انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

جامعه‌شناسی موسیقی(۵)

ارزیابی موسیقی: سلسله‌مراتب و ارزش‌گذاری

 تیموتی جی. داود-دانشگاه اَموری برگردان: فردین علیخواه

وقتی محتوای موسیقایی[خاصی]گسترش می‌یابد اغلب شاهد فرایند ارزیابی‌ای هستیم که در آن کنشگران[این عرصه]جای خاصی برای آن، در مقایسه با سایر محتواها، مشخص می کنند. دی مگگیو(۱۹۸۷) بیان می‌دارد که این ارزیابی در ابعاد و جنبه‌های مختلفی صورت می‌پذیرد-از جمله اینکه عاملان مختلف تا چه حد برخی از انواع [موسیقی] را در مقایسه با سایر انواع موسیقی در مرتبه برتری قرار می‌دهند، و تا چه حد این رتبه‌بندی به طور گسترده‌ای توسط دیگران مورد پذیرش قرار می‌گیرد. در ادامه دی مگگیو، در توصیف این فرایند نکته‌ای را برجسته می‌سازد که توسط بوردیو (۱۹۹۳) بیان شده بود: ما هم باید به تولید کالبدی[۱] هنر(نظیر محتوا) و هم به تولید نمادین[۲](نظیر ارزیابی) آن توجه کنیم. جامعه‌شناسان موسیقی چنین عملی را با در نظر گرفتن مضامینی همچون سلسله‌مراتب[۳] و ارزش‌گذاری[۴] انجام می دهند.

در حالی که برخی از جامعه‌شناسان به فرایند تولیدی توجه دارند که حول طبقه‌بندی ژانرها وجود دارد کسانی که علاقه ویژه‌ای به محتوا دارند به طور خاص به سلسله‌مراتبی توجه می‌کنند که بر این طبقه‌بندی‌ها مؤثرند- به عنوان مثال سلسله‌مراتب‌نژادی. به عنوان نمونه در اوایل دهه ۱۹۰۰ در ایالات‌متحده برخی از عاملان بانفوذ موسیقی(نظیر مدیران ضبط آثار) تمایز پررنگی بین موسیقی‌ای که توسط امریکایی‌های آفریقایی‌تبار تولید می شد با امریکایی‌های اروپایی‌تبار قائل شدند و اولی را کم‌مرتبه‌تر از دومی دانستند. در نتیجه آنها در ابتدا از تولید موسیقی با امریکایی‌های آفریقایی‌تبار اجتناب می‌کردند، آنها نسخه های «سترون شده‌« از ژانرهای مرتبط با آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار ارائه دادند-نظیر ضبط[موسیقی] جاز « سمفونیک» توسط نوازندگان سفیدپوست به جای «هات» جاز[۵] توسط نوازندگان سیاه‌پوست-آنها همچنین نوآوری موسیقایی(نظیر پیشرفت هنر بداهه‌نوازی، گسترش طنین‌های[۶]جدید) نوازندگان سیاه‌پوست را به دلیل انحراف از موسیقی «خوب» فاقد اعتبار می‌دانستند. هنگامی که ضبط[آثار موسیقایی] امریکایی‌آفریقایی‌تبارها سرانجام در دهه ۱۹۲۰ متداول شد، چنین محتواهای متفاوتی به‌سادگی در طبقه‌بندی موسیقی «نژادی» قرار گرفت و از سایر ژانرهای موسیقایی این دهه جدا گشت(به عنوان مثال،لوپز ۲۰۰۲ ؛آپلروت ۲۰۰۳ ؛داود ۲۰۰۳ ؛فیلیپس و اوونز ۲۰۰۴ ؛روی ۲۰۰۴). با وجود آنکه ارزیابی موجود از موسیقی امریکایی‌های‌آفریقایی‌تبار به طور قابل ملاحظه‌ای تغییر یافته است(ر.ک.گری ۱۹۹۷ ؛لوپس ۲۰۰۲)با این حال آنطور که منابع مربوط موسیقی رپ نشان می‌دهند هنوز هم دلالت‌های نژادی به شکل قابل‌ملاحظه‌ای پابرجاست[۷](به عنوان مثال،بندر ۱۹۹۳ ؛نگوس ۱۹۹۹ ؛واتکینز ۲۰۰۱ ؛کیز ۲۰۰۲).

