پژوهشهای فرهنگی مدرن در ایران
تأملی بر ورودی تخلافات مجلس و تقلبات انتخاباتی در حکومت مشروطه و حکومت رضا شاه (قسمت دوم)
بهار این وضعیت را که در آن ایام هیچ ربطی به شرایط واقعی ایران نداشت، «تقلید صرف» اعلام میکند؛ که بازدهیِ آن، به جای هموار کردن مسیر و گذرهای دموکراتیک در ساختار مشروطیت که هنوز در آن ایام نیازمند مراقب و حفاظت از دستاوردهای بالفعل و بالقوه اش بوده ، به اتلاف انرژی و در دام حاشیه افتادن ها میدیده است ؛ حتی اگر در بهترین حالت، این طور تصور کنیم که بهار در راهکارهای برخی از احزاب چپ و اصلاح گرا ، مسیر منحرف شده ای را می دیده است که راهی به واقعیات در زندگی روزمره نداشته ، چیزی که در صورت وجودش می شد آرام و به تدریج دموکراسی را وارد قلمرو عمومی کرد و بدین ترتیب آنرا برای همگان (حتی عوام و روستائیان ) جا انداخت ، باز با این حال به دلیل نقد و موضع سرسخت بهار نسبت به قانونی که به تلاش دموکراتها طرح و به تصویب رسیده بود، و باعث حق رأی عوام و روستائیان و شرکت آنها در انتخابات نمایندگانِ مجلس شورای ملی میشد ، پرسشی مهم و اساسی در برابر نحوه تلقیات وی وجود دارد : اینکه آیا به نظر نمیرسد در نقد و موضع سرسختانه بهار، تمایلات «اشراف مَنِشانه» و یا «نخبه گرایانه» وجود دارد !؟ با وجودیکه در میهن دوستی و آرزومندی بهار نسبت به ایرانِ آباد و آزاد ، و همچنین رفاه و رشد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی همه مردمِ ایران کمترین تردیدی وجود ندارد، اما نمی توان نادیده گرفت که راهی که وی رو به سویش داشته و تأییدش میکرده ، از بالا و نخبه گرایانه بوده است؛ هر چند در زمانی که بسیاری از گروههای لائیک و نخبه گرا در نشریات وابسته به خود (به عنوان مثال، ایرانشهر، فرنگستان و آینده ) به حمایت رضا خان مطلب می نوشتند و او را «دیکتاتور انقلابی» می نامیدند ( ۴ ) ، بهار با آنها همراهی نکرد .
نوشتههای مرتبط
از نگاه معتقد به آزادی های دموکراتیکی که امروزه رایج است ، برنامه دموکراتها در آن زمان، به دلیل باور و حمایت از قانون حق رأی همگان ( و از جمله عوام و روستاییان) ، از پتانسیلِ دموکراتیک و آزادیخواهی بالایی برخوردار بود و امروز هم کاملاً قابل دفاع و احترام است؛ اما برای آنکه تحلیلی انضمامی داشته باشیم، حتماً میباید واقعیتِ خاصِ آن ایام را در نظر آوریم که به دلیل نکبت سلطه فئودالیسم (در آن ایام) ، از آنجا که موقعیتی برای روستاییان و اقشار ضعیف جامعه وجود نداشت تا با حقوق اجتماعی و سیاسی خویش آشنایی پیدا کرده و مطالبه اش کنند، ـ فی المثل همانگونه که طبقه متوسط شهرنشین و تحصیل کرده، آنرا در همان زمان توقع میکرد ـ ، هر آن ، این خطر وجود داشت که حقوق سیاسی ای که به روستاییان و عوام تعلق میگرفت، به سادگی و حتی داوطلبانه از سوی خودِ روستاییان به بزرگ مالکان و یا صاحبان قدرت نظامی و اداری تفویض شود . چنانچه تجربه های دو دوره (مجلس پنجم و ششم) ، آنرا ثابت کرده بود . اما از آن مهمتر این مطلب است که لازم است به «زمینه ی وجودی » ای بپردازیم که باعث شکل گیری و همچنین فرصت طلبایی های رشد هر چه بیشتر بزرگ مالکان و دیگر صاحبان قدرت می شد .
