انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

گفتار انتقادی در نسبت تهران با پست‌مدرنیته شهری

گزارش نشست یک صد و پنجاه و هشتم یکشنبه های انسان‌شناسی و فرهنگ با همکاری اداره کل مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران
موضوع نشست: نقد جلوه‎های بصری تهران

سخنرانی اول: دکتر ابوالفضل طغرایی (پژوهشگر دکتری شهرسازی از دانشگاه تربیت مدرس)
عنوان: گفتار انتقادی در نسبت تهران با پست مدرنیته شهری

یکشنبه ۷ بهمن ۹۷ ساعت ۱۶ الی ۱۹  پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات

خیلی خوشحالم که این فرصت در اختیار من قرار گرفت که در جلسه ۱۵۸ یکشنبه‌های انسان شناسی و فرهنگ ارائه انشاءاله مفیدی را داشته باشم. البته در این جایگاه، اساتید بزرگی ارائه کردند و امیدوارم صلاحیت داشته باشم و بتوانم درباره موضوعی که برنامه ارائه هست به دوستان کمک کنم. ما وقتی صحبت از شرایط شهری پست مدرن میکنیم دقیقا منظورمان چیست؟ نمیتوانیم بگوییم دقیقا منظورمان چیست. این خاصیت پست مدرنیته است. اما برای اینکه وارد پیچیدگی‌ها و جریانهای فکری نشویم و درباره شرایط موجود شهری در این دوره صحبت کنیم، یک سری کلیدواژه‌ها را انتخاب کردم که شاید بتواند کمک کند. شرایط شهری پست مدرن شرایط تنوع و تکثر هویتی است. یعنی دوره اجتماعات محلی است. هویتهای جمعی است که کلان مقیاس ملی و فراملی شاید کمرنگ‌تر شده باشد. تاریخی گرایی و زمینه‌گرایی در شهر مورد توجه است. اساسا دوره پسامدرن را به یک روایت دوره پساصنعت میدانند خصوصاً در کشورهایی که صنعتی‌تر بودند و این سابقه را داشتند. فرهنگ با عنوان یک سرمایه حضور جدی‌تری دارد هم در منظر شهر هم در مناسبات شهری و هم در برنامه‌ریزی و طراحی شهری. به نوعی پایان برنامه‌ریزی عقلایی و کلیت گرایی عملکردی مدرن شاید رقم خورده باشد. توجه به عابر پیاده، در مقابل سواره. که این در فضاهای شهری نمود ویژه‌ای دارد. بعد از آن تبلور جامعه مصرفی و جامعه اطلاعاتی است. که این را می توانیم در شهر ببینیم. بحث من دو بخش خواهد داشت. در بخش اول سعی بر این است که به پاسخ این سوال برسیم که تهران در دو سه دهه اخیر چه تحولات شهری ناظر بر فرم شهر تهران اتفاق افتاده است. یعنی اگر ما از بیرون به تهران بنگریم و سعی کنیم کم کم وارد شهر تهران شویم از منظر کسی که در حوزه مطالعات شهری فعال است خصوصاً طراحی شهری که من در این حوزه فعال هستم، شاید بشود از دو زاویه یا از دو مقیاس دگردیسی فرم شهر تهران را رصد کرد. و در این شرایط شهری اکنون بتوانیم تحلیلش کنیم. یکی نگاه کلان است به منظر شهر تهران. شاید خط آسمان شهر تهران. ما زمانی که تهران را از بیرون نگاه میکنیم و دگردیسی آن را در دو دهه اخیر نگاه می‌کنیم به نوعی منظر شهری تهران را به سرعت در حال تغییر و به یک روایت در حال شبیه شدن به آن آرمان‌شهرها یا ویرانشهرهای پست مدرنیستی می‌بینیم. یعنی اگر ما تصویری‌ترین ضد آرمان شهر پست مدرن را فیلم بری راینر در ذهن داشته باشیم شاید تهران در حال برداشتن این گامها است. حالا فارغ از جنبه انتقادی یا عدم داشتن این موضع، میشود به آن توجه کرد. که زمانی که ما به تهران نگاه می‌کنیم این شهر را مملو از سبکهای معماری متنوع می‌بینیم. حتی این تصویر را که برای پوستر من انتخاب کرده بودند من متاسفانه تصاویر خیلی زیادی را در کار استفاده نکردم و این را بر من ببخشید. تنوعی از گونه‌های معماری و سبکهای مختلف معماری از