انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ارتش، سازمانی یگانه

ارتش کوبا

کوبا، سرزمین زیتون سبز

رنو لامبر / برگردان عبدالوهاب فخریاسری

رائول کاسترو، رئیس جمهور کوبا، در ماه آوریل کناره‌گیری خواهد کرد. احتمالا، برای نخستین بار، کسی رهبری کشور را در دست خواهد گرفت که پس از سقوط دیکتاتور فولخنسیو باتیستا، در سال ١٩۵٩، متولد شده است. این تحول بزرگ، پرسش‌های بسیاری را پیش می‌کشد. با این حال، یک چیز مسلم است: در آینده، نیز ارتش نقشی تعیین کننده در این کشور خواهد داشت.

دونالد ترامپ، چند ماه پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری، تصمیم گرفت «پیمان کاملا نابرابر با کوبا» را، که در ١۶ ژوئن سال ٢٠١۶ به امضای سلف‌اش باراک اوباما رسید، لغو کند. به داوری رئیس جمهور دموکرات، راهبرد خفه کردن کوبا-تهاجم نظامی، تحریم، قطع روابط دیپلماتیک- از سوی ایالات متحده بی‌نتیجه بود. از نظر او، بهتر این بود که روابط بین واشنگتن و هاوانا به حالت عادی بازگردد تا «گشایش» این کشور واقع در حوزه دریای کارائیب سرعت گیرد(١). در مقابل، جمهوری‌خواهان در پاسخ می‌گفتند: جریان گردشگران آمریکایی، که سهل‌گیری رئیس جمهور اوباما به آن دامن می‌زد، با تحکیم موقعیت نیروهای مسلح، شرایط را برای «سرکوب بیشتر» فراهم می‌کرد. کوبا، از زمانی که به دامن «دیکتاتوری کمونیستی» افتاد، همواره زیر یوغ گروه کوچکی از نظامیان بود! مگر هشت ژنرال از هفده عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست کوبا، در راس قدرت نبودند؟

واکنش واشنگتن در پی دخالت‌هایش در کشورهای آمریکا لاتین همیشه بر یک منوال نبود. رضایتمندی، زمانی که رئیس جمهور مانونل زلایا در هندوراس را سرنگون کردند (٢٠٠٩). شور و اشتیاق، زمانی که کاخ موندا را شیلی بمباران کردند (١٩٧٣). خشم، اگر کسی را کلاه بره قرمز رنگ بر سر در ونزوئلا یا سیگاری بر لب در کوبا ببینند. این یکی، احتمالا، بیشتر به کاخ سفید یادآوری می‌کند که همیشه شمشیر از پس آرای مردم برنمی‌آید و توپ‌هایی که قرار است مخالفین را آماج قرار دهند، ممکن است جهت دیگری را نشانه روند. اما خود کوبا چطور؟

در این جا، ارتش شبیه مردی است مرموز اما سرسخت، عملگرا، اما مصمم: آقای رائول کاسترو، رئیس جمهور از سال ٢٠٠٨ ( در آغاز بصورت جایگزین فیدل کاسترو و پس از انتخابات ٢٠٠٨ بصورت رسمی) در عین حال … ژنرال ارتش است. وزیر دفاع از سال ١٩۵٩ تا زمان ورودش به راس دولت، او ارتش را بر اساس تصور خویش و تجربه‌ اش در سیرا ماسترا سازماندهی کرد.

