انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

گزارش سخنرانی: تقابل تقلیل گرا: چالشهای آکادمیک تبعیض/تفکیک جنسیتی در باستان شناسی

تک جنسیتی شدن در تمام حوزه های دانشگاهی میتواند پیامدهای تلخی به همراه داشته باشد در حوزه علوم انسانی همچون باستان شناسی که با انسان و موضوعات فرهنگی مواجهند تک جنستی شدن میتواند پیامدهای جدی تری را به دنبال داشته باشد:

آموزش

تقلیل گرایی در حوزه آموزش باستان شناسی را نسبت به جایگاه و نقش خود در موضعی تقلیل گرا و جزم اندیش قرار داده است. این جزم اندیشی و عدم آگاهی و در مواردی مقاومت بویژه در زمینه بازنگری چارچوبهای تئوریک دردرازمدت باعث رشد حداقلی باستان شناسی شده است. یعنی ساختارهای آموزشی و پژوهشی موجود پرداختن به چیستی و چرایی باستان شناسی را ایجاد نمیکنند بلکه آن را غیر ضروری میدانند و حاصل ان درک حداقلی باستان شناس از موقعیت خود در جامعه، جهان و حتی ارتباط با سایر علوم است.

کمتراز دو دهه از زمانی که دانشجویان دختر اجازه یافتند در کاوشهای باستان شناسی شرکت کنند میگذرد. واحد درسی”بررسی و کاوش در محل” ۲۰ واحد درسی سال پاسانی کارشناسی را تشکیل میداد اما دانشجویان دختر عملا از گذراندن یکی از کلیدی ترین واحد درسی محروم بودند و به جای آن در موزه به کارهای مظالعاتی بر اشیای موزه ای ناگزیر بودند. در دهه ۷۰ اولین گروخ از دانشجویان دختر موفق شدند واحد کاوش در محل را البته به صورت تفکیک شده از همکلایسهای مذکر خود بگذرانند.

تک صدایی به جای چند صدایی

محدودیتهای اجتماعی از جمله محدودیتهای جنسیتی و فرهنگی هم می تواند بر میزان دستیابی باستان شناس به داده و پژوهش تاثیرگذار باشد. در چنین شرایطی موضوع پژوهش را نه تخصص بلکه جنسیت فرد تعیین میکند.

تقلیل گرایی و حذف گروههای اجتماعی ،در اینجا زنان ،به جای کثرت و تنوع در دامنه تفاسیرتک صدایی را به دنبال خواهد داشت. موضوعی که اولین موج از پژوهشگران فمنیست در حوزه باستان شناسی به طور جدی به آن پرداختند. باستان شناسی به مثابه دانشی انسانی یک نسخه واحد و مشخص ندارد بلکه دانشی متکثر و چند زمینه ای است. تقلیل عامل باستان شناس و پژوهشگر در نهایت به کاهش چشمگیر در حوزه هاو موضوعات پژوهش و مبانی نظری این دانش می انجامد دانشی که به شدت به سوبژکتیویته پژوهشگر متکی است. دانشی که انسان را موضوع مطالعه خود قرار میدهند عموما بیش از دیگر دانشها سیاستهای چند خطی را دنبال و از تنوع نظری استقبال میکنند. از نظر تئوریک حذف نیمی از عاملان پژوهشی این تکثر را به نصف کاهش میدهد. در چنین شرایطی نرخ تغییرات تئوریک و متودیک بسیار پایین خواهد آمد. از سوی دیگر چنین خط مشی ای در بلند مدت میتواند حذف تدریجی زنان را نه تنها از عرصه آموزش بلکه از حوزه های پژوهشی نیز به دنیال داشته باشد. در شرایط فعلی نیز میزان تخصیص بودجه یا اعطای امیتاز هدایت کاوشها یا پستهای مدیریتی در مورد زنان به طرز معنی داری کمتر است.

محدود شدن دامنه تفاسیر

در باستان شناسی ایران به علت وفاداری به ورژنهای قدیمی به طور کلی سیالیت و پویایی تئوریک و روشی نسبتا پایین است. در چنین شرایطی حتی اگر طیف قابل توجهی ماده فرهنگی و داده در اختیار باشد دامنه تفاسیر و خوانشها به شدت محدود خواهد بود. از دهه ۸۰ میلادی به این سو با شکل گیری باستان شناسی جنسیت حوزه های مطالعاتی جدید و متنوعی به باستان شناسی اضافه شد شاخه هایی مانند مطالعات مردان، باستان شناسی زنان و کودکان ودیگر گروههای جنسیتی. باستان شناسی ایران تفاسیر معمولا تفسیرهایی مردانه اند و گروههایی مانند زنان و کودکان از خوانش باستان شناسی حذف شده اند… تک جنسیتی شدن میتواند دامنه تفاسیر باستان شناسی را در چنین حوزه هایی به شدت پایین اورد. و به تحلیلهای یکسونگر (و مرد محور)دامن زند، ردپای چنین رویکردی در پژوهشهای باستان شناسی امروزه کاملا آشکار است.تفاسیر باستان شناسی عموما از زاویه دید یک مرد مواد فرهنگی توصیف و تفسیر خواهند شد.

