انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نمره های خوب، کوله بار سفر

این مصاحبه در تاریخ ۱۱/۲/۹۵ با دختر دانشجو ساکن خوابگاه، اهل اصفهان و با۲۰ سال سن گرفته شده‌ که دانشجوی ترم چهار رشته‌ی مهندسی برق دانشگاه تهران است. این مصاحبه در حدود سی دقیقه ضبط شد که در متن زیر پیاده شده‌است.

آیا شما به مهاجرت فکر می‌کنید؟

مهاجرت دایمی یا موقت؟

نظر خود شما در این باره چیست؟

الان دیدم نسبت به این قضیه، این هست که دوره‌ای را خارج از کشور بگذرانم، ولی نمی‌دانم در آن موقعیت علاقه‌مند به ماندن باشم یانه، اما الان در ذهنم این هست که برگردم.

امکان ماندن برای شما وجود دارد؟ به مشکلی در این رابطه بر نمی‌خورید؟

مشکل که چرا، الان البته به برگشت فکر می‌کنم. شاید شرایط طوری باشد که بمانم، به هر حال شرایط خانواده و این‌ها مؤثرند.

تنها عاملی که شاید موجب برگشت من باشد، در حال حاضر خانواده است. البته به این فکر می‌کنم که اگر بشود، خانواده‌ام را با خودم همراه کنم که البته بعید است؛ چون معمولاً بزرگ‌ترها این قضیه را نمی‌پذیرند.

آیا علتی که باعث می‌شود به مهاجرت فکر کنید، این است که احساس می‌کنید در این‌جا محدودیت‌هایی وجود دارد؟

