انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

کنشگری اجتماعی و محیط زیست با تاکید بر باغستان سنتی قزوین

عکس: حامد کلجه ای

کنشگری اجتماعی و محیط زیست با تاکید بر باغستان سنتی قزوین

آخرین نشست سال ۱۳۹۸ دفتر قزوین انجمن جامعه شناسی ایران روز چهارشنبه مورخ ۳۰ بهمن ماه در مجموعه  تاریخی سعدالسلطنه (واقع در حیات نگارالسلطنه، پژوهشکده موسیقی) برگزار شد. این جلسه با خوش آمدگویی و توضیحات اولیه در خصوص نشست و دلایل انتخاب موضوع از سوی انجمن جامعه شناسی توسط مدیر دفتر انجمن در قزوین آغاز شد و سپس  دکتر داوران از فعالین حفظ عرصه باغستان با ارائه تعریفی از کنش‌گری محیط زیست سخنان خود را آغاز کرد و ادامه داد: کنش‌گری با مشخصه عقلانی نوعی رفتار آگاهانه در متن محیط اجتماعی با تاثیرات مثبت و منفی است (اینجا تاثیرات مثبت مورد نظر است).

او به توضیح این کنش‌گری درعرصۀ اجتماعی و در کنار دو عرصه دیگر خصوصی و دولتی پرداخت و گفت: یک کنش‌گر زیست محیط، دخالت آگاهانه در عرصه محیط زیست (که همه جا را در بر دارد) انجام می‌دهد.

وی در ادامه به معرفی رویکردهای مختلف در کنشگری زیست محیطی پرداخت و آنها را به شرح زیر برشمرد:

هواداران محیط زیست و حفظ محیط زیست

سبزهای کم رنگ و سبزهای پر رنگ (جریان‌های عمیق و سطحی)

جریان‌های محیط زیست گرا و طبیعی

اکوکمونیست‌ها

اکو سوسیالیت‌ها

اکو فاشیست‌ها که از نابودی آدم ها حمایت می کنند و با توسعه بیماری معتقدند جمعیت کم می شود و محیط زیست کمتر آلوده می شود۔

دکتر داوران ادامه داد: کسانی که در عرصه محیط زیست فعالیت می‌کنند باید رویکرد و گرایش خود را به خصوص در امر باغستان و مسائل زیست محیطی روشن کنند. او با تاکید بر چهار ویژگی نهادهای مدنی:۱- غیر دولتی بودن تشکل ها ۲- غیر انتفاعی بودن ۳- غیرسیاسی و ۴- شفافیت و روند دموکراتیک افزود: کنش‌گری زیست محیطی کارهایی را پیگیری می کند که از عهده دولت‌ها بر نمی‌آید لذا نقد و حق خواهی می‌کند و گاهی هم اگر کار درستی انجام گرفت آن را تحسین می کند۔ اما اهل پروژه گرفتن و تزئین و دکور شدن برای دولت نیست.

داوران ضمن استناد به کتاب «خلقیات ما ایرانیان» تالیف دکتر مقصود فراستخواه توضیح داد که رفتار ما در قبال باغستان تحت تاثیر اخلاقیات ماست و ۴ عامل: محیط منطقه ای و جهانی، رویدادهای تاریخی ، نهاد، ساختار و عاملیت بر آن تاثیر دارد. دو عامل ساختار و عاملیت چالش جدی دارد. برخی فقط می گویند نمی شود و ساختار نمی گذارد۔ اما هر دو مهم است۔

سخنران این نشست در ادامه تجارب زیسته خود را درباره عوامل بیرونی (ساختار) چنین بر می شمارد:

۱- NGO ها جایگاه اثرگذاری در برنامه ریزی، تصمیم و اجرا ندارند و این جدی ترین و واقعی ترین مشکل در ساختار است۔ طرح ها در برنامه‌های جامع شهری برنامه ریزی، تصمیم گیری و اجرا می شود و امضای نهادهای مدنی پای آن نیست. فعالان مدنی را برای زینت مجلس می خواهند و نقادی زیست محیطی را نمی پسندند۔

۲-عدم حمایت قانونی و تسریع کردن موثر به نفع اخذ مجوز و رسمی شدن نهادهای مدنی و کنش گران محیط زیست۔  (با انواع سنگ اندازی و سخت گیری های فوق العاده و بقیه را مزاحم کار دیدن و چند سمن را کافی دانستن و … ).

