مجموعه مقالاتی جامعهشناختی پیرامون مهمترین مناسک معنابخش به حیات شیعیان نسیم کاهیرده تابستان ۱۳۹۴ اننشارات خیمه فهرست
مقدمه
نوشتههای مرتبط
فصل اول: عاشورا و مناسک (مناسک عاشورا بهمثابه واقعیت اجتماعی ابژکتیو) ۲.۱ ضرورت پرداختن به موضوع عاشورا و مناسک پیرامون آن ۳.۱ هیئتهای عزاداری، مهمترین جماعتهای مناسکی ۴.۱ تحول نقش واعظ و مداح درمناسک عاشورا ۵.۱ مداحی رسانهای و چالش محتوا ۶.۱ جنبۀ زیباییشناختی و هنری مناسک عاشورا ۷.۱ گونههای گفتمانی متأثر از محتوای مناسک عاشورا ۱.۸ تعامل جوانان با مناسک عزاداری عاشورا براساس نوع دینداری آنها ۱.۹ زیارت اربعین؛ جلوهای نمادین از هویت شیعه
فصل دوم: عاشورا و معنا (توجه به معنابخشی عاشورا در قالب مواجهۀ نظری و رویکردی سوبژکتیو) ۱.۲ گفتمان حضرت زینب(س) درمواجهه با حادثۀ عاشورا و رویدادهای پسازآن ۲.۲ زندهماندن روح توحید و پرستشگری عاشورا در مکتب نیایش امامسجاد ۳.۲ زیارت عاشورا نمادی برای زنده نگاهداشتن مبانی معرفتی و ایدئولوژیکی تشیع ۲.۴ سلوک عاشورایی در پرتو عقل و عشق فصل اول: عاشورا و مناسک (مناسک عاشورا بهمثابۀ واقعیت اجتماعی ابژکتیو)
انسان براساس ماهیت وجودیاش، همواره برای معنادارکردن زندگی خویش تلاش میکند. این تلاش، همواره به شکل پویا، درطول زندگی هر فرد و بهتبع آن، در بستر هر جامعه تداوم مییابد. دراینمیان، دین بهعنوان مجموعهای از باورها و عقاید و اعمال، یکی از منابع اصلی معنابخشی محسوب میشود: عرصهای که در آن، انسان امکان دستیابی به جایگاهی والاتر و حیاتی ارزشمندتر را مییابد. در مکتب تشیع، عاشورا مهمترین مناسک معنابخش به حیات شیعیان محسوب میشود که بهوضوح، در زندگی فردی و اجتماعی آنان تجلی یافته است. معانی که هم با رویکرد سوبژکتیو امکان بررسی آن در قالب مواجهۀ نظری وجود دارد و هم با رویکردی ابژکتیو، امکان شناسایی و تحلیل آن در قالب اجرای مناسک در جامعه وجود دارد. ازاینرو، عاشورا با گذشت زمان نهتنها رنگ تکرار و کهنگی نیافته، بلکه معانی آن ازطریق اجرای مناسک توسط شیعیان، مدام بازتولید شدهاند. این معانی در بستر جامعه هم عینیت یافته است و بهعنوان ابژههای دینی رؤیتپذیر هستند. درواقع، اجرای مناسک عزاداری عاشورا بهصورت منظم، درطول قرون متمادی گذشته، بهمنظور حفظ و نگهداری یکسری مفاهیم و ارزشهای دینی صورت گرفته است که دراصل، برای انتقال به جامعۀ شیعه و در مسیر نیرومندساختن آن برای مقابله با دشواریهای زندگی اجتماعی و غلبه بر دشمنان، نوعی محرک عمل محسوب میشده است و همواره، امامان شیعه نیز بر اجرای آن تأکید کردهاند. این مناسک همواره، زمینهساز و محرک بسیاری از تحولات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در جوامع شیعه بوده است. البته این کار بهواسطۀ قدرت این مناسک در ایجاد ایمان و احساس دینی قوی و شدید در بین مؤمنان عزادار