گاهی بله، در مواجهه با محدودیت‌ها به مهاجرت فکر می‌کنم، اما الان بیشتر دوست دارم که تجربه کنم، تجربه‌ی فرهنگ‌های دیگر، تفاوت‌ها، حتی سبک غذا و حرف زدن‌ها. اما مواردی هم بوده‌است که با دیدن محدودیت‌ها به ذهنم رسیده که جایی در دنیا هست که این محدودیت نباشد و من اگر آن‌جا بودم این‌ها نبود.
مسأله‌ی تجربه¬ی تفاوت‌های فرهنگی، نمی‌تواند با یک سفر تفریحی – گردشی هم به دست بیاید؟
نه، فقط این مسأله نیست مثلاً تعاریفی که برخی اساتید از دوره‌های علمی خارج از کشور بیان می‌کنند، یا مثلاً یک دوره‌ی مطالعاتی که خیلی علاقه‌مند به تجربه کردن آن هستم. مثلاً این‌جا برای یک واحد درسی منابع مختلف، پر حجم و به‌روز به ما معرفی می‌گردد و به هر حال آن درس پاس می‌شود ولی چیزی در یاد دانشجو نمی‌ماند؛ ولی چیزی که از دانشگاه های خارج از کشور می‌شنویم این است که مباحث محدود و کاربردی یاد می‌گیرند و به دردشان می‌خورد. از این رو کم‌ترین چیزی که به آن فکر می‌کنم یک فرصت مطالعاتی است که با سفر کوتاه تفریحی انجام نمی‌شود. تفاوت نظام آموزشی می‌تواند یکی از دلایل باقی ماندن من خارج از کشور باشد.
پس مهم‌ترین دلیل شما برای مهاجرت اهداف آموزشی است؟
خب اولین دلیل بله، هر محدودیتی پیش می‌آید اول به مسایل آموزشی فکر می‌کنم ولی به هر حال حین تحصیل زندگی هم می‌کنیم مانند الان در خوابگاه. ولی به آن فکر می‌کنم حتی به عنوان یک تجربه.
بین دوستان شما شرایط چگونه‌ است؟
بسیاری از دوستانم که به طور جدی هدفشان اَپلای است. درس می‌خوانند تا نمره‌های خوبی داشته باشند برای اَپلای شدن و کاملاً آماده هستند برای رفتن، حتی از نظر زبان خارجی؛ چیزی که برای من یکی از مشکلات است. می‌شود گفت: چیزی حدود ۶۰ درصد هم‌کلاسی‌های من دوست دارند خارج از کشور زندگی کنند.
جز زبان چه مشکلات دیگری برای رفتن وجود دارد؟
برای من مشکل خانواده‌است، این‌که تنها بخواهم بروم، یا مسأله‌ی تأهل ممکن است پیش بیاید، یا مشکلاتی که مثلاً با آمدنم به خوابگاه ایجاد شد و الان به آن عادت کرده‌ام ممکن است آن‌جا هم رخ دهد.
قضیه‌ی دین هم ممکن است محدودیت ایجاد کند، البته بستگی به مقصد مهاجرت دارد. برخی از دوستانم هدف‌گذاری‌های جدی دارند برای مقصد مورد نظر و حتی زبان دوم آن کشور را یاد می‌گیرند.
معمولاً درمیان اطرافیان شما مقصد مهاجرت کجاست؟
خب چیزی که شنیدم، چون اکثر آن‌ها قصد تحصیل دارند، معمولاً دانشگاه‌های زیر رنک ۲۰ مثل ام.آی.تی، هاروارد و استنفورد است و برای آن تلاش می‌کنند. چیزی هم که می‌بینم خیلی‌ها می‌روند و فکر برگشت هم ندارند اما من فعلاً به‌عنوان یک تجربه به آن نگاه می‌کنم مثلاً بعد از دوره‌ی کارشناسی یا ارشد.
اما برخورد اساتید هم جالب است. علاوه بر معدل، حمایت اساتید هم برای دانشگاه‌های مقصد مهم است؛ اما استادی که جایگاه خوبی در یک دانشگاه معتبر خارجی دارد و آن‌جا درس خوانده‌است هیچ حمایتی از اَپلای دانشجو نمی‌کند گرچه برایش کار ساده‌ایست.
پس اکثر دانشجوها مقصدشان آمریکاست؟
آن‌هایی که هدفشان فقط درس باشد و به رنک دانشگاه توجه داشته باشند، بله. ولی اگر به زندگی هم فکر کنند معمولاً کشور‌های اروپایی مثل انگلستان و فرانسه را در نظر دارند.
به جز خانواده انگیزه‌ی دیگری مثل وضعیت شغلی و احساسات میهن‌پرستانه، برای برگشت دارید؟
بله برای خود من هم‌زمان با درس کارکردن خیلی مهم است، مسأله‌ی درآمد. این‌جا پول راحت‌تر بدست می‌آید و امنیت شغلی برای یک ایرانی این‌جا بهتر تأمین می‌شود تا در یک کشور خارجی. این‌جا حتی از ما تعهد شغلی می‌خواهند بر خلاف تصوری که می‌شود از کار در کشور خارجی داشت.
صحبت دیگری درباره‌ی مهاجرت دارید؟
کلاً تصمیم سختی‌ است. مخصوصاً برای من که دخترم نسبت به یک پسر.
