بخش سوم و نهایی
тафта (tafta) «پارچه ابریشمی با بافت محکم؛ پارچه ابریشمی ارزانقیمت». این واژه از طریق ایتالیایی (taffeta) یا زبان فرانسه ( taffetas) وارد زبان روسی شده؛ اصل آن برگرفته از واژه فارسی تافته است Fasmer, 4: 29Y, SRYa, 4:342)) از این واژه ، صفت тафтяной« تافتهای» نیز ساخته شده است.
نوشتههای مرتبط
тахта (takhta) «نیمکت». این واژه برگرفته از تخت فارسی است (SRYa, 4:342) .
тюльпан ((tul’pan «گل لاله». به نظر فاسمِر (۴:۱۳۶) ، برخی از صورتهای این واژه در روسی از طریق زبان فرانسه tulipan و برخی دیگر احتمالاً از طریق آلمانی Tulipan یا ایتالیائی tulipno وارد زبان روسی شده است که برگرفته از فارسی ـ ترکی tülbend «عمامه» است؛ نزدیک به آن است واژه فارسی دولبند که در بعضی فرهنگها، از جمله لغتنامه دهخدا به معنی «دستار، عمامه؛ کمربند، شالِ کمر» ضبط شده است.
тюрбан (turban) «عمامه، توربان». این واژه از طریق زبان فرانسه turban ، ترکی tülbend ، برگرفته از فارسی دولبند، وارد زبان روسی شده است. (Fasmer, 4:136). نیز ← тюльпан
ферзь( (ferz’ «فرزین؛ نام قویترین مهره در بازی شطرنج» (SRYa, 4:558). این واژه از طریق زبانِ ترکی färzi ، färz برگرفته از فارسی فرز (← لغتنامه دهخدا، ذیل فرز) وارد زبان روسی شده است (Fasmer, 4:190) . از این واژه صفت ферзевый نیز ساخته شده است.
хаз (khaz) «حاشیه پارچه؛ در معنای تخصصی، نام پوستِ عملآورده ران اسب» (SRYa, 4:590) . به نظر برخی از ریشهشناسان روسی، این واژه از ترکی ـ عربی hazz گرفته شده است (Fasmer, 4:215) . امّا این واژه، که معنای نخستِ آن اکنون در روسی منسوخ شده، برگرفته از فارسیِ خز «پارچه پشمین یا ابریشمی» است. (← برهان قاطع و لغتنامه دهخدا ذیل خز)
хурма ((khormā «خرمالو». این واژه از طریق زبانهای ترکی، آذری، کریمهای ـ تاتاری xurma «خرما» (Fasmer, 4:284) یا ترکی عثمانی hurma (SRYa, 4:631) وارد زبان روسی شده و اصل آن فارسی است. ظاهراً این واژه در قدیم به همان معنای «خرما» در زبان روسی به کار میرفته است (Fasmer, Ibid) ؛ امّا، در فرهنگهای امروزی روسی، «خرمالو» معنی شده است.(←PRS, 773 ؛ (The Oxford,580 )
чабан (chaban) «شبان، چوپان». این واژه از طریق زبانهای ترکی (کریمهای ـ تاتاری čoban ) وارد زبان روسی شده است و اصل آن شبان فارسی است (Fasmer, 4:308) . از این واژه، صفات чабаний ، чабанский ؛ و صورت فعلی чабанить «چوپان بودن»؛ و صورت اسمیِ чабарня «نام مسکن چوپان» نیز ساخته شده است.
чадра (chadra) «چادر، پوشش زنان مسلمان». فرهنگهای روسی این واژه را برگرفته از ترکی (ترکی čadyr ، آذربایجانی čadyra «متقال») دانستهاند (Fasmer, 4:311) . اصل آن چادر فارسی است.
чайхане (chaīkhane) «چایخانه، محل نوشیدن چای در آسیای مرکزی و ایران». واژه چای برگرفته از چینیhāč است و در بیشتر زبانها لفظ آن از اصل چینی گرفته شده است (SRYa, 4:651) . امّا ترکیب чайхане در زبان روسی بیتردید وامواژهای فارسی است. در SRYa (4:652) آمده که آن از طریق زبانهای ترکی وارد زبان روسی شده است. از این واژه чайханщик «قهوهچی» نیز ساخته شده است.
