سروده های فیروزه ای (جلوه های فیروزه در حلقهی سرایندگی)
محمد کاویانی
نوشتههای مرتبط
از کارکردهای ادبیات و یکی از زیرشاخههای آن (شعر) لذت بخشی و نگارگری (زیبانگاری) سخن است؛ در این راه البته هر سراینده از همهی توان خویش برای رسیدن به مقصود، یعنی آراستن کلام با آرایههای گوناگون- بهشیوهای که مصنوع و متکلف ننماید و در ذهن و زبان خواننده یا شنونده خوش بنشیند- میکوشد. بنابراین طبیعی است که ادیب از تمامی پدیدههای زیبای پیرامون خویش یاری بخواهد و به کمک آنها کلام خود را زیباتر و دلنشینتر نماید.
از جملهی این پدیدهها، احجار کریمه (سنگهای گرانبها) است که هم به زیبایی شهره اند و هم به خاطر گرانبهایی خواستنی، پس شاعر از این ویژگیها بهره میگیرد و با یادکرد آنها- به شیوهای ادیبانه و زیبا- در کلام خویش، خواننده یا شنونده را مسحور نموده، غرق لذت میکند. یکی از این پدیدههای زیبا و گرانسنگ «فیروزه» یا بهتر بگوییم «پیروزه» است.
پیروزه
(pirovze): ا. پ. گوهری گرانبها و آبیرنگ و حاجب ماورا [است] (فرهنگ نفیسی) و آن جواهری باشد معروف (برهان قاطع)
فیروزه که نام مشهورتر این سنگ گرانبهاست، درحقیقت «معرّب پیروزهی فارسی است که به یونانی سافروس نامند و در هندی به اسم فیروزه و پروجه مشهور است.» (أسماء الأدویه، ص۱۸۶)
در زبان عربی امّا آن را «فَیرُوزَج»به فتح فا و سکون یاء مثناه تحتانیه و ضم راء مهمله و سکون واو و فتح زای معجمه و جیم.» (مخزن الأدویه، ۶۶۵) میگویند که پیداست آن هم معرّب¬گونهی دیگری از «پیروزه» است.
ترکیب فیروزه
فیروزه که از جملهی «نُه گوهرِ فیروزه، یاقوت، لعل، الماس، نیلم، زمرد، عقیق، مروارید و مرجان» (فرهنگ نفیسی) است، «یکی از احجار آذرین [است] که ترکیب آن عبارت از فسفات ئیدراته آلومنیوم طبیعی است. وزن مخصوصش بین ۶۲/ ۲ تا ۸۳/ ۲ است. فیروزه به مناسبت رنگ آبی درخشانی که دارد، به زودی در بین احجار کریمه شناخته میشود. مرغوبترین نوع فیروزه رنگ آبی آسمانی خوش رنگ میباشد که مخصوص ایران است و در محلّی موسوم به معدن در نزدیک نیشابور وجود دارد. فیروزه را به یونانی سافرون و به هندی بِرِگتمَن نامند و آن سنگی است سبز رنگ مایل به کبودی و رنگ آن در هوای صاف، صاف گردد و در کدر، کدر شود… ». (دائره المعارف بزرگ طب اسلامی، ج۴، ص: ۴۴۳- ۴۴۴)
این گوهر زیبا و قیمتی از حدود ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح شناخته شده بوده و برای ساختن مواد آرایشی، جواهرات و طلسم به مقدار زیاد مورد استفاده قرار میگرفته است (نگ: فرهنگ جامع جواهرشناسی، ۵۰۳) است، خواجه نصیر در «تنسوخ نامهی ایلخانی» اطلاعات مفصل و ذی قیمتی دربارهی انواع سنگهای گرانبها، از جمله فیروزه و ویژگیهای آنها آورده است.
