معماری پست مدرن؛[نا] معماری بحران و [نا]سازه وضع موجود[i]
نوشته ی آرش بصیرت[ii]
نوشتههای مرتبط
حضور پست مدرنیسم در فضای تئوریک بسیار مدیون اکادمیسین هایی است که این مفهوم را برجسته کرده و ان را وارد صورت بندی های کلامی نمودند، بر این ره می توانیم به سال ۱۹۷۹ و کتاب ژان فرانسوا لیوتار “وضعیت پست مدرن” اشاره کرد یا نظریه پرداز ادبی؛ فردریک جیمسن را مد نظر اورد که در سال ۱۹۸۴ مقاله ایی منتشر کرد با عنوان “پست مدرنیسم یا منطق فرهنگی سرمایه داری متاخر”، دیوید هاروی نیز در سال ۱۹۸۹ با تحریر و چاپ کتاب “وضعیت پست مدرنیته: جستاری بر سرچشمه های تغییر فرهنگی” ممد حیات این گرایش شد، بسیاری حتی کتاب “پایان تاریخ” فرانسیس فوکویاما (۱۹۹۲) را نیز امتدادی می دانند بر پی افکنی پست مدرنیسم، اما نقطه اشتراک غالب تاریخ نگاری های این جریان به کتابی باز می گردد که پیش از تمام کتب پیش امده به چاپ رسید و به دنیای معماری تعلق داشت؛ “زبان معماری پست مدرن” (۱۹۷۷) نوشته چارلز جنکس، گلن واردر، کتاب “خود اموز پست مدرنیسم” را با معماری و تاکید بر موکدات چارلز جنکس اغاز می کند، مارک ژیمنز نیز در کتاب “زیبایی شناسی چیست؟” انجا که به سرفصل نقد مدرنیته: پست مدرن می رسد بلافاصله بحث را با معماری گره می زند؛ تفکر پست مدرن اشکارا وام دار معماری است.
اما چارلز جنکس، به عنوان اولین شارح معماری پست مدرن، در این جریان چه یافته است، او که روی کردی مثبت و کمتر انتقادی به معماری پست مدرن دارد، این جریان را با سه بارزه مهم صورت بندی می کند: ۱- رمزگذاری متکثر ۲- التقاط گرایی رادیکال و ۳- احیاگری مطلق؛ مراد او از رمزگذاری متکثر تاکید بر چند ارزشی بودن پست مدرنیسم در قیاس با تک ارزشی بودن مدرنیسم و پذیرش تفسیرها و برداشت های بسیار متفاوت توسط ابنیه تحت شمول پست مدرنیسم است؛ ساختمان های پست مدرنیستی به جای تحمیل یک معنا یا فرمول یا روش واحد ازادی سبکی بیشتری دارند و این امکان را برای فرد فراهم می اورند که از یافتن تداعی و ایجاد ارتباط لذت ببرد. جنکس با طرح التقاط گرایی رادیکال سعی می کند پست مدرنیسم را از اتهام تکرار مقلدانه سنت تبرئه کرده و ان را ره یافتی بخواند که فعالانه وارد گفت و گوی گذشته و حال می شود و با رمزهای متفاوت و متضاد بر روش های مختلفی تاکید می کند که فرهنگ های سلیقه ای متنوع به وسیله انها از ساختمان استنباط های متفاوتی برخواهند گرفت، جنکز با این گزاره سعی دارد از جهان شمولیِ مطلقِ معنایِ مدرنیستی کناره گیرد و وارد گشودگی معنای متن شود. احیاگری مطلق عمیقا بر حذف مدرنیسم تاکید دارد، نوْ ساختمان هایی که کهنه می نمایند با حالتی نوستالژیک بر تکرار گذشته ای خیالی تاکید دارند و بازتابی اند از گرایش عمومی فرهنگ ما به غرق شدن در تصورات مربوط به گذشته و فراموشی همزمان تاریخ واقعی.
