به مناسب تولد احمد شاملو: ۲۱ آذر ۱۳۰۴
از چند سال پیش از نشر کتاب هفته به پژوهش و گردآوری فولکلور (فرهنگ عامه) ایران مشغول بودم. در اداره ای به نام فرهنگ عامه که در هنرهای زیبای کشور تشکیل شده بود. علاقۀ شاملو را به فرهنگ عامه می دانستم و کارش را در هفته نامۀ فردوسی دنبال می کردم. در این نشریه گوشه هایی از فرهنگ مردم که فرهنگوران محلی جمع آوری می کردند و برای او می فرستادند، چاپ می کرد.
نوشتههای مرتبط
این گفتگو با علی بلوکباشی عضو شورایعالی انسان شناسی و فرهنگ، در مجله «مهر نامه» منتشر شده و دکتر بلوکباشی آن را برای بازنشر به وبگاه ارائه داده است.
سوال یک؛ نخست بفرمایید، همکاری شما با کتاب هفته چگونه شکل گرفت؟
از چند سال پیش از نشر کتاب هفته به پژوهش و گردآوری فولکلور (فرهنگ عامه) ایران مشغول بودم. در اداره ای به نام فرهنگ عامه که در هنرهای زیبای کشور تشکیل شده بود. علاقۀ شاملو را به فرهنگ عامه می دانستم و کارش را در هفته نامۀ فردوسی دنبال می کردم. در این نشریه گوشه هایی از فرهنگ مردم که فرهنگوران محلی جمع آوری می کردند و برای او می فرستادند، چاپ می کرد.
چندی بود که هفته نامه ای تازه به نام کتاب هفته در کنار نشریات دیگر در پیشخان روزنامه فروش ها جا گرفته بود و چشم های مشتاقان را می نواخت. این هفته نامه شکل و قطعی نو داشت و درونش همه چیز برای هر ذائقه ای بود، از داستان و شعر تا نوشته هایی در زمینۀ دانش و فرهنگ و مسائل اجتماعی و فرهنگ عامه. صفحاتش بیش و کم ۱۵۰ و ۱۶۰ صفحه بود. شاملو آن را در می آورد. یک بار دیگر روح خلاقه و ذوق هنری اش را به کار گرفته بود و نشریه ای نو بنیان و خوش سیما به گروه کتاب خوان ارائه می داد.
دومین بار بود که شاملو به فرهنگ مردم کوچه و بازار می پرداخت و بخشی با عنوان «کتاب کوچه » را به آن اختصاص داده بود. بار اول در هفته نامۀ فردوسی و این بار در کتاب هفته، با فاصلۀ کمتر از دو سال.
هفت هشت شماره از کتاب هفته درآمده بود که روزی تلفنی به احمد شاملو زدم و قرار ملاقاتی گذاشتم. روز ملاقات با دست پر و پیشنهادهایی به دفتر کارش در مؤسسۀ انتشاراتی کیهان رفتم. این نخستین دیدار و آشنائیم با شاملو در کتاب هفته بود.
سوال دو؛ از همان آغاز قرار شد شما در سر و شکلدادن بخش «کتاب کوچه» در نشریه کتاب هفته فعالیت کنید یا خیر؟! دربارهی جزئیات شروع کار توضیح دهید.
دیدارمان در نزدیکی های غروب و در دفتر کتاب هفته بود. در دفترش بجز او کسان دیگری از جمله والی زاده و ممیز هم حضور داشتند. با هم به گفتگو نشستیم و از خودم و کارهایم در ادارۀ فرهنگ عامه صحبت کردیم. نظرات و پیشنهادهایی هم که برای کتاب کوچه و مطالب آن داشتم به او گفتم. نوشته هایی را هم که با خود برای چاپ در کتاب کوچه برده بودم، به او دادم. نگاهی به یادداشت ها کرد و بی آنکه چیزی بگوید، بلند شد و از روی میزی دیگر چند پرونده حاوی نوشته هایی دربارۀ فرهنگ مردم برداشت و آورد و به من داد. بعد، از من خواست که به گروه کیهان هفته ای ها بپیوندم و تهیه و تنظیم مطالب کتاب کوچه و نظارت بر آن را برعهده بگیرم. پذیرفتم چون هم فرهنگ مردم عشق می ورزیدم و هم همکاری در کنار شاملو برایم شوق انگیز بود.