بعد از پیاده شدن «انقلابیون ریشو» در جزیره، در سال ١٩۵۶، فیدل کاسترو از برادرش خواست لشکر شورشیان مسلح در نواحی دوردست در شرق کشور را رهبری کند. در آن زمان، این محل تحت فرماندهی برادر کوچک‌اش، به افتخار یک رهبر انقلابی دانشجویان، «جبهه دوم شرقی فرانک پائیس» نام داشت. به گفته، فرناندو راوسبرگ، روزنامه‌نگار، «زمانی که فیدل، در منطقه خودش، فقط حرف می‌زد-از جاه‌طلبی‌هایش، از اندیشه‌های بزرگ‌اش- رائول سخت مشغول کار بود. مانند او بعنوان مثال سرویس خدمات دوخت و تعمیرات کفش را بوجود آورد تا سربازان‌اش چیزی که شایسته نام کفش باشد، به پا کنند.» رائول کاسترو، در همان حال که برای سربازگیری و تامین نیازهای سربازان به سمت سرزمین‌های شرقی کشور می‌رفت، فرمان اصلاحات ارضی را صادر و -با پول حاصل از وضع و جمع‌آوری مالیات- مدارس و درمانگاه‌های جدید تاسیس کرد.

« لوبیا مهم تر از توپ »

در ماه سپتامبر سال ١٩۵٨، رائول جوان (که آن زمان ٢٧ ساله بود) کنگره دهقانان را برگزار و از آن‌ها دعوت کرد از رنج‌ها و گرفتاری‌های‌شان بگویند. به گفته هال کلپاک، پژوهشگر، «در اواخر آن سال، رائول، نه تنها برای سربازان‌اش بلکه برای عموم مردم، شالوده‌ شکلی از حکومت – با وزاری گوناگون جنگ، دادگستری، ارتباطات، آموزش و نیز دفاتری برای حل مسئله ارضی یا کار- را بنا نهاد(٢).»

نهاد نظامی کوبای امروز رسما از تاریخ ٢ دسامبر سال ١٩۶١ و از دل نیروی چریکی آغاز به کار کرد و نام خود را نیز از آن گرفت: نیروهای مسلح انقلاب. منظور نه دفاع از کشور، بلکه رهایی مردم از ستم دیکتاتور بود – مشغله‌ای سیاسی که هیچگاه، حتی زمانی که پروژه اولیه با گذشت از ملی‌گرایی به برپا ساختن سوسیالیسم نوع «کوبایی» تغییر یافت، کنار گذاشته نشد. این است که نیروهای مسلح انقلاب هنوز هم همان روحیه حاصل از سرنگون کردن دیکتاتور فولخنسیو باتیستا را حفظ کرده است. آن‌ها، اغلب، نخستین کفش‌ها، نخستین کتاب‌ها، و نخستین پیروزی‌شان را وام‌دار همان چریک‌های سابق‌ می‌دانند. انترناسیونالیسم نیروهای مسلح انقلاب بخشی از شهرت و محبوبیت آن‌ها در میان مردمی است که سیاسی‌تر از هر ملت دیگری و خود در سودای مقاومت در برابر تهاجم واشنگتن هستند: آن‌ها خود را هم‌عهد با چریک‌های آمریکای لاتین، الجزایر، اتیوپی و به ویژه آنگولا، جایی که ده‌ها هزار سرباز کوبایی بر علیه رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی جنگیدند، می‌دانند. مهم‌تر آن که، مطابق قانون، لااقل نیمی از جوانانی که وارد دانشکده نظامی می‌شوند باید فرزندان کارگران یا دهقانان باشند که فقیرتر از بقیه (و از این رو بیشتر از میان سیاهان) هستند(٣).

اما تصویر نیروهای مسلح انقلاب در اذهان مردم حاصل دوره‌ جدیدتری از تاریخ کوبا نیز هست: اصطلاحا دوره «خاص» که پس از سقوط بلوک شوروی آغاز شد. بین سال‌های ١٩٩١ و ١٩٩۴، تولید ناخالص داخلی در حدود ٣۵% افت کرد. این شوک، اپوزیسیون ضدکاسترویی را از خود بی‌خود ساخت. آندرس اوپنهایمر، یکی از سرمقاله نویسانان مشهور ساکن میامی، کتابی با عنوان آخرین ساعات کاسترو(۴) منتشر ساخت: و سخت به آن باور داشت.

