خلیل ملکی
کاوه بیات
نوشتههای مرتبط
خلیل ملکی یکی از معروفترین چهرههای سیاسی ایران معاصر است. چهرهای که فعالیتهای سیاسی خود را از اوایل دهه ۱۳۱۰ شمسی، از دوره دانشجویی در اروپا آغاز کرد. بعد از مراجعت به ایران در سال ۱۳۱۶ به دلیل عضویت در گروه ۵۳ نفر زندانی شد و بعد از فروپاشی حکومت رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ و باز شدن فضای سیاسی کشور در زمره سران حزب توده ایران در آمد.
شهرت اصلی او ـ به تعبیر دوستدارانش یا سوء شهرت اصلی او به تعبیر مخالفانش ـ از لحظهای آغاز شد که در پی فروکشیده شدن حزب توده به نقش یک مهره بیاختیار سیاست خارجی شوروی در ایران در فاصله ماجرای نفت شمال تا ظهور و سقوط دو حکومت دستنشانده مسکو در تبریز و مهاباد در اواسط دهه ۱۳۲۰، در مقام نقد این تجربه تلخ برآمد و درنتیجه از حزب توده و نوع نگاهی که وابستگیهایی از آن نوع را پیش آورده بود بهکل جدا شد.
اگرچه در همان تبوتاب انشعاب نیز دلایل این امر تا حدودی مورد بحث قرار گرفت، اما تسویهحساب اصلی تنها با کمی فاصله، در خلال ورود مجدد ملکی به عرصه سیاست و در چارچوب حرکتی صورت گرفت که از اواخر دهه ۱۳۲۰ به نهضت ملّی شدن صنعت نفت منجر شد. در این دوره بود که در اثر سعی و تلاش او برای شکل دادن به یک راه سوم، راهی منفک از دوگانه پیروی از بلوک شرق یا غرب، با تأکید بر نقد سیاستهای حزب توده مجموعه «آرا و عقاید»ی مطرح شد که از آن زمان به بعد با نام و آوازه او گره خورده است.
بر این اساس و از طریق ائتلاف با گروه دکتر مظفر بقایی ـ یکی از سران نهضت ملّی شدن صنعت نفت ـ نخست حزب زحمتکشان ملّت ایران تشکیل شد و به دنبال فاصله گرفتن دکتر بقایی از دولت مصدق، جای به نیروی سوم سپرد.
خلیل ملکی، بهرغم تمامی اختلافنظرهایی که با رهبری نهضت ملّی داشت، این چارچوب را تا به آخر حفظ کرد؛ چه در دوره فعالیتهای علنیِ واپسین ادوار دولت دکتر مصدق و چه در خلال فراز و نشیبهای بعدی ـ بهویژه دوره بینابین اواخر دهه ۱۳۳۰/ اوایل دهه ۱۳۴۰ـ که برای یک مدت کوتاه از نو گشایشی در فضای سیاسی کشور فراهم آمد.
سرمایه اصلی خلیل ملکی گذشته از یک ذهنیت کاملاً سیاسی که نوعی واقعگرایی اصولی به صورت تعبیر سیاست بهعنوان امر ممکن و میسر نیز آن را همراهی میکرد، دانش سیاسی او بود و توانایی او در ایجاد پیوندی میان این دانش و مسائل مبتلابه جامعه.
اینک بخش مهم و درخور توجهی از این فکر و اندیشه به صورت مجموعهای از مقالات او در دسترس قرارگرفته است. مقالاتی که اگرچه تاریخ انتشار برخی از آنها به دوران دانشجویی او مربوط است اما در اصل از دوره فعالیت در حزب توده آغاز میشود و به ترتیب مباحث مربوط به انشعاب و آنگاه دوران فعالیت در احزابی چون زحمتکشان و نیروی سوم و جامعه سوسیالیستها را دربر میگیرد.
اگرچه برای شناخت خلیل ملکی و بر همین اساس آشنایی با پارهای از مسائل مورد بحث در میان طیفی از نیروهای سیاسی که در آن سالها نسبت به نظام حاکم بر ایران انتقاد داشتند بررسی تمام این مجلّدات لازم و ضروری است اما شاید برای آنهایی که به دلیل انتشار پارهای از مباحث مطرح در این مجموعه به صورت یکرشته آثار مستقل در گذشته با گوشههایی از آراء و عقاید «نیروی سوم» به معنای عام کلمه آشنایی بیشتری دارند احتمالاً دو جلد اول و آخر این مجموعه کنجکاوی بیشتری را برمیانگیزد؛ یعنی جلدهای موسوم به حزب توده (جلد یکم) و جامعه سوسیالیستها (جلد پنجم).
