هنری ژیرو د در کتاب جدیدش: «فراموشی سازمان یافته»، استدلال می کند که نام سیاسی دیکتاتوری از نوع جدید، یعنی «کشتار به دست نژاد پرستان، تهاجم به حریم خصوصی، نظارت و مراقبت های دولتی، منفعت محوری نهاد های رفاه اجتماعی و گسترش فقر و عدم تساوی»، «خودکامگی با انتخابات» است.
ویکتوریا هارپر ( و) : عنوان کتاب شما بسیار کنایه آمیز است: «خشونتِ فراموشی سازمان یافته» . ممکن است راجع به آن صحبت کنید؟
نوشتههای مرتبط
هانری ژیرو ( ه): در دوره ای تاریخی زندگی می کنیم که حمله به تفکر نقادانه و خاطره از جانب نیرو هایی در ایالات متحده وجه مشخصه ی آن است. خاطره ی تاریخی می تواند بسیار خطرناک شود زیرا یاد آورنده ی چگونگی از مشروعیت افتادن مقاومت ها، لحظاتی که قرارداد اجتماعی جدی گرفته می شد، نشو جنبش های اجتماعی با خواست نوعی جدید از تفکردر باره ی دمکراسی و عدالت اجتماعی و اقتصادی هستند. در دوران کنونی ترس، خصوصی سازی و غیر سیاسی شدن، اصول سازماندهنده ی جامعه ی آمریکاست. واژه های خشونت و فراموشی سازمان یافته در عنوان کتاب برای اشاره به چگونگی بی ارزش شدن خرد، نقد ومبارزه، فرهنگ آگاهی دهنده و تشکل سازمان ها و نهادی های یاری دهنده ی مبارزات جمعی ولازم برای استقرار دمکراسی است؛ و نیز اشاره به چگونگی توسل قدرت غالب به فرهنگ ترس، سرکوب و نظامی کردن بخش بزرگی از جامعه برای عملی ساختن ترور دولتی، همسان سازی و خصوصی سازی است. واژه ی خشونت به همدستی دولت در ایجاد فرهنگی بی نهایت کالایی و خصوصی شده رجعت می دهد. فرهنگی که شهروندان را تا سطح افرادی کوته بین و در پی پاسخگویی به خواست های مصرف گرایی پائین می آورد. تعریف هویت خود به عنوان آمریکایی، وجهی عمیقا تاریخی دارد و هر چه این جنبه ی تاریخی ضعیف تر شود، عاملیت، عدالت، آموزش و دمکراسی نیز بی اهمیت می شود. امروزه ترس و خصوصی سازی اصول سازمان دهنده ی جامعه ی آمریکا در عرصه های اجتماعی همچون مدارس بوده و همپایه ی سرکوب دولتی، آموزش را برای بسیاری جوانان به ابرازی در پی کسب منافع، تبدیل کرده است.
پاکسازی اجتماعی و سیاسی خاطره و تفکر خود بخشی از حمله ی بزرگتری به مبارزات اجتماعی، سازمان های متعهد و مبارزین است. پاکسازی خاطره ی جمعی نه تنها جوانان را از عرصه ی عمومی دور، بلکه سیاست را نیز تهی می کند. با خصوصی شدن عرصه ی همگانی ( عمومی)، بی عدالتی به مثابه عذابی برآورده می شود که منافع فرد را هدف می گیرد. در چنین شرایطی تعهد به معنای جلو افتادن فرد است و مسؤلیت های اجتماعی و مدنی در پرده ی فرهنگ خود شیفتگی، فردگرایی تنگ نظرانه و خصوصی سازی محو می شود. این کتاب در پی کشف چگونگی ایجاد شرایط دهشت زا و غیر دموکراتیک از طریق حمله به تاریخ، به شهادت تاریخی و به انتقاد است. به گفته ی همکارم دیوید کلارک، این «جنگ علیه افکار و معاشقه با عدم خردگرایی هر روز در بطن دست یازی ها به حقوق مردم، پلاسیدن زندگی سیاسی و وسواس حریم فردی، پروده می شود. شاید این امر، دلیل این همه خشونت علیه جوانان سیاه، دانشجویان معترض و فعالین جنبش اشغال وال استریت باشد. جوانان هدف این حمله قرار گرفته اند زیرا مستعد ترین گروه برای یازیابی خاطرات به مثابه موضوعی محوری در سیاست هستند و با استفاده از ابزار های گذشته ، می توانند آینده ای بسیار متفاوت با آنچه در راه است را بسازند. شاید دلیل حنثی کردن جوانان از طریق غرق کردنشان در فرهنگی مصرفی و سایر سیاست های اجتماعی، قرض های سنگین دانشجویی، ارایه ی تحصیلاتی برای تأمین گذران مختصر روزمره نیر همین بی خطر ساختنشان باشد.
