چگونه بابا جان مرا به دانشگاه هاروارد فرستاد
نوشته ریچارد کالنبرگ، محقق در امور آموزش در Century Foundation
نوشتههای مرتبط
ترجمه شروین احمدی
دانشگاه های امریکا برای انتخاب دانشجویان خود معیارهای متعددی دارند: نمرات درسی، منشا نژادی، محل زندگی و جنسیت. بلندآوازه ترین آنها تبار خانوادگی داوطلبین را نیز در نظر می گیرند. بدین ترتیب با تسهیل پذیرش فرزندان فارع التحصیلان سابق، آنها نوعی تبعیض مثبت اعمال می کنند….البته برای ثروتمندان.
امریکائی ها از همان بچگی فرامی گیرند که از زمان جنگ استقلال (١٧٨٣-١٧٧۵) ایالات متحده نظم به ارث رسیده از گذشته را طرد و به جای آن قانون « توسط مردم و برای مردم » را برقرار کرد. مگر نه آنکه توماس جفرسون، یکی از پدران بنیان گذار کشورنوشته بود که شهروندانش طرفدار یک « اشرافیت طبیعی» اند که بر « فضیلت و شایستگی» تکیه دارد و نه یک « اشرافیت تصنعی» مانند انگلستان که برپایه ثروت و تبار در لحظه تولد بنا شده است.
بی شک در میان تمام اصول اولیه زیر پا گذاشته شده، آنکه سنگین ترین عوارض را داشته ، سیستم تبعیض نژادی ای است که به سیاهپوستان تحمیل شده است. اما تبعیض دیگری بی سر و صدا تر از آغاز قرن بیستم اعمال شد: در نظر گرفتن تبار خانوادگی بمثابه یکی از معیارهای پذیرش در مهم ترین دانشگاه های کشور. به هنگام نام نویسی، اگر یکی از والدین – معمولا پدر- در همان دانشگاه درس خوانده باشد، داوطلب از تسهیلات ویژه ای برخوردار می شود. میکائیل لیند می نویسد:« با سهمیه قائل شدن برای شبهه اشرافیت « ثروت و تبار» ، حق توارث دانشگاهی مار اشرافیت را وارد بهشت جمهوری دمکراتیک کرد»(١).
امروز این معیارهای انتخاب موروثی(legacy preferences) در سه چهارم از بهترین دانشگاه های خصوصی و دولتی اعمال می شوند. آنها همچنین در صد مدرسه عالی برتر هنر لیبرالی کشور حاکمند. این موسسات به غیر از نمرات درسی ، رنگ پوست، منشا جغرافیائی ، تبار خانوادگی داوطلب را در نظر می گیرند بدون آنکه بطور روشن مشخص کنند که هر کدام از این معیارها چه وزنی در انتخاب دارد. تمرکز آقازاده های فارع التحصیلان سابق برحسب اعتبار دانشگاه افزایش می یابد. براساس بررسی تازه Harvard Crimson ، اولیای ٢٩ درصد از دانشجویان سال اول هاروارد در همان دانشگاه درس خوانده اند(٢).
این باز تولید نخبگان بواسطه تبار خانوادگی شان به کمبود آشکار دیگری که تنوع اجتماعی-اقتصادی در دانشگاه های طراز اول است، اضافه می شود. اگر دانشگاه هاروارد در شیپور افتخار می دمد که سال آینده در میان تازه واردین اکثریت با سفید پوستان نیست، یک بررسی سال ٢٠١٧ نشان می دهد که نصف دانشجویان از میان خانواده هائی آمده اند که جزو ١٠ درصد از ثروتمندترینان کشورند.تعداد دانشجویان خانواده هائی که جزو ١ درصد از ثروتمندترینانند برابر است با تعداد دانشجویان خانواده هائی که جزو ۶٠ درصد فقیرترینانند.
در محیطی که پیش از این نیز نابرابری اجتماعی در آن برجسته بوده ، امتیاز دودمانی نماد سطح بالای تبعیض است. همانطور که ریچارد رووس، محقق انگلیسی Brookings Institution ، اشاره می کند، خانواده های طبقه متوسط بالا دیگر فقط با خریدن خانه در محلات شیکی که بهترین مدارس در آنجا هستند ،نیست که فرزندانشان را در موقعیت بهتر قرار می دهند بلکه از نام و تبارشان نیز مانند کارت عضویت یک کلوپ خصوصی انحصاری استفاده می کنند.او می نویسد:« بابا جان فقط با کشتی کج گرفتن در باغچه نیست که به ما کمک کند، او سبیل داور را هم چرب می کند»(٣).
