گزارش نشست مجازی یکشنبههای انسانشناسی و فرهنگ با همکاری اداره کل مطالعات اجتماعی فرهنگی شهرداری تهران
اولین نشست مجازی از نشستهای انسانشناسی و فرهنگ را شروع میکنیم.
نوشتههای مرتبط
موضوع نگاهی فرهنگی اجتماعی به موقعیت بدن بیمار در فضاهای عمومی شهری است و من فاطمه سیارپور کارشناسی ارشد انسانشناسی دانشگاه تهران و عضو شورای مرکزی انسان شناسی و فرهنگ هستم و خوشحالم که در شرایط فعلی نشستهای یکشنبههای انسانشناسی و فرهنگ به مدد استفاده از ابزار ارتباطات مجازی و بر بستر اینترنت و شبکههای اجتماعی همچنان میتواند فعال باشد. امیدوارم به زودی بتوانیم این نشست ها را در فضای واقعی با تعاملات رو در رو ادامه بدهیم در هر صورت هر تصمیمی که در این زمینه توسط شورای مرکزی گرفته شود، حتما اعلام عمومی شده و در جریان قرار خواهید گرفت. با این مقدمه کوتاه بحث را شروع میکنیم.
همانطور که میدانید بحث ما رابطه فضاهای عمومی شهری و بدن بیمار است و برای اینکه ما بتوانیم وارد این بحث بشویم به یک مقدمه نیاز داریم. در وهله اول نیاز است که ما تعریف کنیم منظورمان از فضاهای عمومی شهری چیست؟ ابتدا باید بگویم که مقصود ما از این فضای عمومی در مورد شهر با دستهبندی های متعارفی که معمولاً در برخی از مکاتب جامعهشناسی به عنوان تقابل فضای عمومی / فضای خصوصی شناخته میشود کمی متفاوت است. این تفاوت هم در مسئله شهری بودن آن هست. شهر بودن یک قید برای این مسئله ایجاد میکند که یک مقداری تعریف ما را خاص کرده و به همین دلیل ما باید تعریف کنیم که فضای عمومی شهری چیست؟
فضای عمومی شهری قاعدتا در برابر فضای خصوصی شهری قرار میگیرد و برای کنشهای غیرشخصی تشکیل می شود: اعم از سیاست، اقتصاد، مذهب، ورزش ، اوقات فراغت و تفریح و غیره. در انسانشناسی شهری شهر را از منظر فضای عمومی هم میتوان تعریف کرد. همانطور که میدانید در این حوزه، شهر تعاریف متعددی دارد. از منظر فضای عمومی در انسانشناسی شهری، شهر ترکیبی از فضاهای عمومی و خصوصی است که در یکدیگر تداخل پیدا کرده و در هم پیچیده شدهاند. اما ویژگی خاص در اینجا است که افراد میتوانند به سرعت در این فضاها یعنی میان فضاهای عمومی و فضاهای خصوصی جابجا شوند. بنابراین فضای عمومی شهری فضایی جمعی است، یک فضای جمعی که در خدمت کنشهای غیر شخصی است. همانطور که گفتیم این کنشها میتواند انواع کنشهای مختلف سیاسی، اجتماعی، مذهبی، اقتصادی و غیره باشد. با این تعریف هر فضایی که در شهر در نظر میگیریم دو حالت دارد یا خصوصی است یا عمومی.
در وهله بعدی باید بگوییم ویژگی های فضای عمومی شهری چیست؟ اولین و مهمترین ویژگی آنست که ما نسبت به فضاهای عمومی شهری حق دسترسی همگانی داریم. یعنی اینکه افراد به صورت مساوی می توانند به این فضاهای عمومی دسترسی پیدا کنند. این فضای عمومی شهری در مالکیت نهاد یا فرد خاصی نیز قرار ندارد. معمولاً دولتها به نیابت از مردم مالکیت این فضاها را برعهده دارند.
ویژگی بعدی آن است که فضاهای عمومی شهر اعم از فضای مصنوع و غیرمصنوعی یعنی طبیعی هستند. مثلاً پیاده روها، خیابانها، میدان تره بار یا در بعضی دسته بندیها اماکن مذهبی مثل مساجد و کلیساها جزء فضاهای عمومی شهری هستند و نیز فضاهای سبز هم مثالی برای آن است.
