تصویر: خانه امیر نظام گروسی، تبریز
زندگی روزمره از مفاهیم متأخر علوم اجتماعی است و در رابطه ای نزدیک با مفهوم سبک زندگی قرار می گیرد. در این بخش به توضیح و تبیین سبک زندگی، رابطه ی آن با هویت اجتماعی و فضای مسکونی و زندگی روزمره ی شهری پرداخته می شود.
نوشتههای مرتبط
واژه ی style در زبان انگلیسی معانی مختلفی دارد که عمدتاً برای اشاره به دو جنبه ی زیبایی شناختی و تمایز در حوزه ی هنری و ادبی استفاده می شود. اما ترکیب Lifestyle (سبک زندگی) مفهومی جدا از بعد ادبی و هنری است و بیشتر به حوزه ی زندگی اجتماعی انسان ها نزدیک است. در لغت نامه های معتبر انگلیسی دو نوع برداشت از این ترکیب دیده می شود؛
وبستر سبک زندگی را ” روش نوعی زندگی فرد، گروه یا فرهنگ” و لغت نامه ی اکسفورد ” روش خاصی از زندگی یک شخص یا گروه ” تعریف کرده است.
بنا به لغت نامه ی رندم هاوس سبک زندگی ” شیوه ی زندگی یا سبک زیستنی است که منعکس کننده ی گرایش ها و ارزش های یک فرد یا گروه است. عادات، نگرش ها، سلیقه ها، معیارهای اخلاقی، سطح اقتصادی و … که با هم طرز زندگی کردن فرد یا گروه را می سازد. ”
در حالیکه تعاریف نخست توضیح واژه به واژه ی سبک زندگی است، تعریف دوم بیان معنای اصطلاحی است که امروزه در علوم اجتماعی و انسانی رواج یافته است. (مهدوی کنی: ۲۰۴)
از میان جامعه شناسان کلاسیک، زیمل و وبر پیشگام مطالعات سبک زندگی هستند. زیمل تأثیر ظهور کلان شهرها بر الگوهای مصرف تحلیل کرده است. وبر مفهوم سبک زندگی را با مطرح ساختن گروه های منزلت بررسی می کند. به نظر وبر سبک زندگی بیش از آنکه با تولید مرتبط باشد به الگوهای مصرف تکیه دارد. به نظر وبر مصرف فرآیندی است که کردارهای متفاوت فرهنگی و اجتماعی را که بیان کننده ی تفاوت های میان گروه های اجتماعی است در برمی گیرد.(فاضلی:۲۸ ) به نظر زیمل “سبک زندگی کل به هم پیوسته ی صورت هایی است که افراد یک جامعه مطابق انگیزه های درونی و سلایق خودشان و به واسطه ی تلاشی که برای ایجاد توازنی میان شخصیت ذهنی و زیست محیطی عینی و انسانی شان به انجام می رسانند، برای زندگی خود برمی گزینند.” (مهدوی کنی: ۲۰۵) جز زیمل و وبر می توان از آدلر، وبلن، ونزل، گیدنز، بوردیو و لیزر نام برد که هریک به اقتضای حوزه ی خاص مطالعاتی خود تعاریفی برای سبک زندگی ارائه کرده اند. در هر حال می توان عناصر اصلی این تعاریف را در چند نکته خلاصه کرد؛
در تمامی تعاریف به جنبه ی دوگانه ی وحدت و تمایز توجه شده است. به این معنی که سبک زندگی مجموعه ی عناصری است که در درون با یکدیگر وحدت دارند و یک کل منسجم می سازند و از کل های دیگر قابل تمییز هستند.
می توان طیفی در نظر گرفت که یک سوی آن برداشت ذهنی از سبک زندگی و سوی دیگر برداشت عینی فرض شود. در این صورت تعریف زیمل عینیت گراترین و رویکرد روانشناختی آلفرد آدلر ذهنی ترین برداشت است. وبلن، بوردیو و دیگران در میانه ی طیف قرار می گیرند.
سبک زندگی مفهومی اجتماعی است. اگرچه می توان در رویکرد روانشناختی به تعداد انسان ها سبک های زندگی در نظر گرفت.
سبک زندگی عموماً نوعی بیان و نمایش است. زیمل آن را نماد فردیت برتر، وبلن نماد سازو کار روحی و عادات فکری، وبر نماد منزلت اجتماعی، متفکران متأخر چون بوردیو و گیدنز نماد هویت فردی و اجتماعی می دانند.