از یکی دو روز بعد همکاری با کتاب هفته را شروع کردم. اولین شماره که مطالبش را آماده کردم، کتاب کوچۀ شمارۀ ۱۱ بود. این شماره در ۲۶ آذر ۱۳۴۰ منتشر شد.
سوال سه؛ در شماره نخست کتاب هفته در بخش کتاب کوچه مقدمه ای نوشته است، و بخشی از آن هم آمده که « این کار، در بسیاری از کشورهای جهان انجام پذیرفته و در کشور ما نیز تا کنون در این باره اقدامات گرانبهائی صورت گرفته است. اما هنوز بسیاری از کارها که میباید شده باشد انجام نپذیرفته، و آنچه ما را بکوشش برمیانگیزد همین است….» این مقدمه را باید به منزله نقشه راه کتاب کوچه دانست، همینطور است؟
البته شاملو این مقدمه را نه به قصد نقشۀ راه بلکه برای توجه دادن خوانندگان کتاب هفته به اهمیت فرهنگ مردم نوشته بود. او در مقدمه اش به لزوم گردآوری فرهنگ عامه و فرستادن آنها برای چاپ ونشر در بخش ویژۀ کتاب کوچه در کتاب هفته نظر داشت. ضمناً آنچه را هم که قرار بود در صفحات کتاب کوچه بگذارد برای آگاهی مردم فهرست کرده بود، مانند حکایات، امثال، عقاید و آداب، مثل ها، واسونک ها، دوبیتی ها، ترانه ها، لالایی ها و مانند آنها.
بعداً من هم برای آشنایی و آگاهی بیشتر خوانندگان با این بخش در تکمیل آن مقدمه مقاله ای دربارۀ دانش فولکلور و تاریخ پیدایی و مطالعه و فرایند پیشرفت آن در اروپا و ایران در کتاب کوچۀ شمارۀ ۲۹ نوشتم. از شمارۀ ۳۰ تا شمارۀ ۴۸ هم مجموعه یادداشت هایی با عنوان «گرد آوری مواد فولکلوری» برای راهنمایی علاقه مندان نوشتم که تا حدودی می توانست نقشه راهی برای کسانی باشد که می خواستند به این کار بپردازند.
ناگفته نگذارم که سال ها پیش از ما کسانی مانند صادق هدایت و غلامرضا رشید یاسمی برای نخستین بار نقشۀ راهی برای بررسی فرهنگ عامه در ایران داده بودند. رشید یاسمی در ۱۳۱۵ شمسی تحت عنوان «فولکلور» و هدایت در۱۳۲۳-۱۳۲۴ در مجموعه مقالاتی با عنوان « فولکلور یا فرهنگ توده». این مقالات یک طرح کلی بود برای کاوش فرهنگ عامۀ یک منطقه و چگونگی گردآوری مواد فولکلوری آن همراه با روش علمی بررسی موضوعات براساس سنت آن روز علمای فولکلوریست.
سوال چهار؛ نوع تعامل و همکاری شما با شاملو بر سر بخش کتاب کوچه چگونه بود، آیا تمامی مسئولیت کار این بخش بر عهده شما بود یا احمد شاملو هم مشورت میداد و برای تولید محتوا این بخش همکاری میکرد؟
شاملو سردبیر هفته نامه و مبتکر بخش کتاب کوچه بود. با اینکه دوست نداشت در کارها دخالت کند، ولیکن من در تهیه و تنظیم مطالب صفحات هر شماره از کتاب کوچۀ با شاملو مشورت می کردم و تصمیماتم را در میان می گذاشتم و نظرهای او را خواستار می شدم.
شاملو مطالبی را هم که خود نوشته یا گردآوری کرده بود می داد تا در کنار مطالب دیگر در کتاب کوچه بگذارم. بخش مربوط به « زبان کوچه» را هم که خودش مستقلاً می نوشت و در هر شماره چاپ می گذاشتیم. به طور کلی مسئولیت کتاب کوچه و گزینش و اصلاح و ویرایش مطالب آن برعهدۀ من بود.
