مایکل دی. کالابریا / برگردان علیرضا رضایت
اشاره:
نوشتههای مرتبط
ژانر فیلم سیسیل دمیل در ۱۹۵۶ با عنوان ده فرمان، همانگونه که از نامش بر میآید، ژانر دینی(کتاب مقدسی) است. این فیلم جایگاه ممتازی در فرهنگ آمریکایی دارد و این امتیاز از آن جهت است که هر سال در هنگام سالروز عید پاک و فِصح از تلویزیون پخش میشود. اما اغلب بینندگان نمیدانند که دمیل در پی ساخت فیلمی بوده که به یهویان، مسیحیان و مسلمانان یادآور شود هر سه ریشه در دین ابراهیم داشته و این امر میتواند زمینه گفتگوی بین دینی بین آنها باشد.به این منظور، هنری نوردلینگر(که روی فیلم دمیل کار کرده) به قرآن مراجعه کرده و فیلم نامهنویسان ارجاعات اسلامی را با متن مقدس پیوند دادهاند. مقاله حاضر ضمن کنکاش در بافت تاریخی و اجتماعی فیلم، به کتاب نورد لینگر در خصوص موسی و مصر پرداخته و در نهایت بخشهایی از کتاب مقدس را با ارجاعات مشخص به قرآن و اسلام بررسی میکند.
مقدمه
فیلم ده فرمان سیسیل دمیل اغلب به خاطر اینکه نوعی تئاتر تصنعی است، مورد انتقاد بوده است، اما در عین حال، جایگاه ممتازی در تاریخ سینمای آمریکا بدست آورده است. موسسه فیلم آمریکا این فیلم را جزو ده فیلم حماسی و برجسته آمریکایی و همچنین در زمره یکصد فیلم برتر آمریکا قرار داده است. حتی با ملاک و معیارهای قلنبه سلنبه امروزی، این فیلم فیلم پرفروشی است با بودجه ای قابل توجه بالغ بر بیش از ۱۳ میلیون دلار، با ستاره های بزرگ، صحنه و دکور پرزرق و برق، شات هایی که در محل گرفته شده، لباسهای زیاد و متعدد، سیاهی لشکر، و صحنه های هیجان انگیز. اگر چه این آخرین فیلم دمیل است، اما میتوان آن را یکی از افتخار آمیزترین آثار او به مثابه کارگردان در طی چهار دهه گذشته دانست. در طی سه سال پس از اکران این فیلم نزدیک به ۹۸.۵ میلیون نفر آن را دیدند. از ۱۹۷۳ تلویزیون ABCاین فیلم را هر سال همزمان با عید پاک و فصح نمایش میدهد. در هفت سال گذشته(۲۰۰۷- ۲۰۱۴) بیش از ۵۴ میلیون نفر نزدیک به چهار ساعت فیلم با موضوع کتاب مقدس تماشا کرده اند. این ژانر ششمین ژانر پرمخاطب در هر زمانی بوده است. یکی از نویسندگان حوزه فیلم می نویسد: “از نگاه بسیاری، این فیلم تجربهای معنوی و پیش برنده است و زمانی که با موسیقی متنِ الهام بخشِ المر برنستاین همراه می شود به اوج خود میرسد”.
البته فیلم دمیل نخستین روایت از سفر خروج نیست. او در ۱۹۲۳ فیلم صامتی با همین نام ساخت اما در آن روایت، داستان کتاب مقدس ۵۰ دقیقه بیشتر طول نکشید و در واقع مقدمهای بود به داستان جدیدی که نتایج وحشتناک نادیده گرفتن شریعت خداوند را به تصویر میکشید. دمیل در سراسر حیات کاریاش به تناوب به سراغ موضوعات کتاب مقدس رفته است. چهار سال پس از نخستین ده فرمان، او شاه شاهان (۱۹۲۷) را کارگردانی کرد و سپس، دو فیلم نشان صلیب(۱۹۳۲) و سمسان و دلیله(۱۹۴۹) را ساخت. دمیل توضیح میدهد که ده فرمان، شاه شاهان و نشان صلیب در واقع یک تریلوژی هستند: ده فرمان(۱۹۲۳) در مورد نزول شریعت است؛ شاه شاهان، داستان تفسیر شریعت و نشان صلیب، حفظ و حراست از شریعت را به تصویر میکشد.
بنا به عقیده عموم، دمیل یک شخص کاملاً مذهبی است هر چند اعمال مذهبیاش را به طور منظم و دقیق انجام نمی دهد. پدرش، هنری چرچیل دمیل، الهیات و تاریخ کلیسا خوانده بود و در کلیسای اسقفی نامزد مقام کشیشی شده بود. اما هیچگاه به این مقام نرسید در عوض نویسنده و بازیگر تئاتر شد. و در واقع در تئاتر بود که هنری دمیل با ماتیلدا ساموئل بتریس(هنرپیشه زن تئاتر) آشنا شد. این زن از خانواده ای یهودی-انگلیسی بود که در ۱۸۷۱ به امریکا مهاجرت کرده بودند. به دنبال ازدواج آنها، بتریس تعمید یافت و به مسیحیت در آمد و وارد کلیسای اسقفی شد. اگرچه سیسیل هیچگاه ریشه یهودی اش(از طرف مادری) را انکار نکرده است اما تردیدی نیست که آن را کم اهمیت نشان داده است. او در زندگی نامه خود نوشتهاش به تفصیل در مورد خانواده پدری مینویسد اما تقریباً در مورد مادرش هیچ چیز نمینویسد و ابداً به میراث یهودی او اشاره نمیکند. اما نهایت تلاش خود را میکند تا توصیفهای منفی از یهودیان را در شاه شاهان کاهش دهد در عین حال، گفته شده که این فیلم یک فیلم ضد یهودی است و در نهایت مجبور می شود برای بستن دهان منتقدانش، بخشهایی از فیلم را سانسور کند.
برادر او ریچارد دمیل مشاهده کرد که سیسیل یک مسیحی کاملاً معمولی و عادی نیست. او از پاپ و اسقف اعظم تبعیت نمیکند و بیشتر یک پروتستان است. ریچارد میگوید که او تلاش کرده تا کلام خدا را روی پرده بیاورد و معتقد است که خدا تلاش او را پذیرفته و تایید می کند. سیسیل خود توضیح می دهد که کار مذهبی من (عبادت من) بیش از هر چیز ساختن فیلمهای مذهبی و وادار کردن مردم به خواندن کتاب مقدس است.