حق توارث دانشگاهی آنچنان که روزنامه نگار دانیل گوردن تاکید دارد « تقریبا در هیچ جای دیگر جهان وجود نداد» و « استثنائی امریکائی» است(۴). چگونه کشوری که از درون یک انقلاب بر ضد اشرافیت زاده شد تبدیل به چنین خاک حاصلخیز تبعیض تباری گردید ؟ چه توجیهی به این تبعیض اجازه می دهد که خود را با چنین عقلانیتی ورای همه کس و همه چیز تحمیل کند ؟
توارث دانشگاهی در فردای جنگ اول جهانی بوجود آمد، هدف از آن کنترل موج دانشجویان مهاجر – بویژه یهودیان – در دانشگاه های مجلل شرق امریکا بود. مسئولین دانشگاهی که با دلخوری شاهد تحقیر شدن گل های سر سبد نخبگان انگلوساکسون از منظر شایسته سالاری بودند، ابتدا سقفی برای پذیرش دانشجویان یهودی تعیین کردند. وقتی که چنین محدودیتی غیرقابل دفاع شد، آنها به شیوه های غیرمستقیم برای کنار گذاشتن یهودی ها دست یازیدند مثل بکارگیری معیارهای عجیبی مانند «کاراکتر دانشجو»، «تنوع جغرافیائی» ویا « اصل و نسب خانوادگی».
یک قرن بعد ، معیارهای توارثی همچنان مانند یک سلاح تبعیض توده ای عمل می کنند. بنطر جان بیتن و اریک بلوم ، وکلای دادگستری ، داوطلبین اقلیت تبار (سیاهان، اسپانیائی زبانان، سرخ پوستان) ۵/١٢ درصد درخواست کنندگان دانشگاه های مهم را تشکیل می دهند و فقط ٧/۶ درصد آنها پذیرفته می شوند و جای آنها را کسانی می گیرند که می توانند بر اصل و نسب خانوادگی شان تکیه کنند.(۵)
مدافعان گزینش توارثی مدعی اند که این تنها یکی از ابزارهای است تصمیم گیری در مورد داوطلبین واجد شرائطی است که در وضعیتی برابر قرار دارند. اما در عمل نمی توان این امر را به شانس و تقدیر کاهش داد. یک بررسی محققین دانشگاه پرینستون برروی ١٠ دانشگاه از میان مجلل ترین ها نشان میدهد که « پسر کسی» بودن معادل ١۶٠ امتیاز ( برروی ١۶٠٠ امتیاز ممکن) در آزمون شایستگی تحصیلی (scholastic assessment test, SAT) است، آزمونی استاندارد که همه داوطلبین تحصیل در دانشگاه های آمریکا باید آنرا بگذرانند(۶). در سال ٢٠١١ یک تحقیق برروی ٣٠ موسسه نخبه نتیجه گیری کرد که با شرائطی برابر، فرزندان فارغ التحصیلان سابق ۴۵ درصد شانس بیشتری برای پذیرش نسبت به داوطلبین بی اصل و نسب دارند(٧). به زبان دیگر، دانشجوئی که براساس شایستگی و استعداد هایش( امتیاز SAT، توانائی ورزشی و غیره ) ۴٠ درصد شانس پذیرش دارد با داشتن وضعیت توارثی مثبت می تواند تا ٨۵ درصد صعود کند.
بر اساس برآورد دانیل گولدن « در دانشگاهای دارای گزینش ، فرزندان فارغ التحصیلان سابق معمولا بین ١٠ تا ٢۵ درصد کل دانشجویان را تشکیل می دهند و اینکه این نسبت در تسلسل سالها بسیار کم تغییر می کند گواه آنست که یک سیستم غیر رسمی سهمیه دهی وجود دارد ». در جهت مقابل،در یک مدرسه عالی با اعتبار مانند California Institute of Technology که گزینش توارثی را طرد می کند، تعداد فرزندان فارغ التحصیلان سابق از ۵/١ درصد بیشتر نیست.
