سعید نوری
در بالاترین قسمت کارتیه لاتن، روبروی کلیسای نتردام، کنار رودخانه سن، در یکی از پرترددترین محله های پاریس، یک کتابفروشی خاص قرار گرفته که پاتوق بسیاری از کتابخوانهای پاریس است. این کتابفروشی حتی بسیاری از نویسندگان گمنام و مشهور را با قراردادن تختهایی در میان قفسه های کتابها اقامت داده است. جُرج ویتمن، موسس این کتابفروشی در وصف آن میگوید: “من این کتابفروشی را طوری طراحی کردم انگار دارم داستان مینویسم؛ هر اتاق را همچون فصلی از کتاب ساختم، و دوست دارم مردم در این کتابفروشی را طوری باز کنند که انگار کتابی را میگشایند؛ کتابی که آنها را به دنیای جادویی تخیل میبرد.” در هر گوشه از این کتابفروشی جملاتی هست که اشتیاق خواندن و امنیتِ بودن در چنین مکانی را در وجود انسان بیدار میکند و فرهنگ را در جان آدمی مینشاند. بر دیوار بیرونی سمت راست، یک طراحی از والت ویتمن و جملهای از او هست که میگوید: ” اِی غریبهای که از اینجا میگذری، نمیدانی به چه اشتیاقِ آتشینی تو را مینگرم!”
نوشتههای مرتبط
روزنامه دیواری پاریس در ژانویه سال ۲۰۰۴ در مصاحبهای با جُرج ویتمن نوشت: ” بعضیها من را دُن کیشوتِ محله کارتیهلاتن صدا میکنند چون سرم اینقدر در ابرها فرورفته که میتوانم تصور کنم همه ما فرشتگانی از بهشت هستیم و من بهجای یک کتابفروش ساده بیشتر شبیه یک رماننویس خسته هستم. این کتابفروشی اتاقهایی مانند فصلهای کتابها دارد و واقعیت این است که تولستوی و داستایفسکی برای من موجودات واقعیتری هستند تا همسایه بغلدستی که برای من غریبهای بیش نیست. واقعیت این است که داستایفسکی داستان زندگی من را حتی پیش از تولدم در کتابی به نام ابله نوشته است. از زمان خواندن آن کتاب در جستجوی قهرمان زن آن هستم، دختری به نام فیلیپونا. صد سال پیش کتابفروشی من یک شرابفروشی بود، که با وجود بیمارستان دیو، از منظر رود سن هم مخفی نگه داشته شده بود. از صد سال پیش که آن بیمارستان را تخریب کردند و بهجای آن پارک ساختند این مکان در معرض دید قرار گرفت. پنجاه سال است که من این کتابفروشی را اداره میکنم. حالا نوبت دخترم است.”
این کتابفروشی در دو طبقه کامل شامل اتاقکهایی تو در تو است. روی پله های همفک به سمت طبقه اول نوشته: “آرزو دارم میتوانستم وقتی تنها یا در تاریکی هستی به تو نور وجودت را نشان دهم.” در اتاقکی دیگر ماشینهای تایپ قدیمی برای نویسندگانی که هنوز به شیوه قدیمی تایپ میکنند جاسازی شده است. و یک جعبه برای اظهار نظر و انتقاد و پیشنهاد. جای جای این فروشگاه از کف گرفته تا در میان قفسه ها، اشیایی تماشایی و جذاب که هر کدام یادآور چیزی هستند و همچون یادبودی ارزشمند خودنمایی میکنند، قرار گرفتهاند. بالاخره بر سر در این کتابفروشی تمثال منصوب به شکسپیر با جملهای از او هست که وقت ورود از زیر آن گذر میکنیم: “تا وقتی کتابها زندهاند، هنر همچنان زنده است؛ که بذله ها را بخوانیم و ستایش نثارشان کنیم.”اما فراتر رفتن یک کتابفروشی از خاستگاه خود و تبدیل شدنش به یک آیکون فرهنگی، جاذب گردشگر، تبادل به زبان انگلیسی در مرکز پاریس فرانسوی، حیات فرهنگی دیگر در دلِ فرهنگِ غالبِ آن جغرافیا و فعالیتهای جانبی فرهنگی در جای جای فضای موجود، موجب کنجکاوی ما نسبت به کتابفروشی “شکسپیر و شرکاء” که یک موقعیت چندوجه دارد. برای مصاحبه درباره این مجموعه بعد از چندین بار رفت و آمد در ساعات پرمشتری بالاخره با مسئول قسمت رویدادهای فرهنگی آن، آدام بایلز قراری گذاشتیم و او پاسخگوی سئوالاتمان شد.
۱- من از تماشای معماری این کتابفروشی در دلِ چنین ساختمان زیبایی به هجان آمدم. آیا ممکن است برای ما از تاریخچه این مکان بگویید؟
جُرج ویتمن آمریکایی این کتابفروشی را در شماره ۳۷ خیابان بوشری در کیلومترِ صفر، نقطهای که جاده های فرانسه آغاز میشوند تاسیس کرد. این ساختمان در اوایل قرن هفدهم میلادی ساخته شده و در اصل یک صومعه بوده است؛ خانه خانواده موستیه. جُرج سعی کرد نشان بدهد که آخرین بازمانده صومعهنشینان است. او گفت: ” در قرون وسطی، هر صومعه برادر نورافشانی داشته است؛ صومعهنشینی که وظیفهاش روشن کردن فانوسها در آغاز شب بوده است. من هم که در خدمتتان هستم برادر نورافشانم. این کمترین کاری است که از من برمیآید. ” وقتی اولین بار کتابفروشی افتتاح شد نامش میسترال ( باد سرد و خشک شمالی) بود. جُرج نام آن را در آوریل ۱۹۶۴ به مناسبت چهارصدمین سال تولد شکسپیر به نام فعلی تغییر داد. او به افتخار سیلویا بیچ که “شکسپیر و شرکاء” اصلی را در سال ۱۹۱۹ تاسیس کرده بود این نام را برگزید.
