انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بحران آب در اصفهان (بخش پایانی)

بحران آب و آلودگی هوا ، در سمینارهای وابسته به شهرداری‌ها

در برابر دیدگاههای انتقادی ـ اجتماعی وضع موجودِ بحران آب (فی المثل موقعیت بحرانی زاینده رود و تالاب گاوخونی و بحثهای فنی ، تخصصی محیط زیستی و زنجیره های اکولوژیستی آن )، سمینارهایی هم بوده اند که ظاهراً متولی اش سازمان شهرداری بوده است. در مقالات مربوط به این سمینار که توسط سازمان پارکها و فضای سبز شهر تهران ، در سال ۱۳۷۱ به چاپ و انتشار رسیده است، نگرشهایی می‌بینیم که ظاهراً از واقعیت وضعیت اقلیمی و امکانهای طبیعی سرزمین مان، بی خبرند . به عنوان مثال ، در یکی از مقالات، مولف ، در معصومیتی ساده دلانه تلاش می‌کند تا راه حلی برای معضل آلودگی هوای تهران ارائه دهد. بر این مبنا که با ایجاد «محیطهای وسیع درختکاری در زمینهای حاشیه ایِ همجوار شهر، به مثابه پسکرانه شهری ، بر اثر اختلاف قابل ملاحظه ای که بین دمای محیط ها با نقاط داخلی شهر به وجود خواهد آمد، جا به جایی هوا میان بخش آلوده ی داخلی شهر و هوای تازه خارج از شهر، عملی خواهد شد » (۳۵ ) . در طرح ارائه شده ی پس کرانه سبز شهری ، پرسش و کندوکاوی در خصوص نحوه آبیاری یا بهتر است بگوییم تأمین آن و همچنین نگرشی مسئولانه نسبت به «آسیب شناسی» طرح پیشنهادی، انجام نگرفته است . چه هزینه و چه عواقبی !؟
در مقاله ای دیگر ، در حالی که با معصومیتِ ساده دلانه ی بیشتری مواجه می‌شویم اما از لابلای برخی عبارت پردازی‌هایی همچون «منابع سرشارِ ایران» ، به خوبی می‌توان دیدگاه «بهره مندی بسیارِ» دهه چهل را تشخیص داد. در این مقاله ، مؤلف ، دلیل بحران آب در شهرهای بزرگ را مهاجرت روستاییان به این شهرها می‌داند. از اینرو طرحی را در چندین بند ، پیشنهاد می‌کند که به نظرش باعث بازگشت آنها به روستاهایشان خواهد شد. وی که دلیل مهاجرت را در مشکلات اقصادی (بیکاری) و مجذوب شدگی فرهنگی و اجتماعی شهرهای بزرگ می‌داند، «روستا»ها را تا حد ممکن مجهز به ویژگی هایی می‌‌کند که شهرهای بزرگ از آن برخوردارند و باعث جذب و مجذوب شدگیِ (فرهنگی ، اجتماعی) آنها می‌شوند . نکته قابل تأمل اینجاست که او در این پیشنهاد اصراف گرایانه ، و تقلید وارش همان بریز و به پاشی را به روستاها انتقال می‌دهد که باعث مصرف گرایی و کالا وار شدگی «آب» نزد شهرنشینان شده است. به بیانی او همان روش و نحوه ی زندگی شهری ، (و قاعدتاً با همان خدمات و تأسیساتی که به تلف کردن آب در شهرها می انجامد را به روستاها) انتقال می‌دهد. ضمن آنکه بر این تصور است که دولت پس از آنکه شرکت تعاونی هایی در سراسر روستاها تأسیس کند ، «کلیه زمینهای بایر و خشک کشاورزان را یکپارچه خواهد نمود تا بهتر بتواند کاشت و برداشت نمایند. و یا برای زمینهای ایجاد شده ، حفر چاه عمیق و احیای چشمه ها و قنوات و ایجاد سد خاکی ، به منظور تأمین آب آنها