شبی در سینما گلستان امین
هانیه کرمیان
نوشتههای مرتبط
قبل از ورود و مقابل در سالن،جمعیتی را شاهد هستیم که با در دست داشتن خوراکی¬های مختلف،انگار که برای مدتی قرار است در یک حصر موقتی قرار بگیرند،آذوقه¬ای مناسب را تدارک دیده و با خود وارد سینما می-کنند.هر کدام از این افراد،همان طور که بارت هم اشاره می¬کند،برای دلایل متفاوتی در این جا جمع شده¬اند؛یا «الزامی فرهنگی» و یا «پر کردن اوقات فراغت و یا واکنشی در برابر تنبلی» (بارت،۶۲:۱۳۸۴)
از مثال¬هایی که می¬توان برای اهداف افراد در اینجا ذکر کرد این برخورد در روزهای اول افتتاحیه سینما گلستان است.یادم می¬آید مردی در هنگام تماشای فیلم به من گفت :»ای همو دخترویی هس که تو تبلیغا تو حیاط رو طناب تاب می¬خورد؟»برایش مهم نبود که پول تماشای چه فیلمی را می¬دهد و از پیش برای دیدن یک فیلم مشخص نیامده بود.او تنها می¬خواست بعد از سال¬ها دوباره در چنین فضایی فیلم تماشا کند و به واقع به سینما برود….
از نحوه¬ی کنشگری و ترکیب جمعیتی پشت در سالن،می¬توان حدس زد که هدف چیست و قرار است چه اتفاقی بیفتد…
در ساعات پایانی شب گلستان امین جمعیت بیشتری را به خود می¬بیند.تماشاگرانی که اغلب به طبقات متوسط و بالای شهری تعلق دارند.واقعیتی که کمی با اتفاقی که در داخل سالن و حین تماشای فیلم می¬افتد،بالظاهر تناقض دارد.آن تلاشی که برای رعایت فرهنگ و اصول رفتار اجتماعی در مکان¬های عمومی توسط این افراد دیده می-شود،در تاریکی،وقتی رنگ¬ها ناپدید می¬شوند،مذبوحانه و شکست خورده در طریق واقعی خود رخ می¬دهد.
از ترکیب جمعیتی گفتم.در شرایطی که فیلم مضمون کمدی داشته باشد،با یک فرض پیشینی،حضور کودکان بلامانع می¬گردد.همان کودکانی که باز با یک انگاشت قبلی برای تماشای فیلم¬هایی در ژانر اجتماعی مناسب تلقی نمی¬شوند،کمدی و طنز را برابر با ژانر مورد نظر آن¬ها در نظر می¬گیرند.آن¬ها می¬توانند شاهد تصاویر و دیالوگ¬هایی باشند که از هر چیزی بگوید اما به تعبیری تنها «تلخ و گریه آور«نباشد؛یک تعریف سطحی و ابتر برای چیزی که باعث آزردگی روح کودک می¬شود.اگرچه که همین کودکان چندی بعد می¬توانند همین فیلم¬ها را در شبکه¬های پخش فیلم و نمایش خانگی دریافت کنند و دیگر تنها رسانه¬ی دریافتی و در دسترس¬شان،سینما نیست اما بحث اساسی تفکری است که در پشت این جریان است.تفکری که نه به فکر کودک است و نه راه حل مناسبی برای تزریق مثلا شادی در چنته دارد.باید این را هم در نظر گرفت که سینمایی که در یک شهرستان تنها به پخش فیلم¬های محدود مبتنی بر یکسری رویکردهای اقتصادی مبادرت می¬ورزد،حرف از انتخاب زدن گزافه¬ای بیش نیست اما نمی¬توان فرزندانی را که در سالن هیچ نسبتی بین خودشان و فضا برقرار نمی¬کنند و مدام باید ساکتشان کرد تا نظم را بهم نریزند،نادیده گرفت.
توده¬های مبهم جسم¬های دیگر….
«…این که اجازه دهیم دوبار مجذوب شویم؛با تصویر و اطراف آن.گویی همزمان دو جسم داشتم.جسم خودشیفته که بر آینه¬ای که ما را در خود فرو می¬برد خیره شده¬است و جسم منحرف که آماده¬است تا نه تصویر بلکه آنچه را که از آن فراتر می¬رود را نیز بت واره کند.»(بارت،۶۶:۱۳۸۴)
وقتی در تاریکی قرار می¬گیری،وقتی روشنایی سالن از بین می¬رود،این توده¬های مبهم جسم¬های دیگر،سربرمی-آورند و هر یک در جایگاه مشخص نقشی را به بازی می¬گیرند که در برابر پرده و از این جانب پردازش می-شود. مشخصات این نقش گاه در واکنش به محتوای نمایش داده شده تعیین می¬گردد و گاه بی¬توجه به داستان پیش رو،تنها آمده که نقشی را بازی کند با مختصاتی که شبیه روشنایی بیرون نیست.
برای واضح تر شدن،مثالی می¬آورم از گوردون گری که در کتاب انسان شناسی تصویری:سینما،از نیجریه¬ای صحبت می¬کرد که به دلیل فساد ذاتی¬ای که به سینما نسبت داده می¬شد،مردم اجازه داشتند در این فضا آزادتر رفتار کنند.این تاریکی و این مبهم بودگی،انگار فرصت «گمنامی» را محقق می¬سازد.(گری،۱۷۷:۱۳۹۲)
از بی توجهی گفتم.دسته بندی دیگری که می¬تواند از مخاطبان شکل بگیرد،از همین بی توجهی است که گاهی از سر «بصیرت انتقادی» و در وقتی دیگر از روی حواس پرتی یا عاملی مثل کلافگی همان کودکی که از نشستن زیادی خسته شده رخ می¬دهد.