معماری نوکلاسیک تا معماری‌های هایتک و معماری سبکهای متنوع که زاویه دید معماران را خیلی جدی جلب میکند و می‌طلبد خصوصا اگر بخواهیم تحلیلهای موضعی کنیم و نه تحلیلهای کلان. شاید تحلیلهای کلان از منظر علوم دیگر جذاب‌تر باشد. یک نوع کلاژ شهری را می‌بینیم که در کنار همدیگر چیده شده و به نظر می‌رسد بدون یک برنامه قابل ردیابی به صورت مشخص این اتفاقات در حال رخ دادن است. شاید بتوان گفت که قدرت معماری با قدرت پول و سرمایه عجین شده و یا آن چیزی که حالا انباشت منعطف سرمایه، اقتصاددانان یا جغرافیدانان خصوصا چپی مثل هاروی به آن اشاره میکنند که شهر در دوران پسامدرن محل انباشت منعطف سرمایه است. این انعطاف است که موتور محرک شهر را به حرکت در می‌آورد و بناست در هر زمینه‌ای حالتی را به خود بگیرد و در هر زمان شکلی متفاوت را از خودش ایجاد کند. از زاویه دید دیگر، این منظر تهران تجلی تفاوت و تقسیم است. بین طبقات اجتماعی. فرادستان و فرودستان که شاید منظر شهر تهران اکنون نسبت به ۲۰ سال قبل ، نسبت به ۴۰ سال قبل و نسبت به سده قبل این تفاوت را بیشتر نشان بدهد و به نظر می‌رسد این روند ادامه دارد. به عنوان شهرساز وقتی به منظر شهر تهران، این تصویر دو بعدی از شهر نگاه میکنم، ساختمانهای متنوعی را می‌بینم. همه آنها تلاش می‌کنند شاخص باشند و این از نظر من زمینه‌ای را ایجاد میکند که یک زمینه آشفته است و به نظر می‌رسد این آشفتگی هم دارد اضافه هم می‌شود . شاید پرداختن به این موضوع همانطور که عرض کردم خیلی موضوع میان رشته‌ای بشود خصوصا با تاکید بر کسانی که در رشته معماری فعال هستند. مقیاس بعدی، تامل در نظام دگردیسی فضاهای شهری نظام تولید فضاهای شهری در دو دهه اخیر است. ما اگر بیاییم گونه‌های جدید فضاهای شهری را در شهر تهران ببینیم چگونه می‌توانیم اینها را تحلیل کنیم. فضاهایی که سیر تحولی آنها گونه‌های جدیدی را ایجاد کرده که با گونه‌های کلاسیک ما که از فضاهای شهری می‌شناسیم مثل خیابانها میدانها فضاهای جمعی تفاوت‌هایی دارد. شاید حداقل بشود که از منظر انتقادی سه فرایند یا سه مکانیزم را که موثرند بر تولید گونه‌های جدید فضاهای شهری در تهران تشخیص دهیم. یکی اعیانی سازی هست یا جنتریفیکیشن. که جنتریفیکیشن در واژه خود باززنده سازی به روزرسانی این معانی مثبت را دارد. منتهی آن چیزی که ما از جنتریفیکیشن در ادبیات شهرسازی مرادمان است جنبه منفی دارد. منظور آن نوع نوسازی و باززنده سازی شهری است در محلات و فضاهای تاریخی که محصول آن این شده که گروه‌های بومی که وضعیت درآمدی متوسط رو به پایینی داشتند در طول فرایند نوسازی از این محدوده‌ها رانده شوند و طبقه مرفه‌تر وارد شوند و این تغییرات اجتماعی را ایجاد کنند یعنی به نوعی عرصه‌هایی که مورد جنتریفیکیشن یا اعیانی سازی قرار گرفتند عرصه‌هایی هستند که به لحاظ اجتماعی عرصه‌های تفاوت و تقسیم شدند و باعث بیرون‌رانی بومیان شده است. مکانیزم بعدی مضمون‌سازی است یا حالا مثلا تمیفیکیشن بشود به آن بگوییم. مضمون‌سازی یعنی فضاهای موضوعی ایجاد کردند که ما هم اکنون در تهران می‌بینیم که من نمونه‎هایی از آن را در ادامه خواهم گفت. برای مثال نمونه‌های پست مدرنیستی شهر، تم پارکها نقش مهمی دارد. ما در تهران داریم به نوعی فضاهای تمی را می‌بینیم. مثلا باغ موزه دفاع مقدس، باغ نمایش، باغ کتاب. و این فضاها هرکدام یک تمی دارند. مکانیزم بعدی خصوصی‌سازی است. یا پرایویتیزیشن که در مطالعات اکنون طراحی