جدا از چارلز جنکس، اگر به سیاه متفکرانی که نقبی به پست مدرنیسم زده اند نگاهی بیاندازیم با نام هایی همچون ژاک دریدا، میشل فوکو، پل ویریلیو، یورگن هابرماس و ادوارد سعید نیز مواجه می شویم و البته خواهیم یافت تمامی ان ها با معماری چه در سطح عینی و چه انتزاعی اش مواجه شده اند، در این میان فردریک جیمسون به سبب ارائه تبیینی دسته بندی شده و بعضا متضاد با چارلز جنکس جای گاه متمایزی دارد، وی که در قیاس با چارلز جنکس روی کردی بدبینانه به پست مدرنیسم دارد و تا اندازه ای نیز بر ان وجهی محقر می اراید، این ره یـــافت را با بارزه های ۱- اقتباس و ۲- هجو، تحریر می کند، به گمان او اقتباس با حالت نوستالژیک خود از سبک های گذشته لذت زیادی می برد، اما چیزی از تاریخ نمی فهمد و علاقه ای به اینده هم ندارد، اقتباس سبک های گذشته را پهلوی هم می چیند، زیرا نمی تواند کاری بهتر از این انجام دهد و از انجایی که برخلاف مدرنیسم تمایل ارمان گرایانه ای ندارد، با انچه تا به حال ساخته شده است خود را سرگرم می کند و گزینه ی دیگری ارائه نمی دهد و تبدیل به نشانه جامعه سرمایه داری متاخر می گردد که هر احتمال تغییری را کنار گذاشته. جدا از انکه گزاره پیش امده پیش نشانی است از ظهور پایان تاریخ در قالب جامعه سرمایه داری متاخر، هجو به عنوان دیگر نشانه وضعیت پست مدرن، از نظر جیمسون سنت ـ در اینجا سنت مدرنیستی ـ را مسخره می کند و ان را زیر سئوال می برد، این تعارض تقریر شده در نگاه جیمسون به پست مدرنیسم با روی کرد دیوید هاروی به این جریان تا اندازه ای هم خوانی دارد، هاروی به عنوان جغرافی دانی که افکارش عمیقا با پردازش سه مفهوم پایه ای بی نهایت تاثیر گذار بر فهم معماری ـ زمان، مکان و فضاـ گره خورده است، نیز پست مدرنیسم را محصولات تعارضات درونی سرمایه داری می خواند، برای هاروی گذر از مدرنیسم به پست مدرنیسم همزمان است با گذر از نظام مبتنی بر تولید انبوهِ فردیستی به نظام انباشتِ انعطاف پذیرِ پست فردیستی، حین سال های ۱۹۶۵ تا ۷۳، ره یافتی که عملا شهر را از ابتدای دهه هشتاد به انباشتی از فرم های منفرد مطلوب سرمایه گذاران تبدیل می کند، شهر مصرف انبوه معماری، شهری تکه تکه که در ان از قالب اصلی مدرنیستی خبری نیست.
البته شهر مطلوب پست مدرنیست ها پیش از تلاش های هاروی ـ البته در قامتی زیبایی شناسانه و عینی ترـ تحریر شده بود: “اموختن از لاس وگاس”، کتابی که رابرت ونتوری در سال ۱۹۷۲ به همراه دنیس اسکات براون و دیگران به چاپ رساند. رابرت ونتوری و دنیس اسکات براون نیز همچون جنکس از سبک های ناب و قراردادی و بدون نشاط و جذبه عبور می کنند و رو در نقاب دفاع از ابنیه ای می کشند که از نیازهای مشتری و شرایط محلی تبعیت کنند و به تنوع روش هایی که در ان افراد به وسیله ان ها از محیط معنا اخذ می کنند احترام بگذارد، انها که به حواشی انچه مدرنیسم تدقیق کرده عشق می ورزند خیابان های لاس وگاس را بزرگترین مظهر معماری واقعا دمکراتیک و ازاد می دانند، چرا که لاس وگاس از نقشه اصلی تبعیت نمی کند و محصول انتزاع ذهنی قهرمانی مدرنیست نمی باشد و در ان می توان از اشفتگی و پیچیدگی و به هم ریختگی زندگی بخش لذت برد، ونتوری جلوه های معماری زشت و معمولی شهری را تحسین می کند و در ان ها سمبولیسمی از امور معمولی می یابد و این شاید مهمترین کارْویژه پست مدرنیسم باشد، اثبات این نکته که پیشرفت و زیبایی و ناب بودن به هیچ وجه مفاهیمی خنثی نیستند، بلکه سرپوش هایی برای پایگاه های اجتماعی و تاریخی و سیاسی قدرت اند که معماران طرح های خود را با توجه به انها تهیه می کنند.