чемодан (chemodan) «چمدان». اصل این واژه، که از قرن شانزدهم به بعد در زبان روسی به کار رفته، جامهدان فارسی است و آن از طریق تاتاری čаmаdаn و کریمهای ـ تاتاری čumadan وارد زبان روسی شده است (Fasmer, 4:332) . در واقع، واژه فارسی «جامهدان» به زبان روسی وارد شده سپس، به همین صورت، بارِ دیگر وارد زبان فارسی شده است. از این واژه، صفت чемоданный نیز ساخته شده است.
чердак (cherdak) «اتاق زیر شیروانی» (SRYa, 4:662) . این واژه از ترکی، کریمهای ـ تاتاری čardak «بالکن» گرفته شده و خاستگاه آن را فارسی دانستهاند (Fasmer, 4:336) . اصل آن چهارتاق یا چارتاق فارسی است. گونه دیگری از همین واژه، که منسوخ شده، به صورت Чертог به معنی «اتاق، عمارت؛ عمارت باشکوه و بزرگ، کاخ» نیز در فرهنگهای روسی ضبط شده است (SRYa,( 4:670 که به نظر فاسمِر (۴:۳۴۸) ممکن است غیرمستقیم از فارسی گرفته شده باشد و از طریق بلغاری کهن čārtāk وارد زبان روسی شده است. از این واژه، صفتчердачный نیز ساخته شده است.
шакал (shakal)«شغال». درباره چگونگی ورود این وامواژه به زبان روسی نظرهای گوناگونی در فرهنگهای روسی ابراز شده است. به نظر فاسمِر (۴:۳۹۵, ۳۹۶) ، این واژه از طریق زبان آلمانی Schkal یا فرانسه chacal در قرن هجدهم وارد زبان روسی شده است، در SRYa (4:69) آمده است که این واژه فارسی است و از طریق زبانهای ترکی وارد زبان روسی شده است. امّا فاسمِر واسطه بودن زبانهای ترکی را رد میکند، زیرا مسیر ارتباط آوائیِ ترکی čakal با واژه روسی مطابقت ندارد. این واژه برگرفته از فارسی شغال است. از این واژه، صفت шакалый نیز ساخته شده است.
шаль (shal’) «شال». این واژه از اوایل سال ۱۸۱۰ از طریق فرانسه châle یا Schal آلمانیکه از shawl انگلیسی گرفته شده واردِ زبان روسی شده و اصل آن شال فارسی است. ریشه این واژه را از هندی دانستهاند (Fasmer, 4:401) . این واژه به بسیاری از زبانهای اروپایی نیز وارد شده است.
(shandal) шандал «شمعدان». این واژه از سال۱۵۰۹ در متون روسی به کار رفته است. فاسمِر (۴:۴۰۴) آن را برگرفته از زبانهای ترکی (ترکی (amdanš ؛ اویغوری (andalš ؛ تاتاری (andal š) میداند. امّا، در SRYa (4:700) آمده که این واژه فارسی است و از طریق زبانهای ترکی وارد زبان روسی شده است. این واژه در فرهنگهای زبان روسی به عنوان واژه منسوخ مدخل شده است. صادقی به صورت فرانسه chandelle اشاره میکند که از لاتینی (candela) گرفته شده است.
шаровары (sharovary) «شلوار گشاد و بلند با دوختی خاص که بخشی از جامه ملّی گروهی از ملل شرق است». این واژه در روسی، با تخصیص معنایی، به نوعِ خاصی از شلوار گفته میشود. به نظر فاسمِر (۴:۴۱۰) ، این واژه از طریق زبانهای ترکی (ترکی، کریمهای ـ تاتاری ((älvarš ، قزاقی (albarš ) وارد زبان روسی شده است. صورت دیگری از این واژه(( шальвары (نیز در فرهنگها مدخل شده که منسوخ است و، به نظر آبایف (۳:۲۷, ۲۶) ، در زبان ادبی به کار میرفته است. آبایف، به نقل از آلتهایم، میافزاید که این واژه در اصل مادی است و به صورتِ *čšara-vara- بازسازی شده است. صورتِ اخیر قابل قیاس است با واژه یونانی ςολέσχ «ران» که معنای تحتاللفظیِ آن «پوشاننده ران» است.