جلد اول ـ جلد موسوم به «حزب توده»-ـ همانگونه که در مقدمه ناشر نیز خاطرنشان شده است، از آن روی اهمیت دارد که دورهای از فعالیتهای ملکی را شامل میشود که معمولاً به دلیل سنگینی وجه بهاصطلاح «نیروی سومی» آثار بیشتر شناخته شده او معمولاً نادیده انگاشته میشود.
درواقع اینک به یُمن مجلّد اول این مجموعه نه فقط از خود خلیل ملکی و آرائش در یک دوره تصویر کاملتری به دست میآید بلکه از نوع عملکرد نظری حزب توده در دوره اوج فعالیتهایش در نیمه نخست دهه ۱۳۲۰ نیز نمونه درخور توجهی به دست میآید که شاید از لحاظ روشن کردن جوانبی گستردهتر از کارکرد و حضور فکری حزب توده – جدایی از یکرشته مباحث صرفاً سیاسی- مفید افتد.
بخش اصلی مقالات خلیل ملکی در دوره فعالیتهایش در حزب توده در فاصله سالهای ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۶ بیشتر به مضامین سیاسی روز مربوط میشود. از مباحثی کلی چون سیاست خارجی، دموکراسی، استثمار، مجلس، حقوق زنان، دادگستری… گرفته تا تمجید و ستایش از نظام شوروی و جوانب مختلف آن.
مقالات انتقادی دوستانه یا خصمانهاش در این دوره و معطوف به اشخاص یا احزاب مشخص نیز در یک چنان چارچوبی قرار میگیرند؛ مانند پارهای از نوشتههایش در اشاره به بعضی از سخنرانیهای دکتر مصدق در مجلس در مقوله نخست یا جدلهایش با احزاب میهن، عدالت و مخصوصاً سید ضیاءالدین و جراید هوادار او در این مقطع در مقوله دوم.
جدای از این موارد، پارهای از دیگر مقالات او را میتوان نوشتههایی در یک حوزه تخصصی مشخص دانست یعنی حوزه آموزشوپرورش که در کنار تأکید تام و تمام اهمیت آموزشوپرورش بهطورکلّی، موارد مشخصتری چون نقد کتب درسی، لزوم استقلال مؤسسات آموزشی را نیز دربر میگیرد.
با تشکیل کابینه قوامالسلطنه در بهمن ۱۳۲۴، حزب توده که خود را به قدرت نزدیکتر یافت در تدارک توسعه نفوذ و اقتدار به انتقادهایش از وضعیت موجود جنبه مستمر و مشخصتری بخشید ازجمله در حوزه فرهنگ که در این دوره تحت سرپرستی ملکالشعرای بهار قرار داشت. دورهای که بهار بعدها از آن با تأکید بر حملات حزب توده به وزارت فرهنگ از آن به عنوان یک دوره تلخ و شوم یاد کرد. «ایکاش آقای قوام مرا به وزارت دعوت نمیکرد و آن چند ماه شوم را که بیهیچ گناه و جرمی در دوزخم افکنده بودند نمیدیدم…» و در ادامه از «فشار حزب توده» نوشت که «میخواست تمام صاحبمنصبان قدیمی و مطلع وزارت فرهنگ را بیرون ریخته، دوستان تازه و بیتجربه را به جای آنها بگمارد…»(۱)
به نظر میآید که بخشی از این فشار نیز از جانب خلیل ملکی وارد میشد که بههرحال دستی نیز در امور فرهنگی داشت. پارهای از نوشتههایش در این دوره (تابستان ۱۳۲۵) به انتقاد از شخص ملکالشعرا و تأسیسات تحت فرمان او اختصاص دارد.
البته در این مقالات درباره آنکه بعد از برکناری بهار از مسند وزارت فرهنگ و انتصاب دکتر فریدون کشاورز به جای او در وزارت فرهنگ چه کردند، به قول بهار برکناری «تمام صاحبمنصبان قدیمی و مطلع» و «گماردن «دوستان تازهکار و بیتجربه… به جای آنها…»، مطلبی نیامده است اما بعد از ترمیم کابینه در اواخر مهر ۱۳۲۵ و برکناری وزرای حزب توده، از کارنامه کلّی حزب توده در وزارت فرهنگ در آن ۷۵ روز گزارشی منتشر کرد که در این مجموعه آمده است.
