انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

پرسه زنی و عکاسی در خیابان

انسان عموما در چهار مکان زندگی می کند، مسکن، محل کار، محلی برای گذران اوقات فراغت و خیابان. در این بین خیابان به عنوان راه ارتباطی آن سه مکان دیگر، برای یک جامعه شناس از این جهت دارای اهمیت است که اولا در آن حریم خصوصی کمتر از سایر فضاهاست و لذا دست یابی به منبع عظیم اطلاعات ساده تر است. ثانیا بخش عظیمی از کنش مهم معاملات روزمره و خرید کردن در خیابان و پاساژها  صورت می گیرد. ثالثا، خیابان محلی است که بسیاری از اجتماع ها، مراسمات دسته جمعی، جشن های مردمی در آن روی می دهد، رابعا، خیابان ها به دلیل خصلت ارتباطی شان و اینکه در دسترس همگان می باشد، همواره موضلات اجتماعی خاص خود همانند مسائل حمل و نقل عمومی، کودکان کار، متکدیان ، امنیت اجتماعی در شهر و غیره را دارا می باشد.

 

پرسه زن

پرسه زن بر گرفته از واژه ی وفرانسوی Flaneur نماد نوعی زیستن در سایه ی تجربه ی شهری است. به تعبیر عباس کاظمی از ویلسون، پرسه زن جنتلمنی است که زمانش را در خیابان برای تماشای منظره های شهری صرف می کند. مد لباس ها، وسایل تزئینی، عمارت ها و ساختمان ها، فروشگاه ها، کتاب ها و هر چیز جدیدی که در شهر پدید می آید، از نگاه کنجکاو او دور نمی ماند. والتر بنیامین نیز پرسه زن را شیک پوشی می داند که همچون سنگ پشت در پاساژها قدم می زند؛ و گاه پرسه زن را بورژوازی تن پروری می داند که کاری جز بطالت زمان ندارد. ماری گلارک، از لحاظ تاریخی پرسه زن را به دو نوع عامه و آوانگار تقسیم می کند. پرسه زن عامه در طول سالهای ۱۸۳۰ تا ۱۸۴۰ ظاهر شد و در اوایل قرن نوزدهم با انقلاب ۱۸۴۸ از دست رفت و در اوایل دهه ی ۱۹۵۰ نوع جدیدی از پرسه زن هنرمند آوانگارد ظاهر شد.در تفاوت پرسه زن عامه و آوانگارد می توان گفت پرسه زن عامه و معمولی خوانندگان منفعل متون شهری هستند در حالیکه به تعبیر شارل بودلر پرسه زن آوانگارد نقاش زندگی مدرن است و به جای اینکه فقط به عنوان مشاهده گر شهری در پی توصیف و رمزگشایی عناصر شهری باشد، به دنبال تجربه ی زیبایی شناختی بود و زیبایی در این دوره نه فقط بر آمده از اصلی ثابت و جاودانه بلکه مرکب از عنصری نسبی وتصادفی تعریف می شد که مدها، اخلاقیات و هیجانات مربوط به این دوره بود. بنابراین منزلت پرسه زن آوانگارد درون مدرنیته با خلاقیت رادیکال و توانمندی خداگونه اش برای خلق خود و جهانش مرتبط است.

پرسه زن عامه به عنوان بیننده ای بود که خودش هم دیده می شد و بخش جدایی ناپذیری از منظره ی نمایش شهری محسوب می آمد. در دهه ی ۱۸۴۰، همواره پرسه زن را با سیمای فردی با کت سیاه بلند، کلاه بر سر، سیگار و عصا یا چتری در دست نشان می دادند. اما پرسه زن آوانگارد هویتش را بر ناشناسی و  گمنامی بنا می کند. به طور خلاصه اگر در دهه ی ۱۸۴۰ مساله این بود که چطور پرسه زن را از ولگرد و بیکاره تمیز دهیم، در دهه ی ۱۸۵۰ مساله ی اصلی این بود که چگونه نقاشان حقیقی مدرنیته را از عکاسان معمولی و رئالیست های علمی تشخیص دهیم.

 

 

بحث در مورد پرسه زن و انواع تاریخی آن در دو دسته ی عامه و آوانگارد و پرسه زن به عنوان کسی که مصرف کننده ی بخشی از فضای شهری است؛ بسیار گسترده است. اما بیان این مبحث در این نوشتار به این دلیل است که به زبانی ساده از ضرورت پرسه زنی برای یک جامعه شناس و اینکه چگونه مشاهدات شهری اش را به وسیله ی دوربین ثبت کند؛ سخن می گوید.