шатёр (shatter) «خیمه؛ در معماری قرنهای شانزدهم تا هجدهم، پوشش یا شیروانی چهار یا هشت ضلعی هرمی شکلِ بنا که صلیب بر روی آن قرار میگرفته» (SRYa, 4:704) . این واژه، در واقع، گونه دیگری از чадра «چادر» است و، در این معنا، از طریق زبانهای ترکی( قزاقی atyrš «روسری»؛ ترکی، اویغوری، تاتاری čadyr ) وارد زبان روسی شده است.
шах (shakh) «حرکتِ کیش در بازی شطرنج». در (SRYa (4:704 این واژه در این معنا برگرفته از شاه فارسی دانسته شده است. به نظر فاسمِر نیز، این واژه یا از طریق ترکی χāšو یا مستقیماً از زبان فارسی نو وارد روسی شده است. از این واژه، صفت шахский نیز ساخته شده است.
шахматы (shakhmaty) «شطرنج؛ مهره شطرنج». این واژه برگرفته از شاهمات فارسی است (SRYa, 4:705) ؛ امّا، به نظر فاسمِر (۴:۴۱۵, ۴۱۶) ، از طریق آلمانیِ میانه علیا و آلمانیِ میانه نو وارد زبان روسی شده است. قس ترکی mat ، ارمنی mat (شاهمات). از این واژه، صورتهای فعلی، اسمی و صفتی шахматный «شطرنجباز (مرد)» шахматист ؛ «شطرنجباز (زن)»؛ шахматистка نیز ساخته شده است.
шемая (shemaya) «نوعی ماهی کپور که در دریاهای سیاه، آزوف، خزر و آرال زیست میکند» (SRYa, 4:709) . در فرهنگهای ریشهشناختی روسی این واژه را ماîخوذ از شاهماهی فارسی دانستهاند. (Fasmer, 4:402 ).
шептала (sheptala) «برگه هلو یا زردآلو» (SRYa, 4:710) . به نظر فاسمِر (۴:۴۲۸) ، این واژه از طریق ترکی šäftaly ، قپچاقی šаftаlу، آذری، کریمهای ـ تاتاریšäftäli وارد زبانِ روسی شده است. اصل آن شفتالوی فارسی است.
яахонт (yaxont) «یاقوت». در فرهنگهای روسی، این واژه را برگرفته از یونانی ύάχινθος دانستهاند. در واقع، «یاقوت» معرّب واژه فارسی یاکند است که برگرفته از یونانی است ( برهان قاطع، ذیل یاقوت) آبایف (۲: ۱۵۴) نیز یاقوت را واژهای عربی ـ فارسی میداند که از یونانی ύάχινθος گرفته شده است. از این واژه، صفت яахонтовый «یاقوتی» نیز ساخته شده است.
яашма (yashma) «یشم». این واژه از طریق ترکیِ عثمانیyešim وارد زبان روسی شده است (SRYa, 4:787) و آن ظاهراً در اصل فارسی و معرّبِ یشپ است. ( برهان قاطع ذیل یشپ؛ قس سغدی i/ēšp) (قریب ۱۳۷۴، ۲۲۳۰) از این واژه، صفت яашмовый نیز ساخته شده است.
منابع
برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، به کوشش محمد معین، امیرکبیر، تهران .۱۳۶۱
صادقی، علیاشرف (â۱۳۸)، «درباره فقاع»، مسائل تاریخی زبان فارسی، سخن، تهران.
فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، سخن، تهران .۱۳۸۱
فرهنگ فارسی، محمد معین، امیرکبیر، تهران .۱۳۶۲
قریب، بدرالزمان (۱۳۷۴)، فرهنگ سغدی (سغدی ـ انگلیسی ـ فارسی)، فرهنگان، تهران.
گیوناشویلی، جمشید (۱۳۷۶)، «درباره واژه استکان»، مطالعات گرجی ـ ایرانی (مجموعه مقالات)، انتشارات انجمن روابط علمی ـ فرهنگی و همکاری گرجستان و ایران، تفلیس ـ تهران، ص ۶۴-.۶۶
لغتنامه دهخدا، علیاکبر دهخدا، مؤسسه لغتنامه دهخدا، تهران ۱۳۷۷.
Abaev, V.I. Istorika- etimologicheski slovar’ osetinskogo yazyka, I-V Moskva-
Leningrad, 1958-1995.
Benveniste ,E, Titres et noms properes en iranien ancien,Paris,1966.
Dorfer,G. Türkisch und Mongolische Elemente im Neupersischen, Band II, s. 338.
Edel’man, D.I. 2002. Iranskie i slovyanskie yazyki ( istoricheskie otnosheniya), Moskva: Vost. Lit.
Henning,W.B. 1965” A Sogdian God”,BSOAS, XXVIII ,p.242-254
Hinz Walter, 1975, Altiranischenes Sprachgut der Nebenüberlie ferrungen, Harrassowitz Wiesbaden.
Littmann, E. 1924 Morgenländische Wörter in Deutschen, 2,Aufl Tübingen.
Mackenzie,D.N. 1971,A Concise Pahlavi Dictionary,London: oxford university press,new york Torento.
Mayerhofer M. 1956-1980 Kurzgefasstes etymologisches Wörterbuch des Altindishen, I-IV, Heidelberg.
Miklosich, F., Die türkischen Elemente in den südost-und osteuropäischen Sprachen, I-II, Nachtrag I, II (DWA), No. 34 (1884),No.35 (1885), No.38(1890).
Nyberg, H.S. (1974), A Manual of Pahlavi, Otto Harrassopwiz, Wiesbaden.
Schmitt, R.(1986) “Das grammatishche Geschlecht der Substantive des Altpersischen”, in: Studia Grammtica Iranica, Festschrift für H. Humbach, R-kitzing, Mnüchen.pp.311-326.
SIS Slovar’ inostrannykh slov, Russkii yazyk, Moskva 1984.
SRYA Slovar’ russkovo yazyka: V 4-xt. Akademiya Nauk SSSR.Institut Rus. yaz.Pod red. Evgenevoī, Moskva. 1981.
The Oxford Russian Dictionary ( Russian-English,English-Russian), Oxford, University press, New York, Oxford 1997.
Toporov,V.N. ( 1976) Russkaya”Golubinaya kniga” i iranckiī bundahišn.Moskva, Etimologiya.1976.
———-,V.N. ( 1969), Iz nabludeniī nad etimologieī slov mifologicheskogo kharakter. Moskva.Etimologiya.1967.
Trubachev,O.N.( 1992),Etnogenez sloviyan i indoevropeīskaya problema.Moskva, Etimologiya.1988-1990.
————-,O.N.( 1983),yazykoznanie i etnogenez slavyan. Drevniye slavyane po dannym etimologii i onomastiki._Slovyanskoe yazykoznanie. IX Mezhdynarodnyī s-ezd slavistov , Kiev; Doklady sovetskoī delegatsi. Moskva.
Tsabolov R.L. (2001), Etimologicheski ī slovar kurdskogo yazyka.vol.I A-M, Vostochnaya literature,RAN,Moskva.
Tsyganenko,G.P.(1970) Etimologicheskiī slovar russkovo yazyka. Radyans’ka shkola, Kiev.
Fasmer,M.( 2400), Etimologicheskiī slovar russkovo yazyka: v 4 T./per.s nem. i dop.O.N. Trybacheva. Izdatelstva Astrel AST, Moskva.
Voskanyan, G.A. (1986), Russko-Persidskiī slovar’, Russiī yaziyk, Moskva.