انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

زنان داستان نویس، قهرمانان داستان­های خود را چگونه می بینند؟

مریم نورائی نژاد

اگر سراغی از عناوین ادبیات داستانی امروز ایران بگیریم، در می ­یابیم که زنان سهم چشمگیری در داستان­نویسی امروز ایران دارند. نام­هایی چون «فتانه حاج سید جوادی» با پنجاه و شش بار تجدید چاپ «بامداد خمار»، «پرینوش صنیعی» با سی بار تجدید چاپ «سهم من»، فریبا وفی با برنده شدن جوایز متعدد ادبی داخلی و خارجی برای داستان­های «رویای تبت» و «پرنده من» و … تنها نمونه­ هایی از حضور فعال زنان نویسنده در این عرصه هستند.

فعالیت زنان ایرانی در عرصه داستان­نویسی و ادبیات داستانی نه تنها می­تواند نشانگر تغییر و تحولات قابل تامل در عرصه­های اجتماعی و فرهنگی باشد بلکه نیازمند پرداخت­های جامعه­شناسانه، انتقادی، ادبی و … است تا داستان­های زنانه را از خطر روایت­های تک­خطی و محدود عاطفی دور نگه داشته و به سمت گزارشی واقعی­تر از جریانات اجتماعی و فرهنگی سوق دهد.
کتاب«زنان در داستان» که به قلم دکتر نرگس باقری نوشته شده، بر آن است تا نگاهی به قهرمانان زن در داستان­های زنان داستان نویس ایران داشته باشد. این کتاب، داستان­های زنان نویسنده­ای همچون سیمین دانشور، شهرنوش پارسی­پور، مهشید امیرشاهی و غزاله علیزاده را به عنوان نمونه پژوهشی خود انتخاب کرده و سعی دارد نشان دهد این چهار زن داستان نویس، قهرمانان داستان­های خود را چگونه دیده­اند و از طریق شرح روحیات و تفکرات آنان چه هویتی برای خود قائل شده­اند.
این کتاب در ۳۰۰ صفحه تالیف شده و مروارید ناشر آن است. طبق آنچه در معرفی آن آمده، پایان نامه کارشناسی ارشد نویسنده در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران است و انتظار می­رود بتوان نقد ادبی وابسته به تحصیلات مولف را در آن دید اما با وجود آنکه مولف، متخصص ادبیات است، فقدان یک چارچوب نظری ادبی که دربردارنده نظریه­های مربوط به روایت شناسی، نقد ادبی و شیوه­های داستان نویسی باشد، کتاب را در سطح یک گزارش و برداشت فردی از داستان نویسی چهار زن برجسته داستان نویس معاصر ایران، متوقف کرده است.

قبل از اینکه مخاطب چنین عنوانی منتظر هر نوع نگاه جامعه­شناسانه و روان­شناسانه باشد، توقع دارد نگاهی ادبی که شامل نظریه­های نقد ادبی باشد را ببیند اما مولف در این قسمت تنها به توضیح شخصیت (کاراکتر) در داستان نویسی بسنده کرده است. جای خالی طرح مباحثی مثل روایت­شناسی، تحلیل روایت، روش­های روایت و … به خوبی به چشم می­خورد و حتی اگر با کمی اغماض، بر این باور باشیم که ادیبانه نوشتن، نیازی به چارچوب نظری دربردارنده روش ندارد، بازهم لازم است تا مولف بگوید با این پژوهش به دنبال کشف یا حداقل گزارش توصیفی چه واقعیتی در داستان­های این چهار نویسنده است.

در حالی­که از سابقه آکادمیک مولف نمی­توان نقدی اجتماعی و جامعه­شناسانه را انتظار داشت اما بخش­هایی چون «شخصیت و طبقه اجتماعی نویسندگان» و «جنسیت (مردستیزی در داستان­ها)» دو بخش از کتاب هستند که مولف سعی کرده با پرداختن به پایگاه­های اجتماعی و اقتصادی نویسندگان و آوردن شرح مفصلی از زندگی شخصی آنها، گریزی به نگاه­های جامعه­شناسانه نیز بزند. هرچند این دو بخش را می­توان خواندنی­ترین و لذت­بخش ترین بخش­های این کتاب قلمداد کرد؛ اما خواننده­ای که مطالعات اجتماعی دارد و مشتاق است تا نگاهی جامعه­شناسانه به داستان­های زنان داستان نویس داشته باشد، تنها با خواندن این دو بخش راضی نمی­شود و مطلوبش آن است که پرداخت به موقعیت اجتماعی فرهنگی این داستان نویسان، با نمودهای این وضعیت در داستان­ها و شخصیت­های داستانی آنها ربط داده شود و از این رهاورد ردپای اجتماع و فرهنگ جاری زندگی مولفان در داستانهای­شان دیده شود.