(و): منظورتان از «تفکری ورای ماشین تخیل زدایی آمریکایی» که عنوان دوم کتابتان است، چیست؟
(ه): اصطلاح «ماشین تخیل زدایی» را با تغییراتی از جرج دی دی هابرمن به عاریه گرفتم. سیاست «تخیل زدایی» مجموعه ی تصاویر، نهاد ها، گفتمان ها و سایر شیوه های نمایاندن است که ظرفیت افراد را در شکل دادن به نوعی دیگر از یادآوری و تفکرنقادانه، عاملیت، اخلاق و مقاومت جمعی نادیده می گیرد. «ماشین تخیل زدایی» به ساخت و ساز های فرهنگی می پردازد، یعنی از مدرسه و رسانه های میانه رو گرفته تا سایت های خبری و نیز آموزش و پرورش دولتی. این نهاد ها در تضعیف توانایی فرد می کوشند تا وی را عاری ازقدرت تفکر انتقادانه، تصور ناممکن و تبدیل وی به شهروندی آگاه، سازند. در عین حال ساخت و ساز فرهنگی با نادیده گرفتن مسایل حیاتی، و با نظر داشت منافع طبقه ی حاکمه، به تولید اخبار، فرهنگ پاپاراتزی و خشونت باری می پردازد که امور دیگر را کنار زده و ثانوی می کند. ماشین تخیل زدایی اشاره به آن لحظات حیاتی دارند که صاحب منصبان، آمریکایی ها را سیاست زده و کودک وار می کنند، دایره ی تعاملات وجدان اخلاقی را تنگ تر کرده و اخلاق واپس گرای نئولیبرال را بر جامعه حاکم می کنند. «ماشین تخیل زدایی» نه از طریق ایجاد فرم های جدید کنترل اجتماعی بر اساس مستعمره کردن سوبژکتیویته ی افراد، شکل دادن به خواست ها، ارزش ها، و همذات پنداری های آمریکایی ها به منظور کنترل اجتماعی ، بلکه با انگیزه هایی بسیار بیشتر و شدیدا حساب شده و به یاری فناوری دیجیتال جدید، فرهنگ فراموشی عمومی، اطاعت و همسانی را غالب می کند. در عین این که تمام صحنه های زندگی آمریکاییان به صحنه ی جنگ تبدیل می شود، دولت از مکانیسم ماشین تخیل زدایی و تروریسم استفاده می کند. مثلا از یک طرف مدارس خصوصی می شوند و از طرف دیگر تحصیلات عالی تبدیل به به میدان آموزشی افراد به منظور به خدمت در آوردن شان در حفظ و تداوم منافع شرکت های عظیم و قدرت حاکم می شود. به علاوه ساختار سمبولیک چنین مکانیسمی در دورانی به راه افتاده است که ارتباطات دیجیتالی حریم تفکر، گفتگو های حیاتی و داوری آگاهانه را محترم نمی شمرد. سرعت و تکثر اطلاعات زمانی برای فکر کردن به جا نگذاشته و در چنبره ی فضای دیجیتالی، فرد را دچارحس دروغین عضویت در جمعیتی سایبری می کند. در جامعه ی وسیع تر نیز سرگرمی تبدیل به نوع جدید آموزش و پرورش شده و با ارایه ی خشنودی های آنی و هیجان انگیزی فرد را به فرار از دنیای مسؤلیت سیاسی و اجتماعی ترغیب می کند.
در چنین نظامی سوبژکتیویته ی افراد برای سنجش در مقابل ارزش های بازار محور پرداخته می شود. مدارس به میدان جنگ آموزش و پرورش با قابلیت تخیل دانش آموزان تبدیل می شود؛ و البته به گفته ی دیوید گریبر جریان به پردازش افق تنگ سیاسی محدود نمی شود. این نفس مفهوم سوبژکتیویته در دوران نیولیبرال است که در پی ریشه کنی عاملیت و توانایی مبارزه است.
