جاناتان گلدبرگ برگردان آریا نوری
چگونه محاسبات سیاسی کوتاه مدت و دروغ گویی دولت بنیامین نتانیاهو در خصوص مرگ سه نوجوان اسرائیلی منجر به شکل گیری این چمگ شده است. در میان سخنانی که از آغاز جنگ در نوار غزه تا کنون شنیده شده است ، تنها تعداد محدودی از آن ها واقع دارای مفهوم هستند. مثل اظهارات سخنگوی ارتش اسرائیل زمانی که در برنامه ای رادیویی در شبکه ی ارتش این کشور در تاریخ هشتم ژوییه گفت : « ما از طرف زمامداران عرصه ی سیاسی کشور مامور شده ایم تا کار حماس را یکسره کنیم.»این گونه اظهار نظر برای یک ژنرال ارتش اسرائیل دور از تصور است. ما معمولا از آن ها سخنانی اینچنین می شنویم : « ما از تمام تدابیر موجود استفاده خواهیم کرد» و یا « دولت اسرائیل مسئول دفاع از جان شهروندانش است.» هیچگاه تا به الان هیچکدام از مسئولان ارتشی نگفته بوده اند : « این خواست سران سیاسی کشور است و ما هم آن را انجام می دهیم.» برداشت دیگری که می توان از این عبارت به عمل آورد این است که در واقع ارتش اسرائیل به هیچ عنوان تمایلی به شعله ور شدن آتش جنگ نداشته و تنها تحت فشار نیروهای سیاسی و دولتی مجبور به انجام این عمل شده است.» در پس این سخنان اضطرابی پنهان شده که از تاریخ ۱۲ ژوئن – یعنی زمان دزدیده شدن سه نوجوان اسرائیلی – پدیده آمده است.
نوشتههای مرتبط
این اتفاق زنجیره ای از حوادث را به دنبال داشت ، حوادثی که سبب شد به مرور زمان کنترل اوضاع از دست دولت اسرائیل خارج شود و سرانجام نبردی به راه بیافتد که به راستی هیچکس خواهان آن نبود : نه ارتش اسرائیل ، نه دولت این کشور و نه حماس. نیروهای ارتش اسرائیل پس از دزدیده شدن این نوجوان عملیات نجاتی ۱۸ روزه برای نجات آن ها ترتیب دادن ، عملیاتی که در طی آن هزاران خانه مورد بازرسی قرار گرفت و صدها نفر بازداشت شدند.
سرانجام روز یکم ژوییه ، زمانی که جسد سه نوجوان پیدا شد ، پرده از حقیقت برداشته شد : دولت اسرائیل به خوبی می دانسته که هر سه نفر این افراد از همان ابتدا کشته شده اند و زمانی که ادعا می کرده هنوز امیدی به پیدا کردن آن ها وجود دارد در واقع هدفش وارد کردن ضربه به حماس بوده است. دولت اسرائیل برای جلب رضایت افکار عمومی به کرات عنوان کرد : « فرض ما این است که این سه نوجوان هنوز زنده هستند.» این ادعا دروغی بیش نبود و تنها دروغ هم نبود. از همان ابتدا کاملا مشخص بوده که این عملیات زیر نظر حماس انجام نشده بلکه مسئولین آن یکی از اقوام وابسته به حماس به نام ابرون بوده اند و این حرکت را کاملا خودسرانه صورت داده اند.
با تمام این شرایط باز هم از همان ابتدا نتانیاهو اصرار داشت که حماس را مسئول اصلی جلوه دهد . همین مساله وی را در شرایط بدی قرار داد ، مردم اسرائیل اعتقاد داشتند که پس از وارد کردن ضربه به حماس در کرانه ی باختری رود اردن ، باید این نیروها را در نوار غزه هم ریشه کن کرد. بخش اعظم فشارها اما ، از طرف نیروهای راست گرای تندرو اعمال می شد.