دمیل در ساخت ده فرمان برای پرکردن شکاف سی ساله بین تولد موسی و خروجش از مصر، از کتاب مقدس فراتر رفته است. همانگونه که دمیل در پیش پرده هر دو فیلم و نیز در آغاز فیلم توضیح میدهد، او و فیلم نامه نویسان از آثار فیلون یهودی(ح. ۲۰ ق. م. تا ۵۰ م)، جوزفوس(قرن اول میلادی)، و ائوسبیوس(۲۶۰-۳۳۹ م.) و نیز تفاسیر کتب مقدس یهود کمک گرفته اند. افزون بر این، این فیلم به سه رمان تاریخی نیز نظر دارد: شاهزاده مصر اثر دوروثی کلارک ویلسون(۱۹۴۹)؛ ستون آتش، اثر جوزف هولت اینگراهام(۱۸۵۹)؛ و بر بال فرشتگان، اثر آرتور ای. سوتون(۱۹۳۷). توجه فوق العاده به جزئیات صحنه مدیون مشورت با مصرشناسان بزرگ و برجسته است، از جمله این افراد میتوان به ویلیام سی. هایز، مسئول موزه هنر مصر، لبیب حبشی مدیر بخش تاریخ باستان مصر، و کیت سیل و جورج هاجز مدیر موسسه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو اشاره کرد. رالف مارکوس از اعضای موسسه شرقشناسی و خاخام رادولف لوپو مدیر کتابخانه جامعه یهودی لوس انجلس نیز نظرات کارشناسانه خود را در حوزه یهودیت ارائه کردند.
اما ایستگاه آخر دمیل و تیم خلاقش اینجا نبود، آنها سراغ سنت یهودی-مسیحی، مصرشناسی، منابع تاریخی و ادبی مربوط به داستان موسی و سفر خروج نیز رفتند. اغلب افرادی که این داستان تصویری را دیدهاند نمیدانند که دمیل، محققان همکار او، و فیلمنامه نویسان از قرآن نیز بهره بردهاند، هرچند که در بطن فیلم نشانه مشخصی از این قضیه به چشم نمیخورد. استفاده از قرآن به طور خاص از پژوهشهایی که برای فیلم صورت گرفته، در متن فیلم نامه، و نیز سخنان کسانی که به نوعی در ساخت فیلم دست دارند، به وضوح دیده می شود. دمیل خود در زندگی نامه خودنوشتش میگوید که قرآن یکی از منابع اصلی او برای تولید ده فرمان بوده است. عناصر قرآنی و اسلامی در شاهکار دمیل موضوع این پژوهش هستند. دلیل اهمیت این عناصر آن است که آنها نشان میدهند که دمیل(که یک مسیحی محافظه کار است) میداند که موسی تنها پیامبر کتاب مقدس نیست بلکه پیامبر قرآنی هم هست؛ و میداند که هدفش از ساخت این فیلم ایجاد ابزاری برای ایجاد وحدت بین یهودیان، مسیحیان و مسلمانان است، آنهم در زمانی که برخی آمریکاییها به وجود نیای مشترک این ادیان یعنی ابراهیم، اذعان دارند و یا دستکم اندکی درباره اسلام می دانند.
آمریکایی ها و اسلام در دهه ۱۹۵۰
تا دهه ۱۹۵۰ آمریکاییها در اثر مهاجرت و تغییر کیش (خاصه در میان آفرقایی-آمریکاییها)روز به روز با اسلام آشناتر شدند. جوامع آمریکاییهای مسلمان مرکب از اعراب، آلبانییاییها، آسیاییهای جنوبی و نیز آفریقایی-آمریکاییها پیش تر در چند شهر آمریکا از جمله نیویورک، شیکاگو، تولیدو، دیترویت و سیدار رپیدز ساکن بودند.
اما دیدگاه های مشهور در مورد اسلام و مسلمانان در دهه ۱۹۵۰ عمدتاً توسط تصاویر متحرک و رویدادهای جهان شکل گرفته است. اگرچه تعداد اندکی از فیلمهای تجاری به اسلام و مسلمانان اختصاص دارد اما بسیاری از فیلمها از دهه ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۰ اعراب را هر چند به صورت کلیشه ای و بعضاً زننده توصیف میکند. اعراب چه در فیلمهای جدی و چه در فیلمهای کمدی و طنز، اغلب به صورت افرادی شرور و تبهکار و خطرناک، هفت تیرکش، افرادی خودکامه و وقیح، یا ضد زن تصویر میشوند در عین حال، زنان عرب همچون زنان افسونگر یا ملعبهای جنسی درمانده نشان داده میشوند. اما، در ماهها و سالهای پیش از نمایش ده فرمان استثنائات قابل توجهی وجود داشت.
