چنانچه در نوشته پیشین به زندگی کارل راجرز(به طور گذرا) و پایههای نظریه وی اشاره شد، انسانگرایی و اشاره به بالندهگی شخصیت، توجیهکننده روش درمانی و مشاوره راجرزی است. روش برخاسته از نظریه پدیدارشناختی راجرز روش مراجع-محور یا درمان بیرهنمود نامیده میشود. وی با توصیفی که از انسان به مثابه موجودی بیمانند و خودشکوفا ارایه نموده هر یک از آدمیان را دانشمندی بینظیر برای گرهگشایی و غلبه بر مشکلات میداند
چنانچه در نوشته پیشین به زندگی کارل راجرز(به طور گذرا) و پایههای نظریه وی اشاره شد، انسانگرایی و اشاره به بالندهگی شخصیت، توجیهکننده روش درمانی و مشاوره راجرزی است. روش برخاسته از نظریه پدیدارشناختی راجرز روش مراجع-محور یا درمان بیرهنمود نامیده میشود(شولتز، برگردان کریمی و همکاران، ۱۳۸۶ و پروین و جان، برگردان جوادی و کدیور، ۱۳۸۶). وی با توصیفی که از انسان به مثابه موجودی بیمانند و خودشکوفا ارایه نموده هر یک از آدمیان را دانشمندی بینظیر برای گرهگشایی و غلبه بر مشکلات میداند. با این وصف خودآگاهی، خودشکوفایی، ثبات خویشتن و هماهنگی خویش مفاهیم و سازه های کلیدی در کاربردهای نظریه راجرز به شمار میروند. البته این رویکرد گرچه به انسان و توانمندی های او بها می دهد اما به سبب ابهام مفاهیم و موقعیت آرمانی که برای انسان متصور شده مورد انتقاد واقع شده است(شاملو، ۱۳۸۲).
نوشتههای مرتبط
از جمله سازه های اساسی در نظریه و روش درمانی برخاسته از این نظریه می توان به درمان مراجعمحور، همخوانی و درک همدلانه اشاره نمود. به گمان راجرز مشکل افراد زمانی رخ می نماید که فرد حالت یا وضعیت ناهمسانی تجربه با خویشتن را از سر می گذراند. این شرایط تعارضی با دو واکنش دفاعی مخدوش کردن و انکار تجربه پاسخ داده می شوند. البته راجرز به سازو کارهای دیگری از جمله دلیلتراشی(بازتعریف رفتار به گونه ای همسانکننده با خویشتن)، فرافکنی(بیان نیاز توام با انکار آگاهی) و خیالبافی(انکار و رد تجربیات ناهمخوان با تخیل و پناه بردن به خیال) نیز اشاره کرده است. راجرز چه در بیان شخصیت و چه در روش درمانی خود بر روند تاکید میورزد چنان که از شدن و نه بودن سخن به میان آورده است(جوادی و کدیور، ۱۳۸۶).
وی در توجه به شرایط و جو درمان، همدلی و توجه مثبت نامشروط را در کنار همخوانی، مولفههای اساسی به حساب آورده است. در روند مشاوره مراجعمحور راجرزی، انگیزه اساسی، ارضای نیازهای فرد درنظر گرفته می شود. از سوی دیگر دانش تجربی فرد دستاورد توجه و توانایی تفکر خلاق وی است و با توجه به این ابزارها و دستاوردشان، فهم و ارزیابی انسان از خود و پیرامونش دریافتی منحصر به فرد، ذهنی و شخصی است. با توجه به دیگر ویژگیهای آدمی یعنی کنشگری و منطق، وی می تواند به حل مسایل خود بپردازد(کریمی و همکاران، ۱۳۸۶ ؛ جوادی و کدیور، ۱۳۸۶).