شهری خصوصا مطالعات متاخر شاید در همین ۵ – ۶ سال اخیر خیلی مشخصا وارد مطالعات طراحی شهری شده دوستانی که از طراحان شهری در خاطر من هستند جالب است بدانید که آقای کارمونا در یکی از آخرین کتابهایشان در سال ۲۰۱۲ کتاب کپیتال سپیسز هست یعنی فضاهای سرمایه فضاهای سرمایه‌ای. اینکه نگاه اقتصاد سیاسی به نوعی وارد ادبیات طراحی شهری شده در حال حاضر موضوع مهمی است و به نظر می‌رسد طراحان شهری، حداقل در پیش‌زمینه‌های مشخصی به خصوص مثل کارنوما که در انگلستان هست موضوع خیلی برای آنها جدی شده و نمی‌شود ما شهر را صرفاً براساس تحولات فارغ از جنبه‌های سیاسی و اقتصادی تحلیل کنیم. خصوصی‌سازی یکی از مکانیزمها هست که قابل تشخیص است. مثال بارز آن شبه فضاهای عمومی که ما در تهران می بینیم مانند مالها و مراکز خرید و امثالهم. که اینها گونه‌های جدیدی از فضاهای شهری هستند هرچند که در مطالعات کلاسیک شهرسازی جزء فضاهای شهری نیستند ولی اکنون محل بحث جدی هستند. حداقلش این است که ما این موارد را به عنوان شبه فضاهای عمومی پذیرفتیم که به فضاهای عمومی ما طعنه می‌زنند. اینکه دانش‌آموزان دبیرستانی یا راهنمایی ما بعد از امتحانات پایان ترم مجتمع کورش را انتخاب می‌کنند که دور هم جمع شوند و از ابزار مهمی در دوره پست مدرن هم به نام رسانه هم کمک گرفتند که این قرار را گذاشتند این باب جدیدی از مطالعات اجتماعی فرهنگی و حتی شهری را به نظرم از سال ۹۴ به این طرف گشود. چرا اینها میدان انقلاب را انتخاب نکردند؟ چرا اینها مثلاً پیاده‌راه ۱۵ خرداد را انتخاب نکردند؟ اعیانی‌سازی در مطالعات نظری در ارتباط قرار می‌گیرد با مفهوم تخریب خلاق. تخریب خلاق، یکی از مفاهیمی است که در خصوصا مطالعات اقتصادی، که نگاه انتقادی دارند به نئولیبرالیزم ، نقش مهمی دارد به این مفهوم است که یک تخریبی لازم است اتفاق بیفتد تا ساخت جدیدی در پی داشته باشد و این بتواند چرخه انباشت سرمایه را در شهر ادامه بدهد. به زبان خیلی ساده عرض کردم جابجایی طبقه فرودست از مرکز به حاشیه، افزایش قیمت زمین و هزینه‏های زندگی محله‏هایی که نوسازی می‏شوند، من تاکید بکنم که چون داریم با یک رویکرد به نوعی انتقادی به موضوع نگاه می‏کنیم ما نمی‏توانیم منکر نوسازی محلات شهری شویم اما این ابعاد ارتباط مشخصی با بحث ما پیدا می‏کند. وقتی محلی نوسازی می‏شود افزایش هزینه‏ها را در پی خواهد داشت و این باعث می‏شود که بومیان از آن منطقه رانده شوند. غلبه سوداگری و بورس بازی زمین بر مناسبات گوناگون، و مهمتر از همه تغییر سبک الگوی زندگی این چیزی هست که اکنون به کمک ابزارهای مختلفی که در اختیار ما هست خصوصاً رسانه دارد جدی‏تر وارد مطالعات شهری می‏شود. روی دیگر سکه هم قابل بررسی است افزایش امنیت، نوسازی کالبدی، کاهش خطرات، افزایش ایمنی رونق اقتصادی، اما اینکه رونق اقتصادی برای کی هست اهمیت دارد. در تهران ما نمونه‏هایی می‏بینیم مثل تجربه چند ده ساله‏ای که ما از نوسازی احیاء نوسازی یا همان بازافرینی محلات مسکونی داشتیم که اینها بعضی از آنها کمکهای مهمی کردند بعضی از آنها می توان گفت که به اعیانی‏سازی انجامیدند. یا پروژه‏های شهری که ما در بافت تاریخی تهران، ایجاد شبکه حرکت پیاده در بافت تاریخی تهران که همه این موارد این تاثیرات را در کنار همه تاثیرات مهمشان که در تحلیلهای شهری اکنون ما از فضاهای جذاب تهران هستند رقم زده اند. مورد دوم مضمون‏سازی یا مضمونی سازی هست. مثال بارز آن پارکهای موضوعی است. نکته مهم در اینجا که از یک زاویه دید انتقادی شهری اهمیت دارد این است که فضاهای مضمونی اهمیت دارد که اینها در اختیارچه کسانی هستند و مالک این فضاها کیست. این فضاها در نهایت به چه چیزی کمک می‏کنند؟ آنهایی که در این حوزه فعال هستند اشاره می‏کنند که بازدیدکنندگان جدید جذب می‏شود و در نهایت باعث جذب پول و سرمایه‏ای می‏شود که ممکن است اثرات دیگری داشته باشند. رسانه و نمادگرایی در معماری خیلی به این فضاها کمک می‏کنند. فضاهایی هستند که برای توریست‏ها ساخته شدند نمونه‏ی بارز آن در مطالعات شهری بندر بالتیمور هست که در دهه ۱۹۷۰ به عنوان یک فضای پساصنعتی مورد احیاء قرار گرفت و این فضا اکنون به عنوان یکی از فضاهایی که عبارت فضای تصنعی یا ساختگی یا اینونتد‎سپیس‎ها هستند معرفی می‏شود یعنی فضایی که این قدر به کمک عناصر کالبدی بامخاطب توریست پر شده که دیگر شما به عنوان کاربر صرفا در مقیاس یک توریست نقشتان در فضا کاسته می‏شود. فضاهای پرطمطراق و بعضا فاقد اصالت. و عملا حتی در محلاتی که خود ساکنین حضور دارند خود ساکنین هم به نوعی در حکم توریست‏های این فضا می‏توانند قلمداد شوند. تولید انبوهی از مکان اتفاق می‏افتد و عملاً در مقیاس تجربه زندگی روزمره هم این الگوهای رفتاری را ایجاد میکند که طبقه فرودست یا طبقه متوسط بسنده می‏کنند به تماشا و حضور در فضا، و طبقه فرادست از تنوعهایی که در فضا وجود دارد استفاده می‏کنند. آن بخشی که غیررایگان است. روی دیگر آن هم بالا بردن کیفیتهای فضایی هست مثلا دیزیلندها فضاهای بسیار باکیفیتی هستند از لحاظ عناصر فضایی فرایند طراحی شهری خیلی جدی هم در آنها طی شده یعنی کارفرمای مشخص، نظام گردش مالی مشخص و زمان‏بندی خوب و این اتفاقاتی که آرزوی همه طراحان و معماران هست در آنها وجود دارد. ولی می توان به این فضاها از زاویه ی دیگری نیز نگریست. و اینکه بسیاری از این فضاها ممکن است خصوصی نباشند. اما فرایندشان که به سمت خصوصی‏شدن در حال حرکت هستند یا نه اهمیت دارد. به عنوان مثال یکی از فضاهای شاید مضمونی توریستی در نمونه‎های متاخر در تهران دریاچه چیتگر است. وقتی که شما سیر تحول عناصر پیرامون این دریاچه را رصد می‏کنید می‏بینید که این فضا در حال خصوصی‏تر‏شدن و خصوصی‏تر شدن است. چه از منظرش بگیرید که ساختمانهای بلندمرتبه‏ای در حال رشد کردن هستند‏، و این روند حتی در مقیاس عابر پیاده ادامه دارد. که بعضا پروژه‏های به لحاظ فورمال موفق معماری که آنجا اجرا شده که هم مقیاس را خوب فهمیدند و هم توده و فضا را. هم مرز تقلید و کپی و الهام در آنها مشخص است ولی در نهایت میرود به سمت اینکه طبقه متوسط نتواند از این فضا استفاده کند. و صرفا حضور پیدا کند و از فضا عبور کند و فضا را تماشا کند. تنها از جنبه‏های رایگان آن استفاده کند. بنابراین این سیر تحولی آن اهمیت دارد. مثالهای آن درتهران پارک آب و آتش است که صراحتاً تم دارد و تم آب و آتش است با تاکید بر یا ارجاع به داستان حضرت ابراهیم (ع)، بوستان نوروز پل طبیعت است دریاچه چیتگر، خود برج میلاد به عنوان یک فضای عمومی شهری باغ نمایش باغ کتاب باغ پرندگان و به نوعی حتی میدان امام حسین. میدان امام حسین از این جهت در دسته گونه‏های جدید فضای شهری که قرار می‏گیرد از این جهت برای بحث ما ذیل موضوع پست مدرنیته و شهر اهمیت پیدا میکند که فضا برای یک کاربری فرهنگی مبتنی بر حرکت پیاده اشغال شده و طراحی شده منتهی فرایند تولید این طرح اهمیت پیدا میکند. اینکه