۳-فقدان فرهنگ مشارکت و احترام متقابل در نظام بورو‌کراسی

۴-تعدد نهادهای تصمیم گیری و فقدان هماهنگی بین آنان برای اهدای مجوز فعالیت نهادهای مدنی

۵-حامی پروری نظام بورکراتیک در جهت برخی نهادهای برساخته و موازی سازی با NGOهای فعال

۶-عدم در اختیار قرار دادن اطلاعات در حوزه‌های زیست محیطی از طرف نهادهای ذی‌ربط، با این بهانه که این ممنوع است و آن طبقه بندی شده و در نتیجه به اطلاعات مستند و معقول دسترسی نداریم۔

۷-عدم باز سپردن پروژه‌ها به نهادهای مدنی زیست محیطی با صلاحیت. (پروژه‌ها هم وسیله ای برای حامی پروری است)۔

۸-فقدان برنامه اساسی به منظور توانمند سازی نهاد های مدنی در متن بودجه و سیاست های دولتی بدون نقض اسقلال آنان۔

۹-فساد درون برخی نهادهای زیست محیطی. (برخی برای چاه مجوز می گیرند و یا برای پسامد و۔۔۔۔)

۱۰-ضعف‌های قانونی در حمایت از محیط زیست و تشکل های غیر دولتی۔

۱۱-فقدان ثبات در برخورد با نهادهای مدنی با تغییر اشخاص از سمت‌های‌شان

۱۲-فقدان برنامه‌های روشن و قابل پیگیری در سطح نهادهای اجرایی و شهری۔ (به عنوان مثال تهران،قزوین و سایر شهرها راهبردهای محیط زیستی دارند؟)

۱۳-فقدان باور به توسعه پایدار در سطح کلان۔ باید اقتصاد، اجتماع و محیط زیست با هم رعایت شود تا توسعه پایدار اتفاق بیفتد.

۱۴-شبکه سازی که چون مردم نهادها از درون مشکل دارند در نتیجه در بیرون هم فقط جنبه تبلیغاتی دارد و تا کنون نتیجه ای نداشته است۔

در ادامه از دو نفر از باغداران آقای باباییان و آقای حاج کریمی درخواست شد که تجارب زیسته خود را در خصوص باغستان بیان نمایند.

باباییان گفت: باغستان از لحاظ تاریخی روش تولیدی سنتی داشته که از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته، البته هر نسل منطقاً باید بر آموزه های نسل قبل بیافزاید تا موجبات رونق شود که متاسفانه در هشتاد سال اخیر ما افزوده‌ غنی نداشتیم و دچار رکود در امر تولید بهینه شدیم. ماندن در گذشته و عدم بهره گیری از شیوه های کاربردی جدید، باعث نابودی باغستان شده است و باید با شیوه های مدرن و البته با حفظ عناصر اصلی و هویتی باغستان با این پدیده مواجه شد.

او از پژواک دو نوع صدا سخت گفت و ادامه داد: یکی صدای باغستان که مدام از تریبون سازمانی و سمن ها شنیده می شود که خیلی هم بلند است و دیگری صدای خش دار و بی جان باغدار است گه گاه شنیده نمی شود و وی گله مند ناشنوایی حکمرانان شهری است!. هویت باغ با هویت باغدار گره خورده و باید به هر دو التفات نمود.

دغدغه وی این است که افراد مسئول عمل‌گرایانه و جدی مسائل را رصد نمی‌کنند. او نگرانی‌اش را پیرامون مسئله آب مطرح می‌کند که با وجود پتانسیل غنی آب در شهر، متاسفانه متصدیان امر مشارکت جدی نمی کنند و آباد کردن باغستان‌ها با این وضعیت سخت است و امیدوارانه طلب مساعدت می کند.

