درباره غلامرضا سحاب
احمد جلالى فراهانى
نوشتههای مرتبط
مهندس غلامرضا سحاب سومین نسل از خانوادهای است که نقش غیرقابلانکارشان در عرصه «کارتوگرافى» بر هر اهل مطالعهای مسلم است. مؤسسه جغرافیایى و کارتوگرافى سحاب (در سال ۱۳۱۵ شمسى) ۶۸ سال پیش به همت استاد فقید ابوالقاسم سحاب تفرشى در روزگارى که کمتر کسى حتى میدانست جغرافیا یعنى چه، تأسیس شد و بعد از چندى به دست تواناى فرزندش استاد عباس سحاب سپرده شد و حالا به دست سومین نسل خاندان بزرگ سحاب افتاده است…….
– فرزند استاد عباس سحاب. تولد ۱۳۲۷ تهران.
– داراى درجه کارشناسى در رشته تاریخ و دانشآموخته دورههای تخصصى چاپ و لیتوگرافى در چاپخانه افست (سحاب، مؤسسه جغرافیایى و کارتوگرافى سحاب تحت نظر استاد عباس )
– استاد کلانتریانس و مؤسسه جغرافیایى و نشو آلمان (مونیخ) در طى بیش از ۳ دهه.
– کارشناس کارتوگرافى و فنى، مدیر تولید، عضو هیأت مدیره، رئیس هیأت مدیره و مدیرعامل مؤسسه جغرافیایى و کارتوگرافى سحاب در طى سالهای مختلف و نیز مدیرعامل شرکت تعاونى تولیدى چاپخانه جغرافیایى سحاب (از سال ۱۳۷۵)
– مدیرعامل و نایبرئیس انجمن تفرشیها (از سال ۱۳۷۴)
– دبیر بنیاد فرهنگى سحاب (از سال ۱۳۷۳)
– مشاور سازمان ایرانگردی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى (۱۳۷۳ـ۱۳۷۱)
– عضو کمیته مشورتى نمایشگاه دائمى نقشه (از سال ۱۳۷۵)
– عضو هیأت گروه جغرافیایى مرکزگفتوگوی تمدنها (از سال ۱۳۷۸)
– مشاور معاون اول رئیسجمهور در بنیاد ایرانشناسی
– مشاور مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسى وزارت امور خارجه (از سال ۱۳۷۹)
– کارشناس نقشهها و اطلسهای تاریخى و قدیمى در ایران
مهندس غلامرضا سحاب علاوه بر شرکت در مجامع متعدد علمى و تخصصى منطقهای و بینالمللی کارتوگرافى (پرت استرالیا، ۱۹۸۵) ، کنفرانس کارتوگرافى وین (۱۹۸۹)، نمایشگاه هنر اسلامى (کوالالامپور مالزى، ۱۹۸۵) و بازدید و بررسى مراکز علمى و کتابخانهای اسپانیا و اتریش، طراح و مبتکر اولین نقشه برجسته نماى ایران، آذربایجان و تهران شمال، طراح دوره نقشههای تاریخى ایران (از هخامنشیان تا قاجاریه)، مؤلف سالنامه تفرش (از سال ۱۳۷۳) نیز بوده است.