سوال پنج؛ از همان آغاز بنای نشر بخش کتاب کوچه مبتنی بر همکاری خوانندگان در سراسر ایران گذاشته می شود، و بخش عمدهای از محتوای این بخش هم خود مردم تولید میکردند و به دفتر نشریه میفرستاند همینطور است یا خیر؟
بله همین طور است. مطالب کتاب کوچه را گروهی از علاقه مندان محلی از سراسر ایران جمع آوری می کردند و به دفتر کتاب هفته می فرستادند. همۀ مواد فرستاده شده را بنابر عناوین موضوعی و مناطق جغرافیای طبقه بندی می کردم و سر و سامان می دادم.
مردم با شور فراوان فولکلور محل زندگیشان را براساس دستور عمل « راهنمای گردآوری مواد فولکلوری» گرد می آوردند و برای نشریه می فرستادند. هر هفته بخشی ازاین نوشته ها را در صفحات مخصوص کتاب کوچه چاپ و منتشر می کردیم.
سوال شش؛ تا جایی که من میدانم بخش کتاب کوچه، دربرگیرنده زبان کوچه، حکایات امثال، عقاید و آداب، متلها، واسونکها، دوبیتیها، ترانهها، لالائیها، تصنیفها، معماها، تعزیهخوانیها، ترانه بازیها و… درباره این بخشها توضیح دهید؟
مطالب کتاب کوچه بسیار متنوع بود و همۀ گونه های ادبیات شفاهی، و مواد مربوط به دانش و فنون، جشن ها، سوگواری ها، بازی ها و سرگرمی ها، پنداشت ها و باورها، و کلمات و تعبیرات و اصطلاح ها و کنایه های گفتاری تودۀ مردم را دربرمی گرفت. یک بخش آن هم به زبان کوچه اختصاص داشت که آن را همانطور که گفتم خود شاملو تهیه می کرد.
سوال هفت؛ بعدتر با پیشرفت کار بخشهای دیگری هم به کتاب کوچه اضافه شد یا خیر؟
بله در فرایند کار نوشتن مقالات تحقیقی دربارۀ موضوعات فولکلوری و درج آن در کتاب کوچه و در کنار مطالب گردآوری فرهنگ عامه به آن افزوده شد. برای نمونه مقالات «لوتر» در زمینۀ زبان های ساختگی زرگری و مطربی از آن جمله اند.
در همین بخش از کتاب کوچه برای نخستین بار نیز متن انتقادی کتاب عقاید النساء، یا کلثوم ننه، نوشتۀ آقاجمال خوانساری، یکی از علما و فقهای شیعۀ دورۀ صفوی را تصحیح و در چند شماره چاپ و منتشر کردم.
عقایدالنساء یگانه اثر ارزندۀ بازمانده از دورۀ صفوی بود. این رساله با زبان طنز و به سبک و سیاق توضیح المسائل، فولکلور رایج در میان زنان وعقاید وآداب و رفتار آنان را در دورۀ صفوی بیان می کند. متن این رساله با یک مقدمه و مؤخره در شرح احوال نویسنده و توضیحاتی دربارۀ برخی موضوعات آن در شماره های ۱۷، ۱۸و ۱۹ بهمن ۱۳۴۰ کتاب کوچه چاپ شد.
اینجا بی مناسبت نمی دانم که که مطلبی درمورد مخالفت با انتشار این رساله بگویم و یادی از استادم مرحوم دکتر جعفر شهیدی بکنم.
پس از نشر بخش نخست متن رسالۀ عقایدالنساء در کتاب کوچه، چند تن از اعضای گروه بررسان کتاب، که در آن زمان جلساتشان در وزارت آموزش وپرورش تشکیل می شد، به دلایلی با ادامۀ چاپ و نشر این رساله مخالفت کردند. شادروان دکتر شهیدی که عضو آن گروه بود، چنان که خود شخصاً بیان داشت، دفاع سخت جانانه ای از مطالب رساله و لزوم چاپ و انتشار آن کرد. استدلال ایشان درچاپ رساله این بود که نشر این گونه متون کهن، به ویژه این متن منحصر به فرد مربوط به رفتار و آداب و اعتقادات جامعۀ زنان در دورۀ صفوی بسیار ضرورت دارد. سرانجام هم نظر اعضای شورا را به چاپ و نشر رساله متقاعد کرده بودند. البته اجازۀ ادامۀ چاپ رساله به شرط حذف برخی کلمات و جملاتی بودند که قدری زشت و سخیف به نظر می رسیدند. ما این شرط را پذیرفتیم و به جای کلمات و جملات حذفی، نقطه چین گذاشتیم.