«فیروزه یک کانی خودرنگ است، یعنی رنگ آن متعلق به ترکیب شیمیایی خود آن است. فلز رنگ زا در این ترکیب مس است و همیشه در رنگ آبی تا سبز یافت میشود. چنانچه آهن هم در ترکیب باشد، رنگ آن بیشتر سبز است. رنگ خالص آبی در فیروزه کمیاب است و اکثراً در این سنگ رگههای قهوهای رنگ از کانی لیمونیت دیده میشود (نتیجهی اکسیداسیون فلز آهن در آن)، وجود محتویاتی از ذرات ریز ماسه سنگ و یا رگههای سیاه اکسید منگنز یا سیلوملان این سنگ را به رنگ خاکستری سیر درمیآورد. (فرهنگ جامع جواهرشناسی، ص ۵۰۱)
معادن فیروزه
معدن فیروزه «در چند موضع است: اول، به خراسان در حدود نیشابور و در ترکستان به حدود ایلاق، و به غزنین و کرمان نیز باشد. و در چند موضع دیگر مینمایند. امّا غیر نیشابوری همه بد باشد. و از معدنهایی که در نیشابور است، بهترین معدن ابواسحاقی است و آن معروف و مشهورترین معادن است. و آن فیروزهی صافی و رنگین است و باطراوت….» (تنسوخ نامه ایلخانی، ص۷۶)
شهرِ فیروزه
میگویند: عمروبن لیث صفار در وصف ابرشهر نیشابور گفته است: «چگونه از شهری دفاع نکنم که خاک آن نقل و سنگ آن فیروزه است». (مجموعه متون و مقالات در تاریخ و اخلاق پزشکی در اسلام و ایران، ج۱، ص۳۲۵)
«در تاریخ سلجوقیان آوردهاند که: سلطان الب ارسلان چون پارس را بگشود، از قلعهی اصطخر قدحی فیروزه پیش او آوردند که دو من مشک و عنبر در او میگنجید و نام جمشید به خط قدیم بر آن جا نوشته بود امّا اکنون امثال این جایی نشان نمیدهند». (کتب طبی انتزاعی (فارسی)، ج۵، ص۳۳۹)
همچنین «آوردهاند که چون عرب بر عجم ظفر یافت، انایی مثل قدحی هم از اصطخر فروآوردند و پیش امیرالمؤمنین عمر بنهادند که ده من آب در او میگنجید. او بفرمود تا بشکستند و هر یک نگینی از آن برداشتند.» (عرائس الجواهر و نفائس الأطائب، ص۷۵)
نگاه ایرانیان به فیروزه
ایرانیان از دیرباز نگین فیروزه را خوش میداشته اند. در سفرنامهی پولاک آمده است: «مرد ایرانی از زر و زیور معمولا ساعت جیبی زیبایی که درِ آن با فشار باز میشود، انگشتری با نگین فیروزه و یک انگشتری سادهتر از عقیق که بر روی آن چیزهایی به خط تصویری که بیشباهت به تعویذ نیست، کندهاند، با خود دارد. از آن گذشته، تسبیح، مهر، دوات و قلمتراش را باید ذکر کرد. (سفرنامه پولاک، ایران و ایرانیان، ۱۱۳)
«انگشتر فیروزه به نظر ایرانیان طلسمی است که خوشبختی میآورد؛ زیرا در کلمهی فیروز کنایهای از بخت و اقبال نیز هست؛ همینکه ستارهی اقبال آنها درخشان نباشد، یا دچار تنگخلقی باشند و یا هوا بگیرد، ایرانی انگشتری را به صورت مورّب جلو چشم نگاه میدارد و رنگ فیروزه از نظر او به منزلهی انعکاسی از رنگ آبی آسمان خواهد شد و وی را به یاد روزهای خوشی و شادی خواهد انداخت و به همین دلیل است که آنقدر انگشتری فیروزهی خود را گرامی میدارد و به سختی بسیار به فروش یا اهدای آن تن درمیدهد.» (سفرنامه پولاک، ایران و ایرانیان، ص۱۱۴)
فیروزه در متون دینی
در متون دینی احادیث و داستانهایی در تأیید و تأکید ارزش فیروزه آمده است:
سنگ بهشتی
در حدیثِ وصیت پیامبر (ص) به حضرت علی (ع) آمده است که: «ای علی! خداوند بهشت را از دو خشت آفرید، خشتی از طلا و خشتی از نقره و دیوارهایش را یاقوت و سقفش را فیروزه و سنگریزههایش دُر و خاکش زعفران و مشک خوشبو قرار داد. سپس به آن گفت: سخن بگو. بهشت گفت: جز خدای زنده و پاینده خدایی نیست. هر کس که داخل من شود، نیکبخت است. … (منابع فقه شیعه، ج۲۵، ص۵۷۹)
همچنین حسن بن علی بن مهران نقل کرده است که: بر حضرت موسی بن جعفر (ع) وارد شدم و در دست مبارک آن حضرت، انگشتری دیدم که نگین آن فیروزه بود، و بر روی آن: «اللَّه الملک» نقش شده بود، من مدتی به آن خاتم خیره شدم، حضرت پرسید: برای چه به آن نگاه میکنی؟ این سنگی است از بهشت که جبرئیل آن را به رسول خدا (ص) هدیه کرد و رسول خدا (ص) آن را به علی (ع) بخشید. آیا نام آن را میدانی؟ عرض کردم: فیروزه است. حضرت فرمود: این نام فارسی آن است، آیا نام عربی آن را میدانی؟ عرض کردم: نه! فرمود: نامش به عربی «ظَفَر» است. (پاداش نیکیها و کیفر گناهان، ص۴۴۳-۴۴۴)
انگشتریهای امیرالمؤمنین (ع)
عبد خیر میگوید: امیرالمؤمنین علی (ع) چهار انگشتر داشت که به انگشت میکرد: انگشتر یاقوت برای بزرگواریاشو انگشتر فیروزه برای پیروزیاش و انگشتری از آهن چینی برای قوّتش و انگشتر عقیق برای حفظش…. (الخصال، ترجمهی جعفری، ج۱، ص۲۸۹)
پذیرش ولایت امیرالمؤمنین
حضرت رضا (ع) در فضیلت روز غدیر میفرماید: در روز غدیر خداوند عرضه داشت ولایت علی (ع) را به اهل آسمانهای هفتگانه؛ اهالی آسمان هفتم از همه پیشی گرفتند. به همین جهت آن آسمان را به عرش آراست. سپس اهل آسمان چهارم؛ آن را آراست با بیت المعمور. بعد اهل آسمان دنیا؛ آن را آراست بهوسیلهی ستارگان.