از سوی دیگر باستان شناسی و بویژه شاخه هایی همچون جنسیت با رویکردی انتقادی شرایط عاملیت و سوبژکتیویته باستان شناس را بویژه در آکادمیها نقد و ارزیابی کرده اند. باستان شناسی ایران به سوژگی کامل انسانی در گذشته خیلی کم پرداخته و همچنین به سوبژکتیویته عامل باستان شناس. در شرایط فعلی سوبژکتیویته عامل باستان شناس حداقل به نصف تقلیل مییابد. در دیگر کشورها که زنان یا گروههای دیگر از بدنه آکادمیک و پژوهشی عملا حذف نشده بودند باستان شناسی انتقادی دهه ۸۰ به بعد اعلام کرد که تفاسیر باستان شناسی به شدت یکسویه و یکنواخت شده اند. این شرایط ممکن است در دراز مدت در حیطه هردانشی ایجاد مشکل نماید اما برای علوم انسانی که انسان موضوع این دانشها را تشکیل میدهد تبعات جدی تر و سخت تر خواهد بود. تک جنسیتی شدن از آنجا که سوبژکتیویته باستان شناس را تحت تاثیر قرار میدهد دسترسی به سوبژکتیویته عامل انسانی گذشته را نیز دشوار خواهد کرد.

تقابل

مساله تبعیض و تفکیک جنسیتی در کلیت تنها مساله دانش باستان شناسی نیست و از سویی دیگر مساله دانش باستان شناسی است از دو جنبه: از آنجا که خود از نخستین دشته های دانشگاهی است که ابژه ان شده و از سوی دیگر باستان شناسی ابزارها و روشهایی مطالعه این موضوع را به مثابه موضوعی اجتماعی در اختیار دارد.

تفکیک/تبعیض جنسیتی از یک اصل کلی نشات میگیرد: اصل تقابل. تقابلی که دو پدیده را (در اینجا دو جنس) را رو در دروی هم قرار میدهد و معمولا با پس زمینه ای منفی . در یک قرار داد کلی عموما یکی از دو قطب حذف خواهد شد. این تقابل درسنتهای فرهنگی ما ریشه دارد و از انجا که تاکنون راهکاری برای عبور از ان پیدا نشده اکنئن دامنگیر محیطهای آکادمیک و رشته ها و دانشهایی شده که خود میباسیت راهکاری برای آن ارائه میدادند. این تقابل از آنجا که در ماهیت منفی است نه تنها زایا و پویا نیست بلکه به حذف یکسری افراد و گروههای اجتماعی منجر میشود. تفکیک جنسیتی زاییده این اصل است…

تنها راهکار بازنگری در مفهوم فرهنگی جنسیت و شکستن این تقابل است. راهکار مورد نظر به هیچ وجه موازنه منفی نیست بدین معنی که در برخی محیطها اقدام به حذف مردان یا گروههای دیگر شود.چنین مقابله ای تنها تخریب را به دنبال دارد.دیالکتیک منفی مبتنی بر تضاد وضعیت نهاده را دامن میزند. بدین معنی که در مفهوم هگلی آنتی تز میتواند تز راتقویت کند و چرخه را بازتولید کند. تنها راه شکستن این چرخه واسازی(دیکانستراکشن) و از نوتعریف کردن مفاهیم و ارزشهای فرهنگی است.

انچنانکه دریدا میگوید دیکانستراکشن رو کردن از یک مفهوم به مفهوم دیگری و مقابل نیست، برعکس کردن نسبتها در یک تقابل یا موازنه منفی و سنگین کردن کفه ترازو به نفع دیگری مغلوب نیست. دیکانستراکشن فرارفتن ازین تقابل، از این “وضعیت نهاده” است. در یک فرایند بلند مدت ساختارهای فرهنگی در ایران نتوانسته اند از این وضعیت نهاده فرا روند و خوانش جدیدی را از مفهوم جنسیت خلق کنند. خوانشی که تغییرات پایدار را به دنبال داشته باشد. با رویکردی فرایندی و بلندمدت تک جنسیتی شدن محصول عدم شکست این تقابل است. تغییری که شاید یک راهکارش دیکانستراکت عملکرد زمینه ای وشرایط تاریخی و فرهنگی، تغییر منطق لوگوسی، باز آفرینی سوژگی و بازیابی هویت فرهنگی برای گام برداشتن به سمت دانشی فراسوی تقابل است.

خلاصه ای از سخنرانی در دانشگاه تربیت مدس

مریم دژم خوی، مدیر مشترک گروه باستان شناسی انسان شناسی و فرهنگ و استادیار گروه باستان شناسی دانشگاه بیرجند است