این یادداشت به معرفی کتاب «تهران، پایتخت دویست ساله»* اختصاص دارد. این کتاب ترجمهمجموعهمقالاتی است که به سال ۱۹۸۹ در همایشی که «مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه» با همکاری «انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران» برگذار کرد، ارائه شدند و انتشار کتاب به زبان فرانسه زیر نظر شهریار عدل و برنار اورکاد انجام شده است. این مقالهها موضوعات بسیار متفاوتی را درباره شهر تهران بررسی میکنند. گستره این موضوعات بسیار متنوع است، بهطوری که تاریخ شهر پیش از قاجار،ویژگیهای زندگی شهری در دوران قاجار،دگرگونی کالبد شهر در دوره رضاخان، دلالتهای سیاسی روندهای توسعه شهر در دوران پهلوی دوم و تحلیلهای جمعیتشناختی و بررسی الگوهای توسعه شهر تا نیمه دهه ۶۰ شمسی را در برمیگیرد. کتاب شامل سه بخش «شهر شاه پایتخت کشور»، «دولت و تهران» و «تهرانیها در پایتختشان» است که در ادامه مرور مختصری بر هریک ارائه میشود:
۱- شهر شاه پایتخت کشور: مقالههای این بخش از منظری تاریخی به تهران نگاه میکنند. «باغ مسکونی یا تهران در گذشتههای دور» نوشته شهریار عدل، به تاریخ تهران از ابتدا تا عهد صفوی میپردازد. آثار به جا مانده از ماقبل تاریخ، نخستین اشارهها به تهران در سفرنامهها و اطلاعات برجا مانده از عهد مغولها، تیموریان و ابتدای صفویان از جمله موضوعاتی هستند که عدل در مقاله خود به آنها پرداخته است. محمدرضا مقتدر در «تهران درون حصار»، خط زمانی مقاله عدل را ادامه داده و مرور خود بر تحولات شهر را از دوران صفویه (و استراحت شاه عباس در اطراف تهران و احداث حصار شاه طهماسبی) آغاز کرده و تا پایان دوره قاجار ادامه میدهد. «تحول شهر تهران در عهد ناصری» نوشته جان. دی.گرنی بهطور خاص بر تهران دوره ناصرالدینشاه متمرکز است. گرنی در مقاله خود زمینهها و نتایج تصمیم مهم شاه در شعبان ۱۲۸۴ قمری (۱۲۴۶ شمسی) را تشریح میکند. ناصرالدینشاه در این تاریخ دستور داد حصار پیشین شهر را تخریب و حصار جدید هشت ضلعی را دورتر از آن بنا کنند. بدین ترتیب مساحت شهر از حدود ۱۲ کیلومتر مربع به ۳۱ کیلومتر مربع رسید (عدل و اورکاد، ۱۳۷۵: ۴۹). محلات ایجاد شده در ناحیه جدید،نقل مکان اشراف و سفارتها به این محلات،احداث جادههای باز مناسب برای تردد کالسکه،تاثیر گسترش شهر بر مهاجرت و جمعیت شهر و مالکیت و فروش اراضی جدید از موارد بررسی شده در این مقاله هستند. جنیفر. ام. اسکرس در «نقش معماری در پیدایش شهر تهران» با مروری بر تاریخ تهران پیش از قاجاریه آغاز کرده و مطالعه خود را تا دوره ناصری ادامه میدهد. آنچه این مقاله را متمایز میکند، تمرکز آن بر تحلیل معماری بناهای شاخص دوره قاجار است. مسجد شاه، کاخ نگارستان، مسجد و مدرسه سپهسالار، کاخ گلستان و بقایای دو کاخ سلطنتآباد و عشرتآباد از جمله بناهایی هستند که بررسی شدهاند.