پس از تغییر سردبیری کتاب هفته و سپردن سردبیری آن به محمود اعتمادزاده(به آذین)، دگرگونی هایی کلی در شکل و بخش بندی موضوعات و محتوای آن پدید آمد. برخی بخش ها، ازجمله «کتاب کوچه» نیزحذف شد. ولیکن همکاری من با کتاب هفته بنا به درخواست به آذین ادامه یافت. در دورۀ جدید کتاب هفته، سلسله مقالاتی تحقیقی زیرعنوان «بازی های کهن ایرانی» و «درمان بیماری ها و ناخوشی ها در پزشکی عامیانه » نوشتم و در چند شمارۀ آن چاپ و منتشر کردم.
سوال هشت؛ اینطور که گفته شده بخش کتاب کوچه در نشریه کتاب هفته با استقبال خیلی خوب مخاطبها روبرو شده است، همینطور بود؟
پیش از پاسخ دادن به این پرسش مقدمتاً بگویم که متأسفانه قدمای ما کنکاش در زندگی تودۀ مردم و تحقیق در فرهنگ آنها را کاری حقیر و بی ارزش می شمردند و پرداختن به آن را دون شأن خود می انگاشتند. به همین رو، در آثار مکتوب گذشتگان، کمتر نوشته ای گویا و جامع در زمینۀ احوالات طبقات پایین جامعۀ ایران، و ویژگی های زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم عادی کوچه و بازار و مردم روستا و عشیره می یابید. درحالی که کتاب کوچه گشت و گذاری داشت در کوچه و پس کوچه های فرهنگ مردمی که ریشه در خاک این سرزمین دارند و در فرهنگ کهن- بوم آن زیسته و بالیده اند.
خوانندگان کتاب هفته مطالب کتاب کوچه را بازتاب روح فرهنگ رایج در جامعه شان و پاره ای از زندگی و فرهنگ خود می انگاشتند. از این رو به آن علاق داشتند و محتوایش با استقبال همگان روبرو شد. آن چنان که نقل کرده اند، در نخستین سال های آغاز انقلاب به کوشش مؤسسه ای که نام آن برای من هنوز ناشناخته مانده است، کتاب کوچه به صورت مستقل چاپ و تکثیر شد.
یکی دیگر از اثرات خوب و سازندۀ این بخش از کتاب هفته برانگیختن شوق در بسیاری از اهل فرهنگ و قلم در بررسی فرهنگ عامۀ مردم محل زیست خود بوده است.
سوال نه؛ قبل از کتاب کوچه، نشریهای به این شکل جدی و حرفهای به فرهنگ عامه توجه نکرده بود، درست است؟
تا جایی که اطلاعات من قد می دهد، چیزی مشابه و هم طراز کتاب کوچه تا پیش از آن در عرصۀ نشر ایران وجود نداشته است. آنچه در زمینۀ فرهنگ مردم چاپ و نشر می شد، به طور نامنظم و گهگاهی بود که گوشه ای از صفحات نشریات را به خود اختصاص می داد.
سوال ده؛ معمولا به دفتر نشریه هم میرفتید، یا خیر، دربارهی فضای کار و نوع تعامل گرداندن نشریه و احمد شاملو با اعضاء تحریریه خاطراتی دارید بفرمایید؟
رفتنم به دفتر کتاب هفته مرتب و منظم نبود. گهگاه برای گرفتن یادداشت ها و نامه هایی که خوانندگان کتاب کوچه می فرستادند، می رفتم. گاهی نیز محتوای صفحات کتاب کوچه را در دفتر نشریه آماده می کردم. فضای کار را بسیار مطلوب و دلنشین احساس می کردم. گهگاه هم بحث و گفتگوهای داغ در میان شاملو و دیگران جریان داشت. خاطره ای خاص و گفتنی در اینجا به یاد ندارم که بگویم.
