ابراهیم مرادی در صحنه ای از فیلم سینمای ایران ، از مشروطیت تا سپنتا با گذشته خودش در حال گفتگو است
در پژوهش های روزگار جوانی ، مؤسسه” کودک پاد” ، مدرسه و محل زندگی مرحوم مرادی را یافتم ودر سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا ، تنها سند از فعالیت مرادی و نحوۀ استنباط وی از کارکرد این مدرسه، ثبت شده است. چند سال پس از فوت آن مرحوم به خانه خواهرشان دعوت شدم. آقای احمد مرادی فیلمبردار” بوالهوس” (دومین فیلم مرادی) هم در آن جلسه بودند و صحبت به نهضت جنگل و میرزا کوچک خان و آمدن شورا دختر گائوک به خانه آنها در انزلی انجامید. همین ماجرا که در کتاب سینمای رؤیا پرداز ایران (تهامی نژاد – ۱۳۶۵ ص ۱۷۸) آمده بعد ها شاخ وبرگ گرفت. بی آن که به اصل خبر و مأخذ و منبع آن که خانواده مرحوم مرادی بودند( ونه خود او ) اشاره شود و موجب استنباط ها و بزرگنمایی های غلط شد. متأسفانه روحیه جستجو گر و متلاطم مرادی، که همزمان با مرحوم اوهانیان ، سینمای ایران را در بندر انزلی بنیان گذاری کرد ، در بسیاری موارد درک نشده با او نامهربان برخورد شده است.
نوشتههای مرتبط
در آن شب ، پی جوی فیلمی شدم که می دانستم مرادی آن را با دست رنگ کرده است. این فیلم ” لاله دریایی ” محصول ۱۳۳۹ است. آنها از ساخته شدن اش خبر داشتند. خود مرادی در برابر دوربین من از کمر شکن گفت ولی از لاله دریایی نگفت. از خواهر مرحوم مرادی پرسیدم:
– این فیلم کجاست؟
گفتند : همین جا در زیر زمین .
با هم به زیر زمین رفتیم . در آنجا تعدادی قوطی روی هم چیده شده بود. یادش بخیر آقای احمد مرادی، فیلم ها را باز می کرد و مقابل چشم می گرفت. تا آنجا که فهمیدم ، فیلم صحنه به صحنه رنگ شده بود. صحنه قایقرانی در مرداب انزلی سبز است و در صحنه ای که قایق در مرداب هنگام غروب پیش می رود رنگ تمامأ قرمز و نارنجی است.
رساله من رنگ در سینمای ایران بود و از این نظر ، پی جوی آن فیلم بودم . فیلم های عروس فراری ، طلسم شکسته ویا تجربیات فیلم مستند رنگی ( فیلمبرداری شده با نگتیو رنگی ) در گروه سیراکبوز ، متعلق به چند سال پیش از لاله دریایی هستند. اما امیدوار بودم اجرای این تجربه در ایران که تا آنجا که می دانم پیش از آن در سینمای ایران ، سابقه ای نداشت نیز نگهداری و معرفی شود. آنها در آن شب ، راضی بودند که فیلم از زیر زمین به در آید. ولی بعد نظرشان برگشت.دلیل اش را بمن نگفتند. یکی دوبار دیگر هم به خانه خواهر مرحوم مرادی سرزدم ، تا شاید صحنه هایی از فیلم در جلسه پایانی بنمایش در آید. ولی متأسفانه نشد.
وقتی از زاهدان برگشتم به دم منزلشان رفتم ، نبودند. اگر اشتباه نکنم کوچه ای در اوایل خیابان جامی بود که الان احمد محمد بیک است. متوجه شدم که آن خانم مرحوم شده اند. الان فیلم لاله دریایی کجاست؟ داستان تمهید صنفی جلوه دادن توقیف و یا سانسور این کار مرادی در دوره دکتر محمد علی سمیعی در وزارت کشور ، روایت چه کسی است؟ آیا برای منتسب ساختن آن به اهالی سینما ( و برای موجه جلوه دادن چهره سانسور)، سند قانع کننده ای وجود دارد؟ آیا ارزش ذاتی اثر ، که جدا از قدیمی ترین سند های تصویری از انزلی ، حکایت یک تجربه است – حتی فرض کنید تجربه ای دیر هنگام وضعیف – می بایست نادیده گرفته می شد؟
با وجودی که می دانم لاله دریایی ، حد اقل تا سه سال پیش در فیلمخانه ملی ایران نبود ، آیا فیلم به نقره تبدیل شده یا همچنان ، جایی در بندر انزلی یا تهران ، نگهداری می شود؟ چه کسی از این فیلم خبری دارد؟
رنگی سازی و با دست رنگ کردن دو فرایند مختلف است که از همان آغاز سینما رواج یافت . آخرین صحنه های فیلم ناپلئون اثر آبل گانس (۱۹۲۷) که پس از پیروزی بر ایتالیا ، پرده سه قسمت و با سه رنگ به نشانه پرچم فرانسه بنمایش در می آید ، از معروفترین کوشش های رنگی سازی در تاریخ سینمای دنیا در دوران صامت است . در ایران نیز نخستین بار در دهه ۱۳۲۰ به صورت رنگی فیلمبرداری شد و در دهه سی فیلم رنگی و لابرتوار رنگی و تولید مستند های رنگی رواج گرفته بود . اما هیچگاه تجربه ابراهیم مرادی ( خوب یا بد ش شناخته شده نیست ) تکرار نشد. در دهه چهل ، فیلم های نیمه رنگی هم به بازار آمد که دو فیلم کاملا متفاوت را در تاریخ سینمای ایران می شناسیم . اولین اش گنج قارون ( سیامک یاسمی۱۳۴۴) و دومی سیاوش در تخت جمشید ( فریدون رهنما – ۱۳۴۶) است که هردو دارای صحنه های رنگی در فیلم سیاه و سفید هستند . در اولی رنگ نشانه افزایش هیجان وشور و در دومی نشانه ای معنایی است . امیدوارم فیلم لاله دریایی الان جایی باشد و پوزیتیواش به نقره تبدیل نشده باشد .