گاه گفته می شود که امتیاز دودمانی باعث استوار ماندن رابطه فارغ التحصیلان سابق با موسسه می شود و آنها راتشویق می کند که کمک مالی دست و دل بازانه تری بکنند. اما هیچ داده تجربی ای این امر را تائید نمی کند. یک گروه تحقیقاتی institut Winnemac Consulting تحت نظر چاد گفمن کمک های مالی فارغ التحصیلان سابق صد دانشگاه برتر را در بین سالهای ١٩٩٨ و ٢٠٠٧ بررسی کرده است. آنها نتیجه می گیرند که موسساتی که حق توارث دانشگاهی را اعمال می کنند هرچند بطور متوسط کمک مالی بیشتری از سوی فارغ التحصیلان سابق دریافت می کنند( ٣١٧ دلار در مقابل ٢٠١ دلار) ، اما این تفاوت در میزان کمک به این دلیل است که اهداکنندگانشان ثروتمندتر هستند. این گروه تحقیقاتی هیچ « دلیلی برای اثبات اینکه سیاست امتیازدهی براساس تبار بر رفتار کمک کنندگان تاثیر دارد» نیافته اند. آنها همچنین در مورد ٧ موسسه ای که گزینش توارثی را طرد کرده اند تحقیق کردند و « هیچ کاهش مشخصی در کمک های مالی بدلیل طرد گزینش توارثی» نیافتند.
زیر سوال بردن قانون اساسی
امتیازات توارثی که نزدیک به یک قرن است که در ایالات متحده وجود دارند با مقاومت هائی روبرو شده اند که آینده شان را زیر سوال برده است. در فوریه ٢٠١٨، گروه های دانشجویانی از دوازده دانشگاه معتبر برضد گزینش توارثی بسیج شدند. در دانشگاه های پرینستون، ییل، کورنل، براون، کلمبیا و شیکاگو، این گروه ها خواستار برگزاری یک رفراندم در بهار هستند تا سوال شود که آیا بنظر دانشجویان سیستم امتیاز دهی به «آقازاده ها» عادلانه است.
حتی خارج از محیط دانشگاهی نیز، گاه از این حرکت حمایت های غیر منتظره ای شده است. در اکتبر ٢٠١٧، آقای ویلیام دودلی رئیس رزرو فدرال نیویورک ، در یک سخنرانی اعلام کرد که امتیازهای تباری « کاملا غیر عادلانه» اند و « دور افکندن چنین سیاست هائی می تواند پویائی اجتماعی را تقویت کند» و سپس ادامه داد که « آیا ما واقعا بدنبال آن هستیم که سیاستی را در دانشگاه های با اعتبارما ن تشویق کنیم که در واقع به معنی پذیرش به شرط اهدای پول است ؟».
ممکن است که دیر یا زود بالاخره سیستم قضائی نیز وارد گود شود. جای تعجب است که تا امروز توارث دانشگاهی فقط یکبار موضوع دعوی قضائی در مقابل دادگاه فدرال بوده است. این اتفاق در سال ١٩٧۵ افتاد در چارچوب تقاضا برای ریاست دانشگاه کارولینای شمالی در چاپل هیل. جین شریل روزناستاک مدعی بود که حقوق بنیادی اش که در قانون اساسی امریکا مشخص شده با امتیازدهی به دیگر داوطلبین زیر پا گذاشته شده است، کسانی که فرزند فارغ التحصیلان سابق و یا از اقلیت ها و فقرا بودند. شکایت او پذیرفته نشد. هرچند رده بندی نه چندان درخشانس در آزمون SAT (٨۵٠ امتیاز بر روی ١۶٠٠) به نفع وی عمل نکرد اما قاضی نیر این امتیاز ها را زیر سوال نبرد و از همان تفکر تکراری دفاع کرد که براساس آن امتیاز دودمانی برای کمک های مالی به دانشگاه ها لازم و ضروری است.
اما بسیاری از وکلا مانند استیو شادون، سوزی بولانت و شارا آلپرن(٨) از این نظر دفاع می کنند که این تبعیض دانشگاهی باعث زیر سوال بردن قانون اساسی بویژه اصل چهاردهم آن می شود.این اصل که در ابتدا هدفش مبارزه با تبعیض نژادی در مورد سیاهان بود می تواند به راحتی شامل « گزینش بر اساس دودمان» شود، فرمولی که اولین بار توسط پوتر استوارت، قاضی سابق دیوان عالی بکار گرفته شد. اوتاکید کرد که افراد باید براساس استعدادهای فردی و نه اصل و نسب شان داوری شوند.