میسر میشده است. ازآنجاکه مذهب شیعه از سالیان دور، مذهب رسمی و غالب ایرانیان بوده است، بهطبع، مناسک عزاداری عاشورا از دغدغههای دیرینۀ آنها هم محسوب میشود. البته، این مناسک تحتتأثیر زمینههای فرهنگی و اجتماعی ایران در دورههای مختلف تاریخی، تغییراتی را پذیرفته و با اشکال متفاوتی ظهور یافته است؛ بهخصوص تغییراتی که در دوران معاصر نیز متناسب با زندگی مدرن و جدید در این مناسک رخ داده و منشأ ایجاد موج گستردهای از دیدگاههای مختلف آسیبشناسانه و انتقادی دینی و نیز روشنفکری به سمت موضوع عزاداری شده است. اما در کنار رویکردهای کلامی و جدلی دینداران سنتی و مدرن در مواجهه با مناسک عزاداری، از رویکردهای اجتماعی و فرهنگی بهواسطۀ علومی مانند جامعهشناسی و انسانشناسی یاد میکنیم که بهدنبال ارائۀ تبیینی فرهنگی و اجتماعی از دلالتها و ریشهها و کارکردهای پنهان و آشکار این مناسک هستند؛ لذا آنچه در فصل نخست این نوشتار نیز ملاحظه خواهید کرد، نتیجۀ تلاشی علمی است که با هدف دنبالکردن چنین رویکردی صورت گرفته است. در فصل دوم، سعی بر این است که معنابخشی عاشورا در قالب مواجهۀ نظری، یعنی رویکردی سوبژکتیو، کانون توجه قرار گیرد.
ضرورت پرداختن به موضوع عاشورا و مناسک مربوطبه آن هر سال با فرارسیدن محرم،، جامعۀ ایرانی یکپارچه مهیای ابراز عشق و اظهار ارادت به مفهومی عظیم به نام حسین و آرمانی دیرینه و مقدس به نام عاشورا میشود. این زمینهسازی و آمادگی با شوری وصفناپذیر و تبیینناشدنی همراه است که هر قشری از این جامعه را به فراخور حال درگیر میسازد و به عمل وامیدارد؛ ازجمله اندیشمندان و روشنفکران و هنرمندان که در این ایام، به شکل مشخص و برجستهتری در این عرصه وارد میشوند و اغلب، جرقههای ذهنی و ایدههای نوشتاری اولیه تحتتأثیر این فضای مناسکی شکل میگیرند. نوشتن دربارۀ عاشورا و وقایعی که بر آن گذشت، تا حدودی مشکل است؛ زیرا درطول قرنها، این واقعۀ تاریخی چنان با احساسات و عواطف درآمیخته که بهدور از پیشداورییها و سوگیریهای ارزشی، تحلیل عقلایی آن را بهسختی ممکن میسازد. در اجرای عزاداریهای محرم، خطر ابتلای جامعه به رسمپرستی و مناسکگرایی جدی است؛ به این معنا که آیینها و مناسک پذیرفته شدهاند و هر سال با شکوه بیشتری برگزار میشوند؛ اما به اهداف این آیینها و مناسک کمتر توجه میشود. این مناسک خود، به ایجاد چشماندازهای مذهبی بیهمتایی منجر میشود که بنا به نظر گلیفورد گیرتز (رحمانی، ۱۳۸۶) نمیتوان به ارزشگذاری برای آنها پرداخت؛ ولی دستکم میتوان آن را بهعنوان هدف شیعه از عزاداری محرم ناکافی دانست؛ چراکه «فلسفۀ عزاداری و گریه بر حسین از دیدگاه امامان شیعه، نوعی اعلام وابستگی به گروه اهل حق و اعلان جنگ با گروه باطل است. بهعبارتی دارای جهتگیری اجتماعی خاصی است و نهفقط گردهمایی از روی عادت و برای تأمین اغراض شخصی و مجرد از وظایف