(و): مفهوم یک بار مصرفی نقشی محوری در کتابان ایفا می کند. لطفا توضیج دهید به چه معناست؟ چرا جدید است و چگونه خود را می نمایاند؟
(ه): از دهه ی ۱۹۷۰، آمریکا در جهت لیبرال دمکراسی،و دولت رفاه اجتماعی حرکت کرده ودر عین حال سیاست های اجتماعی در جهت منافع بازار جهانی ریخته شدند. در این دوران که طی آن بازار لیبرال جای خود را به فرم نتبیهی سرمایه داردی کازینویی داد، که برخی آن را نیولیبرالیسم می خوانند، حس مسؤلیت جمعی نسبت به نیازمندان، به طور روزافرونی به مثابه بیماری برآورد می شود. در این بهبوحه، عمل دور افکنی روز به روز شامل افراد و گروه هایی می شود که «زیادی» محسوب شده اند تحت نظارت و در زندان به فراموشی سپرده می شوند. این افراد زمانی برای حفظ جامعه حیاتی بوده اند. دور انداختنی شدن دیگر نه اشتثنا بلکه هنجار جامعه شده است و به علاوه شامل جوانان دانشگاهی، فقرای اقلیت ها، بیکاران و قشری از طبقه ی متوسط که مسکن شان را در بحران مالی ۲۰۰۷ از دست دادند نیز می شود. این اوضاع نه به تنها شیوه های جدید سیاست اقتدارگرایی دامن زده است بلکه برای توضیح چگونگی محو شدن قرارداد های اجتماعی در حینی که مکانیسم انزوا، دور افکنی و خشونت دولتی که روز به روز تهدید آمیز تر و زمینه ای تر می شود، نیاز به واژگان سیاسی جدیدی را ایجاد کرده است. تقریبا کل جامعه به امید خود رها شده تا بمیرد. دست راستی هایی همچو ریک پری، با رد هزینه های بهداشت و سلامت، یکی از بیشمار مبلغین مرگ در میدان دورافکنی و فرهنگ سخت دلی است. شهروندان به داده ، تروریست های با الفعل، مصرف کنندگان و کالاهایی تبدیل شده اند که روز به روز به قول جوا او بی ا ل به « ناشناختنی» هایی بری ازحقوق مدنی می شوند که هیچکس مسؤلیت مرافبتشان را نمی پذیرد.
در چنین ماشین مرگ اجتماعی، نه تنها وجدان کور به نمایندگی از منافع مالی نخبگان حکومت می کند، بلکه زندگی درونی سرکوب شدگان نیز بر پایه ی فرهنگ ترس شکل می گیرد. گفتمان « دور افکنی» شامل آن حیطه های انزوا و عدم رویتی است که افراد و گروه هایی را که زمانی برای جامعه حیاتی بوده اند در خود بلعیده است.
همان طور که شاهدش بودیم سیاست دور افکنی، با معرفی سیاهان همچون تجسم خطر، خشونت و ترور، کشتار نژاد پرستانه ی آن ها را ( مایکل براون و امثال او) نشانه می گیرد. این امر در پاگیری زندان های خصوصی با سیستم نظارت های بسیار پیشرفته بیشتر نمایان است. همان طور که رابرت جی لیفتن بیان کرده است در «دورانی اشباع از مرگ» به سر می بریم. این خشونت های نمادین برای تأمین منافع یک درصد به نود و نه درصد جامعه حمله برده است. تقریبا نیمی از آمریکاییان در خط فقر یا نردیک به آن به سر می برند. کافی است به وضعیت مهاجرین، بی خانمان ها، اقلیت فقیر، بیکاران و طبقه ی متوسط رو به افول بنگرید.
(و) : لطفا رانش به طرف اقتدارگرایی را نیزکه از بن مایه های کتابتان است توضیح دهید.
