فرّخ امیرفریار
نامه به سیمین. ابراهیم گلستان. چ ۲. تهران: بازتابنگار، ۱۳۹۶.
نوشتههای مرتبط
هدف نقد این نیست که اشتباهات دیگران را اثبات کنیم، حتّی اگر اثبات کنیم که شخص سرشناس و برجستهای در اشتباه بوده است، کشف بزرگی نخواهد بود. تنها زمانی این کار برای علم فایدهای دربر خواهد داشت که نشان دهیم چگونه این شخص در اشتباه بوده است.۱
[کلود برنار (۱۸۱۳ – ۱۸۷۸) فیزیولوژیدان و از بنیادگذاران طب تجربی]
نامه به سیمین پاسخی است که ابراهیم گلستان در سال ۱۳۶۹ به نامهای از سیمین دانشور (۱۳۰۰ – ۱۳۹۰) نوشته و در آن به برخی موضوعاتی که ظاهراً دانشور به آنها اشاره کرده بوده پرداخته است. این نامه بسیار مفصّل است و شاید کمتر نامهای به این حجم در زبان فارسی موجود باشد، بیشتر رساله و جُستار است تا نامه. فُرم نامه به نویسنده امکان داده از هر موضوعی که مایل بوده سخن بگوید و از این شاخه به آن شاخه برود و البتّه یکی از جذابیّتهای آن برای خواننده نیز همین است.
گلستان در این اثر دیدگاههای خود را درباره برخی مسائل تاریخ گذشته و معاصر ایران مطرح کرده، اما بخش اصلی آن درباره مسائل فرهنگی و روشنفکران ایران در چند دهه پیش از انقلاب است. وی به نقد دیدگاههای رایج درباره حمله عرب و مغول به ایران پرداخته و بر عاملهای داخلی شکست ایران تأکید کرده است و اینکه ورود دین اسلام به ایران باعث شکوفایی فرهنگ ایران شده، نه تحمیل سکوت بر آن. این نظرها پیش از این توسط تعدادی از پژوهشگران به تفصیل مطرح شده بود. نظر او درباره نقش مثبت استعمار در برخی جنبهها که باعث پیشرفت فنّاوری و نیز توسعه کشورهای مستعمره شده هم نظری تازه نیست.
امّا بخش عمده کتاب نقد فرهنگ و روشنفکر ایرانی پس از شهریور۲۰ تا چند سال پیش از انقلاب است که نویسنده در آن حضوری مؤثر داشته است. گلستان، چنانکه شیوه اوست، با لحنی تُند از فضای فرهنگی آن دوران انتقاد میکند و به روشنفکران و سیاستمداران بسیاری میتازد. گذشته از سیاستمداران پیش از انقلاب به صادق قطبزاده و مهدی بازرگان نیز حمله میکند و از برکناری بازرگان توسط رهبر انقلاب ستایش میکند. از حسین فاطمی نیز انتقاد میکند و به طور ضمنی از کیانوری تعریف میکند. در جایی هم میگوید ذرّهای از اعتقادات مارکسیستیاش را از دست نداده است.
در آنچه مربوط به نقد روشنفکری میشود بیش از همه به آلاحمد پرداخته و چند صفحه از کتاب به نقد آرا و آثار و رفتار او اختصاص یافته است. جلال آلاحمد (۱۳۰۲ – ۱۳۴۸) با وجود عمر کوتاهش یکی از مؤثرترین و بانفوذترین روشنفکران ایران بود و فضای روشنفکری ایران در دهه ۴۰ بهشدّت تحت تأثیر او بود. امّا با وجود این در همان زمان نقدهایی به آثارش نوشته شد. از جمله داریوش آشوری در سال ۱۳۴۶ نقد ممتازی بر کتاب غربزدگی نوشت. همچنین آیدین آغداشلو در سال ۱۳۴۳ پارهای ضعفهای برداشتهای تاریخی او را نشان داد. نویسندگان و پژوهشگران دیگری نیز در طول سالها به ایجاز یا تفصیل به نقد آلاحمد پرداختند، از جمله فریدون آدمیت، باقر مؤمنی، امیر پرویز پویان . (بخش عمدهای از نوشتهها درباره آلاحمد و آثار او به کوشش علی دهباشی در یادنامه جلال آلاحمد، (تهران: پاسارگاد، ۱۳۶۴، ۷۳۶ص) گردآورده شده است).
گلستان دوست نزدیک آلاحمد بوده و به نقل برخی نکتهها در روابط شخصیاش با او میپردازد و دیدگاهش درباره آثار و شخصیّت او منفی است.
صفحههای ۵۵ و ۵۶ کتاب نفی کلیه تلاشها و دستاوردهای روشنفکران در این دوران است و افزون بر این، گلستان هیچ نقشی برای آنان در تدارک و زمینهسازی و نیز پیروزی انقلاب قائل نشده است. کوتاه بگوییم که هم آثار این روشنفکران و هنرمندان باقی است و هم اسناد و مدارک و نوشتهها درباره نقش آنان در انقلاب و خواننده خود میتواند قضاوت کند.
این نامه از برخی نکتهها و نکتهسنجیها خالی نیست. امّا بهویژه خواننده جوان یا کماطلاع باید آن را بااحتیاط بخواند و در جای خود ببیند. شهرت نویسنده و نیز صراحت وی در بیان نظرهایش جذابیّتهایی برای خواننده جوان دارد که ممکن است او را در موضع پذیرش بیچونوچرای این حرفها قرار دهد. حرفهای گلستان باید در کنار حرفها و نوشتههای دیگران از آن دوران قرار گیرد و خواننده آن را سبُک و سنگین کند. تسلّط نویسنده بر فُرم ممکن است خواننده را تسلیم محتوا کند. احکام قاطع، طنز و تَسخَر برای بسیاری خوانندگان جذّاب است، هرچند شاید فاش نگویند. نامه به سیمین شاید بیش از هر چیز به شناخت نویسنده آن کمک کند.
۱ . رامین جهانبگلو، نقد عقل مدرن، مصاحبه با ۲۰ تن از صاحبنظران و فیلسوفان معاصر، ترجمه حسین سامعی، (تهران: فرزان روز، ۱۳۷۶)، ص نُه.
این مطلب در همکاری با مجله جهان کتاب منتشر می شود