خواهد نمود (۳۶) اما مسئله تنها به اینجا ختم نمی‌شود ، زیرا از نظرش یکی «از مزایای اجرای این طرح برای دولت و کشور ایران و ملت اسلامی [این است که] تمام زمینهای بایرِ بلا استفاده در سطح کشور زیر کشت صحیح با اصول علمی می‌رود و تولیدات کشاورزی در تمام قسمتها بیش از حد افزایش یافته و نه تنها نیاز داخلی را تأمین می‌نماید ، بلکه به خارج از کشور نیز صادر می‌گردد» (۳۷) . محض یادآوری لطفاً مقایسه شود با نحوه کشاورزیِ شبان وارِ زارعین عهد صفویه ، که در بحثهای نخست ذکری خیری از آنها شد : خِردی قناعت پیشه نسبت به زمین و خاک و دیگر منابعی همچون آب و دانه و … ، که فرسنگها دور از روش «بهره وری بسیار» ابزاری ـ مصرفیِ است. ضمن آنکه به باور دیدگاهی که جهاد آبادی و عمران در سراسر کشور را به راه انداخته ، توسط راهکاری که یکی دو بندش ملاحظه شد ، « تمام نیروهای خلاقه کشور ، چه در شهرها و چه در روستاها برای بهره برداری از منابع سرشار ایران به کار سازندگی مشغول و در مدت کوتاهی همه کشور آباد و با فراوانی روبرو خواهد شد [بدین ترتیب ، معضل ] کم آبی که یکی از مصیبتهای بزرگ در شهرهای ایران می‌باشد ، به حداقل ممکن خواهد رسید. زیرا در اثر کم شدن جمعیت در شهرهای بزرگ ، آب موجود کافی خواهد بود » (۳۸) .

فضای شهری ؛ زاینده رود
در تعریف فضای شهری ، سعید نیا می‌نویسد : «در برخی از شهرها ، فضای باز با ارزشی ، همچنان دست نخورده باقی مانده اند ، فقط به این دلیل که مناسب ساختمان سازی نبوده اند ؛ دره ها ، تپه ها ، تند شیبها و دشتهای بزرگ سیلابی در شمار این دسته از فضاهای غیر قابل ساختمان سازی هستند »(۳۹) . بنا به این تعریف تنها آنگاه که زاینده رود، «زاینده رود» است : یعنی در جایگاه فضایی ـ فرهنگی و تاریخیِ خودش آرام و قرار دارد و جاری ست ، می‌تواند به شهر اصفهان هویتِ محلی و جهانی اش را اعطا کند : فضای شهری ای که خاص اصفهان است و در هر لحظه از حرکتش اعتبار «نمادین»‌اش را بیان می‌دارد. در خشکی زاینده رود ، بسیار کسان که آنرا دیده بودند ، به حرکت آب روانش دل سپرده بودند و در کناره هایش قدم زده بودند ، از ایرانی و غیر ایرانی ، بر حالش افسوس خوردند ، اما اصفهانی ، طور دیگری لرزید و یکه خورد. این رود برای مردم اصفهان ، معنایی جدا از آن چیزی دارد که فرضاً گردشگر تهرانی ، شیرازی و یا خارجی و … ، تجربه می‌کند. چیزی نیست که بتوان آنرا به عنوان یکی از نمونه های فضای شهری تقلیل داد. و همه ی این ارزش عاطفی ، از سر «جاری» بودنش است. در همین جاری بودن است که اصفهانی زیسته است و خاطراتِ شهری اش را دریافت کرده و ساخته است. هر آن چیزی که زاینده رود را از شهر و اهالی اصفهان بگیرد ، حیاتش را مختل کرده اند. «پیر مردی که روبروی رود خشک و خالی نشسته ، با تأثر سری تکان می‌دهد و می‌گوید : “زیبایی اصفهان به زاینده رودی بود که از وسط شهر عبور می‌کرد، حالا که خشک شده ، همه زیباییِ آن از