(ه): در کتاب، نحوه ی تسلط منافع شرکت های بزرگ، نخبگان مالی و افراطی های راست گرا بر سازمان های اداره کننده ی آمریکا و شیوه ی خنثی کردن دمکراسی را شرح داده ام و نشان داده ام چگونه نتیجه جز نمایشی نیولیبرال از فلاکت و فرهنگ خشونت نبوده است. داروینیسم اجتماعی، افراطی ترین شکل رقابت، فرد گرایی مطلق، فرهنگ خشونت و خشونت فرهنگی، همگی هادی نظام کازینویی سرمایه داری آمریکا ست. این سیستم مسموم سیاست را زایده ای از جنگ می داند. در این جامعه نه تنها آزادی های مدنی، حقوق و دستمزد کارگران، زنان، آموزگاران مدارس، جوانان و کنشگران مورد حمله ی مرتب قرار می گیرد، بلکه نظامی شدنش، بیش از پیش به استقرار نوعی تروریسم داخلی منجر شده است. به ماشین عظیم جنگیِ نظامی شدن پلیس شهری نظر کنید. نه تنها جامعه نظامی شده است، بلکه اکنون دیگربا هر کس مانند تروریستی بالقوه و مجرم برخورد می شود و هر حیطه ای از زندگی آمریکایی ها، میدان تفتیش پلیس شده است. در چنین شرایطی عجیب نیست که جنگ خاورمیانه اکنون در سرزمین امریکا جریان دارد. این نظامی گری، افزوده بر آنچه در توصیف اوضاع کنونی آمریکا رفت، دلیلی بر وجود خطر این «اقتدار گرایی با انتخابات» است. این نوع جدید اقتدار گرایی، نسخه ای از تروریسم است زیرا اخلاق را از اقتصاد جدا کرده، دمکراسی را به مضحکه کشانده، در پی از بین بردن برنامه های رفاه اجتماعی بوده، خشونت تنفس می کند و مردم را به کالا تبدیل کرده است. در به انزوا کشیدن فرد، نه تنها همبستگی اجتماعی گسسته می شود بلکه نوعی روان پریشی به شکل تنفر از منافع جمع و ارزش های اجتماعی را می گستراند. به گفته ی حنا آرنت در دوره ی پوچی مطلق که لازمه ی شر مطلق و سیاستی مخوف است زندگی می کنیم. این سیاست مخوف فقط بر آنچه در حاکمیت می گذرد خلاصه نمی شود بلکه در بی تفاوتی نسبت به رنج همنوع، ابزاری کردن دانش، بی خردی و بی فکری، فرهنگ حماقت ، خشونت، بازار سالاری بدبینی عمیق، جبونی و سیاست گریزی نمایان است. در چنین شرایطی است که اقتدارگرایی رشد می کند. ژیژک به درستی اشاره می کند که رابطه ی بین دمکراسی و سرمایه داری بریده شده و اقتدارگرایی باقیمانده ی عدالت و دمکراسی را ریشه کن می کند.
(و): در آخرین فصل کنابتان از امید می گویید. چرا امید برای نوشتن و نیز برای این کتاب مفهومی مرکزی است؟
(ه): ایدئولوژی های متفاوت، به امید شهرت بدی داده اند. به خصوص در دوره های بدبینی فلج کننده، عدم ثبات و ترس همگانی. اما امید آگاهانه کننده است، زیرا که در باره ی مفاهیمی همچون سیاست، عاملیت، مبارزه، و حتی آینده باید فکر شود. امید عاملی حیاتی برای احیای تخیل رادیکال است که به مردم قدرت درک آنچه پس پرده می گذرد را داده و آن ها را به گذر از ورای بدبینی، اصول گرایی مذهبی و سیاسی یاری می دهد. امید باید در زمینه ی واقعیات زمان پرورده شده و با آن به مثابه پروژه ای برای اریه ی عاملیت جمعی، خلاقیت، تخیل سیاسی و مشارکتی متعهد برخورد شود. بدین معنا امید، با عادی سازی عقل متعارف و جنبه های سرکوب کننده ی فرهنگ مبارزه می کند. نمی توان در عین حال به مبارزات مترقی پیوست و به عادی سازی خشونت تن در داد. حتی در سهمگین ترین اوضاع، بدون امید نمی توان مقاومت و مبارزه کرد؛ به علاوه عاملیت لازمه ی مبارزه و امید پیش شرط عاملیت است. برای درک حدود آنچه برایمان ممکن می دانند، باید خواستار غیر ممکن شویم. موضوع بر سر امید دیسنی لندی نیست، از آرمان گرایی رومانتیک باید پرهیز کرد. به جای آن باید به اراده ی جوانان در مبارزه برای آینده ای درخور انسان باور داشت.
همان طور که در کتاب توضیح دادم قدرت هرگز کاملا در دست حاکمین نیست و مقاومت نیز نه امری تجملی بلکه لازم است. در شرایط فعلی قدرت باید به برنامه های جدی آموزشی مجهز شود و در این صورت، امید نه مفهومی تجریدی بلکه عامل سازمان دهند ه ی اساس مبازرات می شود.
این مطلب بخشی از کتابی است که به زودی از طرف انتشارات انسان شناسی و فرهنگ منتشر خواهد شد. نقل قول و هر گونه انتشار این مطلب بدون اجازه کتبی و رسمی موسسه انسان شسی و فرهنگ ممنوع و قابل پیگرد قانونی است. متن منتشر شده برای جلوگیری از تقلب های احتمالی فاقد منابع
درونی بوده و بخش هایی از متن اصلی در آن خذف شده است یا بدون آنکه به اثر خدشه ای وارد شود تغییر کرده اند. متن نهایی و کامل در شکل کتاب منتشر خواهد شد.
http://www.truth-out.org/progressivepicks/item/25658-henry-a-giroux-on-the-violence-of-organized-forgetting
هانری ژیرو Henri Giroux برگردان عاطفه اولیایی