او در بخش پایانی صحبت خود گفت: با وجود مشتریانی در حوزه کشورهای خلیج فارس برای خرید پسته‌ قزوین که به لحاظ کیفیت از پسته‌ کرمان مرغوب‌تر و گران‌تر است، کسی باغداران را همراهی نمی کند، در حالی که پسته‌ قزوین در حقیقت یک برند جهانی است و پتانسیل صادرات دارد.

سپس حاج کریمی یکی دیگر از باغداران قدیمی باغستان قزوین به بیان نظرات خود پرداخت و گفت: باغستان قزوین حدود ۲۶۰۰ هکتار دارد که به قطعات کوچک تقسیم شده و طبق برآورد سند تاریخی و هزار ساله طومار آبیاری، مساحت باغستان ۴۵۰۰۰ هکتار بود که در رهگذر زمان ۱۵۰۰۰هکتار از بین رفته است. پایه باغستان بر اساس تولید و بعد اقتصادی است و حتی حدود هشتاد سال پیش که سوخت فسیلی نبود از چوب شاخ و برگ های خشک شده، باغستان مصرف سوخت می کردند.

تجربه زیسته او حکایت از عشق و ارادت خانوادگی آنان به امر حفظ و نگهداشت باغستان هاست و او ترجیح می دهد به جای باغ یا زمین از واژه «خاک» که واحد کشت و بهره برداری است استفاده کند پس میگوید: ما چند هکتار زمین یا باغ نداشتیم بلکه چند هکتار خاک داشتیم!

وی از کار مشارکتی زنان خانه و مخصوصاً مادران در قالب اقتصاد خودکفای خانگی سخن گفت و ادامه داد:  ناز گل و گل بس، کارگران زن خانه به همراه مادر گندم را آرد می کردند و رشته درست می کردند و یا یارمه تهیه می کردند و یا انواع شیره خانگی و عرقیجات درست می کردند.

او طبق اصول متعارف مردان عصر سنت دلخور است از غذاهای فست فود امروزی و دلش مادر را می طلبد که چاشت صبحانه اش نان دست پخت در تنور خانگی اش باشد با شیره انگور چفته! از معرفت مادر می‌گوید که موقع مدرسه رفتن جیب هایش را پر کشمش می کرد با تاکید بر این امر که پسر جان! تنهایی نخوری ها حتمی به رفقایت هم بده! و اما اینک مادران تی تاپی در کیف فرزندانشان می گذارد و توصیه می کند خودت بخور! او از مشارکت و سرمایه اجتماعی دوران قبل می گوید که موقع کارهای جمعی مثل آبیاری باغستان مشکلی نداشتیم و همه داوطلبانه کمک می کردیم و اما حالا این همدلی کمتر شده است و دلیل آن هم شاید زیاد شدن مشکلات جانبی باغداران می باشد. او نگران سبک زندگی جوانان امروز است و اظهار می دارد که گاهی من حدود نیم کیلو پوکه سیگار از باغستان جمع می کنم!

وی در ادامه بحث جالبی نسبت به اسامی برخی باغ ها مطرح کرد و به فلسفه وجودی چنین اسم هایی اشارت ظریفی می کند. برای مثال از باغ (دلداده ها )می گوید که حکایت از زندگی عاشقانه زن و مردی درون این باغ دارد با خاطرات دلچسب و یا باغ (مارگیر) که دلالت دارد به گرفتن مار در این باغ و یا باغ (شعبان زاغی) که گویا «شعبان» ابوی گرامی ایشان بود که چون چشمان زاغ و سبز داشته به این لقب مشهور می شود و یا باغ های چفته، شاهانی، که بر حسب نوع محصول شناخته می شدند. او در خاتمه با صدایی آکنده از بغض معترف است من با باغستان زندگی کردم و حاضر نیستم بوته ای از آن را بفروشم و از دست بدهم و با این بیت سخن را به انتها می رساند:

عشق پای عمر را بست بر پای باغ و باغستان / فکر و ذکرم باغ و جسم و جانم باغ و بوستان ….

