نویسنده: Joseph G. Ponterotto (دانشگاه فوردهام، نیویورک).
برگردان: یوسف سرافراز
نوشتههای مرتبط
تعریف «توصیف فربه»
با خلاصه کردن کار گیرتز (۱۹۷۳) و دنزین (۱۹۸۹)، که در نقلقولهای طولانیشان در بخش پیشین بازتاب یافت، میتوانیم مفادی را برای پاسخ به این دو پرسش استخراج کنیم: «توصیف فربه» شامل چه چیزهایی میشود و چگونه از «توصیف نحیف» متمایز میشود. جستجو برای تعاریف مشخصتر از «توصیف فربه» من را به دو «فرهنگ» اصطلاحات و مفاهیم کیفی رهنمون داشت: فرهنگ تحقیق کیفی (۲۰۰۱) از شوانت[۱] و مفاهیم اساسی پژوهش کیفی (۱۹۹۷) از هالووی[۲].
شوانت برای ارائهی تعاریف کوتاه و مختصر خود از «توصیف فربه» به گیرتز (۱۹۷۳) ارجاع میدهد، در حالی که هالووی هم به گیرتز و هم به رایل (۱۹۴۹) ارجاع میدهد. شوانت میگوید:
«بسیاری از محققان کیفی بر اهمیت توصیف «فربه» در مقابل توصیف «نحیف» تاکید میکنند. با این حال، کاملا روشن نیست که توصیف فربه چیست. اغلبِ کوششهایی که برای تعریف آن شده، بر این تاکید میکنند که توصیف فربه صرفاً چیزی مرتبط با جمعآوری جزئیاتِ مرتبط نیست. به جای توصیف کنش اجتماعی به شکلی فربه، بهتر است در وهله اول به تفسیر شرایط، معانی، مقاصد، انگیزهها و سایر مواردی پرداخت که مشخصههای یک صحنهی بهخصوص هستند. همین ویژگی تفسیری توصیف است که آن را فربه میسازد و نه جزئیات فینفسه» (شوانت، ۲۰۰۱: ۲۵۵).
تعریف هالووی با تعریف شوانت سازگار است، او مینویسد:
«مفهوم توصیف فربه اغلب درست فهمیده نمیشود. توصیف فربه بایستی نظری و تحلیلی باشد به نحوی که پژوهشگران تمزکرشان را بر الگوها و خصایص انتزاعی و عمومی زندگی اجتماعی در یک فرهنگ متمرکز کنند. این گونه از توصیف در پی آن است که به خواننده احساسات، اندیشهها و ادراکاتی را که مشارکتکنندگان پژوهش تجربه میکنند عرضه کند. توصیف فربه نه تنها با معنا و تفاسیر مردمان یک فرهنگ سروکار دارد، که با مقاصد آنها نیز مرتبط است. توصیف فربه تصویری واضح از افراد و گروهها در بافت فرهنگشان و محیطی که در آن زندگی میکنند میسازد … توصیف فربه در مقابل توصیف نحیف قرار میگیرد که گزارشی سطحی است و معانی ضمنی و نهانی اجزای فرهنگی را کاوش نمیکند» (هالووی، ۱۹۹۷: ۱۵۴).
برخی مشترکات در تعاریف شوانت و هالووی از «توصیف فربه» وجود دارد. نخست، هر دو اذعان میکنند که این اصطلاح گیجکننده است و درنتیجه، به خوبی فهمیده نشده است. دوم، هر دو تلاش میکنند تا با ایجاد تمایز میان «توصیف فربه» با «توصیف نحیف»، معنایی را به توصیف فربه بدهند. سوم، هر دو تعریف بر این تاکید میکنند که توصیف فربه چیزی بیشتر از جمعآوری جزئیات زیاد است: توصیف فربه از بافت و معنا به همان اندازه صحبت میکند که از تفسیر مقاصد مشارکتکنندگان در رفتارها و کنشهایشان. اکنون میخواهم این سه مولفهی تعریفی مشترک را با جزئیات بیشتری بکاوم.