سوال یازده؛ بنا گذاشتن کتاب کوچه چه تاثیری در رونق گرفتن فعالیتهای مربوط به فرهنگ عامه گذاشت؟
همان طور که قبلاً گفتم، کتاب کوچه انگیزه شد تا بسیاری به فرهنگ محلی خود توجه کنند و به آن ارزش و اعتبار بخشند. مردم با خواندن کتاب کوچه بخوبی دریافتند که اگر چه در محیطی ساده و بی رنگ و ریا زندگی می کنند، ولیکن، با استناد به فرهنگ شفاهی و دانشها و هنرهای بومی خود صاحب معارف و فرهنگی والا هستند. آنها دریافتند که اگر فرهنگ شان فاخرتر از فرهنگ وهنر خواص نباشد، دست کم هم سنگ آن و متناسب با نظام های اجتماعی جامعه ای هست که آنها در آن زندگی می کنند.
مردم خوب می دانند که فرهنگ عامه و ادبیات شفاهی در به هنجار سازی الگو های رفتار جمعی، و انسجام بخشیدن به روابط و مناسبات انسانی آنها بسی نیرومند تر و مؤثرتر از فرهنگ مدرن امروزی عمل می کرده است. به همین روی گروهی از همین تودۀ مردم با دریافت ارزش جوهری فرهنگ خود قلم به دست گرفتند و فرهنگ شفاهی تحقیر شدۀ خود را به صورت مکتوب درآوردند.
سوال دوازده؛ آیا میتوان گفت سنگ بنای فرهنگ «کتاب کوچه» از همینجا گذاشته شد؟
اگر از بیان فرهنگ « کتاب کوچه»، نظر به فرهنگنامه ای دارید که ده، یازده جلد آن تاکنون با عنوان کتاب کوچه چاپ شده، بله چنین است. شاملو از آغاز که به کار کتاب کوچۀ کتاب هفته همت گماشت، و حتی از چند سال پیش از آن توجه به این کار سترگ داشت و نطفۀ آن در ذهن و اندیشه اش شکل گرفته بود. من دربارۀ فرهنگنامۀ کتاب کوچه در بزرگداشت نامه ای برای شاملو ( ماهنامۀ فصل سبز، شمارۀ ۵ و ۶، تیر و مرداد ۱۳۷۹) به تفصیل نوشته و گفته ام که « کتاب کوچۀ شاملو دانش نامه یا فرهنگ نامه ای است حاوی فلکلر یا فرهنگ عامۀ ایران و در روند خط تکمیلی کتاب کوچه در کتاب هفتۀ کیهان، و کم و بیش تکمیل کنندۀ سبک و سیاق آن».
در اینجا لازم است نکتۀ دیگری هم بیفزایم و بگویم که سنگ بنای بررسی و گردآوری فرهنگ و ادبیات شفاهی مردم ایران را تنی چند از ایرانیان آگاه و آشنا به دانش فولکلور در غرب، به ویژه رشید یاسمی و صادق هدایت، در آغاز سدۀ چهاردهم هجری شمسی گذاشتند. هدایت با چاپ و نشر اوسانه در ۱۳۱۰ و بعد نیرنگستان در۱۳۱۲، عملاً به حرکت فرهنگ عامه شناسی اعتبار بخشید و پایه های آن را در جامعۀ فرهنگی ما استوار کرد، به طوری که این حرکت امروزه سخت شتاب گرفته و هدفمند شده است.
نکتۀ دیگر که لازم است اینجا یادآوری کنم این است که همزمان با چاپ و نشر کتاب کوچۀ کتاب هفته، مرحوم سید ابوالقاسم انجوی شیرازی هم یک برنامۀ هفتگی به نام « رنگ ها و آهنگ ها» در زمینۀ فرهنگ عامه در رادیو اجرا می کرد که بعداً به نام « فرهنگ مردم» تغییر نام داد که با زمانی طولانی تر اجرا می شد. انجوی از طریق فرهنگ مردم توانست
نگاه گروه بسیاری از مردم سراسر سرزمین ایران را به ارزش فرهنگی که در آن رشد کرده و بالیده اند، جذب کند و آنها را به نوشتن و جمع آوری فرهنگ عامۀ خود و فرستادن آنها برای او فرا خواند. نتیجۀ تلاش های چند سالۀ او به تأسیس مرکز فرهنگ مردم در ۱۳۵۱ انجامید.