در ادامه نشست دکتر شکوه کرمانشاهانی یکی دیگر از فعالین حفظ باغستان سنتی قزوین به بیان نظرات خود پرداخت و گفت: باغستان یک جنگل طبیعی نیست، پدیده ای دست ساز است که در نتیجه تعامل درست و حیاتی ساکنان این سرزمین با طبیعت ایجاد شده و بقای شهر به بقای آن وابسته است. به همین دلیل است که باغستان سنتی قزوین نشانه تمدن مردمان این سرزمین است. از آنجایی که باغستان پدیده ای دست ساز است، ادامه حیات آن وابسته به بقا و تامین شرایط جامعه محلی نگهدارندۀ آن یعنی باغداران و باغبانان است. متاسفانه طی دهه‌های اخیر و در پی درآمدهای نفتی و بزرگ شدن دولت و گسترش بی رویه شهر، باغستان هم از نگاه و توجه مدیران متولی دور مانده و هم از توجه مردم شهر. این در حالی است که تک تک ساکنان این شهر و حتی شهرهای اطراف، از وجود باغستان بهره می برند و پایداری اکوسیستم وابسته به آن است. تشکل‌های مردم نهاد علاوه بر اینکه می توانند نقش حلقه واسط مفقوده بین دولت و جامعه محلی را ایفا کنند، همچنین می توانند نقش واسط بین مردمان باغستان و شهر گسترش یافته و بیگانه با باغستان را ایفا کنند. تا امروز تشکل‌های مردم نهاد محیط زیستی در زمینه مطالبه توقف طرح های مخرب و نیز شناساندن باغستان و اهمیت حیاتی آن به مدیران و مردم شهر تلاش های قابل توجه و ثمر بخشی داشته اند که توقف پل امام رضا و اصلاح طرح جامع شهر از آن جمله است، گر چه باید پذیرفت هنوز با مطلوبیت فاصله زیادی دارند. تشکل ها و بطور خاص «انجمن توسعه حیات شهر» که من نماینده ای از آن هستم، جهت حمایت از باغداران نیز تلاش های زیادی انجام داده و در سطح وزارتخانه و وزیر و معاونین پیگیر بوده اند، اما در این مورد توفیق چندانی نداشته اند.

او افزود: این موضوع دو دلیل عمده دارد: اول آنکه هنوز لزوم رسیدگی خاص به خواسته های باغدارانی که پای نگهداری باغ ایستاده اند، به مطالبه عمومی مردم شهر تبدیل نشده است و از طرف دیگر تشکل ها در همراه کردن جامعه باغداران با خود در سطح وسیع کامیاب نبوده اند. البته یک نکته بسیار مهم هم وجود دارد و آن اینکه باغداران، تشکل قدرتمندی ندارند که بتواند از حقوق آنها دفاع کند و با تلاش های تشکل های محیط زیستی هم افزایی داشته باشد. امیدوارام پس از این بتوانیم در راستای این اهداف حرکت کنیم و به این طریق ریشه های باغستان را مستحکم کرده و شهر را حفظ کنیم.

قای تدین و آقای بابوک دو تن دیگر از باغداران باغستان سنتی قزوین بودند که از آنان نیز دعوت به عمل آمد که به ذکر تجربه زیسته خود در ارتباط با باغستان بپردازند. تدین در مورد شیوه آب دهی در باغستان گفت: طومارآب باغستان به دوران حمدالله مستوفی برمی‌گردد و در واقع یک میراث از گذشته است. در این طومار برای هر چهار رودخانه شهر به تفکیک شب و روز و ساعت تقسیم بندی انجام شده است. جدا از اینکه هر محل هم یک طومار برای هر باغ و هر نهر و درخت نوشته شده است. در مورد ارزشی آب برای باغداران دارد باید گفت که سهم بندی آب و ارزش آب برای باغداران نقش خون بها داشته است. بنابراین در گذر سال ها سهمیه بندی های گذشته تغییر خیلی اندکی داشته و تقریباً ثابت مانده است. چرا که اهمیت آب برای به اقتصاد و معیشت خانواده و شهر رابطه دارد و این منبع از باغ ها تامین می‌شده است. ضرورت توجه به باغستان باید مانند گذشته باشد به طور مثال وقتی که روستای “اک در” در گذشته، اجازه نمی‌داد آب به باغستان برسد، شاه عباس برای نجات باغستان دستور داد تا تنبیه بزرگی در نظر گرفته شود تا آب به باغستان برسد و کسی جرات نکند جلوی حقابه باغستان را بگیرد، اما امروز می‌بینیم که کمترین همکاری از طرف نهاد مدیریت شهری انجام می‌شود.