در مارس ۱۹۵۶ یک فیلم انگلیسی به نام چادر سیاه به نمایش درآمد. داستان در واقع دوستی بین یک افسر بیرتانیایی به نام دیوید و یک عرب بَدَوی به نام سالم بود که همپیمان شدند تا علیه آلمانها در جنگ جهانی دوم در لیبی بجنگند. در جایی در فیلم وقتی دیوید خواهر سالم را از او خواستگاری میکند، سالم پاسخ میدهد: ما در دینمان اخوت و برادری مرد را زیر چتر حاکمیت بی چون و چرای الله میشناسیم. دو سال قبل از اینکه دمیل ده فرمان را بسازد، استدیوی برادران وارنر فیلم کینگ ریچارد و صلیبیون (۱۹۵۴) را نمایش داد. فرمانده مسلمانان، صلاحالدین، که رکس هریسون نقشش را بازی میکرد، همچون شوالیهای خالص و صادق نمایش داده شد که میخواست جهانی بسازد که درآن باورها و عقاید درکنار هم فهمیده شوند و مایل بود تا صلحی ابدی برای شرق و غرب عالم به ارمغان بیاورد. نوزده سال بعد در ۱۹۳۵ دمیل فیلم صلیبیون را ساخت که در آن او نیز فرمانده مسلمانان(با بازیِ ایان کیت) را کاملاً مثبت نشان داد. نوه دمیل، سیسیلیا میگوید: دمیل تصویر خون آشامی از مسلمانان را که زمانی نمایش داده میشد، رد میکند. او صلاح الدین را مردی سلحشور، متمدن و با فرهنگ تصویر کرده است. این قضیه بعدها به هنگام ساخت فیلم ده فرمان در مصر در ۱۹۵۳ به دمیل کمک شایانی کرد. در زمان ملاقات با جمال عبدالناصر(که رئیس جمهور مصر شد)، و وزیر جنگ مصر یعنی عبدالحکیم عامر اندکی پس از عزل ملک فاروغ، عامر به دمیل گفت: “آقای دمیل، ما به فیلم شما، صلیبیون، علاقمند شدیم؛ و دیدیم که چگونه به ما و دین ما پرداخته اید. کشور ما کشور شماست”. دمیل در زندگینامه خود نوشت خود گفته است: یکی از اهداف او از ساختن صلیبیون این بوده که نشان دهد اعراب مسلمان بربر نبودهاند بلکه مردمانی کاملاً متمدن بودند و رهبر و فرمانده بزرگ آنها، صلاح الدین شوالیهای نجیب بسان هر شوالیه دیگری در قلمروی مسیحیت بوده است. افزون براین، مسلمانان آنچنانکه تبلیغات آن دوران تصویر کرده، سگهایی کافر نیستند بلکه جنگاورانی بسیار متمدن بودهاند. در مجموع، صلیبیون اساساً فیلمی مسیحی است؛ صلیب تا زمان اتمام نیایش مسیحیان، یکسره برفراز است، و مسلمانان(به جز صلاح الدین) مهاجمانی غارتگر تصویر شده اند که تصاویر مسیحی را نابود میکنند، مسیحیان را به بردگی میگیرند و زنان آنها را میفروشند. در واقع، وقتی فیلم برای نخستین بار در ۱۹۳۶ در سطح بین المللی نمایش داده شد، ممیزیهای مصر، سوریه و فلسطین آن را رد کردند، در عین حال، در سالهای بعد، این فیلم جواز نمایش گرفت. دمیل معتقد بود این فیلم یکی از مشهورترین و محبوبترین تصاویرش در خاورمیانه است. هنری ویلکاکسون، یکی از ستارههای فیلم صلیبیون، میگوید:
صلیبیون نمایانگر حرف شخصی و قاطع دمیل در مورد بیهود بودن نبرد مقدس است. چه اهمیتی دارد که چگونه خدا را می پرستیم، مادامیکه هر یک از انسان ها به شیوه خاصی این کار را انجام می دهد. افرادی که بر شیوه خود به عنوان تنها شیوه (پرستش) پافشاری می کنند، افرادی هستند که من اصلاً از آنها خوشم نمی آید. “عدم تساهل” آنها موضوع فیلم صلیبیون است.
دشوار بتوان به طور دقیق گفت که انگیزه دمیل از ساخت صلیبیون چه بوده است. این احتمال وجود دارد که او به مثابه یک مومن از خشونت روزافزون در فلسطین(که در آن یهودیان مهاجر میخواهند جای اعراب را بگیرند) آزرده شده است. در ۱۹۲۹، بیش از ۲۰۰ یهودی و عرب در ناآرامی های اورشلیم و هربون کشته و صدها تن دیگر زخمی شدند. درگیریهای خونین تا اوایل دهه ۱۹۳۰ ادامه داشت دراین زمان یهودیان فوج فوج مهاجرت کردند و در ۱۹۳۶ به مناطق عرب نشین حملهور شدند. دمیل که در ۱۹۳۱ در فلسطین بود در هنگام بازگشت از روسیه چنین نوشت: تنشها بعدها بیشتر شد و وقتی اورشلیم را دیدم، جنگی آشکار در آنجا در جریان بود. این تنشها و درگیریها شاید بتواند توضیح دهد که چرا مصر، سوریه و فلسطین در ابتدا با نمایش فیلم دمیل مخالفت کردند. در مقابل، فیلم دیگر او یعنی شاه شاهان(۱۹۲۷) تاثیر شفابخش و تسکین دهندهای بر تنشهای دینی در مصر برجای نهاد: یک روز وقتی که دانشجویان دانشگاه آمریکایی قاهره مشغول تماشای شاه شاهان بودند، صدای موذن از مسجدی در همان نزدیکی به گوش رسید. پخش فیلم متوقف شد. دانشجویان مسلمان زانو زده و به سمت کعبه سجده کردند. دانشجویان مسیحی با احترام ایستادند تا زمانی که همکلاسیهایشان نمازشان تمام شد. سپس همه به تماشای ادامه فیلم پرداختند؛ فیلم کسی که مسلمانان او را عیسای پیامبر میدانند و مسیحیان منجی بشریتش میخوانند.
افزون بر تصاویر متحرک تلقی آمریکاییها از اسلام و مسلمانان در دهه ۱۹۵۰ مسلماً تحت تاثیر چند حادثه مهم بود که پی از جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد. هند در آغاز سال ۱۹۴۶ به موازات حرکت به سوی استقلال، خشونتهای فرقه ای وحشتناک و خونباری را تجربه کرد. کشتار و قتل عامی که با جدایی هند و پاکستان در اگوست ۱۸۴۷ روی داد، منجر به از بین رفتن دستکم ۲۰۰ هزار تن از جمله مسلمان، هندو و سیک شد. استقلال اسرائیل در مه ۱۹۴۸ و متعاقب آن، جنگ اعراب و اسرائیل که مصر، سوریه، لبنان، اردن و عراق در آن شرکت داشتند، مشکلات متعددی به دنبال داشت. در ۱۹۵۴، نهضت آزادی ملی الجزیره علیه استعمار فرانسه دست به قیام زد و درگیریها در این کشور تا ۱۹۶۲ ادامه داشت. یک هفته قبل از اولین اکران فیلم ده فرمان در نیویورک در اواخر اکتبر ۱۹۵۶، اسرائیل، بریتانیا و فرانسه به مصر حمله کردند، و این در زمانی بود که جمال عبدالناصر، رئیس جهمور وقت، کانال سوئز را ملی اعلام کرده بود.
در اوایل دهه ۱۹۵۰ تا اواسط آن، آمریکاییها چند منبع اطلاعاتی جدید، مشهور و وابسته به خود در مورد اسلام در اختیار داشتند. در ۱۹۵۰ تاریخ عرب اثر برنارد لوئیس منتشر شد، این اثر، تحقیقی تاریخی بود از آغاز اسلام تا دوران مدرن، که تقریباً خالی از مجادلاتی بود که بعدها به کار او وارد شد. در ۱۹۵۴ اثر آلفرد گیّوم تحت عنوان اسلام، در واقع درآمدی کوتاه و در عین حال همدلانه و قابل قبول به این دین بود. افزون براین، دو ترجمه از قرآن نیز منتشر شد: ترجمه آربری در ۱۹۵۵ و ترجمه قرآن ِ داوود در ۱۹۵۶. این دو ترجمه سبب شده متن مقدس اسلام خوانندگانی را در سطحی وسیعتر پیدا کند. افزون بر این، در ۱۹۵۶ نخستین چاپ اثر مهم در روابط اسلام و مسیحیت وارد بازار شد: صوت مناره اثر کنت کرگ. گرک که اسقفی انگلیکن و البته عالم به اسلام است رویکردی نقادانه و در عین حال عالمانه به اسلام داشت.
