بنیان گذاران انجمن مستند سازان، غالبأ مستند سازانی مستقل بودند . گرچه برخی از آنها سابقه کارمندی داشتند ولی مستند هایی مستقل می ساختند . در آن روزهای آغازین، استقلال مهمترین کلام در زبان ما بود . سال هفتاد وشش، با اشتیاق فراوان به خانه سینما پیوستیم و از پراکندگی و گم شدگی در آمدیم . لوگویی را که ابراهیم حقیقی درست کرده بود به اتفاق آراء پذیرفتیم وبر بالای ورقه های رسمی انجمن مان زدیم . نمی دانم چرا هر وقت به این تصویر نگاه می کنم جوانی خود را می بینم .
در آغاز، جایی درهرم قدرت و نهاد تصمیم ساز خانه سینما نداشتیم . تنها بودیم و برای رهایی از تنهایی ای که حاصل غیبت طولانی و عدم حضور در چرخه تولید سینمای ایران قلمداد می شد به هر دری زدیم .
سال۷۹ شورایعالی سینما در مدیریت مرحوم سیف الله داد، پس از مدتی ، یک صندلی به انجمن ما اختصاص داد که ابراهیم مختاری بر آن می نشست . این دوران چندی نپائید اما شور وشوقی در انجمن بود که می جوشید و می خروشید . از طرف هیئت مدیره، مأمورشده بودم ، تا در موردشرایط ثبت صنف مستند سازان در وزارت کشور به تحقیق بپردازم تا مقدمات ثبت اساسنامه انجمن در آن وزارت خانه فراهم آید(اسماعیل امامی و هواکیمیان هم مدتی این وظیفه را بر عهده داشتند) . روابط عمومی وزارت کشور ، مرا به اداره چهارم راهنمایی کرد . از آسانسور بالا رفتم و وارد راهروی کاملا خلوتی شدم . نامه نوشتیم ، ماهها رفتیم و آمدیم . امیدی در پیوستن به وزارت کشور در همه بچه ها وجود داشت که دقیقأ به معنای ” استقلال” بود .مدارک لازم را فراهم آوردیم .عکس و مدارک هیئت مؤسس و تمام هیئت مدیره تقدیم شد. وظیفه اداره چهارم این بود :
نوشتههای مرتبط
بررسی گزارشات و مدارک و اسناد واصله در مورد متقاضیان تاسیس حزب ،جمعیت انجمن و اقلیتهای دینی خارجی وتهیه اطلاعات وانجام بررسیهای لازم در مورد هویت سیاسی و فرهنگی هیئت موسس، هیئت رهبری و کادر اجرایی،اساسنامه ،مرامنامه و سایر اسنادو مدارک مربوطه.
اقدام درمورد صدور پروانه تاسیس حزب ،جمعیت و انجمن پس ازتصویب وابلاغ مراتب به مراجع ذیربط.
آنها انجمن ها را هم به ثبت می رساندند ما هم انجمن بودیم . بنابراین تصور می کردیم برایمان پروانه تأسیس صادر خواهند کرد . با مطالعه اساسنامه به ما گفتند که ” یک بند به اساسنامه اضافه کنید که مستند ساز بودن عضو داوطلب به تائید وزارت ارشاد برسد “. با این مقدمات ، تازه می بایست در جلسه ای با حضور یکی از وکلای مجلس شورای اسلامی از این اقدام خود دفاع و در واقع هدف خود را توجیه می کردیم . آئین نامه اجرایی قانون فعالیت احزاب و انجمن ها در اختیارمان قرار گرفت. آن شب ، تا دیرگاه بچه ها در خانه سینما مانده بودند . هنگامی که فهمیدیم وزارت کشور با انجمن های سیاسی و احیانأ اجازه راه پیمایی و از این قبیل امورسروکاردارد ، موضوع عضویت انجمن در وزارت کشور منتفی شد.در همان سال ۷۹ در پی تماس سرکار خانم بنی اعتماد ، هیئت مدیره انجمن به دنبال تأسیس خانه سینمای مستند ایران در شورای شهر بود.
سال ۸۰ تولیدات یکسال سینمای ایران توسط یک هیئت ۳۵ نفره مشاهده شد. براساس ماده پنجم آئین نامه اهدای تندیس خانه سینما در روز هفتم شهریور، نمایندگان اصناف سینمایی از بین خود هفت نفر را به عنوان اعضاء اصلی و دونفر علی البدل برگزیدند تا پیش نویس اساسنامه هیئت مؤسس فرهنگستان سینمای ایران را تدوین و مقدمات تشکیل مجمع عمومی را فراهم آورند. بیشترین دارندگان آراء اینها بودند : ناصر تقوایی ، جواد طوسی ، محمد رضا اصلانی ، محمد تهامی نژاد ، پرویز یشایایی ، پروانه معصومی ، نورالدین زرین کلک بزرگمهر رفیعا و عباس گنجوی هم علی البدل انتخاب شدند) . مسعود جعفری جوزانی نیز مبتکر طرح بود ، به عنوان دبیر هیئت برگزیده شد و بیشتر دوست داشت آن را آکادمی بخواند . حد اقل چهار نفر از این عده مستند ساز بودند . آکادمی مورد نظر ما به هیچ فرهنگستان دیگری نه شبیه بود ونه تداخل داشت. چنین فرهنگستانی که خانه سینما مقدمات آن را فراهم می آورد، قرار بود امکان تمرکز و شرایط لازم برنامه ریزی دایمی برای تحولات نو به نوی سینمای ایران را در دستور کار خود قرار دهد و یاور هیئت مدیره های خانه سینمای ایران باشد . این اندیشه درک نشد و بی جهت آن را با نهاد های فرهنگستانی سنجیدند و عقیم ماند.