پست مدرنیسم در معماری بر روند تلاش هایی که پیشتر خلاصه ای از ان ها رفت، پارادایم بازگشت است، بازگشت از تفسیر خطی تاریخ، بازگشت از کارکردگرایی ناب مدرنیستی و میدان دادن به تزیینات ظاهری نما، بازگشت از فرم های خشک و تاسیس دوباره فرم های انعطاف پذیر و از همه مهمتر از پیشرفت زاده علم و تکنلژی، از این ره معماری پست مدرن جدا از دامن زدن به ریزْگرایش های فراخی همچون؛ زمینه گرایی، التقاط گرایی، تاریخ گرایی، بافت گرایی، مکان گرایی، کثرت گرایی و . . . در کلانْ منظر تلاشی است برای کم کردن شکاف میان فرهنگ روشنفکرانه طراحی و عوام و بازگشت به دمکراسی عمومی، چه در فرم، چه در بافت، چه در روی کرد و چه استراتژی های طراحی.
البته این قرارِ عوامانه، با بازگشت از اصالت مدرنیستی، نوعی میان مایگی را نیز تداعی می کند و در عین حال به سبب بازگشتش از پیشرفت مدرنیستی به گذشته ی پیشا مدرن، از نوعی پس و پیش شدگی نیز رنج می برد؛ پست مدرنیسم خواست امروز را بر شانه های گذشته مُقَوِم ساخته، گویی بخواهی سُـرنای تاریخ را از سر گشادش بزنی و البته این وضعیت زمانی پیچیده تر و بعضا غیر قابل اتکا تر می شود که به خاطر اوریم، معمار پست مدرن ناگزیر و ناگریز از مواهب عصر کنونی باید بازگشت مکررش به گذشته را در زمان حال به عینیت رساند، شاید از همین روست که بسیاری واژه پست مدرن را به مدرن تـَـر برمی گردانند و احتمالا بر همین قرارِ نا استوار است که چارلز جنکس ـ که در ۱۹۷۷ مرگ معماری مدرن را اعلام کرد ـ بیش از سه دهه بعد، در کتاب “روایت پست مدرنیسم ـ پنج دهه طنزارایی، شمایل باوری و نگاه انتقادی در معماری” (۲۰۱۱) پست مدرنیسم را وام دار اکنونیتِ مدرنیته می داند و تلاش دارد پنج دهه تمسک پیدا و پنهان به پست مدرنیسم را پی گیرد، تا ثابت کند همچنان، هنوز، همه پست مدرن اند و این نگره که زمانی روایتِ گذشته در حال بود، اکنون روایتِ پنهان اکنون است، حتی اگر از بارزه ی ضدْگون و نْاگون اش به شدت کاسته شده باشد و بر تکثرگرایی، همـْـگونی و گونـِـگونی اش افزوده.
[i] – این مقاله پیش از این با عنوان معماری پست مدرن، معماری بحران در شماره ۱۰ ماهنامه معماری همشهری به چاپ رسیده است
[ii] – سردبیر سایت تخصصی معماری ـ شهرسازی اتووود، مدرس دانشگاه و مدیر گروه معماری انسان شناسی و فرهنگ