از آخر شروع میکنم. از لحظهای که آن سقف را دیدم و فکر کردم که آن سقف که آنطوربینوا و فرسوده و فروریخته ادامه حیات میدهد، چقدر شبیه خود ماست. از دیدن آن سقف ریخته دلم ریخت. نکند آخر و عاقبت تمام آنها که براى سرزمینشان خون و دل میخورند، همین باشد. مهندس غلامرضا سحاب کنارم ایستاده و با همان تواضع و فروتنى که از پدرش به ارث برده، آرامآرام درد دل میکند. از روزهایى میگوید که قول بود و وعده و وعید. روزهایى که قرار بود پشتیبان فرهنگى، فرهنگى باشند که پدربزرگ و پدرش ذرهذره و باحوصله خلق کردند و او حالا با تمام مشقات غیرقابلتوصیف، نگهبانش است و اینجا جایى نیست جز بزرگترین کتابخانه جغرافیاى ایران و با این همه، غلامرضا سحاب از کسى توقعى ندارد. فقط دلش به حال آن همه کتاب و مجله که حکم ثروت خاندانش را دارد، میسوزد که چرا بى کار و بیاستفادهگوشهایافتادهاند و خاک میخورند و چه کتابهایی، چه اسناد ارزشمند و گرانقیمتی که قدرشان را ظاهراً زرگرى نیست که بداند و بشناسد و لاجرم آنها باید در گوشه فراموشى خاندان سحاب بمانند و پوسیده شدن و از بین رفتن خود را تماشا کنند.
مهندس غلامرضا سحاب سومین نسل از خانوادهای است که نقش غیرقابلانکارشان در عرصه «کارتوگرافى» بر هر اهل مطالعهای مسلم است.
مؤسسه جغرافیایى و کارتوگرافى سحاب (در سال ۱۳۱۵ شمسى) ۶۸ سال پیش به همت استاد فقید ابوالقاسم سحاب تفرشى در روزگارى که کمتر کسى حتى میدانست جغرافیا یعنى چه، تأسیس شد و بعد از چندى به دست تواناى فرزندش استاد عباس سحاب سپرده شد و حالا به دست سومین نسل خاندان بزرگ سحاب افتاده است. کسى که استاد عباس سحاب در موردش گفته است «غلامرضا نقشه را از پشتهممیخواند.»
نسل سوم خاندان سحاب، فرزندان استاد سحاب پدر کارتوگرافى ایران هستند که از حدود سالهای ۱۳۴۵ به بعد در کنار و همراه استاد، هرکدام مسؤولیتى را پذیرفتهاند و در طول ۴۰ سال گذشته تاکنون عاشقانه با تلاش و کوشش وصفناپذیری این مؤسسه فرهنگى را حفظ و نگهدارى میکنند و براى انتشار آثار جغرافیایى ایده و آرمانهای جهانى پدر را دنبال میکنند و امروز نوادگان استاد سحاب که نسل چهارم این خاندان هستند، سعى میکنند با استفاده از تکنولوژى نوین و برنامههای کامپیوترى نقشهها را تولید و تهیه کنند و با علاقه و جدیت آثارى را ارائه میکنند که اعتبار نام سحاب را در کارتوگرافى ایران و جهان حفظ نمایند و بیاغراق اغلب این نشریات همسنگ سایر انتشارات جغرافیایى در جهان هستند.
۴۴ سال پیش، خبرنگار روزنامه اطلاعات در اولین نمایشگاه جغرافیاى ایران درباره این نمایشگاه مینویسد: «رنگآمیزینقشهها را دو پسر دوقلوى مهندس [سحاب] که در کلاس هفتم هستند، انجام میدهند و این ذوق و علاقه به نقشه و نقشهکشی و نقاشى در خانواده سحاب تا بدان جا است که در حینى که آقاى سحاب درباره نقشهها به من توضیح میداد، دختر ششساله مهندس مدادم را از من گرفت و در عرض دو دقیقه عکسى از مهندس سحاب با عینک و تمام خصوصیات کشید…»