انجوی در زمان حیاتش با بهره گیری از نوشته ها و یادداشت های مردم موفق شد بیش از ۱۰ جلد کتاب در زمینۀ فرهنگ مردم چاپ و منتشر کند. یکی از خواسته های او هم نشر فصلنامه ای مربوط به فرهنگ مردم بود. این خواست را یکی از شاخص ترین همکارانش، آقای سید احمد وکیلیان تحقق بخشید و امروز ما شاهد شمارۀ ۴۹-۵۰ فصلنامۀ فرهنگ مردم، به سردبیری و کوشش او هستیم.
سوال سیزده؛ در کتاب کوچه اثر احمد شاملو، چند درصد از مطالب این بخش نشریه کتاب هفته مورد استفاده قرار گرفت و در آن اثر آمد؟
نمی توان در صدی تعیین کرد. فقط می توان گفت که کتاب کوچۀ کتاب هفته یکی از منابع بسیار فراوانی بوده که شاملو از آنها در فراهم کردن فرهنگنامۀ کتاب کوچه بهره برده است.
سوال چهارده؛ کار کردن در کتاب هفته و پرداختن به کتاب کوچه، آیا فرصت خاصی را پیش روی شما قرار داد تا آموختههایتان را در دانشگاه اینجا به محک تجربه بیازمایید، یا این همکاری تاثیری در فهم دانش شما از مسائل فرهنگ عامه نداشت و چیزی به شما اضافه نمیکرد؟
بی شک نمی توان تأثیر آن را انکار کرد. قبلاً هم اشاره کردم که چند سال پیش از پرداختن به کتاب کوچه، با فرهنگ عامه انس و الفت داشتم و روی فرهنگ عامه کار می کردم. برای پژوهش های میدانی مردم شناسی و فرهنگ عامه به این گوشه و آن گوشۀ سرزمین ایران می رفتم و با مردم کوچه و بازار، و ده و عشیره نشست و برخاست داشتم. همچنین، همزمان با فراهم کردن مطلب برای کتاب کوچه، مطالبی هم برای برنامۀ یک ساعتۀ «فرهنگ مردم» می نوشتم که دو هفته یک بار در رادیو اجرا می شد.
بی تردید چنین مشغولیت هایی، به خصوص سرکشی جستجوگرانه در آستانۀ هر خانه و دکه، و درنگ کردن در زاویه و پیچ وخم هر کوچه و راسته، و به گفتگو نشستن با اهل هر خانه و حرفه و گوش دادن به دیده ها و شنیدها و خوانده های مردم به شخص معرفت می آموزد. ازاین رو باید بگویم که تمامی این کوشش های فرهنگی و بهره مندی از فرهنگ مردم در خط و مسیری بود که می توانست به آگاهی های علمی – فرهنگی من بیفزاید و مرا در کارهای آموزشی و پژوهشی دانشگاهی و غیر دانشگاهی یاری رساند.
سوال پانزده؛ شما از معدود افرادی بودید که در تمام شمارههای کتاب هفته با این نشریه همکاری داشتید و در آن دوسال فعالیت همواره یک پای کار بودید، چرا موقعیت سردبیری کتاب هفته بیثبات بود در فاصله کوتاه دو سال سه سردبیر یعنی صدرسیدجوادی، شاملو، بهآذین آمدند و رفتند؟
چیزی در این باره نمی دانم تا بازگو کنم. ولیکن اجازه بدهید مطلبی را که جواد مجابی در مقالۀ « ژورنالیسم شاملو- ارتباط فرهنگی» در فصلنامۀ سبز گفته است و با پرسش شما کم و بیش ارتباط دارد، نقل کنم. او می نویسد: « قریشی ناشر به خاطر مسایل مالی، با سید جوادی و بعد با به آذین تبانی می کند و کتاب هفته با تیراژ عالی و یاری جمعی از سرآمدان و کوشندگان واقعی ادبیات معاصر در نیمۀ راه متوقف می شود. پیداست که اگر این نشریۀ فرهنگی ادامه می یافت، چه دبستان و دست آوردی برای ادب امروز بود.» درست یا نادرست بودن این مطلب برعهدۀ راوی است.