بین رفته . و در روحیه مردم اثر خیلی منفی گداشته ؛ وقتی به این صورت آب نباشد و خشک باشد ، دیگر دیدن ندارد . لذتی ندارد” اما باز همچنان به رودخانه ای چشم دوخته که خشکی اش ، آن را به معبر شنیِ عریضی تبدیل کرده است. با ملاحظه این موضوع را تذکر می‌دهم ، در لحن و صدایش خستگی موج می‌زند : “درست است ، دیگر زیبایی و لذتی ندارد و چیزی را به یادم نمی آورد ، اما چه کنم عادت کرده ام …” می‌پرسم آیا این خشکی دلتنگتان نمی‌کند ، پاسخش صریح است و به همان اندازه غم آلود : ” این هم روی دلتنگی های دیگر …” برای آنکه خوشحالش کنم می‌گویم ، شنیده ام تا چند ماه دیگر دوباره آبش را باز می‌کنند . می‌گوید :” باید بکنند … مزرعه های کنار و اطراف رود به خصوص پایین دست رودخانه ، همگی درختانشان خشک شده است “. با خود فکر می‌کنم این مردم انگار همیشه از همه خبرها مطلع اند ، هیچ وقت نمی‌شود ، غافلگیرشان کرد. پیر مرد را به حال خود می‌گذارم. طوری روی نیمکت پارک نشسته و به کفِ به خاک افتاده و خشکِ رودخانه چشم دوخته که گویی خیال دارد تا زمان سرازیر شدن آب همانجا بشیند …» (۴۰) ؛ و همه این سخنان بدین معنی است که فضای شهری ای که حکم نماد آن شهر را یافته است ، نقشی ارتقاء دهنده در حیات ذهن و عاطفه افراد آن شهر دارند. و در خصوص اصفهان ، «آب زاینده رود» ، نمادی آیینی دارد . سی و سه پل بدون آب زاینده رود ، دیگر سی و سه پل نیست ؛ نه به فقط به این دلیل فنی که در فقدان آب و در نتیجه کالبد چاک چاک شده ی کفِ زاینده رود ، سازه پل به فرتوتی و ویرانی دچار می‌شود ، بلکه به لحاظ حس و حیات عاطفی ـ ذهنی ؛ بهم ریختگی و از پاشیدگیِ مجموعه ای که فارغ از هر گونه اغراقی ، نوع خاصی از درکی را می‌سازد که در موقعیت عاطفی و هستی شناسانه «ما» به ظهور می‌رسد. این همان تابلوی هنری و شاعرانگیِ بی نظیری است که به واسطه ذهن و عواطفِ بشری و باشنده های دیگری همچون «پل و معماری اش ، آب و جاری بودنش در رودخانه ، و آسمان » ، به مثابه یک معجزه ، شایستگیِ «حضور» ، در جهان هستی را بیابد . برای اصفهانی ، پاشیدگی این مجموعه ، بهم ریختگی فضای شهری است. به نظر می‌رسد ، یکی از ویژگیهایی که فضای شهری ، را به آنچیزی که می‌باید باشد ، تبدیل می‌کند ، توانایی اش در «خاطره سازی» ها است. چیزی که بتواند در لحظه های زندگی در شهر ، حضوری پر رنگ و قوی داشته باشد : تبدیل شدن به تکه ای از انسان در شهر …

اصفهان ، اسفند ۱۳۹۷

منابع :
.۱ زهرانی ، دور نمای خوانسار ، ص ۲۹؛ نقل از کتاب بحران آب ، / احمد آل یاسین ؛ تهران : جامعه مهندسان مشاور ایران ، ۱۳۸۴ ، ۳۰۲
.۲ تاریخ قم ؛ نقل از کتاب بحران آب / آل یاسین، ۱۳۸۴، همانجا .
.۳ تغییرات اجتماعی ـ اقتصادی ایران در عصر صفوی، نوشته داریوش نویدی ؛ ترجمه هاشم آقاجری، نشر نی، ۱۳۸۶ ، ص ۱۲۶، ۱۲۸ـ ۱۳۰
.۴ تاریخ اجتماعی ایران / مرتضی راوندی ، چاپ سوم ؛ انتشارات امیر کبیر ، ۱۳۵۷، ص ۱۵۴ ـ ۱۵۹.
