انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

کتاب «هنر چگونه می‌تواند زندگی شما را دگرگون کند»، نشر نظر

هنر چگونه می‌تواند زندگی شما را دگرگون ‌کند/آلن دوباتن، جان آرمسترانگ ؛ ترجمه گلی امامی. نشر نظر

هنر به چه کار می‌آید؟

جهان مدرن برای هنر اهمیت بسیاری قائل است، به‌اهمیت مفهوم زندگی. شاهد این دیدگاهِ متعالی را می‌توان در افتتاح موزه‌های جدید، اختصاص منابع مالی دولت‌ها در جهت تولید و عرضه‌ی هنر، شوق سردمداران و حامیان هنر برای دستیابی بیشتر به آثار هنری (به‌خصوص به نفع کودکان و اقلیت‌ها)، اعتلای رشته‌های هنری دانشگاه‌ها و قدردانی از بازار هنرِ تجاری، مشاهده کرد.

با وجود این ، برخورد ما با هنر همیشه به آن خوبی که باید باشد نیست. احتمال دارد از موزه‌ای معروف و خوشنام خارج شویم و احساس سرخوردگی، حتی شگفتی و عدم‌رضایت کنیم و از خود بپرسیم چرا آن تجربه‌ی تکان‌دهنده‌ای که انتظارش را داشتیم رخ نداد. طبیعی است که خود را سرزنش کنیم و گمان بریم که مشکل احتمالاً ناشی از بی‌دانشی و نداشتن احساس در ما بوده است.

در کتاب حاضر به این نکته می‌پردازیم که مشکل ربطی به مخاطب ندارد بلکه به روش آموزش، فروش و عرضه‌ی هنر توسط سازمان‌ها و مؤسسات هنری بستگی دارد. از آغاز قرن بیستم، ارتباط ما با هنر رو به ضعف گراییده، علتش هم بی‌توجهی اساسی و نهادینه شده‌ در طرح این مسئله است که هنر به چه کار می‌آید؟ در نهایتِ بی‌انصافی، با این پرسش، بی‌حوصله، نسنجیده و غیر‌اخلاقی برخورد شده است.

شعار «هنر برای هنر» به‌خصوص، این نظریه را که هنر شاید به منظور خاصی به کار آید، رد می‌کند و در نتیجه از موقعیت والای هنر برداشتی مبهم و آسیب‌پذیر عرضه می‌کند. با وجود احترامی که همه برای هنر قائلند، اهمیت آن را اغلب متوجه می‌شوند ولی توضیح نمی‌دهند. ارزش آن را به درک عقل سلیم تقلیل می‌دهند که واقعاً موجب تأسف است، هم برای مخاطب و هم برای دست‌اندرکاران هنر.
اگر هنر هدفی داشت که بشود آن را با توضیحات ساده مشخص کرد و به بحث گذاشت، در آن صورت چه باید کرد؟ هنر می‌تواند ابزار باشد و ما باید به روشنی مشخص کنیم که این ابزار چگونه به کار می‌آید و چه کار مثبتی می‌تواند برای ما انجام دهد.

 

هنر در مقام ابزار
هنر، مانند هر ابزار دیگری، این توانایی را دارد که قابلیت‌های ما را از آنچه طبیعت به ما داده، فراتر برد. هنر می‌تواند برخی نقطه‌ضعف‌های مادرزادی ما را جبران کند و در این مورد بیشتر منظور نقطه‌ضعف‌های ذهنی است نه جسمانی، نقطه‌ضعف‌هایی که می‌توانیم آنها را ناشی از تزلزل‌های روانی بدانیم.
این کتاب اشاره دارد به این‌که هنر به طور اعم (حتی طراحی، معماری و صنایع دستی) وسیله‌ای درمانی است که می‌تواند مخاطبش را راهنمایی کند، تسکین دهد و او را برانگیزد و از او انسان بهتری بسازد.
ابزار، به مثابه‌ی تداومی از بدن ماست و اجازه می‌دهد کاری را که دلمان می‌خواهد، انجام دهیم. ما به ابزار نیاز داریم، چون جسم ما برای انجام برخی اعمال ناتوان است. وجود چاقو بیانگر این نیاز ماست که خود قادر به بریدن و تکه‌تکه کردن چیزها نیستیم. نیاز ما به بطری به این معنی است که ما قادر به حمل آب نیستیم. برای درک هدف هنر، باید از خود بپرسیم، نیاز داریم با ذهن و عواطف‌مان، چه کارهایی بکنیم که در انجامش مشکل داریم؟ هنر چه کمکی به نقطه‌ضعف‌های روانی ما می‌کند؟ هفت نقطه‌ضعف شناسایی شده‌اند و در نتیجه هفت عملکرد برای هنر برشمرده‌ایم. البته نقطه‌ضعف‌های دیگری هم وجود دارد، ولی به نظر می‌رسد آنهایی را که عنوان کرده‌ایم، عمومی‌ترین و قابل‌قبول‌ترین هستند.‌