سوال شانزده؛ فروش کتاب هفته در دوره سردبیری کدام فرد بیشترین تیراژ را داشت، چرا؟
پر روشن است که تیراژ آن در دورۀ سردبیری احمد شاملو بسیار بالاتر از دوره های دیگر بود. چون شاملو یک شاعر شناخته و پیشرو بود و علاقه مندان بسیاری به ویژه درمیان جوانان و نوپردازان داشت. برای دست یابی به تیراژ کتاب هفته در دوره های مختلف هم باید به منبعی موثق که آمار دقیق تیراژ نشریه ها را می دهد، مراجعه کرد.
سوال هفده؛ گفته میشود حضور احمد شاملو در کتاب هفته تیراژ بالای سی هزار نسخه را تضمین میکرد، اما چرا وی را از کار برکنار کردند، سید جوادی جای وی آمد و بعد هم که دیگر به آذین آمد و شاملو برای همیشه از کتاب هفته رفت.
واژۀ برکنارکردن، به خصوص در مورد احمد شاملو واژۀ مناسبی نیست. شاملو را با آن ذوق و پشتکار و اعتبار فرهنگی و ادیبانه ای که داشت کسی نمی توانست برکنار کند. به قدر اندکی که من از اخلاق و رفتار شاملو می دانم، طبع حساس و خوی و مسلک خاص شاملو و ناسازگاریش با کس یا کسانی که خصایلشان را نمی پسندید و شاید چیزهای دیگری موجب کنار کشیدنش از سردبیری شد و بعد هم از کتاب هفته رفت.
رفتن او کار مطبوعاتی او را متوقف نکرد. او نمی توانست دمی بی کار بماند و آرام بگیرد. از کتاب هفته رفت به مجلۀ خوشه و بخش ادبی و فرهنگی این هفته نامه را بر عهده گرفت. پس از مدتی هم خوشه را رها کرد و از آنجا رفت. در انگلستان هم که بود ایرانشهر را راه انداخت و پس از بازگشت به ایران کتاب جمعه را در ۱۳۵۸ روبه راه و کرد و روی پیشخان روزنامه فروشان نشاند. این هفته نامه هم پس از ۳۶ شماره تعطیل شد.
سوال هجده؛ موسسه کیهان به نویسندگان و گردانندگان کتاب هفته دستمزد هم میداد، درآمد شما در ازاء آن همکاری از کتاب هفته چقدر بود؟
مؤسسۀ کیهان یک واحد انتفاعی بود و قطعاَ به گردانندگان نشریاتش از جمله کتاب هفته دستمزد پرداخت می کرده است. کسانی که آنجا کار می کردند و مسئولیت داشتند، حتماً حقوق دریافت می کردند، به خصوص که برخی کار دیگری جز آن نداشتند. همان طور که قبلاً گفتم من گهگاهی به دفتر کتاب هفته می رفتم و کار ذوقی می کردم و انتظاری هم برای دریافت دستمزد نداشتم.
سوال نوزده؛ احمد شاملو در خاطراتش میگوید مدتها رفتم از دستمزد خبری نبود. دلیل رفتن شاملو از کتاب هفته این اختلافهای مالی بود، یا ساواک نمیگذاشت دیگر شاملو باشد، یا به دلیل اختلافش با بهآذین دیگر به کتاب هفته نیامد؟
پاسخی برای این پرسش شما ندارم که بگویم. چون در این مورد هیچ اطلاعی ندارم. نه از دستمزد گرفتن یا نگرفتن شاملو چیزی می دانم و نه از اختلاف او با به آذین و نه دخالت ساواک در جلوگیری از ادامۀ کار شاملو در کتاب هفته.
قبلاً گفتم که مؤسسۀ کیهان به گردانندگان کتاب هفته دستمزد پرداخت می کرد. شاملو سردبیر هفته نامه بود و ساعات بسیاری از روز و شب خود را وقف آن کرده بود. قطعاً به او هم دستمزد پرداخت می کردند. شاید مبلغی که می پرداختند اندک و شایستۀ اوقات و کاری که شاملو ارائه می کرد، نبود. یا مقدار آن کمتر از آنچه بود که شاملو به حق انتظارش را داشت.
