انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

آن که محمد قاضی بود

محمد قاضی

هومن عباسپور

از محمد قاضی چه می‌توان آموخت؟ آن مردِ سپیدموی شوخ و شنگولی که گرمابخش محفل یارانِ جوان و پیر بود، مردِ بانمکی که همیشه حرف‌های تازه داشت و وقتی می‌خواست کتابی را برای کسی امضا کند، نام او را با سجعی یا اشتقاقی در تقدیم‌نامه‌ای شیرین و به‌یادماندنی درج می‌کرد.

چرا قاضی چنین ذهن وقاد و تیزی داشت؟ علتش این بود که گنجینه‌ای از شعر و نثر فارسی در سینه داشت. ابوالحسن نجفی نقل می‌کرد که دسته‌جمعی پیاده از تهران به کرج رفتند و قاضی قول داد که در طول راه برای آن‌ها از حفظ شعر بخواند؛ چنان که حتی یکی از شعرها تکراری نباشد و چنین کرد. قاضی بر کوهی از کلمات و تعبیرات و ساخت‌های نحوی نشسته بود.
وقتی مترجمان بزرگِآن روزگار از او برای ترجمۀ تعبیر یا کلمه‌ای بیگانه یاری می‌خواستند، قاضی اندکی فرصت می‌خواست و نیم ساعت بعد تلفن می‌کرد و بهترین ترجمه را پیشنهاد می‌کرد و می‌گفت این تعبیر را مثلاً در شعر خواجوی کرمانی دیده است. هنوز مترجمانی هستند که این وارستگی و احاطۀ او را بر زبان فارسی به‌یاد داشته باشند.

قاضی به‌غایت مردی شریف و بی‌ریا بود. محضرش مثل کلاس درسی بود که شاگردان گریزپای را هم به مکتب می‌کشاند. هم‌صحبتی با او که سال‌های آخر عمر را با دستگاهی به گلو حرف می‌زد، برای همۀ جوانان و پیران آموزنده و فرح‌بخش بود.
قاضی صاحب‌قلمی بود بی‌ادعا و فروتن. وقتی در مجلۀ «آدینه» کسی بر ترجمه‌ای از او ایرادهایی گرفت، پیرمرد که در سال‌های آخر عمر بود و قاعدتاً می‌بایست یا جوانِ منتقد را نادیده بگیرد یا جواب تلخی به او بدهد، برعکس، چنان فروتنانه از منتقد تشکر کرد که از مترجمی نامدار چون او بسی شگفت و البته آموزنده می‌نمود.

همیشه حرمت بزرگان را حفظ می‌کرد و هیچ ابایی نداشت کههم‌عصران را و حتی جوانان‌تران را برتر از خود بشمارد. در گفت‌وگویی که در مجلۀ «کتاب امروز» با او کردند، به‌صراحت، ابوالحسن نجفی را بهترین مترجم زبان فرانسوی به فارسی خواند، درحالی‌که خود بسیار بیش از نجفی ترجمه کرده بود.

قاضی صاحب‌دلی بود که بویی از عرفان نبرده بود، اما اخلاق و شرافت و انسانیت را بسی محترم می‌شمرد. هرگز میان طنزهای بی‌شمارِ او کسی طعنه‌ای یا استهزایی نشنید. ادبِ حضور و ادبِ بحث ملکۀ ذهن فرهیخته‌اش شده بود.
چرا قاضی هنوز مهم است؟ به همان دلیل که هنوز بعد از ده‌ها ترجمۀ «شازده کوچولو»، اگر ترجمۀ او که اولین ترجمۀ این کتاب بود و همان سال‌ها به کتاب درسی راه یافته بود خواندنی‌ترین ترجمه نباشد، یقیناً هنوز یکی از خواندنی‌ترین‌هاست.
از قاضی می‌توان آموخت که باید دائم مطالعه کرد، شعر و نثر کهن خواند، باید متن حفظ کرد، باید تعبیرهای بکر شاعران و نویسندگانِ پیش از خود را آموخت. مترجم باید ‌اول مطالعه کند و بعد دست به قلم برد، نه اینکه تا اندکی زبانکی بیاموزد دست به ترجمه ببرد و بخواهد ترجمه‌اش را منتشر کند.
باید مهربان بود و دست دیگران را گرفت و در عین بزرگی و سالاری گرمابخشِبی‌ریای محفل دیگران بود. اما این یکی بسیار سخت است یا حتی در این زمانۀ ادعامحور ناممکن: از قاضی می‌توان آموختکه باید، با آن همه خصلت‌های نیکو، فروتن و بی‌‌ادعا بود. به‌گمانم این یکی از هر کسی برنمی‌آید.