.۵ سفرنامه کمپفر ، نوشته انگلبرت کمپفر ؛ ترجمه کیکاوس جهانداری ؛ تهران: شرکت سهامی انتشارات خوارزمی ، چاپ سوم ، ۱۳۶۳ ص ۱۸۸ ـ ۱۸۷، تأکید از من است .
.۶ سیاحت‌نامه شاردن، ترجمه محمد عباسی، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۴۵، ج ۸، ص ۲۴۱
.۷ سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری ؛ تهران : شرکت سهامی انتشارات خوارزمی ، ۱۳۶۳ ؛ چاپ سوم ، ص ۱۸۷ ـ ۱۸۸
.۸ سفر نامه کمپفر ، همان جا .
.۹ کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول ، نوشته ای . پ. پطروشفسکی؛ ترجمه کریم کشاورز ، انتشارات موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی ، ۱۳۴۴، جلد اول، ص ۲۰۵.
.۱۰ سفرنامه پیترو دلاواله، قسمت مربوط به ایران، ترجمه شعاع‌الدین شفا، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۰، ص ۴۱ و ۶۰
.۱۱ همانجا : سفرنامه پیترو دلاواله، قسمت مربوط به ایران، ترجمه شعاع‌الدین شفا، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۰، ص ۸۹
.۱۲ شاردن ، ج ۸، ص ۲۴۱.
.۱۳ مالک و زارع در ایران ؛ لمبتون ا. ک. س. ؛ ترجمه منوچهر امیری ، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی ، ۱۳۶۲ ص ۳۸۲).
.۱۴ مالک و زارع در ایران ؛ لمبتون ا. ک. س. ؛ ترجمه منوچهر امیری ، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی ، ۱۳۶۲ ص ۳۵۰
.۱۵ همانجا : مالک و زارع در ایران ؛ لمبتون ا. ک. س. ؛ ترجمه منوچهر امیری ، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی ، ۱۳۶۲ ، ص ۴۰۵
.۱۶ همانجا : مالک و زارع در ایران ؛ لمبتون ا. ک. س. ؛ ترجمه منوچهر امیری ، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی ، ۱۳۶۲ ، ص ۴۰۵
.۱۷ ماده ۱۱ مصوبه [اردیبهشت ۱۹۴۳/۱۳۲۲] ، نقل از کتاب مالک و زارع در ایران ؛ لمبتون ا. ک. س. ؛ ترجمه منوچهر امیری ، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی ، ۱۳۶۲ ، ص ۴۰۶ ، تأکید از من است.
.۱۸ ماده ۱۳ ؛ نقل از کتاب مالک و زارع در ایران ؛ لمبتون ا. ک. س. ؛ ترجمه منوچهر امیری ، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی ، ۱۳۶۲ ، ص ۴۰۷
.۱۹ روحی ، اصفهان عصر صفوی ، ۱۳۹۷
.۲۰ همانجا ، مالک و زارع در ایران ؛ لمبتون ا. ک. س. ؛ ترجمه منوچهر امیری ، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی ، ۱۳۶۲ ، ص ۳۳۳
.۲۱ همانجا ، مالک و زارع در ایران ؛ لمبتون ا. ک. س. ؛ ترجمه منوچهر امیری ، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی ، ۱۳۶۲ ، ص ۵۷۶
.۲۲ ا. م. کاظمی، «ما چه می‌خواهیم؟» و «مطبوعات ایران»، فرنگستان ۱۱ اردیبهشت و مرداد ۱۳۰۳، ص ۱ـ۱۱ ، ۱۵۴ ـ ۱۶۰ ؛ نقل از آبراهامیان یرواند؛ ایران بین دو انقلاب : درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران معاصر ؛ ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی ، تهران : نشر نی ، چاپ دوم ۱۳۷۷ ، ص ۱۵۵.
