انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

اسفند ماه، زمان قُدسی

ماه اسفند نزد ایرانیان از کهن ترین دوران تا به امروز مقدس انگاشته می شده و از عزیزترین و مبارک ترین ماه ها و ایام سال به شمار می رفته است. اسفند ماه عرصۀ زمانیِ خاصی برای تجلّی عالم قُدسی و نقش آفرینی ایزدان و فرشتگان مینوی بر روی زمین، و فضایی آکنده از راز و رمز و اشارات به عالم عُلوی بوده است. مردم ایران فیضان قدوسیت اسفند ماه را به صورت های نمادین در مجموعه ای از باورها و رفتارهای فرهنگیشان در فضای رمز آلود مَنسَکی و آئینی جشن ها متجلی می ساخته و از این راه با عالم عُلوی و مینویِ پر از راز و رمز ارتباط می یافته اند.

قداست ماه اسفند در فرهنگ ایران سبب های گوناگونی داشته است که در زیر به مواردی از آنها اشاره می شود:

آفرینش انسان و نور در این ماه باور به آفرینش انسان در روزهای پایانی سال و در آخرین روز گهنبار ششم یا «هَمَسپَثمَدَم» ( پنج روز « تروفته» یا دزدیده= خمسۀ مسترقه) که در تقویم کنونی از سیصد و شصتمین تا سیصد و شصت و پنجمین روز سال که تا ۲۹ اسفند ماه ادامه دارد، جشن می گرفته اند. بیرونی این روز را روز « خلق عالم» و « نوزایی آفرینش» و شمس الدین محمد دمشقی روز « آفرینش نور» بیان کرده اند(بیرونی، ۱۳۸۰: ص ۲۶۴؛ دمشقی، ۱۳۵۷: ص ۴۷۲). میرچا الیاده می نویسد: در آخرین روز سال عالم در آب های ازلی ناپدید می شود تا در سال نو باز زاده شود ( Eliade, 1959: p. 79). بنابر باور دینی، در این گهنبار پیکر مادی بشر بر مبنای نمونه های انسان عالَم مینوی برروی زمین شکل می گیرد (فره وشی،۱۳۶۴: ص ۵).

تعلق داشتن ماه به اسفندارمذ، مادر- ایزدِ زمین این ماه به ایزد بانویی به نام « سپنته مینیو» (اسپند مینو) یا « سپنته آرمیتی» (اسپندارمذ) تعلق داشته است. اسفندارمذ که «روح نیکوکار» و «خردکامل» معنی می دهد، مادر زمین و دختر اهورامزدا و یکی از سه زن- امشاسپند، از امشاسپندان هفتگانۀ دین زردشتی به شمار می آید و نام آخرین ماه سال از او گرفته شده و گل بیدمشک مظهر او دانسته شده است. باور این بود که این ایزدبانو از ماه اسفند و زمین پاسداری می کند و خاک را برای پرورش و رویش دانه و گیاه پاک و بارور نگه می دارد، و نظام و امور زندگی در این ماه زیر نظر و با تدبیر او می گردد. فرشتۀ اسفندارمذ را مؤلف برهان قاطع، موکل بیشه ها و درختان ( خلف تبریزی، ۱۳۶۱: ج ۱/ ص۱۳۱) و جلیل دوستخواه( ۱۳۸۲: ج ۲/ ص ۱۰۰۲- ۱۰۰۳) نماد دوستداری و بردباری و فروتنی اهورامزدا در جهان مینوی، و نگاهبان زمین و پاکی و باروری وسرسبزی در جهان استومند دانسته اند. دوستخواه می نویسد: اسفندارمذ آفریده شد تا سرسبزی ببخشد به مرغزارهای رمه ها، و درمان ببخشد به بیماران با ده هزار نوع دارویی که دارد.

اختصاص یافتن پنجم اسفند به زنان روز پنجم هر ماه سال به نام این ایزدبانو، اسفند نامیده می شد، و بنا بر توافق نام این روز با نام ماه اسفند، این روز را اسفندگان می نامیدند و روزی مبارک می شمردند و در دورۀ ساسانیان آن را جشن می گرفتند. عید اسفندگان به حرمت این فرشته- بانو به زنان اختصاص داشت و روز زن و عید زنان بود. به گفتۀ بیرونی و گردیزی این عید را که با مراسمی خاص همراه بوده است «مردگیران» یا «مژده گیران» می نامیدند، و مردان در این روز به زنان هدایایی می دادند و آرزوهایشان را برآورده می کردند. در این روز زنان می توانستند به خواست خود همسران خود را بر گزینند. همچنین در شب این روز که به « کِتبَهِ الرِّقاع» معروف بود، افسون ها و تعویذ هایی بر روی رُقعه(کاغذ) می نوشتند و برای رماندن حشرات و جانوران و دور ماندن از گزند آنها بر دیوارهای خانه می آویختند.

