انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مناسک به عنوان پیش‌گیری: تشییع جنازه، سوگواری و عمل به خاطرآوردن/انسان‌شناسی و روان‌کاوی(۳)

وود کراک برگردان فاطمه سیارپور

نه تنها آیین‌ها به طور مستقیم به شفای بیماری منجر می‌شوند، بلکه بیش‌تر آیین‌ها ممکن است سودمندی عاطفی یا تأثیر روان‌کاوانه بر مشارکت‌کنندگان داشته باشند. مناسک بحران‌های زندگی و گذار که با بحران‌های مهم یا انتقال‌ها سروکار دارند ضرورتن معانی شخصی داشته و می‌توانند کشمکش عاطفی را تحریک کنند(هرد،۱۹۸۱، ۱۹۸۲). ویکتور ترنر (۱۹۶۷) که به طور گسترده‌ای بر چنین مناسکی کار کرده و فرمول‌بندی‌های او بر نمادهای مناسکی برای تفکر درباره‌ی معانی شخصی مرتبط با این مناسک به خوبی موضوعات اجتماعی انتقال مؤثرند. یک مفهوم مفید توجه او به «نماد دوقطبی» است: نمادهای مناسکی یک «قطب ایدئولوژیکی» دارند که ارزش‌های مهم اجتماعی تصریح‌شده در مناسک را بازنمایی می‌کند و یک «قطب اشتهاآور» دارند که جنبه‌ی نمادینی است که (اغلب در شیوه‌ای فعال) امیال و عواطفی که ممکن است ارزش‌های اجتماعی بازنمایی‌شده به وسیله‌ی نمادها را تقویت کند یا به آن‌ها برتری دهد، اما در هر مورد اغلب ناخودآگاه است. این مفهوم ارزش بزرگی در توانمندسازی ما برای فهم اهمیت عاطفی یک آیین دارد و این شیوه به مشارکت‌جویان در مناسک مذهبی کمک می‌کند تا موضوعات عاطفی را به وسیله‌ی انتقال تحریک کنند(سی اف.ادوینگ، ۱۹۹۲). ممکن است تفکر درباره‌ی ارتباط میان ارزش فرهنگی آشکار اظهارشده در یک اسطوره و تخیلاتی که ممکن است ناآگاهانه در آن وارد شده باشد( ن.ک. بتلهایم، ۱۹۷۵)؛ یا واقعن در هر محصول فرهنگی به وسیله‌ی یک فرد ایجاد یا به وسیله‌ی افراد منتقل شود، گسترش یابد.

شیوه‌ی حمایتی مناسک از فرایندهای عاطفی به ویژه در مناسک سوگواری ممکن است قابل درک باشد. چندین انسان‌شناس شیوه‌هایی در مناسک و نگرش‌های فرهنگی به تحمل (یا به تأخیرانداختن) مرگ عملکرد سوگواری تبیین کرده‌اند(باتسون، ۱۹۶۸؛ لواک، ۱۹۷۹، رید،۱۹۷۹). بث کونکلین بحث کرده که چگونه آیین‌های خاک‌سپاری سرخ‌پوستان واری برزیل عمل می‌کند. وی به طور مقتضی تصورات غالبی از تبیین‌های «فرویدی» در نزد برخی فولکوریست‌های خودخوانده‌ی «وابسته به روان‌کاوی» در مسلک‌های قدیمی مانند: «پرخاش‌گری» را رد می‌کند. (کونکلین،۲۰۰۱ صص ۹۳-۱۰۸). پس از توسعه‌ی قوم‌روان‌کاوی واری و ایده‌های آنان درباره‌ی غم و اندوه، روح و خطرات ناشی از ماندن در خاطرات، او تفسیر خویش از آیین سوگواری را ارائه می‌دهد که چگونه شخص سوگوار را در کنارآمدن با ازدست‌دادن کمک می‌کند(صص ۲۲۸-۲۳۹)- تفسیری که برخلاف اعتراضات وی بسیار روان‌کاوانه است.

مفهومی که برای فهم روان‌کاوانه از مناسک بسیار مفید است، مفهوم «سازوکار حمایتی فرهنگی» از ملفورد اسپیرو(۱۹۶۱ و ۱۹۶۵) است. به خصوص اشکال اجتماعی رسوم ورود به یک نهاد اجتماعی ممکن است شیوه‌‌هایی برای افراد در کشمکش‌های عاطفی باشد:

چنان‌چه آمد، اشکال اجتماعی، به خصوص برای خدمت به مکانیسم‌های شخصی دفاعی در مدیریت درونی موضوعات عاطفی سازگار شدند. ابتدا اسپیرو این مفهوم را در مباحث فرویدی طرح کرد (۱۹۱۴) که نهادهای سیاسی مانند تابوی تماس با روسای مقدس، ممکن است شیوه‌ی همزمانی در بیان و دفاع دربرابر تردید در احساس همه‌ی پیروان در مورد روسای‌شان یا اجتناب از مادرهمسر ممکن است شیوه‌ای برای مدیریت میل جنسی زنای با محارم در خانواده باشد(اسپیرو، ۱۹۶۱). او به طور کامل در یک مقاله تحلیلی مفهوم کارکردهای روان‌شناختی رهبانیت برمه را توسعه داده‌است(اسپیرو، ۱۹۶۵).