.۲۳ نامه های خصوصی و گزارشهای محرمانه سر ریدر بولارد ، سفیر کبیر انگلستان در ایران ؛ ترجمه غلامحسین میرزا صالح ، انتشارات طرح نو ؛ ۱۳۷۱ ، ص ۹۰
.۲۴ روزنامه اخگر، سال سوم، ش ۶۳۲، ۲۸ مرداد ۱۳۱۰؛ نقل از کتاب تحولات عمران شهری اصفهان در دوره پهلوی اول؛ گرد آوری عبدالمهدی رجایی، انتشارات سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۷ ، ص ۵۵۲.
.۲۵ طرح جامع شهر و منطقه اصفهان ؛ بررسی مرحله یکم ، وضع فعلی و پیشنهادات اصلاحی / مهندسین مشاور ارگانیک ، تهران ؛ مشاور همکار اوژن بودوئن ، پاریس؛ اواخر دهه چهل ، تأکید از من است.
.۲۶ روحی ، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ، ۱۳۹۳
.۲۷ فکوهی ، «دانشگاهی که بود»، ۱۳۹۷
.۲۸ احمد خاتون آبادی، مجله آبادی ، ۱۳۹۳، شماره ۲۳۰ ـ ۲۳۲
.۲۹ روحی ، دانش نما ، ۱۳۹۳ ، ش ۲۳۰ ـ ۲۳۲
.۳۰ محمد درویش ، مجله دانش نما ، سال ۱۳۸۸، ش ۱۷۴ ـ ۱۷۵ و همچنین بحثهای دیگر توسط مؤلفین دیگر در شماره های دیگر …
.۳۱ دانش نما ، نقل از گزارش ارسالی روابط عمومی شورای اسلامی شهر اصفهان ، به دفتر مجله،۱۳۸۸، ص ۱۵۸
.۳۲ محمد درویش ، مجله دانش نما ، سال ۱۳۸۸، ش ۱۷۴ ـ ۱۷۵
.۳۳ فاطمه ظفر نژاد ، سایت انسان شناسی و فرهنگ ، ۱۳۸۹ ، در گفتگو با زهره روحی
.۳۴ مهندسان مشاور شهر و خانه ، طرح جامع اراضی ناژوان ، ۱۳۷۷، ج اول
.۳۵ برهان ریاضی ، مجموعه مقالات سمینار فضای سبز، ناشر : سازمان پارکها و فضای سبز شهر تهران ، ۱۳۷۱، ص ۲۱
.۳۶ میر پرویز سلامتی سعادتلو، مشکلات نگهداری و توسعه فضای سبز در شهرهای بزرگ؛ مجموعه مقالات سمینار فضای سبز، ناشر : سازمان پارکها و فضای سبز شهر تهران ، ۱۳۷۱، ص ۴۰
.۳۷ همانجا : میر پرویز سلامتی سعادتلو، مشکلات نگهداری و توسعه فضای سبز در شهرهای بزرگ؛ مجموعه مقالات سمینار فضای سبز، ناشر : سازمان پارکها و فضای سبز شهر تهران ، ۱۳۷۱، ص۴۱
.۳۸ همانجا : میر پرویز سلامتی سعادتلو، مشکلات نگهداری و توسعه فضای سبز در شهرهای بزرگ؛ مجموعه مقالات سمینار فضای سبز، ناشر : سازمان پارکها و فضای سبز شهر تهران ، ۱۳۷۱، ص ۴۱ ، ۴۲ ، تأکید از من است
.۳۹ احمد سعیدنیا ؛ کتاب سبز شهرداری ، مرکز مطالعات برنامه ریزی شهری، ناشر : سازمان شهرداری کشور ، ۱۳۷۸، ج اول ، ص ۷۳
.۴۰ روحی ، زاینده رود و حیات ذهنی ـ عاطفی شهر ؛ دانش نما ، شماره ۲۳۰ ـ ۲۳۲، ص ۱۲۲
برای دریافت متن کامل به لینک زیر مراجعه فرمایید:

بحران آب در اصفهان – متن کامل مقاله