سردرگمی در معنای «توصیف فربه»
این واقعیت که هم هالووی (۱۹۹۷) و هم شوانت (۲۰۰۱) مفهوم «توصیف فربه» را گیجکننده یافتند، دستکم به دو دلیل قابل فهم است. دلیل نخست با تطور این مفهوم در رشتههای فکری مرتبط است. «توصیف فربه» به منزله یک ابزار پژوهش کیفی با مردمنگارانی که در پژوهش مشاهده مشارکتی درگیر بودند آغاز میشود (گیرتز، ۱۹۷۳)، و سپس تعمیم مییابد تا به منزله ابزاری برای جامعهشناسان، روانشناسان، مربیان و دیگر کنشگران رویکردهای مختلف تحقیق کیفی به خدمت گرفته شود (پونتروتو و گریگر، در دست چاپ). در حالی که نقش «توصیف فربه» در مردمنگاری و مشاهده مشارکتی امری کاملا واضح به نظر میرسد (ن.ک دنزین، ۱۹۸۹؛ گیرتز)، در اینکه چگونه بایستی در دیگر رویکردها و روشهای کیفی همچون مصاحبههای طولانی و گروههای متمرکز به کار بسته شود، وضوح کمتری وجود دارد.
دلیل دوم برای سردرگمی پژوهشگران بر سر این اصطلاح را میتوان به این گمان نسبت داد که هیچ شکل یا تعریف واحد و تکینی از «توصیف فربه» وجود ندارد. برای نمونه، در کار مفصل و گسترده دنزین (۱۹۸۹) بر این مفهوم، او یازده گونهی مختلف «توصیف فربه» را معرفی میکند: خرد[۳]، کلان[۴]، تاریخی[۵]، زندگینامهای[۶]، موقعیتی[۷]، رابطهای[۸]، تعاملی[۹]، ناخوانده[۱۰]، ناتمام[۱۱]، تاویلی[۱۲]، توصیف محض[۱۳] و توصیفی تفسیری[۱۴]. فراتر از هدف من برای این یادداشت مختصر است که همه یازده گونه «توصیف فربه» را مرور کنم، به همین خاطر خوانندهی علاقهمند را به دنزین (ص ۹۱ -۹۸) ارجاع میدهم. درنتیجه، زمانی که گوناگونیهای بسیاری وجود دارند، شگفتانگیز نیست که چه پژوهشگران تازهکار و چه کهنهکار با «توصیف فربه» سردگم شوند.
تعریف «توصیف فربه» با مقایسهی آن با «توصیف نحیف»
هالووی (۱۹۹۷) و شوانت (۲۰۰۱) تا حدی «توصیف فربه» را با تمایز دادن این مفهوم با «توصیف نحیف» تعریف میکنند. این تلاش برای تعریف کردن با تضاد از سوی دیگران نیز برای توضیح «توصیف فربه» استفاده شده است (برای نمونه، ن. ک. دنزین، ۱۹۸۹، گرینبالت، ۱۹۹۷؛ رایل، ۱۹۷۱). گاهی، هنگامی که مفهومی کاملا پیچیده است، نویسندگان تلاش میکنند با ایجاد تمایز میان آن مفهوم و چیزی که به وضوح در نقطه مقابل آن قرار دارد، مفهوم موردنظر را روشن کنند. یک نمونهی خوب، کار دنزین است که ویژگیهای «توصیف فربه» را برجسته میکند.
«(۱) بافت یک عمل را عرضه میکند؛ (۲) مقاصد و معانیای که کنش را سازماندهی میکنند بیان میکند؛ (۳) تطور و توسعه عمل را رهگیری میکند؛ (۴) کنش را به منزله متنی ارائه میدهد که میتواند تفسیر شود. یک توصیف نحیف تنها واقعیتها را گزارش میکند، فارغ از مقاصد یا شرایطی که پیرامون یک کنش تنیده شده است» (ص ۳۳).
«توصیف فربه» به منزله بافت و معنا
همچنانی که از سوی تمام نویسندگانی که پیشتر در این یادداشت مختصر به آنها رجوع شد، تاکید شده است؛ مولفهی محوری «توصیف فربه»، تفسیر آن چیزی است که مشاهده شده است. دنزین (۱۹۸۹) با نشان دادن پیوند دائمی «توصیف فربه» با «تفسیر فربه»، سهمی مهم در پژوهش کیفی ایفا کرده است. وظیفهی پژوهشگر کیفی است تا کنش اجتماعی را به شکلی فربه توصیف کند، به طوری که تفسیرهای فربه از کنشها ساخته شود، در یک شکل نوشتاری ارائه شود و در دسترس طیف گستردهای از خوانندگان قرار گیرد. بدون «توصیف فربه»، «تفسیر فربه» امکانپذیر نیست. بدون «تفسیر فربه»، گزارشهای نوشتاری پژوهش فاقد اعتبار خواهند بود و موافقت و همراهی جامعه پژوهش، خود مشارکتکنندگان پژوهش و مخاطبان گستردهتری را که گزارش برای آنها نوشته شده به دست نخواهد آورد (پونتروتو و گریگر، در دست چاپ). کار پژوهشگران در تفسیر فربه است که خوانندگان را به درکی از کنشهای اجتماعی گزارششده رهنمون میسازد.
