشار کتابهایی از جمله سیراف یا بندر طاهری، تاریخچه علم باستان شناسی، دفتر نخست از دایره المعارف اساطیر جهان و …
۱۳۶۱_۱۳۵۹
۱۳
جلیل گلشن بافقی
دانش آموخته کارشناسی ارشد باستان شناسی و تاریخ هنر از دانشگاه تهران
معاون پژوهشی سازمان میراث فرهنگی،ساماندهی و بازگشایی بخشهایی از موزه که تعطیل یا در حال مرمت بود. پیگیری پرونده ثبت آثار ایرانی در فهرست میراث جهان
۱۳۶۶_۱۳۶۱
۱۴
احمد تهرانی مقدم
دانش آموخته باستان شناسی از دانشگاه تهران
مهیا شدن زمینه ساخت و راه اندازی موزه دوران اسلامی، فعالیت در مرکز باستان شناسی ایران، سرپرستی هیات های کاوش
۱۳۷۴_۱۳۶۶
۱۵
محمدرضا کارگر
دانش آموخته باستان شناسی از دانشگاه تهران
راه اندازی نمایشگاههای بین المللی در موزه های بزرگ جهان،عقد پیمان نامه با موزه های بزرگ جهان
۱۳۸۶_۱۳۷۴
۱۶
محمدرضا مهراندیش
فارغ التحصیل کارشناسی ادبیات از دانشگاه علامه
تدوین پیش نویس طرح جامع موزه ملی ایران، مدیر روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی
۱۳۸۶_۱۳۸۸
۱۷
آزاده اردکانی
لیسانس میکروب شناسی از دانشگاه آزاد
تلاشهای انجام شده توسط مدیران پیشین برای ثبت جهانی بقعه شیخ صفی الدین و بازار تبریز در این دوره به سرانجام رسید، سابقه ۲۰ روزه معاونت مدیر موزه ملی، دبیر بین الملل سایت میراث آریا،سردبیر نشریه پارسه
۱۳۸۸ تا کنون
مرحوم عزت الله نگهبان پدر باستان شناسی ایران، از جمله مدیران بعدی موزه ملی بود که همواره از او به عنوان یکی از سرسخت ترین مدافعان برنامه های منظم کردن فعالیت های مربوط به باستان شناسی و دشمن بزرگ قاچاقچیان و دلالان عتیقه در ایران یاد می شود.
پیرمردی که بیشترین میزان طلا را در حفاریهای باستانشناسی ایران به دست آورده بود در اواخر عمر خود با بیماری آلزایمر دست و پنجه نرم میکرد.
اما مدیران بعدی موزه ملی ایران نیز مانند عبدالحسین شهیدزاده، فیروز باقرزاده، محمد یوسف کیانی هر کدام با دکترای باستان شناسی یا تجربه کاوش در محوطه های باستان شناسی را داشتند و یا به انتشار کتاب و مقالاتی در این زمینه پرداخته اند از جمله سیفالله کامبخشفرد که دارای مدرک کارشناسی ارشد باستانشناسی از دانشگاه تهران بود و عضویت در بخش ماقبل تاریخ موزه ایران باستان، معاونت و دستیاری دکتر عزتالله نگهبان در اداره موسسه باستانشناسی دانشگاه تهران، ریاست اداره آرشیو فنی موزه ایران باستان و کارشناس مسؤول باستانشناسی در مرکز باستانشناسی ایران تنها گوشه ای از فعالیتهای او به شمار می آید.
همچنین از سوابق پژوهشهای میدانی وی می توان به فعالیت در کاوشهای مارلیک، چراغعلی تپه در گیلان، بررسی باستان شناسی محوطه های پیلاقلعه، زینب بیجار، دوره بیجار، و … اشاره کرد.
متاسفانه بعد از استاد کامبخش فرد، موزه ملی مدت کوتاهی مدیری به خود دید که اگر چه از او به عنوان امین اموال نیز یاد می شد اما در سال ۱۳۷۷ به جرم تخریب اموال ملی به پرداخت عین المال محکوم و راهی زندان شد.