در اوایل دهه ۱۹۵۰ ساکنان پایتخت آمریکا شاهد ایجاد مرکز اسلامی واشنگتن بودند. اگرچه در آن زمان مساجد دیگری نیز درایالات متحده وجود داشت، این مرکز برجسته در واشنگتن در سطح ملی و بین المللی توجه رسانهها را به خود جلب کرد. و وقتی کامل شد در ژوئن ۱۹۵۷، رئیس جهمور وقت، آیزنهاور، جامعه مسلمانان را خطاب قرار داد و گفت:
ما در مقابل یکی از جدیدترین و زیباترین بناها در واشنگتن شما را دیدار می کنیم، زمان آن است تا خود را وقف پیشبرد صلح زیر چتر یک خدای واحد کنیم. و من مایلم به شما دوستان مسلمانم اطمینان دهم که در لوای قانون اساسی آمریکا، زیر چتر سنت آمریکایی و در قلب آمریکایی ها، این مرکز، این پرستشگاه، میتواند همانند هر بنای دینی دیگری مورد احترام باشد. در واقع، آمریکا با تمام قدرت از حق شما برای داشتن کلیسا و عبادتگاه مطابق با باورها و گرایشهای معنویتان دفاع می کند. تمدن به جهان اسلام، دستاوردها و ابزارهای مهم آن مدیون است. نخبگان مسلمان با کشفیات مهم در پزشکی تا عالیترین طرحها در نجوم، خدمت بزرگی به فرهنگ تمام ملل کردهاند. این نخبگان سرچشمه علم، اقتصاد و هنر بوده اند و در زمینه شهامت، سخاوت و مهماننوازی درسهای زیادی به ما آموختهاند. این رابطه ثمربخش بین افراد و ملل، که سابقهای تاریخی دارد هر سال بر اهمیتش افزوده می شود. امروز، هزاران آمریکایی از افراد عادی تا مقامات رسمی، با مسلمانان تفاهم و همفکری دارند.
از نگاه آیزنهاور جوامع دینی مختلف در ایالات متحده وجهان همپیمانان طبیعی هستنند که علیه دشمنی مشترک بسیج شدهاند و آن کمونیسم شوروی است. دمیل که پارساییِ برآمده از کتاب مقدس را با محافظه کاری سیاسی همراه کرده بود، احساس مشابهی داشت. سه سال پیش در ۱۹۵۴، زمانی که ده فرمان در حال تولید بود، دمیل در مقاله ای در Jewish Chronicle چنین نوشت: این سه سنت دینی بزرگ یعنی اسلام، مسیحیت و یهودیت امروز با دشمن واحدی مواجه هستند. در عین حال، آنها دارای یک تعهد مشترک در سرسپاری به یک خدا که بر موسی در بوته آتش تجلی کرد نیز هستند. بنابراین، ده فرمان او در ۱۹۲۳ در واقع هشدار به مردمانی است که مراقب نتایج فراموش کردن شریعت خداوند باشند، فیلم او در ۱۹۵۶ در واقع مواجهه بین موسی و فرعون را بازسازی کرد که در حقیقت انعکاسی از مبارزه دمکراسی غرب علیه کمونیسم شوروی بود. دمیل،(پس از تماشای بازی یول براینر در فیلم پادشاه و من)او را برای بازی نقش رئامسس(مخالف موسی) برگزید، در عین حال حواسش بود که آدم شروری که در فیلمش بازی می کرد، متولد روسیه بود. دمیل در اقدامی غیرمعمول در ابتدای فیلم ظاهر شد و قصدش از ساخت فیلم را به این شرح بیان کرد:
تم این تصویر آن است که آیا انسانها تحت شریعت خداوند هستند یا تحت هوسرانی و خودکامگی دیکتاتوری مثل رئامسس. آیا انسانها مایملک دولت و حکومتاند یا نفسهایی آزادند که تحت امر خدا میزیند؟ همین نبرد در سراسر جهان تا به امروز ادامه داشته است.
پژوهش
با وجود توازن سیاسی آشکار، دمیل میکوشید تا ده فرمان را بسازد، این فیلم اولین و مهمترین روایت در مورد دین، روایت اسارت بنی اسرائیل و خروج از مصر است و در واقع به گونه ای ساخته شده تا نشان دهد تا حد امکان واقعی و متکی به اسناد و مدارک است. مدیر پژوهش در این فیلم هنری نوردلینگر بود که پیش از اینکه در ۱۹۴۵ مشاور دمیل در امر تحقیق فیلم باشد برای MGM کار می کرده است. او در چند فیلم با دمیل همکاری کرده است از آن جمله اند: شکست ناپذیر(۱۹۴۷)؛ سمسان و دلیله (۱۹۴۹)؛ و بزرگترین برنامه در زمین(۱۹۵۲). دمیل در مورد نوردلینگرِ سوئیسی الاصل، گفته است: او مسلط به زبانهای اروپایی، واجد عمل گراییِ آمریکایی، آدمی فنی و برخوردار از دقت علمی است. همانگونه که پیشتر گفته شد، پژوهش مربوط به ده فرمان به غایت چشمگیر است و اصلاً قابل مقایسه با فیلمهای بعدی که در مورد سفر خروج ساخته شد نیست. نوردلینگر نتایج پژوهش خود را در کتابی تحت عنوان موسی و مصر که به همت انتشارات دانشگاه کالیفرنیای جنوبی منتشر شد، مستندسازی کرده است. به گفته نوردلینگر، دمیل هزینه نشر کتاب را پرداخت کرده است و آن را بین روحانیون، معلمان و اساتید مدرسه ساندی، ویراستاران مجلات و روزنامهها توزیع کرده است و هدفش ازاین کار نشان دادن صحت اطلاعات تاریخی و مصرشناختی فیلم به آنها بوده است.