مبنای گزینش سبک زندگی خلاقانه و بر اساس ترجیحات یا به تعبیر بوردیو بر اساس ذوق و سلیقه است. (همان:۲۰۸-۲۱۰)
در دو دهه ی پایانی قرن بیستم مفاهیم سبک زندگی، مصرف و زندگی روزمره به طور خاص وارد ادبیات علوم اجتماعی شد. فرآیندهای فردی شدن که آزادی عمل بیشتری به کنشگران می دهد، رشد طبقه ی متوسط جدید شهری، افزایش مباحثات آکادمیک پست مدرن و سهم عمده ی آثار بوردیو به ویژه کتاب تمایز او، مهمترین علل آن شمرده می شود. از سوی دیگر از هم گسیختگی مدرنیته و و کاسته شدن اهمیت تلقی های مدرنیستی از هویت که بر اساس طبقه، شغل، جنسیت و … انجام می گرفت، رواج فزاینده ی رسانه ها که نقش مهمی در ایجاد و القای شکل های نوین هویت اجتماعی بر اساس الگوهای فراغت و مصرف داشتند باعث شد که زندگی روزمره از مفاهیم بسیار مهم در تبیین اجتماعی به شمار آید. (نوری: ۷۳) از مفهوم سبک زندگی دوبرداشت به عمل آمده است؛ نخست برداشتی که در آن سبک زندگی معرف طبقه ی اجتماعی و موقعیت اقتصادی افراد است. این برداشت از دهه ی ۱۹۲۰ متداول شد. دوم برداشتی که سبک زندگی را نه راهی برای تعیین طبقه ی اجتماعی بلکه یک شکل اجتماعی جدید می داند که صرفاً “در متن تغییرات فرهنگی مدرنیته و رشد مصرف گرایی” معنا پیدا می کند. در برداشت اخیر سبک زندگی راهی است برای ” تعریف، ارزش ها، نگرش ها و رفتارهای افراد” که در تحلیل اجتماعی اهمیت فوق العاده دارند. (اباذری، چاووشیان :۶)
در مطالعات دهه های اخیر، سبک زندگی جایگزین مناسبی برای سنجش نحوه ی شکل گیری هویت اجتماعی به جای طبقه ی اجتماعی تشخیص داده شد. طبقه ی اجتماعی که ریشه در آرای مارکس دارد از ایده ی شکل گیری هویت اجتماعی بر پایه ی جایگاه فرد در نظام سلسله مراتبی تولید دفاع می کند. این رویکرد تمامی جنبه های زندگی اجتماعی بشر را با سنجه ی تولید اقتصادی می سنجد و بر این اساس طبقات اجتماعی از یکدیگر مشخص می شود که به نظر مارکس و انگلس قاطع ترین مبنای شکل گیری هویت اجتماعی فرد در جهان سرمایه داری است. در حالیکه مفهوم سبک اجتماعی که بیش از همه در نظریات بوردیو و گیدنز به آن پرداخته شده است، نه بر فعالیت های تولیدی که بر مصرف تأکید دارد. مصرف که مشخصه ی اصلی سبک زندگی است در زندگی روزمره ی انسان ها عامل تمایز خود از دیگری می شود. چنانچه بخواهیم تعریفی جامع از هویت اجتماعی ارائه کنیم، باید گفت هویت اجتماعی تعریفی است که فرد به واسطه ی انتساب به گروههای اجتماعی خاص از خود در برابر دیگران دارد. هویت اجتماعی از طریق مقایسه های اجتماعی شکل می گیرد. مقایسه هایی که میان درون گروه و برون گروه انجام می شود و مرزها را مشخص می کند. ” بنابراین اگر برای فرد جایگاه و ویژگی هایی تعریف شود که تنها در مقایسه با دیگران و در ارتباط با دیگران معنا یابد هویت اجتماعی او تعریف شده است.” تمام آنچه “ما” و “آنها” را از یکدیگر متمایز می سازد اعم از زبان، دین، قومیت، شغل، عضویت های گروهی و … هویت اجتماعی را می سازد. مصرف یکی از فعالیت های روزمره ی زندگی است که سهم به سزایی در تمایز ما و آنها بر عهده دارد. (اباذری،چاووشیان:۵) در بحث از نظریات بوردیو به جایگاه سکونت به عنوان مصرف فضای مسکونی در زندگی روزمره و نقش آن در شکل گیری هویت اجتماعی پرداخته خواهد شد.