بنابراین پس از نصرت الله معتمدی، رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی، غلامرضا معصومی راعهده دار ریاست موزه ملی ایران کرد. او نیز مانند مدیران قبلی این موزه دارای تحصیلات باستان شناسی و انتشار کتابهایی از جمله سیراف یا بندر طاهری، تاریخچه علم باستان شناسی، دفتر نخست از دایره المعارف اساطیر جهان و … بود.
اما جلیل گلشن نیز از جمله مدیرانی بود که برای ساماندهی و بازگشایی بخشهایی از موزه که تعطیل یا در حال مرمت بود تلاش کرد و پیگیری پرونده ثبت آثار ایرانی در فهرست میراث جهان را در دست گرفت.
احمد تهرانی مقدم نیز در دوره فعالیت خود زمینه ساخت و راه اندازی موزه دوران اسلامی را مهیا کرد و محمدرضا کارگر هم که دانش آموخته باستان شناسی بود، عقد پیمان نامه با موزه های بزرگ جهان را پیگیری کرد.
اما در این میان پس از چندین دوره مدیریت باستان شناسان در موزه ملی ایران، انتخاب مدیر روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی برای این سمت باعث شد تا فعالان میراث فرهنگی عملکرد سازمان میراث فرهنگی را در باب انتخاب مدیران غیر متخصص نقد کنند چرا که محمدرضا مهراندیش، فارغ التحصیل کارشناسی ادبیات از دانشگاه علامه بود و به گفته خودش پیش از این تنها سه بار به موزه ملی ایران آمده بود!
انتخاب آزاده اردکانی مدیر بعدی موزه ملی ایران هم با حاشیه های زیادی رو به رو شد. او مدرک لیسانس میکروب شناسی از دانشگاه آزاد اسلامی دارد و در کارنامه کاری خود سابقه ۲۰ روزه معاونت مهراندیش، دبیر بخش بین الملل سایت اطلاع رسانی میراث آریا و سردبیر نشریه پارسه را دارد به همین دلیل باستان شناسانی مانند مهدی رهبر در این باره به خبرنگار مهر گفت: کسی که مدیر موزه می شود باید عرق باستان شناسی هم داشته باشد اما زمانی که یک غیرمتخصص مدیر مهمترین موزه کشورمان می شود، دنیا به ما می خندند!
وی ادامه داد: اگر کسی تخصص لازم را در حوزه کاری خود نداشته باشد چطور می تواند بداند کمبودها چیست؟
اما در پی انتقادهایی که به انتخاب مدیر موزه ملی ایران گرفته شد، آزاده اردکانی واکنش نشان داد و با تاکید بر اینکه مدیریت موزه ملی تخصص نمی خواهد گفت: موزه ملی ایران یک پژوهشکده نیست که مدیریت آن نیاز به تخصص خاصی داشته باشد. در این خصوص حتی مدتی پیش با یکی از رؤسای موزه کشورهای خارجی نشستی داشتم، وی نیز به من گفت در این رشته تخصصی ندارم، ولی بحثهای رسانهای در خصوص مدرک شما را شنیدهام. خوب ببینید این حاشیهها تا کجا بازتاب داشته است!
اردکانی در دفاع از انتصاب خود تا آنجا پیش رفت که مدعی شد، مدیریتهای تخصصی آسیبهایی نیز به همراه دارد و موزه ملی را از اهداف خود دور میکند.
وی توضیح داد: اگر کسی در رشته خاصی مانند باستان شناسی تحصیلات داشته باشد، به هر صورت اهداف کلان موزه را به آن سمت جهت میدهد و بخشهای دیگر مورد غفلت واقع میشود و اعتبار علمی موزه از بین میرود.
لینک مطلب: http://old.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsId=1308267
تاریخ دسترسی:۱۵/۱۲/۱۳۹۱
در حال حاضر هیچ محتوایی با این واژه طبقهبندی نشده است.