دمیل در مقدمهای که بر کتاب نگاشته چنین توضیح می دهد که: در اینجا امیدوارم که مسیحیان، یهودیان، و مسلمانان و نیز روحانیون تمامی ادیان نور حکمت باستانی و تاریخی را که کلام خدا را روشن میکند، دریابند. نوردلینگر نیز معنای اهمیت بالقوه این فیلم را برای مسلمانان، نیک دریافته است؛ او میگوید: برای به تصویر کشیدن حیات موسی، مردی که پیروان سه دین یهود، مسیحیت و اسلام به او احترام میگذارند، قبول مسئولیت بزرگی است. فارغ از درگیری بین موسی و فرعون، او از ملت جدیدی نام میبرد که ظهور کرد: ملت جدیدی مرکب از زنان و مردانی که پیوندشان را نه مدیون انسان خاص، و نه ملک خاصی هستند، بلکه تنها مدیون یک خدا هستند(خدای یهوه)؛ خدایی که همه چیز را آفرید، و به عنوان پدر همه پسرها و دخترها از گذر اخوت بین یهودیان و مسیحیان و مسلمانان پرستش شد و صد البته پیروان ادیان دیگر نیز به آن احترام میگذارند.
این یک دیدگاه خارق العاده از مساله اخوت بشریت در اواسط جنگ سرد، تنش افراطی در ایالات متحده و جنگ اعراب و اسرائیل بشمار میرود. نوردلینگر در طول فصلی که به حیات موسی بر اساس منابع کلاسیک و کتاب مقدسی میپردازد، افزون بر کتاب مقدس، میشنا و میدراش، ارجاعات متعددی به قرآن میدهد. مشابه همین کار را نویسنده در فصل مربوط به زنان و مردان کتاب مقدس انجام میدهد. او از دو ترجمه انگلیسی قرآن بهره میبرد. ترجمه اول ترجمه جورج سیل(۱۶۹۷-۱۷۳۶) است، که در ابتدا در ۱۷۳۴ منتشر شد. اما نوردلینگر از چاپ انتشارات فردریک وارنر در لندن در ۱۹۰۹ با عنوان The Kuran استفاده کرد که مقدمه اش را ادوارد دنیسون راس نگاشته بود. ترجمه سیل، قرآن برای انسانهای عصر روشنگری بود؛ وولتر و توماس جفرسون یک نسخه از آن را دارند. اگرچه ترجمه سیل را اکثراً برای تبلیغ معارف مسیحی سفارش میدادند، و عمدتاً برای تامین مقاصد پروتستان بکار میرفت، تفسیری که او از آن میکرد با اسلام همخوانی داشت و در عین حال، او از اتهام تعصب و جانبداری از اسلام بدور میماند. به نظر میرسید که تفسیر او که همراه با متن منتشر شد با اسلامی همسو و همخوان بود که به نوعی تعصب و افراطگری را القا می کرد. راس(۱۸۷۱-۱۹۴۰) که مقدمهای کوتاه به چاپ دوم نگاشت، یک شرقیشناس و زبانشناس بریتانیایی و اولین مدیر مدرسه شرقشناسی و مطالعات آفریقایی لندن(SOAS)بود.
ترجمه دوم که نوردلینگر از آن استفاده کرد، نسخه مولانا محمد علی(۱۸۷۴-۱۹۵۱) است که در لاهور در ۱۹۵۱ به همت جنبش احمدیه منتشر شد. سرچشمه این جنبش به زمانی باز میگردد که در پاکستان شخصی به نام میرزا غلام احمد(۱۸۵۳-۸۹) ادعا کرد که نبی و ماشیح است؛ و کسی است که وعده ظهورش در آخرالزمان داده شده است. به همین دلیل بسیاری از سنیها پیروان احمد را مسلمان واقعی نمیدانند. این جنبش بعدها تقسیم شد، یعنی فرقه لاهور به رهبری مولانا محمد علی، احمد را تنها یک مجدد دانستند. مبلغ احمدیه مفتی محمد صادق نقش مهمی در تاریخ مسلمانان آمریکا در اوایل قرن بیستم ایفا کرد او مساجدی برپا کرد و بسیاری از آفریقایی-آمریکایی ها را به اسلام درآورد. او در ۱۹۲۱ انتشارات Muslim Sunriseدر آمریکا را تاسیس کرد. ترجمه قرآن مولانا محمد علی، که اول بار در ۱۹۱۷ منتشر شد و چاپهای بسیاری از آن روانه بازار شد، ازدیگر چاپهای قرآن به زبان انگلیسی، دقیقتر و خواناتر بوده و متکی به منابع متعدد کلاسیک اسلامی است، در عین حال، بعضاً بیش ازآنکه باورهای راستگرای اسلامی را در خود داشته باشد، باورهای احمدی را انعکاس می دهد.
نوردلینگر در پی بحث از زنان و مردان کتاب مقدس، فصلی دارد تحت عنوان متون مقدس که در آن، توصیفی کلی از عهد عتیق، خاصه ترجمه اولیه آن ارائه میدهد. پس از آن، بخش کوتاهی به قرآن اختصاص دارد که به توصیف ساختار آن می پردازد و به برخی انبیای یهودی و اسقف ها میپردازد که ذکر آنها در قران آمده است. در فصل مربوط به کتب مقدس، اشاره صریحی به کتاب مقدس یهود و نیز عهد جدید آمده است. اما دراینجا نوردلینگر از اصطلاح متون مقدسِ کتاب مقدس برای اشاره به متون مقدس یهودیان و مسلمانان استفاده میکند. این مساله حذف هوشمندانه هر گونه اشاره به قرآن را در فیلم به خوبی توضیح میدهد. بنابراین، وقتی کلمه “متون مقدس” در میان عناوین منابع فیلم میآید، در مییابیم که منظور کتاب یهودیان و قرآن است. نوردلینگر میگوید:
در زمانی که ما زندگی می کنیم، اینکه غربی ها بفهمند که اصل پیام قرآن و کتاب مقدس یکی است، امری طبیعی است: و این پیام همانا عشق به اطاعت و سرسپاری به یک خدای واحد است. پیام اسلام این است: لا اله الا الله. این پیام همانی است که یهودیان و مسیحیان میگویند: پروردگار، خداوند ما، یک پروردگار است. متن مقدس اسلام به تورات و انجیل احترام میگذارد. دراین متن میخوانیم:”… و پیش از قرآن کتاب تورات و انجیل را فرستاد برای هدایت مردم و کتاب کامل جداکننده میان حق و باطل…”(آل عمران/۳)؛ و ما رسولان بسیاری پس از تو فرستادیم که احوال بعضی را بر تو حکایت کردیم و برخی را نکردیم و هیچ رسولی جز به امر خدا نشاید معجزه و آیتی برای امت بیاورد(غافر/۷۸).