چطور؟
اگر جنبه‌های احساسی را هم کنار بگذارم، مسأله‌ی وابستگی و این‌که من یک دخترم و بنا بر شرایط خانوادگی تنها رفتن من با مشکل رو‌به روست، اما برای پسر‌ها این مسأله ساده‌تر است. حتی در ورود به دانشگاه هم پسرها اُفت تحصیلی کم‌تری داشتند و زودتر با شرایط کنار آمدند.
بنظر شما در بین دوستانتان، مهاجرت برای پسران بیشتر رخ می‌دهد؟
در رشته‌ی ما بله، چون اکثریت پسرها هستند اما در کل بله، ولی مسأله‌ی ازدواج برای پسرها مهم‌تر است و تنها رفتنشان از نظر خانواده محدود می‌شود. آن‌چه به نظر من می‌رسد دخترها کم‌تر در پی مهاجرت‌اند.
موضوع جالبی که هست، برخی به اَپلای و حتی زندگی در خارج از کشور فکر می‌کنند که بعید به‌نظر می‌رسد مثلاً خیلی مذهبی و محجبه هستند و برایم سؤال پیش می‍آید که چطور شده‌است که این افراد تصمیم به مهاجرت می‌گیرند؟ یا چطور در ذهن من جا گرفته‌است که چنین افرادی مهاجرت نمی‌کنند؟
به لحاظ مالی چطور؟ با چه پشتوانه‌ی مالی به مهاجرت فکر می‌کنید؟
خیلی مطمئن نیستم ولی آن‌چه شنیده‌ام، در دانشگاه‌های مقصد دانشجوی اَپلای شده درآمد و اسکانش تأمین است و حمایت می‌شود. اما درباره‌ی هزینه‌ی رفتن، این هم یک معضل است، گرچه اگر خانواده‌ی من راضی باشند، هزینه‌اش را می‌توانند فراهم کنند.
بازهم عامل خانواده و وابستگی برایم مهم است و دوست ندارم آن‌ها اذیت شوند. دوست دارم همراهم شوند ولی نسل آن‌ها نسلی نیست که دوری را تحمل کند.
علت مهاجرت را اگر بخواهید در یک مفهوم بگنجانید آن مفهوم چیست؟
من خوش‌بینانه نگاه می‌کنم ولی شاید از هر کسی هم بپرسی بگوید: «محدودیت». در خیابان هم محدودیت هست. باید گوش‌ها و چشم‌هایت را ببندی تا صحبت‌ها و فحش‌های رکیک را نشنوی و بعضی روابط آزاد جنسی را نبینی. این برای من محدودیت است، برخوردها آزار دهنده اند. احساس می‌کنم بیرون از این‌جا از این مراحل گذشته‌اند ولی در این‌جا تازه این مسایل دارد شکل می‌گیرد.
در مورد حکومت، حکومت این‌جا را ترجیح می‌دهم. در کل وضعیت سیاسی برایم چندان مهم و مؤثر نیست. تا جایی که به من مستقیم مربوط نباشد. دوست ندارم خیلی واردش بشوم چون نمی‌توانم کنترل کنم و تغییرش بدهم.
بنابراین آیا می‌توانیم نتیجه بگیریم اغلب مهاجرت‌هایی که شما از آن صحبت کردید، برای بهبود شرایط رخ می‌دهند، معطوف به هدف آموزشی هستند و اجبار و ضرورت خاصی در پس آن‌ها نیست؟
آره این مسأله برای قشر دانشجو درست است. چون افرادی اند که دارای احترام‌اند.
جایگاه اجتماعی؟
بله دقیقاً، جایگاه اجتماعی دانشجو این‌جا مناسب است؛ اما در فامیل ما شرایط متفاوت است. افرادی که در فامیل قصد مهاجرت دارند به خاطر جایگاه اجتماعی نامناسب در این‌جا و رانده شدن است. دانشجو اگر اینجا هم بماند شرایط بدی در انتظارش نیست در بهترین موقعیت‌ها امکان قرار گرفتن دارد که شاید منزلت بهتری نسبت به خارج از کشور داشته باشد. ولی بحث رانده شدن برایشان نیست، سرخورده نمی‌شوند و به دنبال بهتر شدن هستند.
اما افراد غیر دانشگاهی در اقوام من گرچه امکانات خاصی ندارند اما به مهاجرت فکر می‌کنند، زندگی این‌جا برایشان سخت است و محدودیت‌ها اذیتشان می‌کند. جالب است که عامه‌ی مردم هم به مهاجرت فکر می‌کنند اگرچه تنها راه ارتباطشان با خارج از کشور اغلب ماهواره‌ است و از همین طریق آشنا می‌شوند و به آن فکر می‌کنند.
خب من سؤالی دیگری به نظرم نمی‌رسد، اگر نکته‌ای هست بفرمایید.

من هم به نظرم از همه‌ی جنبه‌ها صحبت کردیم و حرف خاصی باقی نمانده‌است.

ممنون از این‌که وقتتان را در اختیار من قرار دادید، سپاس‌گزارم.

خواهش می‌کنم، ممنون که من را برای مصاحبه انتخاب کردید.

خواهش می‌کنم باز هم ممنون.