سبک زندگی به رفتار کنشگران در زندگی روزمره جهت می دهد. اگرچه به دلیل سیال بودن و فراگیر بودن این مفهوم تعریف آن دشوار است، اما می توان گفت منظور از زندگی روزمره فعالیت ها و کنش های به نظر پیش پا افتاده ای است که هر روزه در زندگی تکرار می شود. به واقع زندگی روزمره در عین آشکار و بدیهی بودن، ناپیدا و مبهم است. ضمن اینکه با پیچیده تر شدن زندگی در شهرها، زندگی روزمره نیز پیچیده تر و درک سازوکارهای آن دشوارتر می شود. برای سهولت درک، می توان از ویژگی های زندگی روزمره یاری گرفت؛
زندگی روزمره تمایل به یکنواختی و تکرار دارد.
واقعیت اجتماعی در بستر روزمره ساخته می شود.
دارای خاصیت آنی غیرتأملی(Non-reflective) است.
در مطالعات زندگی روزمره بر کاربرد زبان، نشانه ها و تصایر تأکید می شود.
بنیاد تفکر در زندگی روزمره عقل سلیم است نه منطق قیاسی و استقرایی فلسفی. (احمدی، ۹۹)
زندگی روزمره و رفتارها ی انسان در زمینه ی اجتماعی خاصی معنادار هستند. فعالیت هایی نظیر نوع و میزان ارتباطت اجتماعی، نوع استفاده از فضا و زمان، نوع رابطه با خویشاوندان و نظایر آن در زمینه های اجتماعی و فرهنگی متفاوت با یکدیگر تفاوت دارد. ( پوردیهیمی: ۱۵) از دیدگاه نظریه ی سیستم ها، حوزه ی زندگی روزمره، عرصه ی تحت سلطه درآمدن و استثمار هویت های فردی شناخته می شود. کنشگران نقش های اجتماعی و هنجارهای رفتاری را منفعلانه درونی می کنند. (نوری:۷۳) همچنین زندگی روزمره می تواند به عرصه ای برای به چالش کشیدن قدرت بدل شود آنچه از آن تعبیر به مقاومت می شود. به نظر جان فیسک زندگی روزمره قلمرویی است که در آن منافع متعارض جوامع سرمایه داری – و در مورد جامعه ی ایرانی منافع متعارض گروه های فرادست ازجمله سرمایه داران- دائماً به مبارزه کشیده می شود. دو سرتو مفاهیمی به کار می برد که نشان دهنده ی جنگ و گریز در زندگی روزمره است. ” مقاومت در زندگی روزمره از نظر دوسرتو کرداری ظریف و مزورانه است. این نوع مقاومت آشکار نیست و نیازمند تفسیری از کردارهای فرهنگی آدمیان است تا خود را عیان سازد.” وی برای توضیح ساز و کار مقاومت در زندگی روزمره، از دو اصطلاح ” تاکتیک” و “استراتژی” استفاده می کند. استراتژی برخاسته از نوعی مناسبات قدرت است. آنچه دوسرتو از تاکتیک در نظر دارد “بازی در زمینی است که به واسطه ی قواعد قدرتی بیگانه تحمیل شده است. البته این فرصت هم وجود دارد که یک تاکتیک موقعیت خودش را بنا کند.” پیچیدگی های سیال و لغزنده ی استراتژی و تاکتیک بیانگر نحوه ی رها شدن کردارهای زندگی روزمره از سلطه ی نظم اجتماعی بدون ترک آن است. به این معنا بسیاری از فعالیت ها و کردارهای روزمره مانند خرید کردن، قدم زدن، صحبت کردن و غیره می توانند تاکتیک به شمار آیند. تاکتیک ها با نظم اجتماعی کنار می آیند و با آن وارد تضاد و تخاصم نمی شوند. (اباذری و کاظمی:۱۰۱)
نخستین نظریات درباره ی زندگی روزمره در مکتب پدیدارشناسی به وجود آمد. مهم ترین نظریه پردازان این حوزه، شوتس و گارفینکل هستند که با روش شناسی مردم نگار و توجه ویژه به قلمروی نظام آگاهی و معنا درصدد تفسیر واقعیت های اجتماعی نهفته در متن زندگی روزمره برآمدند. به نظر آنها نمی توان زندگی روزمره را از معناهایی که کنشگران به آن نسبت می دهند، جدا در نظر گرفت. افراد زندگی روزمره را خلاقانه دستکاری می کنند و با آفریدن فضاهایی برای واژگون ساختن همنوایی و سازش، زندگی روزمره را قال تحمل می سازند. ( نوری: ۷۳) نظریات انتقادی که اساس آنها بر اندیشه ی مارکس استوار است نیز به زندگی روزمره پرداخته اند. مکتب انتقادی به طبقات اجتماعی و نظام سلطه توجه می کند. ایده ی اصلی پیروان این مکتب نظیر آدورنو و هابرماس آن است که سلطه از طریق زندگی روزمره بازتولید می شود و لازم است زندگی روزمره از بندگی عقل ابزاری و تکنولوژی رهایی یابد.