والتر بنیامین مفهوم پرسه زن را هم به عنوان شیوه ای از زندگی و هم ابزاری برای تحلیل زندگی روزمره مطرح می کند که مولود زندگی مدرن و انقلاب صنعتی است. وی خود به نمونه ای از پرسه زن تبدیل شد که خیابان های پاریس را مشاهده کرد و به مطالعات اجتماعی و زیبایی شناختی می پرداخت (ویکی پدیا). فریزبی نیز پرسه زن را به مثابه جامعه شناسی می بیند که در پی خواندن فضاهای شهری، کشف و رمزگشایی معنای آن است. با این توصیفات کلاملاً واضح و مبرهن است که عکاسی خیابانی و پرسه زنی رابطه ی تنگاتنگی با هم دارند؛ چرا که کسی که قصد دارد تا به عکس برداری از موضوعات خیابانی بپردازد قبل از هر چیز باید تا حدی روحیه و توان پرسه زن را داشته باشد؛ بنا بر توصیف فرگوسن”پرسه زن فردی است که به همه جا می نگرد، سرش همه جا حرکت می کند و پاهایش خستگی ناپذیرند”.

 

 

عکاسی خیابانی

عکاسی خیابانی همان گونه که از نامش بر می آید موضوعاتی را به تصویر می کشد که در خیابان اتفاق می افتد. و پرسه زنی که قصد عکاسی از رئیداد های خیابان را دارد ممکن است از پیش مساله یا موضوعی برای عکاسی در ذهن نداشته باشد چرا که او در طول پرسه زنی با سوژه هایش مواجه شود. اما لازم است دامنه ی دید گسترده، خلاقیت و نبوغ، جسارت برای وارد صحنه شدن و ارتباط برقرار کردن را داشته باشند و مهمتر از همه باید با دیدی علاقه مندانه به کنش های روزمره ی افراد جامعه بنگرند چرا که وظیفه ی او محقق ساختن کار مشترک جامعه شناس و عکاس یعنی آشنایی زدایی است، به این معنا که او باید توانایی طرح پرسش از چیزهایی که سایر افراد به سادگی از آن می گذرند را داشته باشند. اما در عین حال باید به نکته ی مایکل ریچمن هم توجه داشت. از نظر ریچمن عکاسی خیابانی موثر، بیان یک داستان در یک عکس است، نه فقط ثبت ساده چیزی که در زمان و مکان مشخصی وجود داشته است. این نوع از عکاسی مستلزم واکنش سریع و لحظه ای است و عکاس باید با انتخاب زاویه و کادربندی مناسب و تنظیم دریچه ی دیافراگم و سرعت شاتر و کنترل نور در کمترین زمان ممکن سعی کند تا با دوربین کوچکش بهترین تصویر را بدون هر گونه عناصر اضافی در عکس خلق نماید.

 

 

عکس های خیابانی می توانند شامل تصاویری از خیابانها، بناها و ساختمان ها، معماری و بافت شهری، پل ها و پارک ها و وسایل حمل و نقل، بنر ها و تابلو ها و دیوار نوشته ها و…. می باشد و همچینین  شامل عکس هایی نیز می شوند که انسان و کنش های انسانی را به تصویر می گشد. قطع مسلم تهیه ی عکس هایی از نوع دوم به مراتب از لحاظ موضوعی متنوع تر و همینطور در اجرا سخت تر از دسته ی اول است، چرا که مستلزم فعال بودن، حضور در جمعیت، ارتباط با افراد و توجه به حریم خصوصی آنها و رعایت نکات اخلاقی است.

 

 

در مقایسه با عکاسی خیابانی، عکاسی مستند اجتماعی عموما مبحث یا مساله ی خاصی را به چالش می کشد. در عکاسی مستند اجتماعی عکاس قصد دارد نظر و ایده ای که در ذهن دارد به تصویر بکشد. لذا عموما این نوع عکاسی تا حدی مستلزم دانش نظری پیشین از موضوع می باشد تا بتواند در جهان واقع به دنبال نمونه هایی برای تائید یا نقض این نظریه ها باشد. از این رو عکاس مستند یا واقع گرای اجتماعی همانند یک نویسنده که با قلمش و با مراجعه به منابع مورد نیازش به نگارش مقاله ای با موضوعی خاص می پردازد؛ او نیز با دوربین خود و با مراجعه به مکان های مورد نظرش (گستره ی مکانی عکاسی مستند اجتماعی گسترده تر از عکاسی خیابانی است، طوری که خیابان هم می تواند به عنوان یکی از سوژه های عکاسی مستند مطرح باشد) در قالب تصویر به ثبت اندیشه اش می پردازد.

 

 

کتابشناسی:

پرسه زنی و زندگی روزمره ی ایرانی، عباس کاظمی، نشر آشیان ،۱۳۸۸

مردم نگاری هنر، نعمت الله فاضلی،انتشارات فخرا کیا، ۱۳۹۱

 

صفحه نویسنده در انسان‌شناسی و فرهنگ:

 

http://anthropology.ir/node/23985