هنری ویلکاکسون، همکار دمیل در تولید ده فرمان و نیز بازیگر فیلم یادآوری کرده است که افزون بر سفر خروج، نوردلینگر به بازیگران گفته که قرآن بخوانند و بسیاری از آنها برای نخستین بار این کار را انجام میداده اند. ویلکاکسون گفته است که او قرآن را به همان زیباییِ نسخه کتاب مقدسِ کینگ جیمز یافته است.
نوردلینگر افزون بر ارجاع به قرآن در کتابش، به دانشنامه اسلام اثر توماس هاجس و دایره المعارف اسلام اثر اچ. گیب و جی. کرامر نیز ارجاع داده است. در عکسی از نوردلینگر که او را در مقابل قفسه کتابهای مورد ارجاعش نشان میدهد، میتوان دایرالمعارف اسلام به زبان انگلیسی را نیز دید که درست در بالای شانه چپ او قرار دارد و ترجمه قرآن مولانا احمد علی که در بالای شانه راست او خودنمایی می کند. این اتفاق جالبی است اما همین عکس خود موید علاقه نوردلینگر به اسلام تواند بود.
متن مقدس
همانگونه که پیش تر گفتیم، دمیل امیدوار بود مسلمانان و یهودیان و مسیحیان از تحقیقات فیلم بهره مند شوند. او به استفاده اش از قرآن در فقره ای در پایان متن فیلمنامه اذعان می کند: همه چیز همانگونه است که من در کتاب مقدس، قرآن کریم، عهد عتیق و سالنامههای جدید یافته ام. فیلم نامه ده فرمان را آناس مک کنزی، جسی لاسکی، جک گاریس و فردریک فرانک نوشتهاند. اما دخل و تصرف خود دمیل کاملاً مشهود است. لاسکی، همانند ویلکاکسون خاطر نشان می کند که نوردلینگر و دمیل از قرآن برای ساختن داستان موسی بهره گرفته اند. عناصر اسلامی و قرآنی در ده فرمان برای نخستین بار در اواخر نیمه نخست فیلم شناسایی شد، در آن صحنه ای که موسی در بیابان سرگردان است و به خیمه یترون(شعیب) رسید.
یترون: او که هیچ نامی ندارد، تو را به اینجا کشید.
موسی: هیچ نامی؟ شما اعراب بدوی خدای ابراهیم را میشناسید؟
یترون: ابراهیم پدر بسیاری از ملت هاست. ما اولاد اسرائیل،خلف اول او هستیم. ما بندگان خداییم.
موسی که به تازگی چیزهایی در مورد دین قوم خود آموخته بود، دریافت که دیگران(یعنی اعراب بدوی) نیز خدایی بینام را میستایند. بندگان خدا(اصطلاحی که یترون قوم خود را با آن خطاب می کرد) مترادف با تعبیر عربی مسلمان است. یترون و مدیانیان اخلاف موحد اسماعیل، پس ابراهیم هستند. سفر خروج، یترون(یا رعوئیل) را کاهن مدیان میداند و میگوید که او پیش از موسی مشرک بوده است. دمیل و فیلمنامه نویسانش با نامیدن او با عنوان شیخ مدیان، وی را عربی و اسلامی کردند. دمیل به جای استفاده از ارجاعات کتاب مقدس برای یترون، او را یک عرب بدوی موحد خواندند و نه یک کشیش مشرک که مخالف مسلمانان است. در قرآن شعیب(که عموماً با یترون کتاب مقدس یکی گرفته میشود) پیامبری است که برای اهل مدین فرستاده شد تا آنها را به خدا دعوت کند: ای قوم! خدا را بپرستید که شما را جز او خدایی نیست.(اعراف/۸۵). بنابراین، دمیل در یک صحنه کوتاه، ارتباط ابراهیمی یهودیان و مسلمانان را در خلال درگیریهای اعراب و اسرائیل در قرن بیستم به خوبی برجسته می کند.
ارجاع به اسماعیلیها یعنی ارعاب مسلمان، در صحنه بعدی بین موسی همسرش، دختر شعیب(صفورا) در خیمهای در صحرای سینا ادامه مییابد:
موسی: آیا خدای تو دراین کوه زندگی می کند؟
صفورا: سینا جایگاه متعالی او، معبد اوست.
موسی: اگر این خدا، خداست، بر هر کوه و دره ای زندگی میکند. او تنها خدای اسرائیل یا اسماعیل نیست بلکه خدای همه است. نقل است که او تمام انسانها را بر صورت خویش آفریده است. پس او در هر قلب، ذهن و روحی جای دارد.
صفورا: ما از قصد او آگاه نیستیم و نمیتوانیم آگاهی یابیم. حتی اسماعیل نمیدانست که خدا او را به بیابان فرستاده تا پدر یک قوم باشد.
ما در صحنه های بعدی که در آن موسی به پسرش جرشون در مورد میراث ابراهیم تعلیم می دهد، ارجاعات دیگری به اسماعیلیها مشاهده میکنیم:
جرشون: پدر! آیا کودک کوچک در بیابان مرد؟
موسی: نه. خداوند اسماعیل و مادرش هاجر را به سرزمینی خوش آب و هوا برد.
یک ارجاع اسلامی مشخص در صحنهای وجود دارد که در آن یوشع با موسی پس از تجلی کوه سینا سخن میگوید:
یوشع: آیا او(خدا) همانند یک انسان سخن گفت؟
موسی: او جسم نیست بلکه روح است، نور روح ازلی. و من می دانم که نوراو در هر انسانی وجود دارد.
یوشع: از تو چیزی پرسید؟
موسی: گفت که به مصر بروم.
یوشع: تو رسول خدا هستی.
“پیامبر خدا” ترجمه مستقیم لفظ عربی رسول الله است که دراسلام برای انبیای الهی بکار میرود. بنابراین، مثلاً در قرآن میخوانیم: و یاد کن موسی را که که او بسیار بنده ای با اخلاص و رسولی بزرگ و مبعوث به پیغمبری بر خلق بود(مریم/۵۱).
ما موسی را به آیات و معجزاتی که به او دادیم به سوی فرعون واشراف به رسالت فرستادیم گفت من رسول رب العالمینم(زخرف/۴۶).