در مورد اختلاف شاملو با به آذین و موضوع اختلاف میان آنها هم چیزی نمی دانم. ولیکن این را بگویم که به آذین مردی بود اخلاقی، اصولی و با دیسپلین. شخصیتی وارسته و رفتاری متین داشت. به همه، کوچک و بزرگ احترام می گذاشت. بدخواهی و کینه ورزی در او احساس نمی شد. درست باشد یا نادرست؟ من چنین دربارۀ او می اندیشم و احساس می کنم.
سوال بیست؛ خاطرههایی از آن روزها دارید بگویید؟ ضمن اینکه جناب استاد لطفا اگر موضوعهایی مانده که در سوالهای من به آن پرداخته نشده است لطفا خودتان توضیح دهید. ممنونم.
دو خاطره بگویم: خاطرۀ اول دربارۀ رسالۀ عقایدالنساء که در کتاب کوچه چاپ و منتشر شد.
وقتی متن کامل رساله در چند شمارۀ کتاب هفته منتشر شد، یک نسخۀ آن را به استاد فروزانفر تقدیم کردم . ایشان که از این نوشتۀ آقا جمال اطلاع داشتند، ولیکن گویا متن آن را ندیده بودند، با مشاهدۀ متن چاپی آن خیلی خوشحال شدند و آن را نگاه و تورقی کردند. نقطه چین ها را که در متن دیدند، پرسش فرمودند و ماجرا را نقل کردم. استاد بسیار برآشفتند و با تندی گفتند مگرکسی اجازه دارد در نوشته ای که متعلق به چند صد سال پیش است، دست ببرد و چیزهایی ازآن را حذف کند. دستور دادند تا همه کلمات و عبارات حذفی را در متن وارد کنم. امتثال امر کردم. چند روز بعد متن آن را به صورت کامل به ایشان بازگردانم.
خاطرۀ دوم. یک ماه بود که از انگلستان به ایران بازگشته بودم که شاملو در مرداد ۱۳۵۸ هفته نامۀ «کتاب جمعه» را در جامعۀ انقلابی و توفان زدۀ ایران عرضه کرد. ، چند ماه بعد آن، او را پس از آخرین دیدارمان در خانه اش در لندن، در خیابان اسلامبول دیدم. ازم گله کرد که چرا پیش او نمی روم و چیزی برایش نمی نویسم تا در کتاب جمعه اش منتشر کند. گفتم تازه برگشته ام و مشغلۀ فراوان چنان گرفتارم کرده که خودم را هم فراموش کرده ام. به هر روی، قول دادم که به زودی پیشش بروم و ببینمش و مقالاتی هم برایش بنویسم.
چند بار به دفترش رفتم و بعد مقالاتی هم با عنوان « دیدگاه ها و نگرش ها در مردم شناسی » نوشتم و به او دادم که درشماره های ۳۲ و ۳۴ کتاب جمعه چاپ کرد. در یکی از این دیدارها سخت آزرده خاطر می نمود. از روزگار و کژاندیشان می نالید. آرامشش را از دست داده بود. بو برده بود که عنقریب تندروی هایش را تحمل نخواهند کرد. می گفت نمی گذارند که کارش را ادامه دهد. نمی خواهند خوانندگان روشنفکر شادمان باشند و چیزی برای خواندن داشته باشند. گفتم آقای شاملو شما که کارکشته اید و « گرگ باران دیده». این نشد یکی دیگر. گفت این بار دیگر « زهوارم در رفته ». نمی گذارند کار کنیم. همین هم شد. دو سه هفته بعد هفته نامه اش را که امتیاز نداشت تعطیل کردند و جمعه را به کام او و خوانندگان کتاب جمعه تلخ کردند.
این گفتگو به صورت مکتوب به مناسبت گذشت نیم قرن از انتشار « کتاب کوچه » در کتاب هفته با مهرنامه، سال پنجم، شمارۀ ۳۸، مهرماه ۱۳۹۳ انجام پذیرفته است و دکتر بلوکباشی آن را برای نشر اختیار انسان شناسی و فرهنگ قرار داده است.
دکتر علی بلوکباشی عضو شورایعالی انسان شناسی و فرهنگ و مدیر گروه مردم شناسی دائره المعارف بزرگ اسلامی است.
احمد شاملو در ویکیپدیا
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%B4%D8%A7%D9%85%D9%84%D9%88