در هیئت مدیره برای ایجاد کار و تشخص صنفی ، فکرهای تازه ای بوجود می آمد : بهتر است به جای وزارت کشور به وزارت کار بپیوندیم . پرسش این بود که مگر ما هم کارگریم ؟ چرا که نه ؟ چه تفاوتی دارد ؟ ما هم ابزار کار در اختیار نداریم . ما هم بر اساس ماده دوم قانون کار در قبال کارمان حقوقی می گیریم و به درخواست کار فرما، کار می کنیم . پس می توانیم اساسنامه انجمن را در آن وزارت خانه به ثبت برسانیم . اما در عوض ، مستقل هستیم.حتی موضوع پیوستن به اداره امور اصناف پیش آمد . در آنجا، آنها مجبورند مانند یک صنف با ما رفتار کنند . چطور برای نانوا ها آرد فراهم می آورند ، برای ما هم سهمیه فیلم قائل خواهند شد . نتیجه ای نداشت .
نخستین هدف ما ثثبیت موقعیت صنفی انجمن بود . در گزارش عملکرد هیئت مدیره در سال ۱۳۷۹ تاکید شده است که :” نظام صنفی سینمای ایران به سینمای داستانی / اکران گرایش دارد و به شدت در برابر حضور صنف سینمای مستند در بخش های کلان تشکل های صنفی مقاومت می کند . کوشش در جهت تثبیت موقعیت صنفی سینما گران مستند به ناچار در گرو اصلاح نظام صنفی سینمای ایران است که امری پیچیده و دیر محصول اما برای تثبیت جایگاه صنفی سینما گران مستند ایران گریز ناپزیر است .”
بنابراین به جای جدا شدن ، هدف تازه ای در برابر انجمن ما قرار گرفت : هدف ما فقط دستیابی به رأس هرم خانه سینما نبود . بلکه عقلانی سازی از طریق به هم ریختن همان هرم و حضور همه جانبه در تصمیم سازی های جمعی برای دفاع عام از مستند سازی و تولید هم بود که اساسنامه انجمن ما بر آن تأکید داشت. به همکاری با دیگران پرداختیم، زنان ومردان این تشکل صنفی ، با تمام نهاد های مؤثر وارد گفتگو شدند. هر چند از همان آغاز (اواخر دهه هفتاد) اعلام می کردیم که “وزارت ارشاد ( به عنوان سیاست گزار) و تلویزیون ( به عنوان عمده ترین سرمایه گزار و بازار مصرف آثار سینمای مستند) از موانع دولتی رشد سینمای مستند ایران هستند .
هر چقدرکه بر زیبایی شناسی واقعیت بیشتر وقوف می یافتیم ، انجمن فعال تر می شد و نهادهای موازی بیشتری بوجود می آمد . مرکز گسترش وقتی در اختیار دکتر آقابابا بود ما را برای رایزی در امر نگارش دفترچه سیاست ها وروش ها دعوت کرد . مقدمات دفترچه در سالنی بزگ و پر جمعیت رونمایی شد ولی بسته ماند که ماند . مطمئن شده بودیم که برای دفاع از صنف و ایجاد کار از طریق فضا سازی حول محورضرورت مستند سازی و اتخاذ سیاست درهای باز برای ورود هرچه بیشتر دانش آموختگان سینما و به سخن واداشتن حریفان ، چاره ای جز حضور فعال در تشکل بزرگتری به نام خانه سینما نداریم . انجمن تهیه کنندگان سینمای مستند برادر دو قلوی ما بود که در عرصه صنفی ظاهر شد. ما دوصنف تصمیم ساز مستقل شدیم. زمانی شعار پیش به سوی اتحادیه مطرح شد ولی در آن روزها به نتیجه نرسید . ابراهیم مختاری بطور دائم ساختار خانه سینما را رصد می کرد. مقاله مشهورش “دو صندلی آهنین و پنج صندلی شکسته “( در نقد تصمیم شانزدهم آذر۱۳۸۳ مجمع عمومی خانه سینما که دو کرسی دائم در اختیار کارگردان ها وتهیه کنندگان قرار داده بود ) کم نظیر است.
هنگامی که بچه ها، نبض خانه سینما را بدست گرفتند، به جدایی کمتر فکر کردیم . از آن جایی که در جشن بزرگ خانه سینمای ایران دیده نمی شدیم ، به مددتهیه کنندگان سسینمای مستند ، جشن مستقل خود را برگزار کردیم . در هیئت ها و شوراهای داوری خانه سینما حضور یافتیم . گاهی فکر می کنم که ما شورای داوری خاص خود را لازم داریم که سرانجام باید توسط دو انجمن برپا شود . با کوشش برخی از اعضای انجمن مستند سازان ، نوشتن در باره سینمای مستند که کمیاب بود ،رواج یافت . اینک مستند سازی رشته ای گرانقدر در دانشگاههای هنر است . و به عنوان امری بینا رشته ای در همه سطوح بررسی می شود . ما در خانه سینما مستقر شدیم. از حمایت سایر صنوف برخوردار بودیم و ازاین حمایت برخود بالیده ایم واین تازه اولین قدم است برای آن هدف دور دست: پذیرش صدای مستند ساز در مواجهه با واقعیت ، تأسیس نهاد های حمایتی ، دست یابی به چرخه اقتصادی تولید ،تسخیر سالن های سینما و شبکه های تلویزیون با انواع فیلم های مستند . بنابراین به اعتقاد من ، نه تنها برجای ماندن ، بلکه ارج نهادن بر نهاد صنفی خانه سینما و استقلال مستند سازان ایران که جان های شیفته ای در راهشان، عمر گذاشته اند، اهمیت اساسی دارد .