راوسبرگ تعریف می‌کند: «فیدل شبانه با رائول تماس گرفت و گفت: ʼدیگر پولی برایم نمانده. بهتر است ارتش را منحل کنیمʽ». به گزارش کلپاک، «در کمتر از یک سال، رائول شمار نیروهای مسلح را به نصف رساند. با این حال، بودجه ارتش مانند برف زیر آفتاب آب می‌شد (از ١١۴٩ به ٧٣۶ میلیون پزوی کوبایی، آن هم پولی که ارزش‌اش هم سقوط کرده بود)». در شرایط و اوضاعی که به نظر می‌رسید دولت کوبا در بحران اقتصادی خشک‌اش زده -و در حالی که فیدول کاسترو، در برابر شکم‌های خالی که به حرف‌هایش گوش می‌کردند، همچنان دم از وقار، غرور و شرافت می‌زد- نیروهای مسلح انقلاب ظرفیت بالای خود در سازگاری با شرایط جدید را به نمایش گذاشتند. در گزارشی که در سال ١٩٩۵ در نیویورک تایمز منتشر گردید، از آن‌ها به عنوان «تنها چیزی که هنوز در جزیره کارش را می‌کرد» یاد شد(۵).

ارتش فاقد پول، سوخت و قطعات یدکی – که سابقا از سوی مسکو تامین می‌شد- بود. با این حال، رائول کاسترو اعلام کرد، «ماموریت ما، دفاع از کشور، آن ‌هم در معنایی گسترده، است. در حال حاضر، معنای آن تامین مواد غذایی برای مردم ماست. (…) برای ما، لوبیا مهم‌تر از توپ است(۶).» سربازان تفنگ‌های‌شان را با بیل و ابزار شخم زدن… جایگزین می‌کردند.

از سال ١٩٨٠، نیروهای مسلح انقلاب، با ایجاد شرکت گاویوتا که مسافرت‌های تفریحی به جمهوری‌های شوروی را به راه انداخت، شروع به کار در بخش گردشگری کرد. فروشگاه‌های زنجیره‌ای برای بازدید کنندگان خارجی باز کرد، که درآن‌ها دلارهای در گردش در داخل کشور را جمع‌آوری می‌کرد. برخی از نظامیان لباس های نظامی شان را در کمد گذاشتند و، با پوشیدن پیراهن گوایابرا، آن را به سطح لباس رسمی در کوبا رساندند. برخی، برای گذراندن دوره‌های مدیریت، به خارج از کشور رفتند؛ گروهی نیز به سراغ هتل‌داری رفتند. خلبان‌های هواپیماهای جنگی، در خطوط هواپیمایی کشوری مشغول به کار شدند، و فرماندهان ناوهای جنگی سکان کشتی‌های تفریحی و مسافرتی را به دست گرفتند.

طبق برآوردها، نیروهای مسلح انقلاب، در میانه دهه ١٩٩٠، بین یک سوم تا نیمی از مواد غذایی مصرفی مردم کشور را تامین می‌کردند. بودجه‌های اختصاص یافته برای آموزش و سلامت همچنان بالا باقی ماندند، حال آن که بودجه دفاعی سیر نزولی یافت و ارتش به ناچار به فکر استقلال مالی افتاد. راوسبرگ، که آن زمان در جزیره می‌زیست، به خاطر می‌آورد که، «در تمام این مدت، درهای مدارس باله باز بود»(٧). در اوضاع و احوالی که ایالات متحده همچنان بر تحریم‌ها علیه کشور می‌افزود، نیروهای مسلح انقلاب نیز همچنان، به شیوه خویش، به فکر محافظت از کشور بود. چهار سال پس از انتشار کتاب اوپنهایمر، رائول کاسترو رژه ارتشی را رهبری می‌کرد که موشک‌های پیچیده زمین به هوا را، که با موتوسیکلت‌ها یدک کشیده می‌شدند، به نمایش می‌گذاشت…