بعد از انتقاداتی که به چارچوب نظری این تالیف وارد است، برای مخاطب مشخص نیست که دلیل انتخاب سیمین دانشور، شهرنوش پارسی پور، مهشید امیرشاهی و غزاله علیزاده چیست؟ و چرا به جای این­ها، زنان دیگر داستان نویس انتخاب نشده­اند. روش­شناسان بر این باورند که انتخاب نمونه­های پژوهش در درجه اول تا اندازه زیادی متاثر از شرایط اجتماعی و فرهنگی غالب و در درجه دوم متاثر از خاستگاه­های فردی محقق است که در نمونه مورد بحث؛ مخاطب با هیچ توضیحی در خصوص چرایی انتخاب این چهار نفر، اقناع نمی­شود. این در حالی ست که مثلا با ارائه تعاریفی مثل نویسندگان زن قبل از انقلاب و … تا اندازه­ زیادی، نامعلوم بودن دلایل انتخاب این نمونه پژوهش شفاف می­شد.
«زنان و حوادث در داستانها» نام بخش دیگری از کتاب است که نویسنده با آن کوشیده رویدادهایی همچون آموزش، عشق، اشتغال، هنر، سیاست، ازدواج، جدایی، خیانت، سقط جنین و … را در داستان­ها مدنظر قرار دهد و با فصل بندی هر یک از این رویدادها و آوردن نوع اشاره مولفان به این رویدادها در زندگی قهرمانانشان، گزارشی از دیدگاه­های آنان نسبت به این مفاهیم ارائه کند. برای مخاطبی که تا اینجای کار، کمی با مباحث کتاب، احساس نزدیکی بیشتری می­کند، تنها پرداخت آماری و بسیار گذرا به این مفاهیم در آثار نویسندگان کافی نیست و مخاطب منتظر است تا تحلیل اجتماعی و جنسیتی از مفاهیم مذکور در روایت­های داستانی ببیند تا از این طریق پی به نیات و روحیات نویسندگان ببرد اما در نهایت، مولف، تحلیلی از نوع نگاه راویان به این مفاهیم نیز ارائه نمی­دهد.
«زنان در برابر مردان» عنوان آخرین فصل این کتاب است که مولف در آن آثار نویسندگان مردی که شخصیت اصلی داستان آنان زنان بوده، را مورد بررسی قرار می­دهد تا به گفته خود، در نهایت به چگونگی شخصیت پردازی راویان مرد بپردازد. صادق هدایت، به آذین، بزرگ علوی و علی محمد افغانی داستان گویان مردی هستند که مولف به بررسی آثار آنها در پرداخت شخصیت­های زن داستانی می­پردازد.
از آنجایی که این پژوهش فاقد چارچوب نظری می باشد؛ علت وجود چنین فصل و مقایسه­ای نیز روشن نشده است. مشخص نیست مولف به چه دلیلی این چهار داستان نویس مرد را در مقابل چهار داستان نویس زن مذکور قرار داده است. عنوان فصل، مخاطب را به اشتیاق پنهان برای یک مقایسه جامعه­شناسانه مهمان می­کند اما این اشتیاق نیز در این فصل تنها در حد انتظار باقی می­ماند و این فصل کتاب نیز با فقدان نشانه­هایی از تحلیل جنسیتی داستان­های زنان و مردان نویسنده به پایان می­رسد. فصلی که علیرغم عنوان علمی خود، در کار پاسخگویی به اشتیاق دانستن از تفاوتها و احیانا” شباهت­های داستان گویی­های زنانه و مردانه، ره به جایی نبرده و محتوای آن، آنقدر از عنوانش دور می­نماید که بازهم خواننده در بهره برداری محتوایی مناسب با عنوان فصل، احساس جاماندگی می­کند. در واقع عناوین فصل­های این کتاب، عناوین مرتبط و قابل توجه است اما فقدان استدلال یا تحلیلی که با عنوان فصل مناسب باشد در جای جای کتاب مشهود است.
کتاب«زنان در داستان» علیرغم عنوان قابل احترامی که دارد، نیازمند بازنویسی مفصل و دوباره در چاپ­های بعدی است. انتخاب چنین موضوعی برای تحقیق و پژوهش قطعا” واجد احترام و ستایش است اما ضروریست که چنین موضوعی، آنچنان که حق مطلب را ادا کند، مورد مداقه و توجه بیشتر قرار گیرد. این عنوان گشاینده بابی است که ظرفیت تحقیق و پژوهش­های بنیادین فراوانی دارد و اثبات می­کند که دانستن از اینکه زنان داستان نویس، قهرمانان داستان­های خود را چگونه می­بینند؟ اصلا کار ساده و استنباطی نیست و مستلزم تحلیل­های ادبی، جامعه­شناسانه، فرهنگی و روان­شناسانه قدرتمندی است که از زمینه­های نظریه­ای جهان­شمول نیز برخوردار باشد.

 

ایمیل نویسنده

nooraienezhad@gmail.com