نوشتههای مرتبط
مینا معرفت در «پیشکسوتانی که به تهران مدرن شکل دادند» پس از اشاره گذرایی به معماری دوره قاجار، توجه خود را به دوره رضاشاه معطوف میکند. او دوره پهلوی اول را برههای میداند که طی آن نقش معمار از تعریف سنتی آن خارج شده و معنایی مدرن یافته است و در همین راستا به نیاز روزافزون دولت جدید برای متمایز کردن بناهای خود از دوران پیشین، شکلگیری آکادمی مدرن آموزش معماری در دانشگاه تهران و انتشار مجلههای تخصصی معماری میپردازد. معرفت همچنین استفاده از مصالح جدید نظیر بتن، فولاد و شیشه را زمینهساز تحول گسترده معماری در این دوره میداند (همان: ۱۳۰). دراین مقاله معماران تاثیرگذار دوره پهلوی اول با تاکید بر سبک و دورهبندی کارشان معرفی شدهاند که نیکلای مارکوف، آندره گدار، ماکسیم سیرو، محسن فروغی، وارتان آوانسیان و گابریل گورکیان از آنجملههستند. «تهران، کانون فرهنگی ایران در عصر قاجار» نوشته منصوره اتحادیه (نظام مافی) تهران دوره قاجار را از منظر فاکتورهای فرهنگی با سایر شهرهای ایران مقایسه کرده و سپس روندهای تکوین فعالیتهای فرهنگی در آن را تشریح میکند. بررسی نظام مافی از فعالیتهای زنان از نکات جالب توجه این مقاله است. بهخصوص اعلان مرتبط با گردهمآیی زنان که در این مقاله نقل شده تصویر روشنی را از زندگی شهری و مشارکت سیاسی زنان (طبقهای خاص) در آغاز مشروطه به خوانندگان ارائه میکند (همان: ۱۴۵و ۱۴۶). «تکیهها و تالارهای نمایش تهران» مروری است بر مکانهای نمایش شهر در دوره قاجار و آغاز حکومت پهلوی اول. فرخ غفاری در این متن تلاش میکند تصویر روشنی از دو مکان مهم تعزیه، تکیه حاج میرزا آقاسی صدراعظم (متعلق به دوران محمد شاه) و تکیه دولت (ساخته شده در زمان ناصرالدین شاه) به دست دهد. تاریخچه و مکانهای مربوط به تئاتر غربی و نمایش سنتی در تهران، ورود دستگاه سینماتوگراف به ایران و نخستین سینماهای تهران دیگر موضوعاتی اند که در این مقاله به آنها اشاره شده است.
۲-دولت و تهران: مقالات این بخش، تهران را در رابطهاش با ساختارهای سیاسی و دلالتهای اجتماعی این ساختارها و همچنین از خلال قوانین شهری و شهرسازی مطالعه کردهاند. اکارت الرز در «پایتختها و سازماندهی فضا در ایران: اصفهان،شیراز و تهران»، الگوی متفاوتی را برای درک رابطه بین پایتخت،قدرت مرکزی و قلمروی این قدرت در ایران پیشنهاد میدهد. بر مبنای این الگو با تغییر قدرت مرکزی و تغییر پایتخت منابع در مرکز حکومتی جدید تمرکز بسیار بالایی پیدا کردهاند تا حدی که پایتخت بر اقتصاد کل قلمرو مسلط شده است. الرز چهار پایتخت متاخر ایران یعنی اصفهان،مشهد، شیراز و تهران را بررسی کرده است و البته خود به محدودیتهای تحلیلش برای تعمیم یافتن واقف است (همان: ۱۹۳). اما توسعه پایتختها در ایران را دارای حال و هوای خاصی میداند که «در هیچ یک از فرهنگهای همسایه آن یافت نمیشود»(همان: ۱۹۴). ویلهلم فلور در «نخستین اعلانهای نظمیه در تهران» با مطالعه سیر تحول مقررات مرتبط با اداره شهر، تغییرات تهران را بازخوانی میکند. نخستین اعلانبررسی شده به سال ۱۳۱۵ قمری (دوره ناصرالدینشاه) تعلق دارد و شامل دستوراتی ناظر بر رفتار ساکنین در معابر شهری است. از جمله منع اطفال از پرتاب اشیا به درشکهها، به صف عبور دادن چارپایان از معابر و منع ورود دستفروشان به بازار. قوانین مرتبط با خودروها،روشنایی و نظافت معابر دیگر مواردی