انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ژیژک با کسی شوخی ندارد!(بی مزه ترین لطیفه ها، از بامزه ترین فیلسوف)

آنچه مرا به دلقک مآبی تشویق می‌کند آن است که دیده‌ام چگونه وقتی فکری را در قالب طنز به مردم ارائه می‌کنم سپر ایدئولوژیک خود را پایین می‌آورند و بدون آنکه شاید خود بدانند آن را بیشتر جدی می‌گیرند. من نمی‌خواهم مردم را به قبول یک نظر خاص وادار کنم تنها می‌خواهم نوعی تفکر و نگاه انتقادی را در میان‌شان رواج دهم. من معتقدم اندیشیدن کاری سخت و دردناک است برای همین رنگ و لعاب شوخی به آن دادن برای آغاز خوب است هر چند در انتها نتیجه ممکن است خالی از شوخی باشد. (سخنرانی اسلاوی ژیژک در مرکز هنرهای معاصر لندن)

شوخی‌های قدیمی درباره سوسیالیزم، سرمایه‌داری و استثمار‌های آن؛ سر به سر مارکس، لنین، انگلس، فروید و کانت گذاشتن. ارجاعات بیرونی به بازی‌های چاپلین و بیرون کشیدن خرده روایت‌های کمیک فیلم‌های هیچکاک و چندتایی ژانگولربازی فلسفی که تنها از عهده ژیژک برمی‌آید.

نظریه‌پرداز فرهنگی پُست هگلی- لاکانی که دوست و دشمن زیادی برای خودش دست و پا کرده است. نمی‌دانیم چقدر این شهرتش را مدیون شوخ‌طبعی‌های نظری‌اش با روایت‌های کلان است و نفرت از او چقدر برمی‌گردد به این مسخره کردن‌های جدیات فلسفه.

اما آنچه در مجموع کمدی نام دارد و به عنوان اصطلاحی انتقادی در فلسفه هگلی فهم می‌شود مرکز و محور روایت‌های ژیژک و پروژه‌های فلسفی او در «عریان کردن تناقضات ساختاری» را شکل می‌دهد.

مدام به سراغ روایت‌های کلان و جدی می‌رود و مدام با جک و شوخی جدیت آنها را به پرسش می‌گذارد. اما بیشتر از هر چیزی به نظر می‌رسد تناقضات ساختاری را می‌بیند و شاید برای سست کردن پایه‌های این جدیت، ژست و آرایش غلیظ ساختاری نظام‌هاست که اسلحه‌یی به این عجیبی را انتخاب کرده است. با یک خاله زنک بازی پیگیرانه، جدیت این ساختارها را مسخره می‌کند و برایشان جک می‌سازد. اما این شوخ‌طبعی‌ها همواره از سرخوشی و تفریح نیست و تابه‌حال کسی از جک‌های ژیژک روده‌اش در نیامده است. جک‌های ژیژک که کارکرد به استهزا کشیدن پارادوکس‌ها را با خود حمل می‌کند گاها حتی وجه نهیلیستی می‌یابد.

ژیژک در آثارش مثل چاپلین در فیلم‌هایش می‌ماند. شاید علاقه ژیژک به سه فیلم دیکتاتور بزرگ، موسیو وردو و لایم لایت هم بی‌سبب نباشد. ژیژک درست مثل چاپلین نشان می‌دهد «تصادف» را نباید دست‌کم گرفت و در نگاه او «تصادف»ها بیشترین سهم را در شکل‌گیری وقایع دارند. درست مثل چاپلین از یک منطق مارگونه در روایت پیروی می‌کند و در این روایت‌های زلبیایی هیچ چیز به قدرت «تصادف» نمی‌تواند قصه‌های ژیژک را پیش ببرد. این تصادفات پیش آمده اما خنده‌دار نیستند و حتی گاها وجه نهیلیستی روایت‌ها را پررنگ‌تر می‌کنند. پرسش‌هایی که در تصادفات کمدی‌های چاپلین بیرون می‌آید، در بسیاری از ملودرام‌ها و تراژدی‌های جدی طرح نمی‌شود. از نگاه ژیژک نیز همواره انبوهی از پیش‌آمد‌ها، حادثه‌ها و مواجهه‌ها هستند که وقایع را شکل می‌دهند و به نظر می‌رسد هیچ زنجیره ضروری و ناگزیر تاریخی در کار نیست. اینجاست که نمی‌دانیم ژی‍ژک با این کمیک کردن ابرروایت‌ها چطور می‌خواهد از بسیاری ضرورت‌های تاریخی فاصله بگیرد و دست از وفاداری به آنها بردارد؟

ژیژک با انتخاب ادبیاتی کمیک جدای از اینکه از یک‌سو به دنبال نشان دادن عدم همبستگی یا تناقضات ساختاری نظام‌ها یا دستگاه‌ها می‌شود، از سویی به نحوی به دنبال مراجعه و بهره‌برداری از فرهنگ عامه است. مراجعه او به فرهنگ عامه و جک‌ها و لطیفه‌هایی که از بین عامه بیرون می‌کشد و تحویل دانشجویان می‌دهد به فهم دعواها و ادعاهای پوپولیستی او بیشتر کمک می‌کند. دهن‌کجی‌های او به دانشگاه و شورش او علیه ادبیات رسمی و آکادمیک بی‌ربط با شهرت او در بین خود دانشجویان نبوده است.

آنچه مهم است این است که جک‌های ژیژک خنده‌دار نیست و کمدی‌ای را که در آثارش می‌آورد، وجه سرگرم‌کننده ندارد و هیچگاه به درد اینکه بخواهی تغییر مزاج بدهی، روحیه‌ات را عوض کنی یا حتی تفریح ذهنی کنی نمی‌خورد. جک‌های ژیژک، بالعکس ذهن را درگیر می‌کند. جک‌هایی که در متن است، که تنها کارکرد خودش را به دست می‌آورد. پس نمی‌شود در خلوت به یادش آورد و خندید یا برای دیگری تعریفش کرد و خندید. جک‌های بی‌مزه‌یی که تنها از زبان ژیژک می‌شنوید. لابه‌لای متن از جک بودن خود می‌افتند و تغییر شکل می‌دهند و به مثابه اسلحه‌یی می‌شوند که علیه ادبیات جدی و فاخر نظام‌های اندیشه‌یی نقاب‌دار شلیک می‌کند. جک‌هایی که با شلیک شدن از محتوا خالی می‌شوند و به هیچ درد دیگری نمی‌خورند.

 

این یادداشت در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ با روزنامه اعتماد منتشر می شود.

 

پرونده ی «اسلاوی ژیژک» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/16199