جلد پنجم
در اشاره به جلد پنجم «جامعه سوسیالیستها» – بهویژه آن بخش از مقالات ملکی، کنجکاوی بیشتری را برمیانگیزند که در چارچوبی متفاوت از نشریات رسمی نیروی سوم مانند نبرد زندگی یا علم و زندگی منتشر شدهاند. مخصوصاً مقالات او در مجله فردوسی که گرچه بخش مربوط به خاطرات فلکالافلاک آن به صورتی مستقل چاپ شد ولی مابقی کمتر مورد توجه بودهاند. درواقع آنچه در آغاز این یادداشت از آن به عنوان نوعی حضور سیاسی مستمر یاد شد و تأکید بر از دست ندادن هیچ فرصتی برای کار سیاسی، موضوعی است که بهویژه در این جلد پایانی خود را نشان میدهد. دورهای که بهرغم پیشامد یک گسست کوتاه در ثبات و انسجام نظام برآمده از کودتای ۲۸ مرداد، در اواخر دهه ۱۳۳۰ اصولاً دوره بسته شدن تدریجی کل فضای سیاسی کشور بود و میسر نشدن همان اظهارنظرهای گاهبهگاه و محتاطانه در نشریاتی چون فردوسی. ازاینرو آخرین نوشتههای مهم ملکی فقط در خارج از کشور- مجله سوسیالیسم – مجال انتشار یافت.
عناوین مجلدات
در پایان شاید جا داشته باشد به دو نکته دیگر نیز اشاره شود. اگرچه لازم بود از لحاظ مقتضیات نشر برای هریک از این مجلّدات، عنوان خاصی انتخاب شود اما باید در نظر داشت که این عناوین از لحاظ اشتمال بر مطالب هر جلد کموبیش تقریبی هستند. مثلاً در جلد یکم – جلد موسوم به حزب توده- یک بخش اولیه به تعدادی از مقالات پراکنده خلیل ملکی اختصاص دارد که در دوره رضاشاه منتشر شده بودند و یا آنکه بخش قابلتوجهی از بخشهای اولیه جلد دوم – انشعاب – مقالات دوره فعالیتهای ملکی در حزب توده را شامل میشود. و به همین ترتیب بخش مهمی از بخشهای آخر همین جلد که مقالات منتشر شده در روزنامه شاهد را دربر میگیرد و طبعاً به دوره حزب زحمتکشان مربوط میشوند. این وجه را کموبیش در دیگر مجلدات نیز میتوان دید هرچند – همانگونه که اشاره شد- چارهای نیز جز این نامگذاری نبود.
احزاب تابعه
یکی از دیگر نکاتی که شاید تذکر آن بیمورد نباشد آن است که بهرغم نقش شاخص و راهبر ملکی در تکاپوهای سیاسی احزابی چون زحمتکشان، نیروی سوم و جامعه سوسیالیستها برای درک و بررسی بیشتر این تحرکات، فقط به آراء و عقاید منتشر شده خلیل ملکی در این نوع مجموعهها نمیتوان اکتفا کرد.
خلیل ملکی اصولاً به دلیل نوع نگاه پویا و انتقادیاش نسبت به جهان پیرامون و یا پایبندیاش به اصلی که از آن با نام واقعگرایی و تعبیر سیاست بهعنوان امر ممکن و میسر یاد شد، با پارهای از سیاستهای حاکم بر نهضت ملّی- چه در یک مقیاس کلان و چه به صورت بازتاب آن در تحرکات احزاب متبوعش- زحمتکشان، نیروی سوم و حتی جامعه سوسیالیستها سازگاری چندانی نداشت. این را میتوان در انتقادهایش از رهبری جبهه ملّی ملاحظه کرد. هم در دوره حکمروایی دکتر مصدق که روایت نسبتاً کمرنگی از آن در لابهلای سطور کتاب درس ۲۸ مرداد… ملاحظه میشود و هم در مباحث مربوط به فرازوفرود جبهه ملّی دوم در اواخر دهه ۱۳۳۰، در مقیاس محدودتر نیز این ناسازگاری را بیش از هر چیز در رشته مباحثی میتوان پیگیری کرد که در خلال انشعاب بخشی از اعضای نیروی سوم تحت رهبری محمدعلی خنجی و مسعود حجازی مطرح شد؛ انشعابی که مقدمات آن از اندکزمانی پیش از کودتای ۲۸ مرداد فراهم آمده بود اما تنها بعد از آن ماجرا صورتی آشکار و علنی به خود گرفت.
ازاینرو برای بررسی تحرکات و تحولات این احزاب – جدای از نوشتههای خلیل ملکی که بخش اعظم آنها در این مجموعه فراهم آمده – به اسناد و گزارشهایی بهمراتب بیش از اینها باید مراجعه کرد.
این مقاله در چارچوب همکاری با مجله جهان کتاب منتشر می شود.
۱- ناصرالدین پروین، دلمشغولیهای بهار، (تهران: جهان کتاب، ۱۳۹۶)، ص۷۴.