به این ترتیب، نیروهای مسلح انقلاب، آزمایشگاه اصلاحاتی چون پرداخت‌ دستمزد مبتنی بر باروری کار بود که آقای کاسترو سعی کرده بود، پس از به قدرت رسیدن، اجرا کند(٨). گاه، این بریدن‌ها از گذشته منطقی به نظر می‌رسد: فیدل کاسترو ترجیح می‌داد که، اگر قرار است تنها ثروتمندان از زیرساخت‌های هتل‌داری بهره‌مند شوند، از خیر آن بگذرد. برادرش، که زیاده‌روی در «برابر طلبی» را نمی‌پسندد، برعکس تصمیم به گشودن هتل‌ها گرفت و گذاشت این بازار کار کند. در آن زمان، معلوم شد برخی کوبایی مقادیر درخور توجهی پول را زیر تشک پنهان می‌کنند. با خرج کردن آن پول در هتل‌ها(ی نیروهای مسلح انقلاب …)، شب را در مکان‌هایی می‌گذارنند که همواره در آن‌ها احساس راحتی کرده و تازه هر روز هم پول کمتری بابت آن‌ها می‌پردازند.

اما آیا اندیشه و عمل به سوسیالیسم کنار گذاشته شده؟ هر چند رائول در حرف‌هایش صحبت از ادامه «بینش» برادر بزرگتر می‌کند، ولی دیگر قائل به آن تصور اتوپیایی نیست که، بنا بر آن، اندیشه‌ها به تنهایی می‌توانستند توده‌ها را به حرکت درآورند. ناظران بیشتر و بیشتری صحبت از موقعیت پیچیده رائول می‌کنند که خود عضو جوانان کمونیست بود، حال آن که برادرش چنین نبود، ولی اکنون «گورکن» پروژه‌ای شده که سالیان طولانی فیدل پیش برده بود. رئیس جمهور کنونی، احتمالا، بیشتر متمایل به این اندیشه است که تحلیل واقعی وضع موجود به نفع مبارزه سیاسی هم هست. اما، زمینه‌های اقتصادی و ژئوپلیتیک به دشواری به نفع ظهور سوسیالیسم «در یک جزیره تنها»(٩) است. همه شواهد نشان می‌دهند که سرمایه‌داری و نسخه‌هایش در پادگان‌ها کمتر از دفاتر حزب کمونیست کوبا اسباب نگرانی‌اند.

هرچند هیچ آمار رسمی وجود ندارد، ولی طبق برآوردها هم اکنون نیروی کار نیروهای مسلح انقلاب در حدود ٨٠ هزار زن و مرد، در مقایسه با بیش از ٢٠٠هزار تن در سال‌های دهه ١٩٨٠، است. شرکت‌هایی که زیر نظر آن‌هاست -از آن میان Gaviota، Cimex یا حتی TRD- در هولدینگ Grupo de administración empresarial, GAE SA به ریاست لوئیس آلبرتو رودریگز لوپز کالخاس، داماد قبلی رائول کاسترو جمع شده‌اند. اولی کنترل ۴٠% اتاق‌های هتل‌ها را در دست دارد. بنا به برآورد ویلیام لئوگراند، از یکی از دانشگاه‌های ایالات متحده، که کمتر کسی می‌تواند او را دوست‌دار کاسترو بداند، در مقاله‌ای مفصل و با رد اعداد و ارقام خیال‌پردازانه مطبوعات میامی، درآمد گاویوتا، درسال ٢٠١۶، ٧/١ میلیارد دلار بود(١٠). در همان سال، ٣/١ میلیارد دلار سود نیز نصیب سیمکس – فروشگاه‌های زنجیره‌ای، اجاره خودرو…- شد. TRD، متخصص در تجارت مستقیم در سطح گسترده (از صابون گرفته تا لوازم الکتریکی خانگی و محصولات ویژه گردشگران)، در سال ٢٠١۶، ۴۴٠ ملیون دلار گردش سرمایه داشت. این، در مجموع، می‌شود در حدود ۴/٣ دلار برای GAE SA، معادل ٢٠% ورود ارز خارجی به کشور و ۴% تولید ناخالص داخلی سال ٢٠١۵. با این ویژگی که از نظر آقای ترامپ هم دور نمانده: درآمد شرکت‌های تحت نظارت نیروهای مسلح انقلابی با درآمده‌های حاصل از بخش گردشگری رقابت می‌کند.