هستند که در این مقاله به آنها اشاره شده است. با خواندن این اعلانها خواننده میتواند درکی از زمانبندی ورود تکنولوژیهای مرتبط با فضای شهری و تاثیرشان بر بافت شهر پیدا کند. از جمله گسترش اتومبیل و تاثیر آن بر دگرگونی معنای معابر و به کارگیری برق و تاثیر آن بر روشنایی شهر. محسن حبیبی در «تحول و گسترش تهران در زمان رضاشاه» طرحهای توسعه شهر در دوره پهلوی اول را بررسی میکند. او طرح توسعه تهران در این دوره را «اولین مداخله ارادی در یک مجموعه شهری در ایران» میداند (همان: ۲۲۶) و چنین نتیجه میگیرد که علیرغم پاسخ دادن به نیازهای آمد و شد، تهران هیچگاه به یک «مجموعه تولیدی تبدیل نشد» و «زندگی شکلکگونهای از شهر صنعتی پدید آمد» (همان: ۲۲۷). برنار اورکاد در «شهرسازی و بحران شهری در عهد محمدرضاپهلوی»، تهران را در دوره پهلوی دوم مطالعه میکند و تلاش دارد تا با اشاره به بحرانهای شهری این دوره زمینههای انقلاب ۵۷ را تا حدودی روشن کند. او نقل مکان خانواده سلطنتی به سعدآباد را «ترک تهران» نامیده و آن را سرآغازی برای تشدید تضادهای طبقاتی و جداییهای اجتماعی در کالبد شهر میداند. نقطه گسست این جداییها تلاش برای احداث شهستان پهلوی در تپههای عباسآباد است. شهری برای طبقه مسلط در دل تهران «که در مورد ارتباط آن با فرودگاهبینالمللی آتی بیشتر دقت میشده تا درباره رابطه آن با محلات دیگر شهر» (همان: ۲۴۱). البته اورکاد تلاش نمیکند تا انقلاب ۵۷ را به تمامی بر مبنای بحرانهای شهری تهران تفسیر کند بلکهقصد او بازخوانی تاریخچه شهر و از طریق آن، نمایاندن واقعیتهای پیچیده و تضادهای این دوره است (همان:۲۴۳). «پروانه ساختمان و ابتذال معماری مسکونی در تهران» نوشته مینوش یاوری تاثیر منفی قواعد شهرسازی بر کیفیت معماری سازههای مسکونی را توضیح میدهد. قوانین شهرسازی ساخته شدن یکپارچه ساختمان در بخش شمالی زمین را اجبار میکنند و یاوری با انتقاد از این شیوه، قواعد کنونی را فاقد انعطافپذیری لازم برای پذیرفتن المانهای معماری سنتی ایران در ساختوساز میداند. «گسترش تهران و دگرگونی روستاهای آن» نوشته محمدتقی رهنمایی تاثیر توسعه تهران را بر مراکز روستایی اطراف توصیف میکند. رهنمایی این تاثیر را از سه منظر کلی بررسی میکند : ۱- آثار توسعه تهران بر روند شهرنشینی در نواحی پیرامونی ۲- تاثیر توسعه تهران در تحولات کالبدی (فیزیکی) نواحی روستایی و ۳- آثار محیطی و جغرافیایی توسعه تهران بر نواحی پیرامونی (همان: ۲۶۴). در این مقاله از دادههای آماری تا سال ۱۳۶۷ از جمله سرشماری نفوس و مسکن ۱۳۶۵ استفاده شده است و روند تحولات مذکور عمدتا بین سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۶۵ بررسی میشوند.
۳- تهرانیها در پایتختشان: بازه تحلیل شده در مقالههای این بخش (به جز دو متن) شامل تهران پس از انقلاب ۵۷ نیز میشود. این بخش را همچنین میتوان معطوف به ارائه تحلیلی از جنبههای گوناگون زیست ساکنین در شهر تهران دانست. حبیبالله زنجانی در «تاریخ دویست ساله جمعیت تهران» با مرور مختصری بر نخستینسرشماریهای تهران (اولین سرشماری در ۱۲۶۲ شمسی انجام شده است)، توجه خود را به کاهش شدید میزان رشد جمعیت تهران بین سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۶۵ معطوف میکند. زنجانی این کاهش شدید را ناشی از انتقال رشد جمعیت به شهرکهای اطراف دانسته و استدلال میکند که تهران به