جرج پولاک (۱۹۷۲) بر مفهوم ملفورد اسپیرو از «حمایت نهادینه‌ی فرهنگی» (۱۹۶۵) ترسیم کرد که برای نشان‌دادن این مسئله که چگونه ارتدوکس، نسخه‌های سوگواری یهودی را به دوره‌هایی با مراحل طبیعی مرگ، بحران، غم و اندوه و شرایط ازدست‌دادن، تطبیق داده است. اجرای رهنمودها به حفظ نیازهای تغییرکننده‌ای منجر می‌شود که از عمل سوگواری در همه‌ی این دوره‌ها آشکار است. تضادهای عاطفی‌ای که موضوعات سوگواری می‌شوند، مانند احساس گناه فراتر از دوگانگی برای شخص از دست‌داده‌شده (یکی از مسائل مکرر آن است که سوگواری مختل و به غم و اندوه آسیب‌شناسانه منجر می‌شود)، به نمادهای غالب در نیایش‌گران و فرامین آیینی مرتبط است. بنابراین وی پیشنهاد کرد رسوم سوگواری به شخص ماتم‌زده کمک می‌کند تا با نیازهای عمل سوگواری سروکار داشته باشد و با موضوعات عاطفی سختی مواجه شود که ممکن است در غیر این صورت به مسائل عاطفی مشکل‌تری منجر شود.

برای فروید ( ۱۹۱۷/ ۱۹۵۷، صص ۲۵۴-۲۴۴)، جان کلام سوگواری «به خاطر آوردن» است: کار گذر از خاطرات زندگی با شخص از دست‌داده‌شده و پذیرش این مسئله که زندگی از این به بعد بدون وی است. در میان سوراهای سرخ‌پوستان غربی، پیرس ویتبسکی انسان‌شناس روان‌کاو، حتی عمیق‌تر نیز به توالی وضعیت‌های متوفی از این طریق -یا از طریق خاطرات وی- می‌رود [و می‌بیند او] اندک‌اندک از دنیای زندگی جدا می‌شود. عرصه‌های مختلف این فرایندها «خاطرات» را به انواع متفاوت و پی‌در‌پی در نزد مجسم‌کننده برای بقای مناسبات‌شان بدل می‌کند- اولین تجسمی که طبیعتاً نیاز دارد ،شیوه‌ای است که شخص مرده است، سپس به انواع عمومی‌تری روی می‌آورد. دیدگاه‌های ویتبسکی در توالی صحنه‌های مرگ تنها «روان‌شناسی مرگ» نیست، بلکه به عنوان «تفسیر تمامیت مرگ» است، فراخوانی ادامه دارد اما به تدریج مشارکت در مرگ‌های جدید رخ‌داده در اجتماع ضعیف می‌شود(ویتبسکی، ۱۹۹۳، ۱۷)؛ و او خطی موازی میان این و عمل سوگواری توصیف‌شده توسط فروید ترسیم کرد.

«سازوکار حمایتی فرهنگی» اسپیرو یا چنان‌چه بعد وی آن را [در مفهوم] «تشکیل مصالحه‌ی فرهنگی نهادینه‌شده» عمومیت داد واسطه‌ی میان سطح فرهنگی و روانی افراد است. این مورد ممکن است برای مثال در توصیف شیوه‌ای به کار رود که سرخ‌پوستان پارینتینتین برزیل در ممنوعیت‌های غذاهاشان استفاده می‌کنند- اجتناب از برخی غذاها در همسران در طول حاملگی زن یا زمانی که کودک فردی مریض می‌شود. رویاهایی که پارینتینتین‌ها گزارش داده‌اند نشان می‌دهد که اجتناب از غذاهای آنان احساس متضادی را برای نوزاد آینده یا کودک بیمار به وجود می‌آورد، احساسی که علناً نمی‌توانند به آن اعتراف کنند؛ پرهیز غذایی همزمان به مثابه شیوه‌ی ابراز تردید و جبران آن است(کراک، ۱۹۹۰).

ترجمه‌ای از کتاب:

Encyclopedia of Medical Anthropology: Health and Illness in the World’s Cultures Topics – Volume 1; Cultures -, Volume 2

با عنوان:

Psychoanalysis and Anthropology / Waud H. Kracke

ترجمه‌ی بخش‌های قبلی:

انسان‌شناسی و روان‌کاوی(۱)

فهم روان‌کاوانه‌ی مناسک درمان و پیش‌گیری/روان‌کاوی و انسان‌شناسی(۲)

پرونده‌ی فاطمه سیارپور در انسان‌شناسی و فرهنگ

ایمیل نویسنده: fsayyarpour@gmail.com