اجتماعی» (مطهری ،۱۳۸۲ )(نهضتهای اسلامی در صدسالۀ اخیر: ۸۰و۸۱). در اصل، فلسفۀ این عزاداری که بهحق دربارهاش گفته شده است: «من بکی او ابکی او تباکی وجبت له الجنه»، یعنی حتی برای تباکی هم ارزش فراوان قائل شده است، تهییج احساسات علیه یزیدیها و ابنزیادها و به سود حسینها و حسینیها بوده است. در دوران خشن یزیدی، در حزب حسینیها شرکتکردن و تظاهر به گریهکردن برای شهدا، نوعی اعلام وابستهبودن به گروه اهل حق و اعلان جنگ با گروه باطل و درحقیقت، نوعی ازخودگذشتگی است. اگر عزاداری این ویژگیها را پیدا کند، نهتنها تباکی اثر ندارد؛ بلکه اگر سیل اشک هم نثار کنیم، به جایی برنمیخورد: برای مثال، اگر بهتدریج، روح و فلسفۀ این دستور فراموش شود و شکل عادت به خود بگیرد، بدینترتیب که مردمی دور هم جمع شوند و عزاداری کنند؛ بدون اینکه نمایانگر جهتگیری خاص اجتماعی باشد و بدون آنکه ازنظر اجتماعی، عمل معناداری بهشمار رود و فقط برای کسب ثواب باشد، البته، دیگر ثوابی هم در کار نخواهد بود؛ زیرا مراسمی مجرد از وظایف اجتماعی و بیرابطه با حسینهای زمان و بیرابطه با یزیدیهای زمان بهپا داشتهاند (مطهری ،۱۳۸۲نهضتهای اسلامی در صدسالۀ اخیر: ۸۰و۸۱). چنین مراسمی است که اگر یزیدبنمعاویه هم از گور به درآید، حاضر است در آن شرکت کند. واقعۀ عاشورا مدتها قبل اتفاق افتاده است؛ ولی آنچه بررسی آن و مناسک مربوطبه آن را برای متفکران اجتماعی بااهمیت میسازد، گرایش یا نگرش مردم ایران به این حادثه و حضور پایدار آن در قلب و ذهن افراد جامعه است. «در ایران مناسک جایگاه قابلتوجهی دارند. این جایگاه پس از انقلاب، بهدلیل حضور دین در حکومت اهمیت بیشتری یافته است. ازطرفی تکثر، تنوع و عمومیت یافته درحدی که میتوان از جامعۀ ایرانی بهعنوان یک جامعۀ آیینیمناسکی نام برد و ازطرف دیگر، آیینها دستخوش تغییرات بسیاری شده است. این تغییرات نشانگر آن است که مناسک برخلاف دیدگاه گذشته، دادههای اجتماعی متصلب نیستند؛ بلکه بسیار منعطف و متأثر از زمینۀ تاریخی و همچنین، نیازهای اجتماعیاند. درنتیجه، هم به میراث میرسند، هم تغییر مییابند و همچنین ابداع میشوند. چنانچه جنگ، پیروزی انقلاب یا تأسیس حکومت جدید، همه، آیینهای بزرگداشت خاص خود را بهوجود آوردهاند. اما آنچه ویژگی ممتاز جامعۀ ما بهدلیل حضور دین در سیاستگذاریهای کلان کشوری است، وجه حقوقی و قانونی است که برخی مناسک یافتهاند. از این نظر ایران مورد ممتازی در مطالعۀ مناسک دینی است. بهدلیل زمینۀ شیعی ایران که ازنظر تاریخی تا زمان صفویه بهعنوان یک اقلیت، موردستم و سرکوب بوده است و درنتیجه، دربرابر تاریخ رسمی کوشیده است از خلال مراسمی چون عاشورا، حافظۀ تاریخی خود را زنده نگاه دارد و… ؛ درنتیجه، مناسک دینی ما اغلب، با سوگواری پیوند خورده است» (شریعتی، ۱۳۸۷). مناسک عاشورا که درطول قرون متمادی در جامعۀ شیعی ایران