همراه تمام شهرکها و شهرهای اطرافش با یکدیگر یک «مجتمع شهری واقعی» را تشکیل میدهند و به همین دلیل توسعه تهران با محدود کردن تحلیل به مناطق درون شهر قابل درک نخواهد بود (همان: ۲۹۷). مسرت امیرابراهیمی در «جغرافیای اجتماعی تهران در سال ۱۳۶۵» با استفاده از دادههای سرشماری ۱۳۶۵، شاخصی را استخراج میکند که بتواند نشاندهنده جغرافیای اجتماعی و فرهنگی تهران باشند. میزان اشتغال زنان، سطح تحصیلات، جمعیت بالای ۶۵ و پایین ۱۴ سال و نرخ اشتغال از جمله دادههایی هستند که برای استخراج این شاخص از آنها استفاده شده است. «تفکیک تسهیلات خردهفروشی و مرکز دوقطبی شهر تهران» نوشته مارتین زگر مدلی را برای ساختار دوقطبی مرکز شهر تهران در دوره پهلوی دوم ارائه میدهد. این مقاله نتیجه تحقیق میدانی مفصلی است که طی آن «۵۸ خیابان یا قسمتهایی از خیابانهای واقع در برشی از شمال شهر تا جنوب بازار» انتخاب و شش هزار مغازه، خرده فروشی و تسهیلات مربوط به آنها در این خیابانها مشخص شدند. (همان:۳۳۱). تنوع این مغازهها و تسهیلات مربوطه بر مبنای دو روش تجربی متفاوت بررسی شده است. نخست بر مبنای شکل ظاهری مغازهها و تراکم یک رده ظاهری (مثلا مغازههای شیک) در یک خیابان یا منطقه خاص؛ دوم بر مبنای گستره مکانی انواع خاصی از اجناس عرضه شده یعنی بررسی این مسئله که کدام دسته از کالاها در کدام بخش شهر بیشتر یا کمتر عرضه شدهاند. زگر در نهایت نظریه پشتیبان نتایج این تحقیق را چنین صورتبندی میکند: «جمعیتی که از نظر اجتماعی از هم تفکیک شده است، مکانهای عرضه مواد مورد نیاز خود را نیز تفکیک میکند» (همان: ۳۳۹). او با استفاده از شاخص تراکم مغازهها دوقطبی بودن شهر را نشان داده و تفکیک جمعیتی در تهران را بسیار شدید میداند (همان: ۳۴۰). محمود طالقانی در «کارکنان دولت در تهران»با استناد به دادههای سرشماری ۱۳۶۵ مسئله رشد پیوسته تعداد کارکنان دولت در ایران را مطرح میکند (تعداد کارکنان امروز دولت کمتر از سال ۱۳۶۵ است). کارکنان دولت در ۱۳۶۵ بیش از یک سوم کل جمعیت فعال را تشکیل میدهند (همان:۳۴۴). طالقانی در ادامه به ویژگیهای جمعیت کارمند ساکن تهران پرداخته و دادههای تهران را با سایر مناطق کشور مقایسه میکند. فرهاد خسرو خاور در «شهرکها و حاشیهنشینی»، نتایج یک پژوهش میدانی انجام شده در شهرک طالقانی در جنوب غربی تهران را ارائه میدهد. این پژوهش که در سال ۱۳۶۶ انجام گرفته جمعیت ساکن شهرک را به دو گروه کلی تقسیم میکند. نخست کارگران که تعداد بیشتر و زمینه قومی متنوعتری دارند و دوم کولیها یا غربتیها که از مازندران آمدهاند. تقابل میان دو گروه بر مبنای تاکید جداگانه هرکدام بر ضدیتش با دیگری تحلیل میشود: برای کارگران ضدیت با کولیها عامل تحکیم اجتماع خودشان و فراروی از تفاوتهای قومی است و برای کولیها که تعدادشان کمتر است،ضدیت عاملی است در جهت حفظ انسجام درونگروهی و حراست از شبکههای کار غیر قانونیشان. در نهایت خسرو خاور وضعیت شهرک طالقانی را نشانهای از شرایط پیچیده تکوین اجتماعاتی با پیشینه غیر شهری در شهر میداند که با سست شدن صرف ساختارهای سنتی متفاوت است. هویت قومی از بین نرفته بلکه مدرن شده است (همان: ۳۷۴). برای تطبیق با شرایط جدید هر دو گروه پیشینه سنتی خود را در متن جدیدی تعریف میکنند و شهر تهران در متن روابط دو گروه با یکدیگر و روابط درونی هر گروه وجود دارد. «حسینیه ارشاد، دشنه