ارجاعات قرآنی در نیمه دوم فیلم ادامه مییابد، در اینجا موسی به مصر باز میگردد تا یهودیان را از بند برهاند. در صحنهای که در آن موسی عصای خود را به مار بدل میکند، رئامسس(رامسس) به او میگوید: قدرت خدای تو حقه جادوگری است، و سپس جادوگرانش را فرا میخواند تا همان کار را انجام دهند. اگرچه در گزارش کتاب مقدس فرعون جادوگرانش را فرا میخواند تا ثابت کند که حقه موسی قابل تکرار است، متن مقدس روایت قرآن را انعکاس میدهد که به طور مشخص میگوید فرعون و همراهانش موسی را به دست یازیدن به حقه جادو و شعبده متهم می کنند:
چون موسی با معجزات و آیات ما که حقانیتش بر همه روشن بود به رسالت به سوی فرعونیان آمد بازگفتند این معجزات تو جز سحری که ساختگی توست چیز دیگری نیست و ما این گفتار و دعوی که تو داری هیچ از پدران پیشینمان نشنیده ایم(قصص/۳۶).
ما موسی را با آیات و معجزات آشکار فرستادیم به سوی فرعون و هامان و قارون و گفتند که او ساحر بسیار دروغگویی است(غافر/۲۳-۲۴).
در جای دیگری در فیلم زمانیکه رئامسس این نشانه ها را پدیدههایی طبیعی میخواند و قبول نمیکند که برده ها را آزاد کند، موسی به او هشدار میدهد که فردا چونان تگرگی از آسمان میبارد که در تاریخ مصر سابقه نداشته است(خروج/۹؛ ۱۳-۳۵) و تاریکی غلیظی سرزمین مصر را تا سه روز فرامی گیرد(خروج/۱۰؛ ۲۱-۲۳). سپس، موسی میگوید: میدانی که پروردگار، خداست و تسلیم اراده او شو!. تعبیر پروردگار، خداست در کلمه شهادت یعنی لا اله الا الله انعکاس یافته است، و تسلیم اراده او شو، دقیقاً معنای کلمه ی “اسلام” است که در آیه ذیل بر آن تاکید شده است: آری کسی که از هر جهت تسلیم حکم خدا گردید و نیکوکار گشت مسلم اجرش نزد خدا بزرگ خواهد بود و او را هیچ خوف و اندیشه و هیچ حزن و هیچ اندوهی نخواهد بود(بقره/۱۱۲).
در فیلم (بنابر گزارش کتاب مقدس)نافرمانی رئامسس به رغم مصیبت های مکرری که بر سر مصریان نازل می شود، همچنان ادامه می یابد. در نهایت، او تصمیم می گیرد از موسی و برده ها انتقام بگیرد.
(رئامسس:) من به این برده ها و خدای او پاسخی می دهم که جهان فراموش نکند. به سپاه خود فرمان می دهد، ارابه ها را از تارین جمع کن. بلای دیگری خواهد آمد؛ و تنها بر سر برده های جوشن نازل می شود. اولین نوزاد هر خانواده می میرد، و ابتدا پسر موسی.
البته این طرح درعوض اینکه به نابودی یهودیان بینجامد، منجر به مرگ فرزند ارشد (نخست زاده)مصریان میگردد. اما در سفرخروج هیچ اشارهای به توطئه فرعون برای نوزادکشی نشده است، البته در مدراش نیز چیزی در این رابطه وجود ندارد. اما تصمیم دمیل برای قصد جنایتکارانه رئامسس به هیچ روی یک ابداع سینمایی نیست. نوردلینگر در موسی و مصر توضیح می دهد که دلیل نشان دادن این قسمت، آیه ای از قرآن بوده که میفرماید:
جمعی از سران قوم به فرعون گفتند آیا موسی و قومش را وامی گذاری تا در این سرزمین فساد کنند و تو و خدایان تو را رها کنند. فرعون گفت به زودی پسرانشان را کشته و زنان را زنده گذارده، ما بر آنان غالب خواهیم بود(اعراف/۱۲۷).
ارجاع دیگر به نقشه فرعون را می توان در آیات ۲۳ تا ۲۵ سوره غافر مشاهده کرد:
ما موسی را با آیات و معجزات آشکار فرستادیم به سوی فرعون و هامان و قارون و گفتند که او ساحر بسیار دروغگویی است. و آنگاه که او از جانب ما به صدق و حقیقت آمد فرعون و قومش به مردم گفتند بروید پسرانشان را که به موسی ایمان آوردند بکشید و زنانشان را زنده نگهدارید تا ضعیف و نابود شوند و مابالعکس آنها را قوی کردیم آری مکر و تدبیر کافران جز در ضلالت و خسرانشان بکار نیاید.
در صحنه بعدی یعنی عید پسح یا فصح موسی دوباره به عنوان پیامبر خدا نشان داده میشود. آسیه، مادر رضاعی موسی او را پناه می دهد، و کنار همسرش، مِرِد روی میز مینشیند:
آسیه: نور درخشانی از چهره اش تابید، شاید این همانی است که من درکش می کنم.
مِرِد: او رسول و فرستاده خداست.
دمیل بر اساس ارجاعی که در یکی از سالنامهها در خصوص ازدواج آسیه با مِرِد آمده، او را به این صورت تصویر میکند که در حال خروج از مصر به همراه بنی اسرائیل است و او از حامیان راسخ و شجاع موسی است. آسیه نام اسلامی اوست و به خاطر اینکه به خدای واحد باور دارد مورد احترام است. او از جمله پاک ترین زنان بهشت است و در کنار مریم مادر عیسی، تنها زنی است که به مرتبه کمال می رسد.
صحنه آخر که در آن نشانهای از تاثیر قرآن بر داستان فیلم را میبینیم، معجزه ای است که در دریا اتفاق میافتد و رئامسس شاهد نابودی لشکریانش به هنگام عبور از دریا است. او به قصر باز میگردد و در آنجا همسرش، نفرتتی، از او میخواهد که از سرنوشت موسی او را آگاه کند. رئامسس در پاسخ می گوید: خدای او خداست. فرعون و همسرش بر تخت نشسته اند و تصویر کم کم محو میشود و همزمان کوه سینا بین آن دو ظاهر میشود.