رسم افسون بر رقعه نویسی تا زمان حیات بیرونی(۳۶۲-۴۴۰ ق/ ۹۷۳-۱۰۴۸م) در اصفهان و ری و برخی جاهای دیگر ایران مرسوم بوده و در آثار او به آن اشاره شده است (بیرونی، ۱۳۸۰: ص ۲۸۴-۲۸۵؛ همو، ۱۳۱۸: ص ۲۶۰ و حاشیۀ ۱و۲؛ گردیزی، ۱۳۴۷: ص ۲۴۷؛ برای متن این افسون که به زبان پهلوی است، نک: اذکایی، ۱۳۸۰: ص ۶۷۸، تعلیقات شمـ .۳۳۳). امروزه نیز در ماه اسفند، به ویژه در روزهای معینی از این ماه، از جمله در شب و روز چهارشنبۀ آخر سال ( چهارشنبه سوری) برای رماندن جن و شیاطین و ارواح زیانکاری که در طول سال کهنه در فضای زیست بومشان لانه کرده اند، افسون هایی به کار می برند. همچنین، برای گندزُدایی محیط زیست و دام ها در شب و روز چهارشنبه سوری دانه های مقدس اسفند را در آتش می ریزند و دود آن را در فضاها زیست محیطی می پراکنند.

زمان بازگشت فَرَوَهَرها و ارواح درگذشتگان به عالم خاکی باور به فرود آمدن فَرَوَهرها یا روان امشاسپندان ( نامیرایان نیکوکار) از آسمان به زمین و رستاخیز مردگان و بازگشت ارواح آنان به عالم خاکی و پیوستن به جمع زندگان در ده روز فروردگان در پایان سال از دیر باز در فرهنگ رفتاری مردم ایران بازتاب ویژه ای داشته است و مردم با واکنش هایی نمادین بازتابندگی این باور را در مناسک و آئین های آخر سال جلوه گر می ساخته اند.
اعتقاد به بازگشت روان مردگان به عالم خاکی در میان بیشتر اقوام جهان و پیروان ادیان بزرگ جهان که به رستاخیز یا معاد جسمانی انسان باور دارند، در ایام گوناگون رایج بوده است . برای نمونه مسیحیان روز دوم از ماه نوامبر( مطابق با ۱۱ آبان ماه) را که برداشت محصول زراعی کشاورزان پایان می یابد روز مخصوص مردگان می پندارند و آن را « عید مردگان» یا « روز ارواح» و« روز اموات» می نامند. همچنین، چهارمین یک شنبه از چلّۀ پیش از «عید پاک» را نیز که روز مخصوص پرهیز و روزه گرفتن است، از آنِ ارواح می دانند و میان آنها به «یک شنبۀ اموات» شهرت دارد. مسلمانان شب نخستین جمعۀ ماه رجب معروف به « لیله ُالرَغائِب » یا « شبِ رَغایب» ؛ و شیعیان ایران « شب جمعه» ی هر هفته و روزهای پایانی ماه اسفند، به خصوص آخرین شب جمعه و آخرین شب چهارشنبۀ و آخرین روز سال در ماه اسفند( شب نوروز) را که میان عامّۀ مردم اصطلاحاً به « روز عَلَفه» ( روز عَرَفه ) معروف است، روز مردگان به شمار می آورند و به یاد درگذشتگان و پذیرایی از ارواح مردگان خود به نیایش و دعا و دادن خیرات می پردازند و به زیارت اهل قبور می روند.
بنابر گفتۀ بیرونی( ۱۳۸۰: ص ۲۹۳، ۲۹۸) ایرانیان و اهل فارس در ایام فروردگان برای مردگان خود طعام و نوشابه می گذاردند و این همان روشی است که مردم سغد در خمسۀ مسترقه، پنج روز آخر ماه خشوم، و خوارزمیان در پنج روز آخر ماه اسپندارمذ(= اسفند) و پنج روز الحاقی به کار می بردند. بنابر گفتۀ بروکلمان زنان یزیدیان( فرقه ای مذهبی که بیشتر آنان در سرزمین عراق و ایران با اقوام کرد و ارمنی همزیستی دارند) سه روز مانده به پایان سال خوراک بر سر گورهای مردگانشان می بردند( کریستن سن، ۱۳۶۸: ج۲/ ص ۴۷۴).