بر پا بوده است، مناسک بسیار مهم و مرکزی در دینداری عامۀ مردم است و دین بهمثابۀ نظام فرهنگی برای شیعیان، بیش از هر چیزی در مناسک عاشورا مصداق پیدا میکند و بهواسطۀ نمادهای خودش، فضای عمومی جامعه را به فضایی مناسکی تبدیل میکند (رحمانی، ۱۳۸۶). روایت عاشورا بهمثابۀ یک روایت حماسی و اسطورهای، رکن مرکزی فرهنگ شیعه است. هر فرهنگی برای انتقال باورها و معانی بنیادی خود، نیازمند نظام خاصی است که این معانی را در بستری از تقدس، به ذهن مخاطبان و کنشهای آنها انتقال بدهد و این انتقال در بستر مناسک و نظام منسکی آن فرهنگ انجام میگیرد. واقعۀ کربلا درطول تاریخ حیات تشیع، عنصر مرکزی هویت جمعی و دینی شیعه بوده است و عزادری محرم ازسویی محمل اصلی وجدان جمعی جامعۀ شیعه بوده و ازسوی دیگر، یکی از منابع اصلی نظام نمادین و نمادهای مرکزی فرهنگ شیعه بوده است. نظام مناسکی عزاداری محرم که بهطور سنتی، ماه محرم و صفر و گاهی تا دهۀ اول ماه ربیعالاول را دربرمیگیرد، ازلحاظ فرهنگی و اجتماعی با مجموعهای از مجالس عزاداری همراه بوده که به اشکال گوناگون برگزار میشده است: دستههای زنجیرزنی، مجالس روضهخوانی، سینهزنی و سفرههای نذری… . البته برای اجرای این مناسک، هیچ الگوی واحدی وجود ندارد و بیشترین استنادات این عزاداریها، احادیث امامان شیعه است که به اقامۀ عزا برای امامحسین سفارش کردهاند. بااینحال، دستور و احادیث خاصی دربارۀ صورت و شکل و عناصر مادی عزادارای وجود ندارد؛ لذا هر جامعهای برحسب سنتهای فرهنگی و ابزارهای موجود، الگوهای عزاداری را شکل داده است. درواقع، عزاداری شیعیان ازجمله آیینهای مذهبی است که تأسیس آن بهدست امامان شیعه بوده است؛ اما در مسیر تکوین و حیات خود، به عنصری از فرهنگ و دینداری عامه تبدیل شده است. چنین است که در مقاطع تاریخی مختلف و بهتبع متغیرهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، صورتهای نوینی را پذیرا شده است. این صورتها تحتتأثیر الزامات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی افراد و در پاسخ به نیازهای آنان است؛ ازاینرو، یافتن الگوی مطلوب عزاداری و معیارهای آن بهعنوان یک چالش همیشه مطرح بوده است و بدین لحاظ، موضوع مهمی برای پژوهش بهشمار میرود. البته تحقیق و بازخوانی حادثۀ عاشورا همیشه کانون توجه اندیشمندان و علما بوده است. از بازنمودهای بسیار مهم این تلاشها، سنت مقتلنویسی است که بهنوعی، برای نقد و پیرایش روایتهای این حادثه بوده است. اما در حیطۀ علوم جدید نیز علوم متعددی به این موضوع توجه کردهاند. در دوران معاصر و در تقسیمبندی علومانسانی جدید، علوم اجتماعی وظیفهدار مطالعات اجتماعی دین شده است. بههمین سبب، بسیاری از روشنفکران و منتقدان اجتماعی در جوامع شیعی ازجمله ایران، خواسته یا ناخواسته، با این موضوع مواجه بودهاند و بدان پرداختهاند (رحمانی، ۱۳۸۶).