پیروزی خداوند کامل میشود. سفر خروج هیچ اشاره ای به سرنوشت فرعون نکرده است و نشان نمیدهد که آیا او به همراه سپاهش از بین رفته یا نه؛ نوردلینگر و دمیل نیز توضیح نمی دهند که چرا آنها تصمیم گرفتند اعتراف(ایمان آوردن) فرعون را در فیلم بگنجانند. دو منبع محتمل است: آگاده(بخشی از قانون عرفی یهود درمورد تفسیر متون مقدس) و قرآن. در دو سنت اسلامی و یهودی، فرعون که به همراه سپاهش در آب غرق شد، ایمان آورده است. در این باره در قرآن چنین میخوانیم:
و ما بنی اسرائیل رااز دریا گذراندیم پس از آنکه فرعون و سپاهش به ظلم و تعدی از آنها تعقیب کردند که چون هنگام غرق او فرارسید گفت اینکه من ایمان آوردم و شهادت میدهم که حقاً جز آنکسی که بنی اسرائیل به آن ایمان دارند خدایی نیست و من هم تسلیم فرمان او هستم.(یونس/۹۰).
خدا، یا همانگونه که دیگر سنتها می گویند، جبرئیل به او پاسخ میدهد:
به او در آن حال غرق شدن خطاب شد که اکنون باید ایمان بیاوری، در صورتیکه از این پیش عمری به کفر و نافرمانی زیستی و از مردم بدکار بودی پس امروز بدنت را برای عبرت خلق بازماندگانت به ساحل نجات میرسانیم باآنکه بسیاری از مردم ازآیات قدرت ما سخت غافل هستند(یونس/۹۱-۹۲).
اگرچه بدن فرعون از دریا نجات یافت، به گفته قرآن تردیدی نیست که فرعون غرق شده است(اسراء /۱۰۲). متکلمان اسلامی دراین باره بحث کرده اند که ایمان آوردن فرعون درست بوده و اگر خداوند آن را می پذیرفت می توانست از عقاب بعد ازمرگ نجات یابد. بحث کلامی در اینجا محلی ندارد اما کافی است که بگوییم نوردلینگر و دمیل بدون شک از از ایمان آوردن فرعون آنگونه که در قرآن آمده خبر داشته اند. آنها همچنین، میدانستند که گزارش آگاده از سرنوشت فرعون عیناً همانی است که در قرآن آمده، جز اینکه در سنتهای یهودی فرعون عملاً نجات مییابد و درنهایت به پادشاهی نینوا رسید( و با پادشاهی که ذکر آن در کتاب یوحنا آمده یکی است) و این نکته عجیبی است که دمیل از قلم انداخته است. بنابراین، به نظر میرسد که هم قرآن و هم آگاده الهام بخش این بخش از فیلم مبنی بر باور رئامسس بوده اند.
نتیجه گیری
همانگونه که از بحث فوق بر میآید، عناصر اسلامی در ده فرمان نامحسوس نیستند. این از آن روست که پژوهش هنری نوردلینگر، استفادهاش از قرآن و ارجاعات تحقیق مثل دایره المعارف اسلام و نیز تمایل دینی و ایدئولوژیک دمیل به ساخت فیلمی که مخاطبش یهودیان، مسیحیان و مسلمانان است، همه و همه موسی را شارع و قانونگذار خداوند میدانند و ( دراین فیلم) او کسی است که علیه کمونیسم کافر و ملحد هم پیمان شده است. اما برخلاف تلاش دمیل و نوردلینگر و استفاده از هزاران مسلمان مصری به عنوان متخصص در فیلمی که مصریها و یهودی ها ایفای نقش میکنند، همه مسلمانان فیلم را نپذیرفتند. درگیریها در خاورمیانه بین اعراب و اسرائیلیها، ماموریت سینمایی بین الادیانیِ دمیل را تحت شعاع قرار داده است. حتی قبل از ساخت فیلم، مجله مصری الهلال گفت که دمیل تلاش میکند تا صهیونیسم را گسترش دهد. ممیزیها جلوی نمایش فیلم را به هنگام جنگ سوئز در ۱۹۵۶ بین اعراب و اسرائیل گرفتند. کمی دورتر از تنشهای اعراب و اسرائیل محمد علی بورگا، نخست وزیر پاکستان یکی از پرشورترین طرفداران و حامیان این فیلم شد و به او چنین نوشت:
امیدوارم که آخرین تلاش شما برای تقویت تفاهم بین سه دین بزرگ جهان موفقیت آمیز باشد. خداوند به شما ابزاری قدرتمند داده تا اندیشه را بگسترانید. من خالصانه امیدوارم که شما عهدهدار تهیه فیلمهایی شوید که پاسدار آزادی و دمکراسی نیز باشند.
تلاش دمیل برای پیوند مسلمانان، مسیحیان و یهودیان حول داستان موسی و “تولد آزادی” با ارجاعات مشخص به جد مشترک آنها یعنی ابراهیم(ع) بیش از یک دهه در بیانیه کلیسای کاتولیک در خصوص ارتباط کلیسا با ادیان غیر مسیحی (Nostra Aetat) در شورای دوم واتیکان در ۱۹۶۴ رسماً اعلان شد:
کلیسا به مسلمانان احترام میگذارد. آنها خدای یکتا را میپرستند، در پناه او زندگی میکنند؛ او که بخشنده و قادر مطلق است، خالق آسمان و زمین است و با بشر سخن گفته است؛ آنها خود را یکسره تسلیم او کردهاند، درست همانطور که ابراهیم کرد، کسی که دین اسلام(به معنای تسلیم در برابر خداوند) از او سرچشمه میگیرد.
همانگونه که ملاحظه شد، نوردلینگر و دمیل پیشتر این ایدهها را در ده فرمان(۱۹۵۶) مطرح کرده بودند. افزون بر این، علاقه دمیل و نوردلینگر به قرآن و اسلام به چندیدن دهه تلاش آمریکایی ها در حوزه پیوند ادیان باز می گردد اغلب این تلاشها تنها پس از یازده سپتامبر پدیدار شد. بر مبنای معیارهای قرن بیست و یکم به نظر میرسد عناصراسلامی موجود در ده فرمان چندان پر رنگ و شگفت انگیز نباشد. سخن گفتن در مورد ادیان ابراهیمی امروزه برای مردم امری عادی است اما قبل از بیانیه شورای دوم واتیکان اینگونه نبود. با این همه هم اکنون نیز برخی(اگر نگوییم به کلی انکارش می کنند) حداقل آن را زیر سوال می برند. در ذهن دمیل و هنری نوردلینگر هیچ تردیدی در مورد جد ابراهیمی و موسوی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان وجود ندارد. چه، قرآن به آنان چنین گفته است.
این مطلب در همکاری میان انسان شناسی و فرهنگ و مجله اطلاعات حکمت و معرفت منتشر می شود