هدف درمان راجرزی، رهایی و شکوفایی خلاقیت فرد برای گرهگشایی است. مراجع در این رویکرد درمانی پاسخهای جدیدی را برای پرسشهای زندگی خود مییابد که پیشتر نه مشاور می دانسته و نه خود فرد. این رویکرد روش و ویژگیهای درمانی خاصی را ارایه میدهد. از آن جمله نحوه ی نشستن مشاور و چگونگی جایگشت مراجع و مشاور نسبت به یکدیگر است که گویای احترام متقابل و احساس درک و همدلی عمیق می باشد. جایگاه برابر حتی در مکان نشستن و نمود گوشفرا دادن و پذیرای فرد بودن از جمله بارزترین نشانه های مکانی درمان مراجعمحور راجرزی است. از جمله راهبردهای بکارگرفته شده در این رویکرد درمانی می توان به راهبرد درک همدلانه(هرچند بطور کامل ممکن نباشد)، همخوانی بین گفته و واقعیت، خودآگاهی نسبت به احساسات و به ویژه انعکاس اشاره نمود. این راهبردها که در جریان مشاوره فردی یا گروهی(گروه های رویارویی) می توانند به کار بسته شوند در وهله نخست برای کاستن از نگرانی و دلهره مراجع و در مرتبه بعد برای یافتن راهکارها و راه حلها از راه درک شرایط و ویژگیهای مشکل است(جوادی و کدیور، ۱۳۸۶). با این اوصاف چگونگی رابطه میان درمانگر و درمانجو در این رویکرد اهمیتی دوچندان یافته است و برای سودمندی این رابطه سه شرط اصالت(همخوانی)، همدلی صادقانه و توجه مثبت نامشروط لازم می باشد. در این شیوه ابراز احساسات مستقیم در لوای همدلی صورت می پذیرد. همدلی خود نیازمند توجه مثبت نامشروط است و همه اینها به رهایی فرد و در نتیجه امکان درک بهتر و گرهگشایی سودمند را فراهم خواهد ساخت.
در این رویکرد درمانی راجرز به آدمی و توانمندیهای وی امیدوارانه نگریسته و وی را در جایگاه رفیع و متعالی درنظر میگیرد که با زدایش دلهرهها و ترسها قادر به یافتن راه حل ها و پاسخ ها در مواجهه با دشواری ها و ناهمخوانیهاست. راجرز بر توانمندیهای شناختی و قابلیتهای عاطفی انسان صحه گذارد. رویکرد وی نگاه عیبجویانه و پندار انفعالی درمورد انسان را که به ویژه رویکرد روانکاوی بر آن پای میفشرد زیر سوال برد و در قالب نظریهاش آدمی را از قید گذشته و بند و بستهای ناخواستهاش رهانید. گرچه دستاورد راجرز همچون زیگموند فروید حاصل کار با بیماران بود اما توضیح و توصیف وی درباره جایگاه و توانمندی انسان رودرروی رویکرد روانکاوی قرار گرفت. کاربرد این نظریه در روشهای درمان و مشاوره از جمله تحولات ژرف در این زمینه علمی محسوب می گردد(کریمی و همکاران، ۱۳۸۶ ؛ جوادی و کدیور، ۱۳۸۶).
با همهی این نکات مثبت و ارزنده با توجه به زیربنای فلسفی این نظریه نقدهایی بر آن در حوزه درمان و مشاوره نیز وارد شده است. از آنجمله می توان به برآورد اغراقآمیز از تواناییهای آدمی، یکدستپنداری آدمیان در توان و میزان بکارگیری توان شناختی و فراشناختی، برگرداندن توپ به زمین مراجع(بار مسئولیت شناسایی مشکل و نیز ارایه راه حل بر دوش خود مراجع نهاده میشود) و از سوی دیگر به درازاکشیدن نشستهای مشاوره اشاره نمود(جوادی و کدیور، ۱۳۸۶)..
رویکرد درمانی راجرز با همه نقدهایی که بر آن وارد میشود به سبب ارزشی که به انسان برای شناخت درست و دلخاسته و احساس کارآمدی او می دهد شایان تقدیر است. نگاه مثبت و سرشار از مهر به آدمی و نیز امیدی که با تکیه بر شدنی بودن زندگی و نه ماندنی بودنش دارد از جمله ارزندهترین ویژگیهای این رویکرد درمانی است که آن را از سایر نظریه و روشها متمایز ساخته است./
اشارهها:
-پروین. ل. ا. و جان. ا. پ.(۱۳۸۶). شخصیت(نظریه و پژوهش). برگردان محمدجعفر جوادی و پروین کدیور. تهران: آییژ.
-شاملو.سعید. ۱۳۸۲. مکتبها و نظریهها در روانشناسی شخصیت. تهران: انتشارات رشد.
شولتز.د.پ.(۱۳۸۶). نظریه های شخصیت. برگردان یوسف کریمی و همکاران. تهران: نشر ارسباران.