او ادامه داد: باغستان در گذشته حدود ۹ سال پیش، تعاونی داشت که انصافاً خیلی هم خوب هم کار کرد و توانست بودجه هایی از سازمان های مرتبط دریافت و آن را برای مسائل مهم و حیاتی خرج کند. اما به مرور زمان به دلیل همکاری نکردن اعضای تعاونی و حتی هیات مدیره و افتادن مسئولیت بر دوش یک نفر، تعاونی هم از فعالیت افتاد و امروزه بودجه باغستان از طرف سازمان باغستان های شهرداری تامین می‌شود که همین، مشکلات خیلی زیادی را ایجاد کرده است. علیرغم بودجه‌هایی که این سازمان برای باغستان کنار می‌گذارد اما هیچ وقت مسائل اصلی و ضروری باغستان را حل نمی‌کند و برای مثال بودجه باغستان را صرف جاده سازی در باغات می‌کنند کاری که اصلا به آن نیازی نیست. امروزه یکی از نیازهای باغستان راه اندازی مجدد تعاونی است. اما متاسفانه به دلیل نبود همکاری جمعی هیچ داوطلبی نیست تا تعاونی را فعال نگه دارد.

باغدار بعدی آقای بابوک بود که از باغداران جوان و البته پر تلاش به حساب می آید. او گفت: یکی از افتخارات من این است که هم از طرف مادری و هم پدری باغدار بوده ام و همین باعث شد تا کم کم کنار این باغداران علیرغم میل های دیگری که داشتم، این علاقه در من به وجود بیاید و الان خودم را یک باغدار بدانم و برای حفظ باغستان از منابع مالی دیگر استفاده و هزینه کنم.

او به بیان فعالیت های سازمان باغستان که یکی از زیر مجموعه های شهرداری قزوین است پرداخت و ادامه داد: اگرچه این سازمان خدمات خوبی هم داشته، اما در مدیریت ضعیف عمل کرده است. یکی از مهمترین ضعف های این سازمان نبود عدالت در تخصیص بودجه ها است به این معنی که سازوکار مشخص و مدیریت شده ای برای اختصاص بودجه به باغداران با توجه به متراژ باغ و توان باغذار وجود ندارد. برای مثال چند سال پیش نهال پسته به باغداران عرضه شد و چون مدیریت نبود هر باغداری که مراجعه کرد بدون هیچ ضابطه ای هرچقدر که نهال می‌خواست داده شد و چون نظارتی بر روی دادن نهال ها نبود به کسانی که دیرتر مراجعه کردند نهال کمتر رسید. اما موضوع این بود که همان کسانی هم که نهال گرفتند چون باغ شان ظرفیت نداشت یا خودشان این کاره نبودند نهال ها را گرفتند یا نکاشتند یا خشک کردند. در مورد دادن حلقه چاه به باغدارها هم مدیریتی وجود ندارد با توجه به اینکه باغ ها خودشان آبخوان های طبیعی هستند و از منابع تأمین آب شرب شهر به حساب می‌آیند اما سازوکار مشخصی برای استفاده درست و مدیریت شده از این حلقه های چاه نیست و همین موجب خشک شدن درخت ها مثل زردآلو و یا دیگر درخت های باغات می‌شود. باغستان در یک کلمه همه چیز دارد، باغستان دنبال یک نگاه متفاوت است تا ارزش ها و جاذبه های آن را بشود به همه نشان داد و حفظش کرد.