در این روزگار نیز مردم ایران و مردم پاره ای دیگر از سرزمین های جهان، در روزهای پایانی سال، به ویژه واپسین چهارشنبۀ ماه اسفند، و در برخی پاره فرهنگ های ایرانی در هریک از چهارشنبه های ماه اسفند (← مبحث «چهارشنبه های ماه اسفند»، در کتاب چهارشنبه سوری، نوشتۀ نگارنده) در بزرگداشت روان درگذشتگان و یادآوری و پذیرایی از از مردگان خود آئین هایی نمادین برگزار می کنندکه پختن غذا و توزیع آن و اطعام کردن تهی دستان و خیرات کردن حلواجات و خرما و شیرینی میان مردم از جملۀ این آئین ها به شمار می آیند.

در روزها آخر سال، مردم برای فاتحۀ اهل قبور به گورستان ها می روند و بر سر گور مردگان خود فانوس یا چراغ روشن می گذارند. در قدیم، در این شب های سال، به ویژه شب چهارشنبه سوری و شب آخر سال برای اینکه تاریکی را از دوروبر محل مسکونیشان بزدایند و راه را برای آمدن فرورها و ارواح درگذشتگانشان فروزان نگهدارند، روی بام خانه هایشان فانوس می گذاشتند، یا آتش می افروختند و چراغ خانه هایشان را در غروب آفتاب روشن می کردند و تا سپیده دم روز بعد می گذاشتند روشن بماند. مردم اردبیل( عناصری، ۱۳۶۲: ص ۸۲۱ ) در شب چهارشنبه سوری به نام هریک از اعضای خانواده در حَضَر و سَفَر شمعی روشن می کردند و زیر هر سقف خانه شمعی می نهادند تا فضای خانه در همه جا روشن باشد تا گرفتار نفرین چهارشنبه سوری نشوند.

برخی از عشایر ایران نیز دهۀ پایانی اسفند ماه و شب جمعۀ آخر سال را از آنِ مردگان می پندارند و برای یادآوری و آمرزش ارواح آنان خوراک می پزند و پخش می کنند. برای نمونه در میان لرهای ایل مَمَسنی فارس مرسوم بود که در این روزها آشی که به « آش مردگان» مشهوراست، بپزند و پخش کنند. مَمَسنی ها باور دارند که در این موقع سال وقتی باد بهاری می وزد، بوی خوش آش را به مشام مردگانشان می رساند. مردم ایل پاپیِ لرستان در دهۀ آخر سال که آن را « اَلَفه» و «بَرات» می نامند، حلوا و خرما برای مردگانشان خیر می کنند( شهشهانی، ۱۳۶۶: ص ۱۳۵-۱۳۷؛ پاپی، ۱۳۷۸: ج ۱/ ص ۱۰۰). زرتشتیان یزد در نخستین شب پنجه، در پایان یافتن سال ۳۶۰ روزه کوزه ای نو با آب تازه برای نوشیدن فرورها و ارواح پاک مردگان در ایوان خانه هایشان می گذارند. سپس، آب کوزه را در فردای آن روز برای تبرک به در و دیوار خانه هایشان می پاشند(رمضانخانی، صدیق و زهرا دهنوی، ۱۳۸۷: ص ۱۰۲).

حضور ایزدان برکت بخش برروی زمین. در فرهنگ اساطیری ایران گروهی از ایزدان نرینه و مادینه مانند مرد- ایزد رَبیهوین یا رَپیثوین و زن- ایزد اسفندارمذ در ایران باستان و خضر و پری- دخت هایی به نام «چهارشنبه خاتین» و « بی بی نوروز»، جملگی با خویشکاری و نقش رستاخیزی و برکت بخشی همسان ایزدان و فرشتگان پیشین در فرهنگ مردم دورۀ اسلامی و روزگار کنونی، به نحوی با زمین و پدیده های طبیعی و عالم نباتات پیوند داشته و در آستانۀ نوگشتن سال در امور معیشتی مردم و سرنوشت آنان در سال نو تأثیرگذار بوده اند. برخی از این ایزدان در آغاز زمستان و سرد شدن زمین و هوا به زیر زمین می رفتند و در پایان زمستان که از نیرو و توان سرما کاسته می شد، به روی زمین باز می گشتند. این ایزدان در زمستان نقش و وظایفی در جهان زیرزمینی و در اسفند ماه، به ویژه چهارشنبه آخر سال نقش و وظایفی در عالم خاکی برعهده داشتند.