و حالا غلامرضا سحاب یکى از آن فرزندان پیش روى تو نشسته و درباره خاطراتش حرف میزند. «خاطرهای که از پدربزرگم به ذهنم مانده، مربوط به یک عصر تابستانى است که پدربزرگ دست من و برادرم را گرفت و براى نماز خواندن با خودش به مسجد برد.» مهندس غلامرضا سحاب متولد سال ۱۳۲۷ است «در خیابان عین الدوله به دنیا آمدم و در مدرسه احترام زیادى به من و برادرم میگذاشتند و ما نمیدانستیم به خاطر چیست.»او در فضاى علم و تحقیق پدر رشد مییابد و اولین بار بهطورجدی در سنین کودکى درگیر کارهاى پدر میشود. «کودک که بودیم، از کارهاى پدر لذت میبردیم. دلمان میخواست مثل او نقاشى کنیم. او هم کار رنگآمیزی برخى از نقشههایش را به ما میداد.» او پس از اتمام دوره دیپلم و دبیرستان وارد دانشگاه میشود و تا این زمان تجربیات گرانقدری در حوزه کارتوگرافى به دست میآورد. «اولین بارى که بهطورجدی با مقوله کارتوگرافى آشنا شدم، مربوط به سال ۱۳۳۹ میشود. آن زمان ۱۲ سال بیشتر نداشتم و در تشکیل و برگزارى اولین نمایشگاه بینالمللی جغرافیا در ایران که در دانشگاه تهران برگزار شد، همکار و دستیار پدر بودم.» مهندس سحاب درباره ارتباطش با پدر میگوید «ارتباط من با پدرم ارتباطى عجیب بود. رابطه استاد و شاگردى بود و پدر و فرزندى. درست مثل همان روشى که پدرم با پدرش داشت و من با فرزندانم دارم. ما اغلب کارمان با یکدیگر بود و بیشتر همکار هم بودیم. کار من آن وقتها تصحیح فرم چاپى و رنگ کردن نقشهها بود. کلاً در خانواده ما از شش فرزند پدر، پنج نفرمان بهطور مستقیم درگیر کارتوگرافى و جغرافیا هستیم.» بااینحال، رشته تحصیلى مهندس سحاب در دانشگاه رشته تاریخ است. «تاریخ را براى این انتخاب کردم که همواره پدر براى ترسیم نقشههایش به وضعیت تاریخى شهرها و کشورهایى که نقشه آنها را در دست داشت، توجه میکرد. ضمن اینکه در کارتوگرافى پس از سالها شاگردى در مکتب پدر نیازى به ادامه آن در دانشگاه نمیدیدم. چه مطمئن بودم اگر در دانشگاههای ایران تن به این کار بدهم، بهزودی از ادامه تحصیل پشیمان خواهم شد.» او علاوه بر کسب درجه کارشناسى در رشته تاریخ، دانشآموختهدورههای تخصصى چاپ و لیتوگرافى در چاپخانه افست سحاب، مؤسسه جغرافیایى و کارتوگرافى سحاب، استاد کلانتریانس و مؤسسه جغرافیایى ونشو آلمان (مونیخ) در طى بیش از سه دهه است.
غلامرضا سحاب درباره کار کارتوگرافى در خانوادهاش میگوید «اغلب مؤسسات کارتوگرافى و جغرافیایى معتبر و بزرگ جهان بهصورت تاریخى و نسلاندرنسل متعلق به یک خاندان و خانواده هستند. این ۶۷ سال سابقه در خانواده ما در مقایسه با مؤسسه پرتوس آلمانى که بیش از ۳۰۰ سال سابقه دارد و هشت نسل در آن در همین کار فعالیت میکردند و یا حتی مؤسسهبارتل میودر انگلستان که ۲۳۰ سال در این عرصه مشغول بودهاند، رقم بالایى نیست.»
از نظر او، علت پرسابقه بودن کار «کارتوگرافى» در یک خاندان، به مدتزمانی طولانى برمیگردد که یک خانواده باید صرف کار بر روى پروژههای کارتوگرافى بکند.« چون این کار مثل تهیه یک دایرهالمعارف یا دیکشنرى یا لغتنامه میماند. یعنى یک نسل طول میکشد تا پروژههای مربوط به یک نقشه و کار بر روى نقشههای یک شهر و کشور به اتمام برسد و تازه وظیفه نسل بعدى به روز کردن اطلاعات جمعآوریشده توسط نسل گذشته است.»