جامعه‌شناسان و سایرین، همچنین با پرسش از «اصالت» به بررسی سلسله‌مراتب می‌پردازند. آنها نشان می‌دهند که این رتبه‌بندی مثبت به‌سادگی فقط از محتوای موسیقایی برنمی‌خیزد، بلکه حاصل فرایندی است که در آن ادعاهای رقیب درباره محتوا ساخته می‌شوند(برای مثال ریگو ۱۹۹۲ الف، تیلور ۱۹۹۷، هسموندلق ۱۹۹۹، فریت ۲۰۰، مکلوگان و مکلون ۲۰۰۰). برای مثال دو اثر برجسته نشان می‌دهند که این ادعاها چگونه ممکن است در طول زمان و مکان متفاوت باشند. در توسعه تاریخی موسیقی کانتری، برچسب “اصیل”از طرفی برای اجراکنندگانی که لباس و یا رفتار آنان به «زمان‌های قدیم» یا سنن روستایی باز می‌گردد، یا موسیقی‌شان هنوز صیقل‌نیافته است بکار رفته، و از طرف دیگر برای اجراکنندگانی بکار می‌رود که شخصیت‌[ظاهری‌شان]پالوده می‌شود و موسیقی‌شان صیقل می‌خورد و حتی شاید هم شبیه به موسیقی پاپ می‌شود. به جای اینکه به شیوه‌ای خطی پیش رود-مثلاً از صیقل‌نیافته به صیقل‌یافته- آنچه در موسیقی کانتری «اصیل» در نظر گرفته می‌شود بین دو انتخاب با بازیگرانی موفق(نظیر هنری فورد[۸]، گراند اُل اوپری[۹]، پرسنل رسانه) در رفت و آمد است که ادعاهای مربوط به هر کدام را پیش می‌برند(پیترسون ۱۹۹۷).در موسیقی شیکاگو بلوز[۱۰]، ادعای اصالت در بین کنشگران و در بین افراد محلی فرق دارد. گردشگران و کارآفرینان نامطلع، [موسیقی] بلوزِ «اصیل» را در باشگاههای به ظاهر جذابی می‌جویند که در آنها نوازندگان سیاه‌پوست طیف محدودی از استانداردها را اجرا می‌کنند(برای مثال سوئیت هوم شیکاگو[۱۱])، در حالی که طرفداران و نوازندگان با‌معلومات، «اصیل» را، در عوض داشتن یک رپرتوار سفت و سخت[۱۲]، در باشگاههای پیشرویی می‌دانند که نوازندگان سیاه و سفید بر وجه اجرا در موسیقی بلوز(برای مثال «تصنعی نبودنش») تأکید دارند(گرازیان ۲۰۰۳، ۲۰۰۴ ب). اگر از اصطلاح پیترسون استفاده کنیم این اثر روشن می‌سازد که اصالت ساختگی است تا اینکه یک ارزیابی عینی باشد.

اگرچه ارزیابی سلسله‌مراتبی موسیقی بسیار متداول است اما به‌رسمیت‌شناختن جهانی این ارزیابی‌ها تا حدودی غیرمتداول است. محققانی که در آثارشان به موضوع ارزش‌گذاری اشاره می‌کنند نه تنها ادعاهایی درباره چرایی برتری موسیقی خاصی ارائه می‌دهند، بلکه به گفتمان بازیگران قدرتمندی نیز توجه می‌کنند که مؤید چنین ادعاهایی هستند. برنامه درسی آموزشی مثال‌های مهمی از این گفتمان ارائه می‌دهد چرا که انواع خاصی از موسیقی را شایسته توجه محققان می‌بیند. اگرچه در سال‌های گذشته این برنامه‌ها به سوی موسیقی کلاسیک معطوف بوده‌اند [ولی] به شکل روزافزونی به سایر انواع موسیقی نیز توجه می کنند(دی ماگگیو ۱۹۹۱، داود و همکاران ۲۰۰۲، لوپز ۲۰۰۲، دی ماگگیو و مختار ۲۰۰۴، بِورس ۲۰۰۵). حرفه‌ای‌ها(مهمترین آنها،سایر موسیقی‌دانان) و منتقدین نیز با جوایز و انتشارات‌شان به موسیقی‌ای ارج می‌نهندکه باید مورد اقبال عمومی قرار گیرد و به این شکل نقش مهمی در ارزش‌گذاری موسیقی ایفاء می‌کنند. در واقع، تحقیقات طولی و بین‌ملیتی بیان می دارند که در دهه‌های اخیر میزان پوشش انتقادی اختصاص‌یافته به موسیقی افزایش یافته است و اینکه، طیف موسیقی‌ای که توسط حرفه‌ای‌ها و منتقدین مورد تحسین قرار گرفته به همین نحو افزایش یافته است و بخوبی از موسیقی کلاسیک به سوی سایر موسیقی‌های عامه‌پسند گسترش یافته است(برای مثال فریت ۱۹۹۶، تلبرگ ۱۹۹۷، جنسن ۱۹۹۹، لوپز ۲۰۰۲، اشموتز ۲۰۰۵). دولت‌ها و بنیادها نیز[در ارزش‌گذاری] نقشی کلیدی دارند و اعلام می دارند که موسیقی‌هایخاصی(برای مثال موسیقی کلاسیک، بلوگراس[۱۳]) سزاوار حمایت‌های نهادی و یارانه‌ای هستند(برای مثال بورن ۱۹۹۵، پیترسون ۱۹۹۷، داود و همکاران ۲۰۰۲، اسکینر ۲۰۰۶).