۲- قسمتهای مختلف و متنوعی در کتابفروشی شما هست: شخصی را در طبقه اول دیدم که تمرین پیانو میکرد، دختر دیگری در حال یادداشتبرداری از داخل کتابی بود، میزگردی هم در سوی دیگر همان طبقه برقرار بود. ممکن است درباره ساختار این کتابفروشی و عملکردهای مختلف و متنوعش به ما توضیح بدهد؟
کتابفروشی ما به بخشهای مختلفی تقسیم شده است. در طبقه همکف کتابهای جدید در موضوعات و رشته های مختلف را میفروشیم؛ داستان، فلسفه، تاریخ، هنر، تئاتر و غیره. کتابهایی هم برای کودکان داریم.
طبقه اول شامل کتابخانه و قسمت شعر است. کتابهای کتابخانه فروشی نیستند، بلکه برای مطالعه بازیدکنندگان کتابفروشی آنجا قرار داده شدهاند. اینها کتابهای شخصی جُرج ویتمن، موسس این کتابفروشی هستند که در سال ۲۰۱۱ از دنیا رفت. اتاق پیانو هم برای نواختن توسط بازدیدکنندگان است. چندین تخت در کتابفروشی تعبیه شده که جوانان، نویسندگان بازدیدکننده که ما آنها را “خارهای غلتان” مینامیم میتوانند روی این تختها بخوابند. در کنار این کتابفروشی، سمت چپ، یک کتابفروشی هم برای عرضه کتابهای نایاب داریم. دست چپ آن کتابفروشی هم کافه جدید ما قرار گرفته است.
۳- جالب است که در قلب پاریس، یک مکان فرهنگی انگلیسیزبان میبینیم. نظر خود شما نسبت به این موضوع چیست؟
ما عاشق جزیره کوچک فرهنگ انگلیسیزبان خود در قلب پاریس هستیم. هم با انگلیسیزبانهای مقیم پاریس و هم با فرانسویزبانهای این شهر رابطه خوبی داریم. تبادل بینافرهنگی خیلی برای ما مهم است؛ جمع کردن مردم تمامی ملیتها کنار هم برای خواندن، مباحثه و مناظره.
۴- چه نوع کتابهایی میفروشید؟ چند سال پیش من اینجا بودم. کتابی درباره فیلمسازی که مایک فیگیس آن را نوشته بود اینجا به امضای خودش موجود بود. چطور چنین چیزی میسر میشود؟ آیا آنها به کتابفروشی میآیند یا شما کتاب را برایشان میفرستید؟
ما همه جور کتابی میفروشیم. برایمان مهم است که تا حد ممکن وسعت بیشتری از گونه های کتاب را پوشش دهم. البته کتابهای بسیاری هم درباره فرانسه داریم؛ درباره نویسندگانی که به کتابفروشی ما مربوطند مثل ارنست همینگوی، هنری میلر، جیمز بالدوین، آناییس نین و همینطور منتخبی از عناوین تازه منتشر شده. بسیاری از نویسندگان به ملاقات ما در کتابفروشی میآیند و طبعاً فرصت مناسبی است که از آنها بخواهم کتابهایشان را برایمان امضاء کنند.
۵- چه رویدادهایی را برنامهریزی و اجراء میکنید؟
رویدادهای بسیار متفاوتی را سازمانده میکنیم. کتابخوانی از رماننویسان بسیار مشهور، شعرا و خبرنگاران و همینطور نویسندگانی که در ابتدای کارنامه کاری خود هستند. از جلسات اخیر میتوانم از نئومی کلاین، دون دولیلو و حتی هنرپیشه هالیوودی ایتان هاک اسم ببرم. ما حتی میزبان بحثهای سیاسی هم هستیم و مباحثی تحت عنوان “صبح با قهوه” را در کافه جدیدمان راهاندازی کرده ایم.
۶- این آگههایی که روی دیوار طبقه اول چسبانده شده چه هستند؟
برای ما مهم است که در کارهای عامالمنفعه سهم باشیم. در نتیجه یک تابلو اعلانات بزرگ داریم که مردم بتوانند در آن رویدادها را اطلاعرسانی کنند، خدماتی را پیشنهاد کنند یا کتاب تبلیغ کنند و اخباری را به اشتراک بگذارند.
۷- از آنجاییکه شما کتابهای انگلیسی زبان میفروشید مایلم بدانم مشتریان شما کجا هستند؟ خیلی گروه های توریستی را دیدهام که برای دیدن کتابفروشی شما آمدهاند. چه چیزی شما را در نظر آنها یکّه و ویژه قلمداد میکند؟
مشتریان ما شامل همه اقشار میشود؛ انگلیسیزبانهای مهاجر و فرانسوی زبانهایی که میخواهند به انگلیسی مطلب بخوانند.
امروزه در سایتمان هم کتاب میفروشیم بنابراین شما میتوانید کتابی با مُهر کتابفروشی مشهور ” شکسپر و شرکاء ” داشته باشید حتی اگر هرگز پاریس را ندیده باشید!
این مطلب در چارچوب همکاری رسمی ومشترک میان انسان شناسی و فرهنگ و آزما بازنشر می شود.