از دهه های پایانی قرن بیستم زندگی روزمره محور اصلی مباحث پست مدرن شد. نظریات پست مدرن فراروایت های زندگی روزمره را رد می کنند. افرادی چون والتر بنیامین با مطالعه ی مظاهر پیش پا افتاده ی زندگی روزمره مانند مکان های خرید، ورزش، تصاویر تبلیغاتی و … سعی در درک جهان اجتماعی دارد. (احمدی: ۱۰۶)
یک از نظریه های بسیار مهم در این حوزه مربوط به پیر بوردیو است. روش بوردیو به نوعی حاصل پرورش سه دسته نظریه ی فوق است. محور توجه بوردیو زندگی روزمره است اما برخلاف اتنومتدلوژیست ها، به شرایط مادی و اجتماعی برساخت تجربه های فردی در حیات روزمره می پردازد و وارد حوزه ی آگاهی و معنای ذهنی نمی شود. بوردیو جهان اجتماعی را عرصه ی عمل می داند. فضای اجتماعی محل کشمکش دائمی کنشگرانی با درجه های نابرابر قدرت است. بوردیو از مفهوم میدان استفاده می کند تا عرصه ی روابط رقابت آمیز میان کنشگران را تبیین کند. قدرت نابرابر در نتیجه ی سهم نابرابر از سرمایه ی موجود در میدان حاصل می شود. بوردیو نظریه سرمایه ی مارکس را بسط می دهد. به نظر او در هر میدانی میان بازیگران اجتماعی چهار نوع سرمایه رد و بدل می شود؛
سرمایه ی اقتصادی: ثروت و دارایی مالی
سرمایه ی فرهنگی: قدرت شناخت و قابلیت استفاده از کالاهای فرهنگی توسط افراد
سرمایه ی اجتماعی: شبکه ی روابط فردی و گروهی
سرمایه ی نمادین: مجموعه ی ابزارهای نمادین، پرستیژ، حیثیت، احترام و قابلیت های فردی در رفتارها(کلام و کالبد) (فکوهی، ۱۳۸۶:۳۰۰)
در نظر بوردیو مصرف ابزاری مشروع برای تولید سرمایه ی فرهنگی است. بوردیو در صدد است نشان دهد چگونه گروه های اجتماعی با قدرت نابرابر درگیر مبارزه ای بی پایان برای تثبیت هویت، ارزش و موقعیت اجتماعی خود هستند. (فاضلی :۴۴) در دیدگاه بوردیو سبک های زندگی بر پایه ی فرهنگ مصرفی از یکدیگر تمایز می یابند. به این ترتیب که گروه های فرادست از سبک زندگی بالا با مشخصه هایی چون درک و مصرف هنری بالا، و گروه های فرودست صاحب سبک زندگی پایین و عامیانه هستند. در نظریات بوردیو سبک زندگی یک بحث محوری است. “او سبک زندگی را فعالیت های نظام مندی می داند که از ذوق و سلیقه ی فرد ناشی می شوند و بیشتر جنبه ی عینی و خارجی دارند و در عین حال به صورت نمادین به فرد هویت می بخشند و میان اقشار مختلف اجتماعی تمایز ایجاد می کنند. معنا یا به عبارتی ارزش های این فعالیت ها از موقعیت های آن در نظام تضادها و ارتباط ها اخذ می شود. ” (مهدوی کنی :۲۰۷) بوردیو بررسی سبک زندگی را اولاً با مطالعه ی دارایی های فرد (کالاهای فرهنگی) مانند خانه، اتوموبیل، لباس، تابلو، عطر و … ثانیاً با فعالیت هایی که خود را متمایز نشان می دهند مانند ورزش ها، تفریحات، بازی ها، نحوه ی استفاده از زبان و … انجام می دهد. در حالت کلی به نظر بوردیو سبک زندگی با “سلیقه” مشخص می شود. سلیقه ” ترجیحات به نمایش درآمده” یا “ظرفیت تولید فعالیت ها و محصولات قابل طبقه بندی و ظرفیت فرق گذاری و درک اهمیت این فعالیت ها و محصولات” است. (همان:۲۱۷) آنچه سلیقه را هدایت می کند با اصطلاح عادتواره یا منش شناخته می شود که طی فرآیند جامعه پذیری و موقعیت فرد در میدان کسب می شود. کنشگران میدان بر اساس سلیقه در زندگی روزمره ی خود دست به انتخاب هایی می زنند تا سهم خود را از سرمایه ی موجود بیشتر کنند یا توازن میان سرمایه ها ایجاد کنند. در نهایت اعمال سلیقه در زندگی روزمره سبب تمایز یافتن از گروه های دیگر می شود. انسان ها به واسطه ی اعمال سلیقه، به هویت خود شکل می دهند و دیگران را می شناسند.