پری دخت ها را که در اسفندماه از جهان فرودین به روی زمین و جهان زندگان فراز می آیند، به احتمال قوی می توان شخصیتی ساخته و پرداختۀ از اسپندارمذ، زن- ایزدِ مادرِ زمین، یا مظهر رستاخیزی او دانست که در پاره فرهنگ های امروزی ایران در سیمای «خاتون چهارشنبه » و « بی بی نوروز» و نام های دیگر تجسم و هویت یافته است. این پری دخت ها با ارواح مردگان نیز پیوند دارند و در روزهای پایانی سال، به ویژه دهۀ آخر اسفند( ایام فروردگان) و شب چهارشنبه سوری از ژرفای زمین و چاه های آب به روی زمین می آیند و به دیدار خانواده هایی می روند که به یاد آنها خوراک هدیه کرده اند و برای این گروه منتظران برکت و نعمت و شادی و برای زمین های کشاورزیشان باران و فزونی و برای دام هایشان باروری در سال نو ارمغان می آورند.

مآخذ:

اذکایی، پرویز، « تعلیقات»، الآثارالباقیه عن القرون الخالیه، ابوریحان بیرونی، به کوشش پرویز اذکایی، تهران، میراث مکتوب: ۱۳۸۰؛ بلوکباشی، علی، « اسفند»، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸/ ۱۳۷۷؛ پاپی، مراد حسین، شناخت ایل پاپی، قم: ۱۳۷۸؛ بیرونی، ابوریحان، کتاب التفهیم لاوائل صناعه التنجیم، به کوشش جلال الدین همایی، تهران، ۱۳۱۸؛ همو، الآثارالباقیه عن القرون الخالیه، به کوشش پرویز اذکایی، تهران، میراث مکتوب: ۱۳۸۰؛ فره وشی، بهرام، جهان فروری، تهران، ۱۳۶۴ش؛ خلف تبریزی، محمد حسین ، برهان قاطع، به کوشش محمد معین، امیرکبیر: ۱۳۳۱؛ دایره المعارف فارسی، به کوشش غلامحسین مصاحب، تهران، امیرکبیر: ۱۳۵۶؛ دمشقی، شمس الدین محمد، نخبه الدهرفی عجائب البرّ و البحر، ترجمۀ حمید طبیبیان، تهران،۱۳۵۷؛ دوستخواه، جلیل، « یادداشت ها»، اوستا، کهن ترین سرودهای ایرانیان، مروارید: ۱۳۸۲؛ رمضانخانی، صدیق و زهرا دهنوی، گنجینه ای از تاریخ فرهنگ ایرانی: فرهنگ زرتشیان یزد، یزد، نشر سبحان نور: ۱۳۸۷؛ سیّدی، مهدی، چراغ برات خراسان: فروردگان باستان، مشهد، انتشارات پاژ: ۱۳۷۴؛ شهشهانی، سهیلا، چهار فصل آفتاب، انتشارات توس: ۱۳۶۶؛ عناصری، جابر، « درگذرگاه نسیم وعدۀ سپندارمذ، امشاسپند عشق و صبوری، تا رویش گل نورز» چیستا، ۱۳۶۲: س ۲، شمـ ۷ و ۸؛ کریستن سن، آرتور، نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه ای ایران، ترجمۀ احمد تفضلی و ژاله آموزگار، تهران، خوارزمی: ۱۳۶۸؛ وطن دوست، سعید، فراموشی مصیر: مهم ترین دلیل انحراف و گرفتاری بشر، قم، دارالمبلغین: ۱۳۹۴؛
Eliade, M., Patterns in Comparative Religion, trans., by R. Sheed, London:1977; Masse, H., Croyances et coutumes persanes, Paris: 1938; Nyberg, H. S., A Manual of Pahlavi, Wiesbaden:1974.

برای مطالعه توضیحات بیشتر در پاورقی به متن کامل مقاله مراجعه کنید:Esfand