ماهیت «توصیف فربه»
با ادغام و یکپارچه ساختن کار رایل (۱۹۷۱)، گیرتز (۱۹۷۳)، دنزین (۱۹۸۹)، هالووی (۱۹۹۷) و شوانت (۲۰۰۱) میتوان مولفههای ماهوی «توصیف فربه» را استخراج کرد:
- «توصیف فربه» شامل توصیف و تفسیر دقیق کنشهای اجتماعی درون بافت متناسبی است که کنش اجتماعی در آن رخ داده است.
- «توصیف فربه»، اندیشهها، احساسات و شبکه کنشمتقابل اجتماعی میان مشارکتکنندگان مشاهدهشده را در بافت عملشان ثبت میکند.
- یک خصیصه محوری برای تفسیر کنشهای اجتماعی تعیین انگیزهها و مقاصد کنشهای اجتماعی ذکرشده است.
- بافت و ویژگیهای کنش اجتماعی به خوبی توصیف شدهاند به طوری که خواننده هنگامی که گزارش پژوهشگر را میخواند احساس واقعنمایی[۱۵] را تجربه کند. از نظر دنزین (۱۹۸۹) واقعنمایی ارجاع میدهد به «گزارههای حقیقیای که این احساس را برای خواننده ایجاد میکند که رخدادهای توصیفشده را تجربه کردهاند یا میتوانند تجربه کنند» (صص ۸۴ – ۸۳).
- «توصیف فربهِ» کنشهای اجتماعی، مشوق و توسعهدهندهی «تفسیر فربه» این کنشها میشود، که این خود به «معنای فربه» یافتههایی منجر میشود که موردتوجه خوانندگان قرار میگیرد (پونتروتو و گریگر، در دست چاپ). مایلم برای توضیح ارتباط متقابل این سه مفهوم از استعاره درخت استفاده کنم. «توصیف فربه» ریشههای این درخت را تشکیل میدهد که «تفسیر فربه» را، که تنه استوار این درخت است، تغذیه و پرورده میکند که تنه نیز به نوبه خود شاخهها و برگهای درخت را، که «معنای فربه» را بازنمایی میکنند، تغذیه میکند. این شاخهها و برگها هستند که بیشترین توجه تماشاگران را جلب میکنند، در مورد «معنای فربه» نیز همین گونه است و توجه خوانندگان به آن جلب میشود.
تعریف مقدماتی[۱۶] «توصیف فربه»
مولفههای محوری پنجگانهی «توصیف فربه»، که پیشتر بیان شدند، برای ارائهی یک تعریف مقدماتی از این مفهوم مناسباند:
توصیف فربه به وظیفهی پژوهشگر برای هم توصیف کردن و هم تفسیر کردن کنش (یا رفتار) اجتماعی مشاهدهشده درون بافت ویژهاش اشاره دارد. این بافت میتوند درون یک واحد کوچکتر (مانند یک زوج، یک خانواده، یک محیط کار) یا درون یک واحد بزرگتر (مانند فرهنگ یک روستا، یک جماعت یا فرهنگ عمومی) باشد. توصیف فربه، کنشهای اجتماعی مشاهدهشده را به دقت توصیف میکند و هدف و نیتمندی را، از طریق فهم پژوهشگر و توصیف واضح بافتی که کنشهای اجتماعی در آن رخ داده، به این کنشها نسبت میدهد. توصیف فربه، اندیشهها و احساسات مشارکتکنندگان را به همراه شبکهی اغلب پیچیدهی روابط میان آنها ثبت میکند. توصیف فربه به تفسیر فربه منجر میشود، که این خود به معنای فربه یافتههای پژوهش برای پژوهشگران و خود مشارکتکنندگان و خوانندگان گزارش منجر میشود. معنای فربه یافتهها خوانندگان را به احساس واقعنمایی رهنمون میسازد، به طوری که آنها میتوانند خودشان را از حیث شناختی و احساسی درون بافت پژوهش قرار دهند.
[۱] Schwandt
[۲] Holloway
[۳] Micro
[۴] Macro
[۵] Historical
[۶] Biographical
[۷] Situational
[۸] Relational
[۹] Interactional
[۱۰] Intrusive
[۱۱] Incomplete
[۱۲] Glossed
[۱۳] Purely descriptive
[۱۴] Descriptive interpretive
[۱۵] verisimilitude
[۱۶] Working Definition
بخش اول:
یادداشتی مختصر در باب خاستگاهها، تطور و معنای «توصیف فربه» (۱)