به پرده بر می¬گردی.ناگهان (توقف فیلم)
«ای پراید سفید به شماره پلاک ….. داره از زیرش بنزین میره،مال کیه؟بیا جِمِش کن تا آتِش نِگرفته..»
حتی برشت هم احتمال چنین «فاصله گذاری» قدرتمندی را نمی¬داد!!
نمونه¬ی دیگر می¬تواند نقد و بررسی هم¬زمان فیلم باشد که در ردیف پشتی در حال شکل گیری است.توهمی که صدای بلند فیلم که کل سالن را تسخیر کرده،برای برخی به وجود می¬آورد این است که صدای آن¬ها در صدای بازیگران فیلم گم می¬شود.مورد جالب تر آن شخصی است که موبایلش را جواب می¬دهد و دستش را جلوی دهانش می¬گیرد و با سری خم شده و چشمانی که از بالای دستش انگار جمعیت را دنبال می¬کند،می¬خواهد از انتشار صدا جلوگیری کند.
با تمام این عناصر محیطی که ذهن را پراکنده کرده،آن پیرنگ داستانی دیگر هر کدام از اجزایش به گوشه¬ای افتاده و سر هم بند کردن آن بسیار دشوار است.هر سکانس و یا هر پلانی ازفیلم،بعد از ترک سالن سینما،در کنار یکی از همان عناصر برهم زننده،همان پراید در حال آتش،همان کودکی که از مادرش می¬خواست که بخشی از فیلم را برایش توضیح دهد و تو سعی می¬کردی خوب گوش بدهی تا خلاقیت مادرش را بسنجی،در کنار همه¬ی این¬ها به یادآورده می¬شود.
خوابی مصنوعی در جهانی آستانه¬ای؟؟
ویکتور ترنر در مشخص کردن ویژگی¬های یک جهان آستانه¬ای،به گونه¬ای که فرد را به صورت موقتی از جهانی که پشت سر گذاشته و از جهانی که پیش رو دارد جدا می¬سازد و در آستانه¬ی آن تجربه قرار می¬دهد،به سالن¬های سینما و تئاتر هم اشاره¬ای کرده است.(صالحی و کرمی پور،۱۳۹۳)
به ظاهر که انقطاعی با جهان بیرون اتفاق نیفتاده.چند جهان با یکدیگر در زیر این سقف و این تاریکی در حال تعامل¬اند.در واقع هیپنوتیزمی در کار نیست.افراد بیشتر چشم به قبل و بعد دارند،فارغ از اینکه این لحظه چه در برابر چشمانشان می¬گذرد.البته توجیهشان برای حضور در آن مکان که به هر حال دلیلی را به همراه داشته،در کنه و بطن آن،چیزی است که بارت به آن می¬گوید:(خواب مصنوعی)
افراد برای فیلم¬های کمدی تقاضای بیشتری دارند.چون به آن خواب مصنوعی نزدیک¬ترشان می¬کند.در واقع از سویی پیوند کاملی در همان سال سینما میان مخاطب و تصاویر اتفاق نمی¬افتد و از جانبی دیگر نمی¬توان تأثیر مصنوعی آن قهقهه¬ها را منکر شد.ما شاهد ملغمه¬ای از حواس پرتی¬ها و البته توجهاتی هستیم که بودنشان را در آن فضا توجیه می¬کند.آن¬ها می¬خندند اما این خنده¬ها منقطع و درهم اتفاق می¬افتند؛بدون برقراری پیوندی خاص که ناشی از بصیرت تماشاگر با یک نگاه انتقادی نیست بلکه از ماهیت سستی می¬آید که در حال نمایش است و این محتوای سست شاید به هیچ تماشاگری با هر سطحی از بصیرت، دیگر اجازه¬ی پیوند را ندهد.
تجربه¬ی سینما رفتن در هر شهر و هر فرهنگی،تجربه¬های مشابه و متفاوتی را رقم می¬زند. به عنوان مثال نمونه-هایی که از فاصله¬گذاری¬های میان تماشاگر و فیلم ذکر کردم ،چنین اتفاقی را نمی¬توان مختص به یک سینمای خاص دانست اما عواملی که باعث این فاصله گذاری می¬شوند می¬تواند تا حدی بر حسب شرایط فرهنگی و نوع روابط و تعاملات افراد متفاوت رقم بخورد.بنابراین قصدم،اختصاص تجربه¬ای مثل آزادی در سالن سینما به یک شهر و فرهنگ خاص نیست بلکه هدف، مطرح کردن شکل¬های مختلف این احساس در جغرافیای متفاوتی بود.
منابع
بارت،رولان.(۱۳۸۴) بارت و سینما؛گزیده مقالات و گفتگوهای رولان بارت درباره سینما (ترجمه مازیار اسلامی).تهران : گام نو
صالحی اردکانی،مصطفی و کرمی پور،الله کرم.(۱۳۹۳)تحلیل و بررسی ماهیت و کارکرد آیین از دیدگاه ویکتور ترنر،پژوهش¬های ادیانی.پژوهش¬های ادیانی،۲(۵) ،۹۸-۷۹
گری،گوردون.(۱۳۹۲) سینما:انسان شناسی تصویری (ترجمه مازیار عطاریه).تهران:شورآفرین