اسلام در قلب تهران پهلوی» نوشته نوشین یاوریدولانکور به جایگاه حسینیه ارشاد در روند انقلاب میپردازد. وضعیت جامعه ایران و خصوصا تهران در این دوره،تاریخچه شکلگیری، محتوای برنامهها و تمایز فضای حسینیه ارشاد با فضاهای مذهبی سنتی، اختلاف حسینیه و جناح محافظهکار مذهبی، سرکوبش توسط دولت و نقش نمادین آن پس از انقلاب، از جمله مواردیهستند که در این مقاله به آنها پرداخته شده است. «نامگذاری کوچه ها و خیابانها در تهران دیروز و امروز» نوشته محمدحسین پاپلی یزدی نامگذاری معابر تهران را از قاجار تا پس از انقلاب مرور میکند. در دوره قاجار نامگذاریها بر مبنای گروههای اجتماعی (ترکمنها، ارمنیها و …)، اسامی جغرافیایی (چالهمیدان) و نام افراد انجام میگرفت. در استفاده از نام افراد،شخص مورد نظر رابطهای واقعی با محل مورد نظر داشت،به این معنا که یا در آن زندگی میکرد یا در آن چیزی ساختهبود و بر آن اثری گذاشته بود. علیرغم تغییراتی چند در اواخر دوره قاجار (پس از توسعه ناصری)، با آمدن رضاشاه است که «دولت هم سازنده و هم مالک معابر عمومی میشود و این «حق» را پیدا میکند که برای بلوارها و خیابانها نام دلخواه را برگزیند» (همان: ۴۰۳). هرچند این نامگذاری عمدتا به معابر و مکانهای بزرگ شهر محدود میماند. این روند در دوره محمدرضاپهلوی خود را در قالب ۶۶ خیابان و میدان نشان میدهد که نامهای مختلف شاه و نام اعضای خانواده سلطنتی را بر خود دارند (همان). پاپلی یزدی در تحلیل این دوره از سه تهران صحبت میکند: تهران دولتی یا تهران پهلوی، تهران مردمی با نامهایی که مردم آن را انتخاب کردهاند و تهران نامشخص با نامهای خنثی که از نوع فضاهای شهری بین دو ناحیه است (همان: ۴۰۵). پس از انقلاب، تهرانیها شهر خود را تصرف و نامگذاری میکنند اما از سال ۱۳۶۱ «دولت پایتخت خود را پس میگیرد» (همان: ۴۰۶). بخش پایانی مقاله به نامگذاری معابر پس از انقلاب و نامگذاری مجدد آنها پس از ۱۳۶۱ پرداخته و تحول سهتهران حکومتی، مردمی و نامشخص را بررسی میکند.
* با «تهران: پایتخت دویست ساله» چاپ ۱۳۸۴ انتشارات یساولی متفاوت است.
فهرست:
یادداشت ناشر
تهران، پایتخت دویستساله
شهرشاه پایتخت کشور
باغ مسکونی یا تهران در گذشتههای دور
تهران درون حصار، از صفویه تا آغاز پهلوی
تحول شهر تهران در عهد ناصری
نقش معماری در پیدایش شهر تهران
پیشکسوتانی که به تهران مدرن شکل دادند
تهران، کانون فرهنگی ایران در عصر قاجار
تکیهها و تالارهای نمایش تهران
دولت و تهران
پایتختها و سازماندهی فضا در ایران
نخستین اعلانهای نظمیه در تهران
تحول و گسترش تهران در زمان رضاشاه
شهرسازی و بحران شهری در عهد محمدرضاپهلوی
پروانه ساختمان و ابتذال معماری مسکونی در تهران
گسترش تهران و دگرگونی روستاهای آن
تهرانیها در پایتختشان
تاریخ دویست ساله جمعیت تهران
جغرافیای اجتماعی تهران در سال ۱۳۶۵
تفکیک تسهیلات خردهفروشی و مرکز دوقطبی شهر تهران
کارکنان دولت در تهران
شهرکها و حاشیهنشینی، شهرک طالقانی در خاکسفید
حسینیه ارشاد، دشنه اسلام در قلب پهلوی
نامگذاری کوچهها و خیابانها در تهران دیروز و امروز
کتابشناسی تهران
فهرست راهنما
ارجاعات:
عدل شهریار و اورکاد برنار (۱۳۷۵) (ناظران).تهران پایتخت دویستساله (مجموعه مقالات)،ترجمه ابوالحسن سروقدمقدم، سیداحمد سیدی و فاطمه وثوقیخزائی، تهران: سازمان مشاور فنی و مهندسی شهر تهران، انجمن ایرانشناسی فرانسه