کنگره نیز می تواند در این مورد موضع بگیرد. براساس نظر خواهی ها از هر چهار امریکائی سه نفر مخالف حق توارث دانشگاهی هستند امری که نشاندهنده آنست که این موضوع از لحاظ سیاسی مسئله ساز شده است. بویژه از آنرو که توجیه مدافعانش در مورد اثر تشویقی آن بر اهدا کنندگان کمک مالی می تواند شمشیری دولبه باشد: اداره مالیات می تواند تخفیف مالیاتی که شامل کمک به دانشگاه ها می شود را به دلیل اینکه دریافت امتیازی شخصی در آن مستتر است، لغو کند. در واقع اگر بپذیریم که اهدا کنندگان در مقابل کمک مالی شان امتیازی دریافت می کنند، این ارتباط با دانشگاه ها با قوانین درباره تخفیف مالیاتی در مورد کمک های عام المنفعه تناقض پیدا می کند: یک کمک مالی نباید باعث غنی شدن اهدا کننده شود.
منطقی نبودن این شیوه گزینش نشان دهنده اهمیت دسترسی به دانشگاه های بزرگ است. تحصیل در یکی از این دانشگاه ها فواید نجومی دارد. در درجه اول برای سطح آموزش . یک دانشگاه متوسط ١٢٠٠٠ هزار دلار برای هر دانشجو هزینه می کند در حالیکه این رقم برای یک دانشگاه طراز اول ٩٢٠٠٠ دلار است. سپس، پس از تحصیل درآمد کسانی که از دانشگاه های برتر فارغ التحصیل می شوند بطور متوسط ۴۵ درصد بیشتر از کسانی است که دیپلمی معادل اما از دانشگاهی متوسط دارند. این اختلاف درآمد در مورد فارغ التحصیلانی که از طبقات پائین آمده اند بازهم بیشتر می شود. توماس دیی در کتابش که به یک مرجع تبدیل شده یاد آوری می کند که بیش از نیمی از مدیران موسسات بزرگ و ۴٠ درصد مسئولین دولتی تحصیلاتشان را در یکی از دوازده دانشگاه مهم انجام داده اند(٩). البته معلوم نیست چند نفر از آنها بدلیل اصل و نسب شان در این دانشگاه ها پذیرفته شدند………
١-
Michael Lind, « Legacy preferences in a democratic republic », dans Richard D. Kahlenberg (sous la dir. de), Affirmative Action for the Rich, op. cit.
٢-
Jessica M. Wang et Brian P. Yu, « Meet the class of 2021 », The Harvard Crimson, 2017.
٣-
Richard V. Reeves, Dream Hoarders : How the American Upper Middle Class Is Leaving Everyone Else in the Dust, Why That Is a Problem, and What to Do About It, Brookings Institution Press, Washington, DC, 2017. Lire également « Classe sans risque », Le Monde diplomatique, octobre 2017.
۴-
Cf. Daniel Golden, The Price of Admission : How America’s Ruling Class Buys Its Way Into Elite Colleges — and Who Gets Left Outside the Gates, Three Rivers Press, New York, 2007.
۵-
John Brittain et Eric L. Bloom, « Admitting the truth : the effect of affirmative action, legacy preferences and the meritocratic ideal on students of color in college admissions », dans Affirmative Action for the Rich, op. cit.
۶-
Thomas J. Espenshade, Chang Y. Chung et Joan L. Walling, « Admission preferences for minority students, athletes, and legacies at elite universities » (PDF), Social Science Quarterly, vol. 85, n° ۵, Hoboken (New Jersey), décembre 2004.
٧-
Michael Hurwitz, « The impact of legacy status on undergraduate admissions at elite colleges and universities », Economics of Education Review, vol. 30, n° ۳, Amsterdam, juin 2011.
٨-
Steve D. Shadowen, Sozi Pedro Tulante et Shara L. Alpern, « No distinctions except those which merit originates : the unlawfulness of legacy preferences in public and private universities », Santa Clara Law Review, vol. 49, n° ۱, ۲۰۰۹.
٩-
Thomas R. Dye, Who’s Running America ? The Obama Reign, Paradigm Publishers, Boulder (Colorado), 2014.
این مطلب در چارچوب همکاری مشترک میان لوموند دیپلماتیک و انسان شناسی و فرهنگ منتشر می شود