تمام آرزوى مهندس غلامرضا سحاب آشتى مردم با نقشه است. میگوید: «در طول تمام این سالها که متجاوز از ۴۰ سال است انواع و اقسام نقشههای ایران و اروپا را کشیدهام و طراحى کردهام و تنها هدفم پیوند دوباره مردم با نقشه و جغرافیاست.» او معتقد است که باید به هر طریق ممکنى کارى کرد که نقشهها از حالت خشک و مرده خود بیرون بیایند و مردم حتى آنها را جاى تابلو بر دیوار خانههایشان آویزان کنند.
«من براى این کار از هر چه که توانستهام کمک گرفتهام. اگر گرافیک خواندم و سالها خودم را مشغول آن کردم، اگر نقاشى و تاریخ را خواندهام، همه و همه به خاطر این بوده است که بتوانم نقشهها را از کنج قفسهها و فروشگاهها به خانههای مردم بکشانم و مردم را هم در لذتى که خودم از نقشههامیبرم سهیم کنم.»
او براى رسیدن به این آرزو، رنگها را تغییر داده است. «سعى کردم و میکنم تا در نقشههایی که تولید میشود از رنگهای تند و زنده و جذاب استفاده کنم.» علاوه بر رنگ ، استفاده از گرافیک براى جذابتر شدن نقشهها را بهطورگستردهای در کارهایش دخیل داده است: «شما این نقشه قبرس را ببینید که چطور از همان گل و بلبل خودمان براى تذهیب اش استفاده کردهام.»
او این کار را در نقشههای دیگرش هم اجرا کرده است. مثلاً در نقشه کرمانشاه با الهام از ارسیهایی که بر خانههای قدیمى و تاریخى چون «بقعه مالک» و غیره در این شهر وجود دارد، ارسیهایی را طراحى کرده که نقشهاش را جاندارتر میکند. حتى از جاجیمها و طرحهایی که در میان آنهاست هم براى «ایرانى»تر شدن و «زیبا»تر شدن نقشه کرمانشاه، استفاده کرده است.
او در این باره میگوید: «در گذشته نقشهها صرفاً استفادههای علمى و تکنیکى داشتند و از چارچوب خشک و بیروحشان به همین خاطر خارج نمیشدند. ولى حالا باید تلاش کنیم تا نقشهها را از آن مردگى و بیروح بودن خلاص کنیم و این کار با استفاده از رنگها و فرمهای نوتر امکانپذیرمیشود. باید کارى کنیم که فاصلهای که میان مردم و نقشههاست پر شود.»
و حالا خوشبختانه زحمات شبانهروزی او و برادرش و پدر و پدربزرگشان در حال بار گرفتن است و امروزه به همت همین خانواده و خاندان نقشههای سحاب در مؤسسات مطرح جهانى وزن و اعتبارى غیرقابلانکار دارد. با این حال مهندس غلامرضا سحاب نظرات خواندنى درباره جغرافیا و مهجوریت آن در کشورمان دارد. «متأسفانه امروزه کتابهای جغرافیاى ما که در مدارس و دبیرستانها تدریس میشود خیلى عقب و پرت هستند و ما طورى این درس خوب و شیرین را بین دانش آموزان جا انداخته ایم که انگار جغرافیا یعنى حفظ کردن اینکه کدام رود در کدام کشور است و کدام پایتخت در کجاست.
