انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

آیا صنایع دستی، هنر است؟ (۱)

(تصویر: گلیم، شاهسون های مغان، آذربایجان)

تصور رایج برخی از محققین هنر و دانشمندان علوم اجتماعی و نیز عموم مردم چنین است که صنایع دستی (Crafts/Handmade Crafts) لوازم و ابزاری هستند که عمدتاً با دست ساخته شده (در مقابل صنایع ماشینی) و اغلب برای مصارف کاربردی در زندگی روزمره به کار می روند.

مسأله اینجا بیشتر مسأله ای شناخت شناسی است؛ بدین معنا که مقولات ذهنی و فکری ای چون مقوله و مفهوم «هنر» (Art) که ما توسط آنها در خصوص محیط پیرامون و پدیده های موجود در آن می اندیشیم، اغلب مقولات غربی اند. داوری و نقدی که ما در خصوص هنر بودن یا هنر نبودن صنایع دستی نیز به کار می بریم از همین امر متأثر است. مقوله غربی هنر در بر گیرنده تعریف ویژه ای از هنر و فعالیت هنری است که شامل ماهیت و کارکردهای آن می شود. مقوله غربی از هنر ضرورتاً برخاسته از تجارب ویژه اجتماعی و فرهنگی ای است که به ویژه پس از رنسانس پدید آمده است.

در بدترین حالت، انسان شناسی هنر معتقد است که نمی توان امکان وجود نظام های هنری متفاوت را نادیده گرفت. در بهترین حالت نیز این رشته بر آن است که جوامع مختلف نظام های هنری مختلفی از نظام های هنری غربی هستند.

با همه این اوصاف در این نوشتار نمی خواهیم بر ویژگی های متفاوت صنایع دستی تأکید کنیم، بلکه بر آن هستیم تا با خود مقوله هنر غربی، صنایع دستی ایران را بسنجیم. پس پرسش ما این است: آیا با توجه به معیارهای غربی از هنر، صنایع دستی ایران در این مقوله قرار می گیرد یا نه؟ آیا می توانیم صنایع دستی ایران را با مقوله غربی از هنر قیاس کنیم؟

اگرچه انسان شناسان هنر به هیچ وجه مجبور نیستند که برای اثبات وجود هنر در یک جامعه ای خاص بر معیارهای غربی اتکا کنند، اما ما به دنبال پاسخ گویی به منتقدانی هستیم که مقوله غربی از هنر را مبنای تشخیص آثار هنری قرار می دهند.
معیار اول. زیبایی شناسی.
مقوله غربی از هنر بیش از همه بر ویژگی های زیبایی شناختی در اثر هنری تأکید می ورزد. بر این اساس تعریف هنر چنین است: اثر هنری اثری است که دارای ویژگی های زیبایی شناختی باشد. ویژگی های زیبایی شناختی می توانند یک یا چند مورد از اصول زیر باشند: تقارن، هارمونی (هماهنگی اجزاء با یکدیگر و با کل)، ریتم، وحدت، عمق فضایی، ابهام دیداری و … . البته بایستی گفت که در دوره های مختلف و سبک های مختلف هنر غرب این اصول تغییر کرده اند. اگر به اصول زیبایی شناختی سبکی رجوع کنیم، ویژگی های زیبایی شناختی چنین می شوند. سبک باروک: حرکت و تنش / سبک فوتوریسم: ترسیم حرکات پیاپی یک پدیده در یک لحظه / سبک کوبیسم: ابهام فضایی با اشکال هندسی در هم تنیده / سبک آبستره: اشکال بدون ارجاع به واقعیت عینی یا ذهنی / سبک اکپرسیونیسم: تجلی اشکال ذهنی و هیجانات و … .
آیا صنایع دستی ایران دارای اصول گوناگون زیبایی شناختی غربی هستند؟ پاسخ به این پرسش با بررسی آثار مشخصی میسر می گردد. اگر به عنوان مثال به یکی از صنایع دستی ایران یعنی گلیم های عشایری مناطق مختلف ایران بنگریم می توانیم برخی از این اصول زیبایی شناختی را بیابیم:
ریتم. حاشیه گلیم ها عمدتاً دارای ریتم هایی هستند که اساساً با رنگ معین می شوند.
عمق فضایی. نقوش حواشی برخی از این گلیم ها با نمایش رنگ های روشن و تیره در کنار هم، عمق را ایجاد می کنند.
ابهام دیداری. برخی از نقوش متن و حاشیه گلیم ها با نقوش در هم تنیده ابهام دیداری ایجاد می کنند.
هارمونی. مهم تر از همه، اجزاء گلیم ها ارتباطی ارگانیک با یکدیگر و با کل طرح های بزرگتر گلیم دارند که هارمونی را به نمایش می گذارند.
حرکت. حواشی گلیم ها با ریتم خاصی که دارند، حس حرکت ایجاد می کنند؛ به ویژه ما در گلیم های خاصی از شاهسون ها، در نقش مایه های لوزی بسیار بزرگ در متن گلیم، به شدت با انتقال حس حرکت و تحرک دیداری مواجهیم.
آبستره ها. نقوش انتزاعی ای که هیچ ارجاعی به طبیعت و واقعیت بیرونی ندارند، به وفور در گلیم های تمامی مناطق ایران وجود دارند.
و …
با بررسی های بیشتر می توان ده ها اصول به این اصول زیبایی شناختی افزود. بنابراین پاسخ ما به پرسش مطروحه این است صنایع دستی ایران به بهترین وجهی دارای اصول زیبایی شناختی غربی است و در برخی موارد اصول زیبایی شناختی چندین سبک غربی در یک اثر از صنایع دستی وجود دارد.

پایان بخش اول. ادامه دارد.