سپس عرضه داشت بر زمینها؛ مکه از همه سبقت گرفت. مکه را بهوسیلهی کعبه آراست. بعد مدینه سبقت گرفت. آن را آراست به وسیلهی محمّد مصطفی (ص). بعد کوفه، آن جا را بهوسیلهی امیرالمؤمنین (ع) زینت بخشید.
و بر کوهها عرضه داشت؛ جلوتر از همه سه کوه پیشی گرفتند: عقیق و فیروزه و یاقوت. اینها شدند معادن این گوهرها و بهترین جواهر و بعد کوههای دیگر پذیرفتند که معدن طلا و نقره شدند و هر چه اقرار نیاورد و نپذیرفت، در او چیزی نرویید.
در آن روز ولایت را بر آبها عرضه داشت؛ هر آبی قبول کرد، شیرین شد. هر آبی نپذیرفت، شور و تیز و تند شد.
و بر گیاهان عرضه داشت؛ هر چه قبول کرد، شیرین و خوب شد و هر چه نپذیرفت، تلخ شد.
سپس عرضه داشت در آن روز ولایت را بر پرندگان. هر کدام قبول کردند، فصیح و خوش صدا شدند و هر کدام انکار کردند، گنگ و لال شدند … (محمد باقر مجلسی، بخش امامت (ترجمهی جلد ۲۳ تا۲۷بحار الأنوار، ج۵، ص۱۲)،
همراه داشتن فیروزه، از شرایط اجابت دعا
و از جمله شرایط استجابت دعا آن است که دعاکننده انگشتری در دست داشته باشد که نگین آن فیروزه باشد؛ زیرا که از حضرت امام جعفر صادق (ع) منقول است که فرمودند که: از پیغمبر خدا (ص) مروی است که خدای تعالی فرمودهاند که: من حیا میکنم از بندهای که دست خود را بلند کند و حال آن که در دست او انگشتری باشد که نگین آن فیروزه باشد. پس آن دست را ناامید برگردانم. (مهج الدعوات/ ترجمه طبسی، ص۵۴۷)
تجلّی نام فیروزه در شعر فارسی
نام «پیروزه» و معرّب آن «فیروزه» از نامهای نسبتاً پرکاربرد در شعر فارسی است. شاعران به آن از زاویههای مختلف نگریسته اند و از این رو فیروزه جلوههایی گونهگون در شعر فارسی یافته است. از آن جا که در این فرصت اندک نمیتوان به همهی آنها پرداخت، نمونههایی چند، اغلب از شاعران سدههای نخستین سخنسرایی فارسی، یاد کرده، پرداختن به تمامی آنها را به زمان و مجالی دیگر وا میگذاریم.
از شاعران سدههای سوم هجری (: محمدبن وصیف، محمدبن مخلّد، بسام کرد، ابوسلیک گرگانی، رابعه قزداری، فیروز مشرقی و …) و برخی سخنسرایان سدهی چهارم (: کسایی و رودکی) شعر چندانی به یادگار نمانده است.
آن که بیش از همه در این دوره سرودههایش را با نام پیروزه (و نه فیروزه) زینت بخشیده، فردوسی است و پس از وی اسدی توسی که قریب العهد نیز میباشند و هر دو حماسه سرا.
گفتنی است:
الف) شواهد شعری در شاهنامه ودیگر سرودههای شاعران بیش از این بوده که برای پرهیز از درازگویی به این مختصر بسنده گردیده است.
ب) در سرودههای شاعران دورههای مورد بحث (سدههای چهارم و پنجم) به این گوهر زیبا و گرانبها از زوایای گونهگون نگریسته شده و نگاه ایشان همانند بسیاری از تصویرسازیهای شاعرانه پایه و مبنای نگاه پسینیان گردیده است. در این فصل به یادکردهای این بزرگان ادب فارسی میپردازیم:
ادامه متن در: firozeh