این طرح چه قدر سیاسی و اقتدارگرایانه به نتیجه رسید یا چه قدر به کنشگران شهری ساکنین، و افرادی که در آن محدوده جغرافیایی زندگی می‏کنند واگذار شد از این جهت اهمیت دارد. یا مثلا ژوراسیک پارک تهران یا فضاهای از این دست. فضای میدان امام حسین (ع) از این جهت می‏تواند در مطالعات ما اهمیت مجدد پیدا بکند که گویی در تلاش است فضای متفاوتی را ایجاد کند. مخاطبان خاصی را دارد در ایام مشخصی از سال، که مناسبتهای سیاسی – مذهبی توأمان دارد این فضا را انتخاب می‏کنند. شاید بتوان به این فرایند نگاه ویژه‏ای داشت. مکانیزم سوم، که ما می‏توانیم هم اکنون در تهران تشخیص دهیم مکانیزم خصوصی‏سازی هست که همان طور که پیش تر بدان ها اشاره کردم مالها و مراکز خرید به عنوان فضاهای مصرفی نمونه‎هایی از آنهاست. یعنی فضاهای مصرف و فضاهای مصرف‌کنندگان هردو در مطالعات وجود دارد. مهمترین چالشها این هست که حد عمومی و خصوصی بودن این فضاها کجاست. ما در مطالعات طراحی شهری اولین مولفه‏های فضاهای عمومی را در آن چیزی که مورد اجماع صاحب‏نظران هست این بود که فضا مالکیتش عمومی هست این فضا مالکیتش عمومی نیست یا یکی از معیارهای دیگری که حالا مورد توافق همه نیست موضوع ۲۴ ساعته بودن فضاست. این فضاهایی که ۲۴ ساعته نمی توانند در اختیار همه قرار بگیرند بسته می‏شوند. هرچند که ممکن است در شهرهای قدیمی بازار را مثال بزنیم که بازار هم ۲۴ ساعته نبوده در شبها پاسبان قرار می‏دادند و بازار ۲۴ ساعته باز نبوده اما عرصه بازار‏ عرصه عمومی است، ولی اینجا عرصه عمومی نیست. از این جهت اهمیت پیدا می‏کند. به نوعی این فضاها به مثابه بازار تجربه هستند یعنی شما می‏روید که تجربه‏های متنوعی از خرید را در زندگی روزمره‏تان ببینید و آن هم نه خرید قرن نوزدهم و قرن بیستمی که مولفه‏های خودش را داشت .خرید در حال حاضر که به کمک عناصر کالبدی موجود در فضا و رفتارهایی که طبقه متوسط و فرادستان در فضا ارائه می‏کنند و نقشی که پیدا می‏کنند اهمیت جدیدی پیدا می‏کنند معمولا لایه‏های تاریخی و نمادگرایی‏های تاریخی جدی دارند این فضاها بعضا در کشورهای عربی و خلیج فارس یا خصوصا مالهای امریکا نمونه‏های ویژه‏ای از این داریم. شاید نمونه خیلی ملموس آن از جهت نمادگرایی التقاطی یا حالا غیر التقاطی ایران مال باشد. به این هم می‏شود فکر کرد که ایران مال، اسمش ایران مال بود و بعد آمدند اسمش را گذاشتند بازار بزرگ ایران. یعنی از خود بازار وقتی استفاده می‏کنید در نام یک مال این یعنی ارجاع تاریخی با التقاط دارد اتفاق می‏افتد یعنی یک تقلب در واژه‏سازی هست بعد این فضا در جریان زندگی روزمره مردم در اختیار کدام دسته از افراد گروه‏های مختلف چه استفاده‏ای از این فضا خواهند کرد و چه نقشی را در این فضاها برای خودشان پیدا خواهند کرد. از این زاویه می توان به آن نگاه کرد. نکته بعدی کنترل و مدیریت فضا است که اساسا نظام کنترل و مدیریت آن یک نظام خیلی پیچیده و یکپارچه‏ است به کمک دوربین‏های مستقر در فضا و نیروهای مشخصی که وجود دارند شما اجازه هر رفتار اجتماعی را در این فضا ندارید ، نمونه بارز آن رفتارهای سیاسی است که محلی از اعراب در این فضا پیدا نمیکند و اگر اتفاق بیفتد طبیعتا نیروهای کنترل‏کننده فضا شما را به بیرون هدایت می‏کند. موضوع بعدی که در مطالعات طراحی شهری به آن می‏پردازند و ریشه‏ای می‏شود به آن نگاه کرد فقدان تعاملات اجتماعی و خاطره جمعی است. خاطرات جمعی که از مالها می‏توان یافت چه خاطرات جمعی هستند؟ به نوعی فضا در دست نظام انباشت سرمایه قرار گرفته و فضاهای مورد نیاز خودش را تولید می‏کند. آن روی سکه را باز می‏توانیم ببینیم. این که این فضاها، کیفیت‏هایی را به لحاظ آسایش حرارتی ، به لحاظ تمیزی و به لحاظ زیبایی‏شناسی ارائه می‏کنند که شما به این سادگی در بیرون از بناها آنها را پیدا نمی‏کنید. یعنی شما در یک روز گرم تابستانی اگر بخواهید مثلاً قدم بزنید خیابان پانزده خرداد را با هدف قدم زدن انتخاب نمی کنید. احتمالاً هرچند که آنجا یک کمی درخت‏کاری هم شده. اما این فضا، فضاهایی هستند که به کمک تجهیزات ویژه کنترل می‏شوند و به لحاظ آسایش حرارتی اهمیت دارند و مؤلفه‏های دیگر از جمله امنیت که به خصوص برای سالمندان و زنان می‏تواند اهمیت پیدا کند. نمونه‏های آن را عرض کردم. ایران مال، پالادیوم، کوروش و مالهای مختلف که در تهران ساخته شدند. یک نکته مهم اینجا شاید اشاره کردن به آن مفید باشد این است که جنس این فضاها با جنس مراکز خریدی که ما در تهران که در دهه ۵۰ شروع شد و تا دهه ۷۰ و ۸۰ ادامه پیدا کرد، ماند بوستان و گلستان و امثالهم. جنس این مثال ها متفاوت است. اولین تفاوت آن موضوع مقیاس است. دومین تفاوت فرمال آن موضوع نسبت درون و بیرون است. اگر در مرکز خرید مانند بوستان از یک معماری با نظام توده و فضای م تنوع بهره می‏گیرد معمولا ما مالها را به عنوان باکسهایی درک می‏کنیم که اتفاقاً هیچ جنبه بصری با ارزشی را به شما ارائه نمی‏کنند. معمولا یک باکس خاکستری ویژه هستند و عملاً شما را به حضور در داخل فضا دعوت می‏کنند. حالا سوال اینجاست که ما اگر بخواهیم یک چارچوب نظری را برای شهر پست مدرن انتخاب کنیم و این را با تهران مطابقت بدهیم، به معنای اینکه این تهران است. وضع موجود تهران را ما به عنوان یک ناظر بیرونی و تحلیل‏گر، حالا ما به تهران نگاه می‏کنیم این سه سازوکار قابل تشخیص هستند. یعنی اعیانی‏سازی‏، خصوصی‏سازی و مضمونی‏سازی. حالا در مطالعات شهر پست مدرن، افراد زیادی ازهاروی، تارلف و امثالهم صحبت‏هایی داشتند منتهی من یک چارچوب نظری که انتخاب کردم و به نظرم کمک می‏کند شاید هم جذاب باشد برای نال الین هست که کتاب پست مدرن ارگانیسم را ایشان نوشته این سوال را مطرح میکند که اگر در دوره مدرن، فرم تابع عملکرد است در شهر پست مدرن فرم تابع چیست؟ نگاه الین همچنان یک نگاه انتقادی است. این کتاب بسیار کتاب باارزشی است که در دست ترجمه است. شاید تا بهار این کتاب به سرانجام برسد. فرم چهار مضمون را انتخاب می‏کند. من توضیح خواهم داد. می‏گوید فرم در شهر پست مدرن تابع تخیل است. فرم فالوز سیکشن. فرم فالو فیر تابع ترس است. فرم فالوز فینس تابع تردستی است. و فرم فالوز فایننس تابع تجارت است. فرم تابع تخیل است یعنی چه؟ میگوید که در تجربه ما از شهرهای پست مدرنیستی که از دهه به یک روایتی دهه ۶۰ – ۷۰ ظهور پیدا کردند و اکنون ما می‏توانیم با نگاه انتقادی به آن نگاه کنیم، از رئالیسم فاصله گرفتند و نوعی تصنعی‏سازی و تقلب‏سازی را در فضا ارائه کردند. اشکال ظاهری فارغ از ماهیت و اصالت دقیق شمول مورد توجه قرار گرفتند. ساختمانها و فضاها در حد یک تصویر خلاصه شدند. اساسا وقتی ما صحبت از دوران پست مدرن می‏کنیم نمی‏توانیم از تصویر صحبت نکنیم. همین تصویر هست که موضوع رسانه را این قدر جدی می‏کند. رسانه‏های تصویری در حال حاضر اهمیت پیدا می‏کند. هرچند که مالتی مدیا هم شاید از یک زاویه اهمیتش بیشتر از تصویری باشد