این گفتمان وسیع‌تر مربوط به بازیگران قدرتمند، حداقل دو نوع از ادعاهای مختص موسیقی برتر را تأیید کرده اند. یک نوع ادعا به ویژگی‌های رسمی موسیقی(برای مثال شیوه‌ای که در آن نت‌ها ترکیب می‌شوند) عنایت داشته است. برای نمونه، زیبایی‌شناسی فرهنگ والا که در اروپا ظهور یافت بر آثار موسیقایی تأکید می‌ورزد که در مقابل آزمون زمان سربلند بیرون بیایند، آن نوع نبوغ موسیقایی را تحسین می‌کنند که آثاری چالش‌برانگیز ارائه دهد تا اینکه صرفا موجب خشنودی شنوندگان شوند، و آثار چنین آهنگسازانی را متضمن یک کل واحد و منسجم می بینند(برای مثال وبر ۱۹۹۲، الیاس ۱۹۹۳، دی نورا ۱۹۹۵، هنیون و فوکت ۲۰۰۱).از این رو این ادعا پیرامون موسیقی کلاسیک بازتاب‌دهنده عنوانی است که بوردیو(۱۹۸۴) آنرا « مشاهده ناب[۱۴]» نامید که طبق آن ارزیابی‌ها مبتنی بر جنبه‌های رسمی این نوع محتواست تا اینکه مبتنی بر ارزش سرگرم‌کنندگی آن باشد. همانطور که بوردیو می‌تواند انتظار داشته باشد(ر.ک هولت ۱۹۹۸) این مشاهده ناب به تنظیم‌های آونگارد، جاز و حتی برخی از انواع موسیقی‌های عامه‌پسند – با نوازندگان خاص و گفتمان گسترده‌تری که به شکل مشابهی حامی ویژگی‌های رسمی این موسیقی‌هاست-راه یافته است(برای مثال رِگو ۱۹۹۲ ب، ۱۹۹۷ الف، ۱۹۹۷ ب، بورن ۱۹۹۵، کامرون ۱۹۹۶، گری ۱۹۹۷، لوپز ۲۰۰۲، سانتورو ۲۰۰۲).

نوع دیگر ادعا، توجهاتش معطوف به سنت است-نظیر موسیقی‌ای که ریشه‌های تاریخی مهم و/یا موسیقی بومی‌ای فراهم می‌آورد که واجد نوعی یکپارچگی است که در همتایان کالایی‌شده‌اش[۱۵] یافت نمی‌شود. آن گفتمان وسیع‌تر این ادعاها را برای [موسیقی‌های] فولک، جاز، عام‌پسند، رپ، و موسیقی‌های جهانی تأیید کرده است(برای مثال تیلور ۱۹۹۷، لند ۲۰۰۴، لوپز ۲۰۰۲، روی ۲۰۰۴، اسکینر ۲۰۰۶). اگرچه درباره میزان ارزش‌گذاری انواع موسیقی‌ها تغییرپذیری وجود دارد ولی یک نکته روشن است: اینکه موسیقی کلاسیک تنها موسیقی‌ای نیست که به عنوان[موسیقی] برتر تعیین می‌شود. شاید ارزش‌گذاری سایر موسیقی‌ها در پس طبقه‌بندی در حال فرسایش فرهنگ والایی قرار دارد که دی ماگگیو(۱۹۹۱) آنرا توصیف می‌کند. البته که ذائقه التقاطی شنوندگان هم ممکن است دلیل نهفته در پس این فرسایش باشد.

[۱]physical production

[۲]symbolic production

[۳]hierarchy

[۴]valorization

[۵]Hot jazz: سبکی از موسیقی جاز که در اوایل قرن بیستم از منطقه نیو اورلئان ایالات متحده گسترش یافت. م.

[۶]Timbres: کیفیت صدای سازهای موسیقی و طنین موسیقی ایجاد شده توسط یک ساز. م.

[۷]موزیک های اولیه توسط امریکایی های آفریقایی تبار طرفداران خودش را داشت- همانطور که لوپس(۲۰۰۲) و آپلرود(۲۰۰۳) درباره جاز نشان می دهند. البته رپ هم طرفداران خودش را دارد(ر.ک. بیندر ۱۹۹۳).

[۸]Henry Ford: بنیان گذار کارخانه اتومبیل سازی فورد و از چهره های مشهور قرن بیستم. او حامی برخی از سبک های خاص موسیقی بود. م.

[۹]The Grand Ole Opry: از مشهورترین سالن های اجرای موسیقی کانتری که در اوایل قرن بیستم در امریکا ساخته شد.م.

[۱۰]Chicago blues

[۱۱]Sweet Home Chicago: سبکی در چارچوب بلوز که در سال ۱۹۳۶ توسط رابرت جانسون در شهر شیکاگو اجرا شد. م.

[۱۲]Repertoire: رپرتوار به مجموعه قطعات و آثار از قبل تمرین شده و آماده اجرای یک گروه یا نوازنده اشاره دارد. م.

[۱۳]Bluegrass: از زیرشاخه های موسیقی کانتری است. م.

[۱۴]pure gaze

[۱۵]commodified counterparts