در پایان این نشست دکتر بیدا میرحسینی (مدیر دفتر انجمن جامعه شناسی ایران در شهر قزوین) ضمن تشکر از همه شرکت کنندگان و میهمانانی که به بیان نظرات خود پرداخته بودند گفت: کنش‌های اجتماعی زمانی معنادار می‌شوند که تمامی فعالین اجتماعی در عرصه حضور داشته و کنش‌های معنادار داشته باشند و در هر عرصه‌ای هم‌معنا و هم‌مفاهیم و سازوکارهای خود را دارد. دفتر قزوین انجمن جامعه شناسی ایران وظیفه خود می‌داند که در بحث مربوط به باغستان سنتی قزوین به عنوان یک میراث و منظر فرهنگی که ثبت ملی شده است و قدمت هزار ساله دارد، ورود پیدا کند. از ابتدای این نشست مسائل کالبدی و مشکلات و رویکردهای کنش‌های محیط زیستی و فعالیت‌های داوطلبانه در این خصوص و نیز تجارب زیسته باغداران مطرح شد. آنچه که من می‌خواهم اشاره نمایم بحث عاملیت و ساختار است. عاملیت آن میزان و اراده و توانایی ورود افراد در میدان‌های مختلف و بنا به میل خودش(agency) است. من فاعلی با توانایی و قابلیت های خود، در عرصه حضور پیدا می کند و کنش معنادار امکان ظهور می یابد. اما این کنش چیست؟ کنش یک جریان پیوسته است که در خود چند عامل دارد که یکی از آن‌ها آگاهی است، شما تا آگاهی کامل در یک عرصه نداشته باشید، این امکان وجود دارد که کنش شما نه تنها سودی در آن بستر ایجاد نکند بلکه به ضرر هم تمام شود و از سوی دیگر علاوه بر کنش ها و عاملیت، ساختارها هم مهم هستند. ساختار الگوهای تکرار شونده ای هستند که ما به عنوان نهاد مدنی، فرد و … آنقدر تکرار می کنیم که تبدیل به یک چارچوب و قالب متصلب می گردد و این چارچوب خودش روی کنش های ما تاثیر می گذارد، یعنی آنجایی که ما نقش سوژه را داشتیم و کنشگر بودیم، همین ساختار ما را در قید و بند قرار می‌دهد و باعث انجماد ما می‌گردد و ما تبدیل به ابژه همان ساختاری می‌شویم که خودمان آن را ساخته‌ایم. در بحث باغستان هم دقیقا همین جریان اتفاق می‌افتد، باغستان سنتی قزوین به عنوان یک عرصه کنشگری و باغداران به عنوان کنشگران صف مقدم و از آن طرف ساختارهای رسمی که می‌خواهند نقش حمایتی از کنشگران داشته باشند و متاسفانه چون نمی توانند ارتباط همدلانه را برقرار کنند، به سمت ضوابط اداری ساختارمند بنابر روابط و ضوابط اداری می رود و از نیازها و خواسته‌های باغداران فاصله می‌گیرند، اولویت و صدای باغدار را نمی شنود و در واقع انگار بدنه مردمی برای خودش صحبت می‌کند و بدنه دولتی هم تنها برای خودش. شعار سازمان بهداشت جهانی برای روزی جهانی بهداشت در ۲۰۱۷ این بود let’s a talk بود. بیا حرف بزنیم و در واقع اهمیت دیالوگ و گفت و گو را بیان می کند. کنش و واکنش ها و دیالوگ هایی که باید در عرصه جامعه اتفاق بیفتد، عملاً در جامعه ایران رخ نمی دهد، این دو بدنه از هم جدا هستند و جدا دیالوگ می کنند. درک همدلانه، مشارکت همدلانه، درک متقابل اتفاق نمی افتد، ما باید آنقدر با هم چانه زنی داشته باشیم تا به نقاط مشترک هم برسیم. همدلی ناب باید اتفاق بیفتد و عرصه باغستان هم به عنوان عرصه ای که تعاملات اجتماعی در آن صورت می گیرد، نیازمند این حس مشارکت و همدلی هست. ما امیدواریم که در همه ما که دغدغه واحد داریم با دیدگاه های مختلف در کنار هم قرار بگیریم و این میراث با عظمت را که شهر قزوین را مادرانه در آغوش گرفته است، حفظ کنیم.

 

گزارش این نشست نخستین بار در وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران منتشر شده است.

 

برای ارتباط و ارسال مطالب به گروه مطالعات فرهنگ قزوین با آقای حامد کلجه ای مدیر گروه مکاتبه نمائید.

Hamed.Kolajei@gmail.com