ولی تصویر اهمیتش خیلی بیشتر از صوت است. حالا ما در حال حاضر تجربه فضاهای مجازی(ویرچوال) را هم داریم. که می‏توانیم یک فضایی را با درصد زیادی با حضور واقعی در فضا تجربه کنیم. اقتباس فرم از زمینه‏های تاریخی و برای احیای سبک زندگی سنتی مثل آن چیزی که نیوونیسم‏ها، نیئوونیست‏ها فکر می‏کردند که ما بیاییم از فرم‏های سنتی استفاده کنیم در طراحی فضاها که سبک‏های سنتی زندگی را ایجاد کنیم. که این خودش نوعی شباهت‏گرایی محیطی به نظر می‏رسد. نادیده گرفتن دوره مدرن به عنوان یک دوره تاریخی، یعنی شهرپست مدرن از یک منظرانتقادی دوره مدرن را نادیده گرفته، تاریخ نه به مثابه واقعیت محض، بلکه به عنوان یک نماد ساده‏سازی‏شده مورد توجه است. یعنی ما با تاریخ به عنوان یک واقعیت کاری نداریم فقط آن بخش از آن را می‏خواهیم که قابل تبدیل به تصویر است که تخیلی را برای ما ایجاد کند. ارجاعی را که یک تداعی برای ما ایجاد کند. فرم تابع ترس است، نکته‏ای که اینجا به آن می‏پردازد موضوع خصوصی‏سازی و موضوع کنترل در فضاست. اینجا به فوکو اشاره می‏کند و اینکه انسان شهری پست مدرن در بازی کوچکی که به او دادند و در نقش کوچکی که در زندگی به او دادند، این قدر فرو رفته و غرق روزمرگی شده که با شعارهای جذابی که به عنوان آزادی و رهایی برایش سر دادند، عملا در خودش اسیر شده و همچنین به موضوع زوال ایمان هنجاری هم اشاره می‏کند. به نظر می‏رسد تاریخی‏گرایی در فضاها ذیل موضوع کنترل و ترس بیشتر از اینکه در ارتباط با بازآفرینی قدرت و تسلط باشند بیشتر برای این هستند تا حس احترام به گذشته، یعنی ما خیلی موقعها از معماری باشکوه گذشته استفاده می‏کنیم که فضا را به عنوان یک فضای مسلط بر انسان تداعی و ایجاد کنیم و طبیعتا چند پاره شدن گسسته شدن فضاها به واسطه سیستم‏های نظارت و کنترل و غلبه فضاهای حرکت بر مکث. اساساً فضاهایی که شما را به مکث دعوت می‏کند فضایی است که ایمنی بیشتری را به شما نوید می‏دهد. امنیت بیشتری را به شما نوید می‏دهد ولی فضایی که شما را به حرکت تشویق می‏کند به نوعی دارد این فضا را به شما تحمیل می‏کند. عملکردها و فضاهای مکث از قبل پیش‏بینی شده به صورت سیستم‏های تجاری سازی شده است. فرم تابع تردستی است. اشاره لین به این هست که وقتی که کسی جلوی شما تردستی می‏کند و یک شعبده‏ای را ارائه می‏کند. شما را با فضا و زمان به نحوی درگیر می‏کند که شما به عمق آن پی نمی‏برید. به نوعی متحیر می‏شوید از آنچه که اتفاق افتاده و به عمق ادراکی فضا پی نمی‏برید. این را در فضاهای شهری پست مدرن می‏شود دید که تولید فضا صرفاً برای ایجاد نوعی لذت زودگذر اتفاق افتاده و شما را درگیر لذتهای زودگذری می‏کند که به زودی به پایان می‏رسد و احساس پوچی را در شما القاء می‏کند که اینها ذیل تجاری‏سازی فضا اتفاق می‏افتند. چون فضا بالاخره باید دخل و خرجش را برای تولیدکننده فضا هماهنگ کند. به نوعی می‏شود گفت که ظرف فضا تقلید است، و مظروف فضا لذت هست. یعنی فضا تقلیدهایی را داشته که برای مخاطبش در فضا لذت ایجاد کند و تنزل جایگاه نشانه و نماد، نشانه‏شناسی و نمادشناسی حوزه‏های مهمی هستند که اساساً در دوران پست مدرن به آن پرداخته شد تنزل پیدا می‏کند در حد عناصر سطحی و تصویری که در خدمت لوکس‏سازی در فضاهای شهری به خدمت گرفته می‏شود برای دادن پرستیژ به فضای شهری. و در نهایت فرم تابع تجارت است. که اینجا به طور جدی به بعد اقتصاد سیاسی داستان می‏پردازد. شکافی که ایجاد می‏شود