در چنین شرایطی، اصلا اشتباه نکرده‌ایم اگر فکر کنیم عادی‌سازی روابط با هاوانا زندگی را برای نظامیان آسان‌تر خواهد کرد. و پیشنهاد «تشدید فشار» نیز از همین جا می‌آید… هر طوفانی در دریای کارائیب، این پرسش را به ذهن ناظران بین‌المللی می‌آورد که: چرا کوبا بهتر از سایر کشورها عمل می‌کند ؟ پاسخ، از نظر ساکنان جزیره، مبتنی بر دو نکته است: به خاطر همبستگی، که موجب می‌شود کسانی که وضع‌شان بهتر است درها را به روی بیشترین آسیب‌دیده‌ها باز کنند؛ اما، در عین حال، به دلیل سازمان‌دهی تدارکاتی نیروهای مسلح انقلابی که وظیفه محافظت از مردم غیرنظامی را بر عهده دارد.

آیا آن‌ها چشم‌های‌شان را به روی پدیده فساد، که مثل خوره به جان بخشی از نهادهای جزیره افتاده، بسته‌اند ؟ خیر – حتی اگر، از نظر مردم، شهرت نیروهای مسلح انقلاب بسی بهتر از پلیس است. GAE SA، شاید، از نظر برخی از کارکنان فرصتی باشد که آن‌ها را به طمع هزار و یک جور خدعه برای ثروت‌اندوزی آسان و بی درد سر بیاندازد: کشورهای دیگر (مانند ویتنام) نیز با چنین تحولاتی بیگانه نیستند. اما، فعلا، کم پیش نمی‌آید که ببینیم سرهنگی کنار خیابان ایستاده، به امید آن که اتومبیل رهگذری او را با خود به مقصد رساند. اما، در هر جای دیگرجهان، او را سوار بر اتومبیل کولردار می‌دیدید.

١- مقاله « بازشدن یخ های گرمسیری بین واشنگتن و هاوانا»، لوموند دیپلماتیک نوامبر ٢٠١۴

٢-
Hal Klepak, Raúl Castro and Cuba : A Military Story, Palgrave Macmillan, New York, 2012.

٣- خدمت نظام دو ساله برای مردان اجباری و برای زنان داوطلبانه است
۴-
Andrés Oppenheimer, Castro’s Final Hour, Touchstone, New York, 1992.

۵-
Larry Rother, « In Cuba, army takes on party jobs, and may be only thing that works », The New York Times, 8 juin 1995.

۶-
Cité par Larry Rother, art. cit.

٧-
Fernando Ravsberg, « ¿Quién paga la salud y la educación en Cuba ? », Cartas desde Cuba, 30 mars 2017.

٨- مقاله « کوبا بازار بدون سرمایه داری را می خواهد» ، لوموند دیپلماتیک اکتبر ٢٠١٧
http://ir.mondediplo.com/article2858.html

٩-
Lire « Les enfants ont vieilli », dans « Cuba. Ouragan sur le siècle », Manière de voir, n° ۱۵۵, octobre-novembre 2017.

١٠-
William LeoGrande, « ¿Cuánto de la economía cubana controlan las empresas militares ? », Resumen Latinoamericano, Buenos Aires, 30 juin 2017.