تعادلی که در هم شکست
بنیامین نتانیاهو به هیچ عنوان قصد به راه انداختن این جنگ را نداشته است.در ماه نوامبر سال ۲۰۱۲ آخرین عملیات نظامی این کشور در غزه منجر به صلحی ضمنی شد ، صلحی که به دنبال آن حماس حتی یک موشک هم به سمت خاک اسرائیل شلیک نکرد. اما نیروهای جهادی هر از گاهی اقدام به پرتاب موشک می کردند. در سال ۲۰۰۷ به طور متوسط ۲۴۰ موشک در ماه به سمت اسرائیل شلیک می شده در صورتی ک این آمار در سال ۲۰۱۳ تنها به ۵ عدد رسیده بوده است ، بخش اعظم آن را هم نیروهای جهادی ای شلیک می کردند که از دشمنان اصلی حماس به حساب می آیند. هیچکس در این میان میل نداشت تا صلح ضمنی شکل گرفته را از بین ببرد به خصوص نتانیاهو ، وی به خوبی می داند که از بین رفتن حماس سبب قدرت گرفتن نیروهای جهادی در نوار غزه خواهد شد. یعنی همان هایی که امروزه بر بخشی از عراق حکومت می کنند. کشته شدن سه نوجوان اسرائیلی و سرکوبی که به دنبال آن شکل گرفت تعادل نسبی شکل گرفته را بر هم زد. میل به انتقام به دنبال غم و اندوه در اسرائیل شکل گرفت. اما جالب تر از همه این است که اسرائیل هیچگاه به اندازه ی ۷ سال گذشته در آرامش نسبی به سر نبرده بود.
دروغ محاسبه شده ی دولت نتانیاهو آنچنان تنشی به بار آورد که بلافاصله پس از اعلام خبر کشته شدن سه جوان موجی از حس انتقام جویی اسرائیل را درنوردید. در همین میان بود که جلسات دولتی اسرائیل در بیت المقدس به نوعی منازعه مبدل گشت. نتانیاهو سعی کرد تا در برابر خواسته های وزیران تندروی دولتش بایستد و آن ها را دعوت به آرامش کند و تنها به عملیاتی سریع و صرفا هوایی اکتفا کند. این مساله تا حدی برای وی گران تمام شد و او را مجبور به انتخاب بین خط مشی عملگرانه ای که به آن شهرت دارد و خط فکریش کرد. در همین میان نیروهای حماس که مانع از راکت پراکنی نیروهای جهادی می شدند نتوانستند کار خود را ادامه دهند و تعداد راکت هایی که به سمت اسرائیل پرتاب می شد چند برابر شد. نوزدهم ژوئن ، ۵ نفر از اعضای یک گروه کماندویی فلسطینی در حال حفر تونل در انفجاری تصادفی کشته شدند. در نتیجه ی این عمل نیروهای حماس قانع شدند که اسرائیل در حال اجرای عملیاتی نظامیست و نیروهای ارتش اسرائیل هم تصور کردند که نیروهای حماس قصد خرابکاری دارند. در صورتی که اینچنین نبود.
۲۹ ژوئن ، حمله ی هوایی اسرائیل به یکی از مراکز پرتاب موشک سبب کشته شدن یک نفر از نیروهای حماس شد. حماس هم بلافاصله با پرتاب تعدادی موشک به این حمله پاسخ گفت ، موشک پراکنی ای که از سال ۲۰۱۲ بی سابقه بوده است. دیگر اثری از آتش بس به چشم نمی خورد.اسرائیل خود را مجبور به از سر گیری عملیات نظامی اش می دید و به طبع حماس هم خود را مجبور به تلافی. ارتش اسرائیل ۴۰ هزار نفر از نیروهای ذخیره ی خود را به مرز غزه فراخواند تا در تاریخ ۸ ژوییه عملیاتیی نظامی را آغاز کند. همان عملیاتی که سخنگوی ارتش این کشور در مورد آن گفته بود : « سران سیاسی کشور به ما فرمان داده اند تا آرامش را حکم فرما کنیم.»
آنچه که در این میان تعجب برانگیز به نظر می رسد ، اسم رمز عملیات نظامی جدید اسرائیل است. در زبان انگلیسی و فرانسه معنای این اسم رمز ” سد محافظتی ” است. اما اگر به معنای همین اسم در زمان عبری نگاه کنیم معنای دیگری می بینیم : صخره ی استوار .
آیا ارتش اسرئیل در حال کشاندن این کشور به لبه ی صخره است؟
پرونده ی «آپارتاید اسرائیل» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/24048
پرونده ی«تحولات خاور میانه» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/10253