در فضاها، بین طبقه فرودست و طبقه فرادست. رلف به نیروهای نامرئی بازار اشاره می‏کند که به آن چنس‎کاپیتالیسم یا کاپیتالیسم شانسی می‎گوید. از نظر او زمینه‏های مختلف، حالتهای مختلفی را به خودشان می‏گیرند و این ظاهرا شانسی است در حالیکه شانسی نیست و بسته به منافع خودشان آن را ایجاد می‏کنند. تلاش برای منحصر به فرد بودن فضاهای تجاری و بعد چیزی که اشاره می‏کند مغفول ماندن رسالت سیاسی طراحی شهری و معماری است که از دوره مدرن شروع شده و ‎اکنون هم به آن دامن زده شده و طراحان و معماران در خدمت چرخه انباشت سرمایه و تجارت در فضا قرار گرفته‏اند. تهران را به عنوان یک ناظر بیرونی بررسی کردیم، آنچه که در دو دهه اخیر در تهران معاصر اتفاق افتاده بود را از یک زاویه‏ای روایت کردیم و بعد، آنچه که در مطالعات یا مهمترین یا جذاب‏ترین یا جامع‏ترین دسته‏بندی که از نظر من برای تحلیل انتقادی برای شهر پست مدرن ارائه شده‏اند را هم دیدیم. این که در تهران کنونی با چنین عینکی کدام حوزه‏ها پررنگ‏تر است و اهمیت بیشتری دارد نیازمند پژوهشهای بیشتری است و این چیزی که من ارائه کردم، یک ارائه مقدماتی است از فرایندی که حتما چه توسط من چه توسط همکاران دیگر ادامه پیدا می‏کند و می‏تواند حداقل به نتایجی قابل دفاع برسد. به نظر می‏رسد که تهران، تجربه تهران از شرایط پست مدرن یک تجربه ناقص از آنچه که ما از دوران پست مدرن در دنیا می‏شناسیم است. نسبت به زمینه‏های جغرافیایی که در آمریکا و اروپا که دوره گذار از جامعه صنعتی به مدرنیسم و پس از مدرن را تجربه کردند و نیروهای فرهنگی و اقتصادی عموماً درون‏زا اثرگذار بودند بر فضاها تا آنچه که ما در تهران داریم می‏بینیم. پست مدرنیسم به عنوان منطق فرهنگی سرمایه‏داری متاخر در کنار نئولیبرالیسم به عنوان منطق اقتصادی سرمایه‏داری متاخر است این دو با هم زمینه‏های شهری را در تجربه ما از دنیا مورد تغییرات جدی قرار می‏دهند و برای آنها اهمیت زیادی دارد. این فرایندها جهانی هستند که پیش چشم ما قرار گرفته اند. شناخت‎شان نیاز به مطالعه دارد. چیزی که برای ما حائز اهمیت است تدوین فرایندهای محلی است که این نظام‏های بیرونی و نظام‏های درونی در شهرهای ما، بزرگترین یا مهمترین شهر ما که تهران باشد چگونه به ایفای نقش می پردازد و چه طور شهر ما را مورد تحلیل و تحول یا دگردیسی قرار می‏دهد. به نظر می‏رسد که تحولات فرمال تهران در دو دهه اخیر یا در سه دهه اخیر خصوصاً، عموماً بیشترذیل موضوع فرمالوز فایننس یا تجارت یا تخیل باشد. از جهت اینکه شما نظام تغییراتی که در نظام‏ ساخت و سازهای تهران دارد اتفاق می‏افتد. یعنی موضوع مستغلات و مسکن کاملاً مشخص است که مهمترین عاملی که اینها را هدایت می‏کند. نیروهای نامرئی بازار است تا عناصر دیگر که به مدیریت فضاها ارتباط پیدا می‏کند. و همچنین موضوع تخیل، به جهت اینکه فضاهایی را ایجاد می‏کنیم که با نوعی کاهش دادن اصالت‎ها در فرمهایی که در فضا در حال استفاده است و به آن پرداختند تجربه‏‏ی متفاوتی را از حضور و زندگی روزمره برای ما ارائه می‏دهند که مهمترینشان ذیل فرایندهای مصرفی شدن و خصوصی شدن مورد توجه هستند. طبیعتاً این نیاز به مطالعه بیشتری دارد و من سعی کردم که تنها با تلفیق این موضوعات تلاش کنم ذهنها را خصوصاً ذهن دوستانی که در حوزه طراحی شهری هستند، به اهمیت نگاه از یک زاویه‏ای این چنینی به تهران تشویق کنم. متشکرم که این فرصت در اختیار من قرار گرفت ببخشید که طولانی شد.