سکونت در شهر می تواند یک میدان با کنشگرانی صاحب مقادیر نابرابر سرمایه های چهارگانه فرض شود. در این صورت مسکن یک سرمایه است. شکی نیست که مسکن یک سرمایه ی اقتصادی است. به ویژه در ایران مسکن یک کالای سرمایه ای محسوب می شود. صاحب خانگی در وهله ی اول مبین قدرت اقتصادی و حفظ سرمایه است. مسکن می تواند کالایی فرهنگی تلقی شود و به این ترتیب موقعیت آن در شهر، همسایگی، نوع مسکن و نحوه ی استفاده از آن در بحث از سرمایه ی فرهنگی حائز اهمیت است. سکونت در یک همسایگی و برقراری ارتباط با دیگر ساکنان سبب گسترش شبکه ی روابط فردی و گروهی می شود.به نظر بوردیو برد سرمایه ی اجتماعی با دو عامل مشخص می شود؛ اولاً اندازه ی شبکه ی ارتباطی، ثانیاً میزان سرمایه (اقتصادی، فرهنگی، نمادین) هر یک از افراد شبکه ارتباطی. (توسلی :۸) مسکن همچنین می تواند یک سرمایه ی نمادین تلقی شود. وجهه ی نمادین محل سکونت که خود برآیندی از سرمایه های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ساکنان آن، موقعیت همسایگی در شهر در کنار عوامل زیبایی شناختی چون نمای ساختمان ها و آرایش فضای سبز و … است، سرمایه ی نمادین سکونت محسوب می شود. هویت اجتماعی ساکنان به واسطه ی محل سکونت آنان، نوع رابطه ای که با فضای مسکونی و سایر ساکنان آن در جریان زندگی روزمره برقرار می کنند، برساخته می شود.
منابع
اباذری، یوسف و چاووشیان، حسن (۱۳۸۱)، از طبقه ی اجتماعی تا سبک زندگی، رویکردهای نوین در تحلیل جامعه شناختی هویت اجتماعی، نامه ی علوم اجتماعی ، شماره ۲۰، پاییز و زمستان
اباذری، یوسف و کاظمی، عباس (۱۳۸۳)، زندگی روزمره و مراکز خرید در شهر تهران، نامه انسان شناسی، شماره ۶، پاییز و زمستان
احمدی، اسدالله، درآمدی بر جامعه شناسی زندگی روزمره، تهران، معرفت
پوردیهیمی، شهرام (۱۳۹۰)، فرهنگ و مسکن، مسکن و محیط روستایی، شماره ۱۳۴، تابستان
توسلی، غلامعباس و مرضیه موسوی، (۱۳۸۴) مفهوم سرمایه در نظریات کلاسیک و جدید با تأکید بر سرمایه ی اجتماعی، نامه ی علوم اجتماعی، شماره ۲۶، زمستان
فاضلی، محمد(۱۳۸۲)، مصرف و سبک زندگی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات
فکوهی، ناصر، (۱۳۸۶)، تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی، تهران ، نشر نی
مهدوی کنی، محمد سعید(۱۳۸۶)، مفهوم سبک زندگی و گستره ی آن در علوم اجتماعی، فصلنامه ی تحقیقات فرهنگی ، سال اول، شماره ۱، پاییز
نوری، صبا (۱۳۸۸)، معرفی کتاب فرهنگ و زندگی روزمره، کتاب ماه علوم اجتماعی، شماره ۱۶، تیر
رویا آسیایی
roya_asiaei@yahoo.com