درحالیکه در دنیا و بهخصوص در کشورهاى مدرن امروزى جغرافیا براى دانش آموزان یکى از شیرینتریندرسهاست. چه براى آموختن آن، آنها را به کوه و دشت و رود میبرند تا از نزدیک بااهمیت رودها و مرزها و کوهها آشنا شوند… درحالیکه در ایران متأسفانه تاریخ و جغرافیا درسهایی صرفاً حفظ کردنى براى گرفتن نمره هستند و در سطح دانشگاه هم از نظر تدریس و تدوین علم کارتوگرافى خیلى ضعیف و عقبماندهایم، بهطوریکه وقتى دانشجویان و فارغالتحصیلان این رشته پیش من میآیند از کم دانى آنها تعجب میکنم.» یکى دیگر از دغدغههای اصلى غلامرضا سحاب اهمیت ندادن دولت و مسؤولین امر به مسئله نقشه است.
«متأسفانه متولى امر نقشه در ایران بخش خصوصى است و این بخش هم به دلیل اینکه مردم توجه جدى به نقشه ندارند، دچار مشکلات عدیده مالى است.
درحالیکه در سالهای اخیر متولیان نقشه و جغرافیا میراث فرهنگى و ارشاد هستند که اهمیت دادن یا ندادن این سازمان بستگى به نظر فردى دارد که مسئول این نهاد است. اگر او تمایلى به نقشه و جغرافیا داشته باشد به بحث توزیع و تدوین نقشه هم اهمیت میدهد اگر نه کار ما با کرامالکاتبین است.» و این همه در کشورى اتفاق میافتد که یکى از پرجاذبهترین کشورهاى دنیا براى جذب و جلب توریست است و دیدهایم و شنیدهایم (خیلى زیاد) داستان فرنگیانى که در به در دنبال یافتن نقشهای براى ایرانگردی و گردشگرى هستند. مهندس غلامرضا سحاب از میان کارهاى متعددى که از او به جاى مانده است سه کارش را خیلى دوست دارد. اولینش نقشهای است که بهعنوان اولین نقشه برجسته نماى ایران در سال ۱۳۵۷ طراحى و تدوین کرده است و دیگرى نقشه بسیار زیبایى است که از قبرس تهیه کرده و بالاخره نقشهای که از آلمان طراحى کرده است. «یکى از کارهاى خوبم اولین نقشه برجستهای است که از آذربایجان تهیه کردم. در سال ۱۳۶۳. وقتى این نقشه را متخصصان آلمانى دیدند از ریسک من و اینکه چطور جرئت کردم در آن مقیاس نقشهای برجسته آماده کنم تعجب کردند. آنها از من درخواست کردند تا روش خودم را در دانشگاههایشان تدریس کنم و به دلیل مشکلات ناشى از جنگ این امر امکانپذیر نبود و نتوانستم بروم.»
یکى از پررونقترینسالهای کارى مؤسسه سحاب، سالهای جنگ تحمیلى است. «سال ۱۳۶۲ مردم صبح به صبح میآمدند و نقشه ایران و مرزهاى ایران را از ما میخریدند و براى رزمندههامیفرستادند تا آنها بدانند الان در کجا هستند و کجا میجنگند.»
بعد از دیدن کارهاى بینظیر سحاب بزرگ در مؤسسه کارتوگرافى سحاب قصد رفتن دارى که مهندس غلامرضا سحاب از تو میخواهد تا بزرگترین کتابخانه جغرافیایى ایران را ببینى و از آن همه سکوت و رخوت و تنهایى، آنهمه کتاب نفیس و گرانقیمت که تنها خاک میخورند و استفاده دیگرى ندارند دلت به درد میآید. «من از کسى شکایتى ندارم. فقط از آقایان میپرسم این کتابخانه چرا باید بیکار اینجا افتاده باشد و جوانان و دانشجویان ما دربهدر دنبال جزوه و منبع و کتاب باشند؟ شاید هنر مردهپرست بودن ماست که تا کسى میمیرد یادش میافتیم و قول و وعدهووعیدمیدهیم و بعد همهچیز را به فراموشى میسپاریم. این یکى لابد در اثر سرد بودن خاک است نه فراموشى ما!»
– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشننامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی میپرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.
– ویرایش نخست توسط انسانشناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
– آمادهسازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com