به بیانی ، لازم است ، وضعیتی را جستجو کنیم که باعث می شد بهار و امثال او وادار به اتخاذ موضع و بینش اشراف منشانه شوند !؟ با زمانه ای سروکار داریم که با وجود انقلاب مشروطه ، ساختارهای اجتماعی و سیاسی به روش فئودالی و ایلاتی عمل می کردند . به یاد آوریم (چنانچه مورد بررسی قرار دادیم : در بحث با سردار سپه از اشتیاق تا ناامیدی ) که پس از گذر از استبداد صغیر و شکست محمد علی شاه ، و پیروزی دوباره انقلاب مشروطه ، قدرت در تهران و نیز در شهرها و استانها چگونه تقسیم شد . اما جهت یادآوری ، نگاهی به تحلیل های آدمیت در این مورد می اندازیم . وی تخلفات و به قول خودش «کژیهایی» را گزارش داده است که بین دو جناح مجلس دوم ، عامل غیر دموکراتیک شدن و نزاع بر سر انباشت قدرت نزد خود و متحدانشان میشده است : «فرقه دموکرات، خود در آن احوالِ عمومی مسئولیت مستقیم داشت. در جهت قدرت طلبی بدین دلخوش داشت که اولاً دستگاه نظمیه را زیر نفوذ خود بگیرد. ثانیاً در هر هیأت دولتی که تشکیل می گردید، یکی دو تن به حمایت آن وزارت برسند (…). سپهدار و فرقه اعتدالی و مجاهدین معزالسلطانی در معنی جبهه واحدی داشتند. به علاوه سید عبدالله بهبهانی ، طبقه تاجر بازاری و جمعی از آزادی خواهان سابق، به درجات ، با آن جبهه همراه بودند. در مقابل آن، فرقه دموکرات و مجاهدین حیدرخانی جبهه متشکلی را می ساختند. و سردار اسعد هم در باطن پشتیان آنان بود. از آن گذشته، دستگاه نظمیه معمولا با دموکراتان پیوند باطنی داشت (در ریاست یفرم خان و سردار انتصار هر دو) (…) دو دستگیِ اعتدالی و دموکرات به کشمکش رسید ، کشمکشی که به صف آرایی کینه توزانه انجامید. جبهه اعتدالی ، دموکراتان را منشاء فتنه و فساد و عامل نابسامانی امور دولت می خواندند. در پی بهانه می گشتند که چند تن از وکلای دموکرات را از مجلس بیرون کنند ! حضرات دموکرات هم بر آن شدند که زهر چشمی از حریف بگیرند ؛ میرزا حسن خان امین الممالک که از عاملان مؤثر اعتدالی بود، به دست مجاهدین حیدرخانی ، در خانه اش کشته شد ؛ نظمیه هم آن قضیه را ماست مالی کرد . عاملان قتل دستگیر نشدند». ( ۵ ) .
ادامه دارد …
منابع :
.۴ ا. م. کاظمی، «ما چه میخواهیم؟» و «مطبوعات ایران»، فرنگستان ۱۱ اردیبهشت و مرداد ۱۳۰۳، ص ۱ـ۱۱ ، ۱۵۴ ـ ۱۶۰ ؛ نقل از آبراهامیان یرواند؛ ایران بین دو انقلاب : درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران معاصر ؛ ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی ، تهران : نشر نی ، چاپ دوم ۱۳۷۷ ، ص ۱۵۵.
.۵ آدمیت، فریدون. فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطه ایران؛ تهران: انتشارات پیام، ۱۳۵۴ ص ۱۴۳، ۱۴۴، ۱۴۵.