ویژگی مهم بعدی، فضاهای عمومی ظرفیتی برای ارتباطات رو در رو ایجاد میکنند. این ارتباطات باعث میشوند که افراد قدیمیتر همدیگر را ببینند یا حتی افراد قدیمی طرف های جدیدتر را دریابند.
ویژگی دیگر آن است که این فضا، یک فضای مدیریت کننده برای شهروندان است. شما تصور کنید شهری را که به طور مثال پیاده رو نداشته باشد. این شهر کاملاً غیرقابل مدیریت است. یا مثلاً فضای بزرگ و عمومی برای داد و ستد و اقتصاد نداشته باشد. به همین دلیل این شهرها کاملاً از مدیریت خارج میشوند.
یک ویژگی مهم دیگری هم که میتوان ذکر کرد، آن است که خود این فضای عمومی میتواند پایدار باشد اما تماسهایی که در آنها اتفاق میافتد گذرا و کوتاهمدت و اتفاقی هستند. مثلاً میدان تره بار اگر فرض میکنیم میدان تره بار در سال های سال محل داد و ستد اقتصادی برای شهروندان یک شهر است، اما این تماس هایی که در این میدان بین شهروندان اتفاق میافتد خیلی کوتاه، گذرا و موقت است.
در بخش بعدی باید از کارکرد فضاهای عمومی شهری صحبت کنیم. برخی صاحبنظران حوزههای مطالعات شهری معتقدند که مثلاً حتی اگر رسانههایی مثل روزنامه مهم نباشند فضای عمومی شهری مهم هستند. زیرا فضای عمومی شهری را راه حل مهمی برای ایجاد ارتباطات عمومی بین شهروندان میدانند و به همین دلیل فضای عمومی شهری، شرط اساسی ادامه حیات شهری است. اگر یک شهری باز هم فضای عمومی نداشته باشد به این معنا است که این شهر حیات ندارد.
کارکرد دیگر فضاهای عمومی شهری ارزش اقتصادی آنهاست. گفتیم که در بخشی از فضای عمومی شهری اقتصاد و مبادلات بازرگانی جریان دارد . این فضاهای شهری فضاهایی هستند که معمولاً ارزش اقتصادی دارد.
باید اشاره کنیم فضاهای شهری عمومی بر سلامت روانی و احساس امنیت اجتماعی شهروندان موثر است. لازم است که بگوییم منظورمان از این سلامت روانی و احساس امنیت اجتماعی چی هست؟ در فضاهای عمومی شهری اگر این فضا به گونهای مدیریت شود که افراد بدون ترس از آنها استفاده مفید کنند و این فضاها در خدمت استفاده های بهینه قرار گیرد، افراد میتوانند با سلامت روانی بیشتری در فضای شهری حضور داشته باشد. مثلاً پارکی را تصور کنید به عنوان فضای عمومی شهری که احساس امنیت را از ساکنان اطراف گرفته باشد. هیچ کدام از همسایههای این پارک به راحتی نمیتوانند به آن مراجعه کنند و احساس امنیت روانی داشته باشند.
فضاهای عمومی شهری میتواند بر تنوع حیات انسانی تأثیرگذار باشد به این معنا که اگر ما بتوانیم فضاهای عمومی متنوعی در شهر ایجاد کنیم مثلاً فضاهای اقتصادی، تفریحی، مذهبی و غیره و فضاهایی که تعاملات و ارتباطات در آن جریان دارد مثل کافی شاپ ها و رستوران ها که معمولاً این فضاهای شهری هم در مالکیت خصوصی هستند اما کارکرد عمومی دارند،( این نکته خیلی مهم هست) به همین دلیل تنوع حیات زیستی انسان ها را افزایش دادهایم. این افزایش تنوع باعث میشود افراد در موقعیتهای گوناگون حیات زیستی اجتماعی قرار بگیرند.
فضاهای عمومی شهری برای تمرین دموکراسی خیلی مهم هستند. وقتی که فضاهای عمومی مختلفی دارید مثلا فضای عمومی دارید برای تئاتر، برای دورهمی هایی مثل هم اندیشی، مثل میدان تره بار برای خرید و فروش، مساجد و کلیساها برای مناسک مذهبی و غیره فضاهای در شهر ایجاد میکنید که افراد از سلایق و طبقات گوناگون با سرمایههای اجتماعی فرهنگی و حتی نمادین گوناگون در این فضاها حضور داشته باشند و همدیگر را آنجا ببینند. با هم هماندیشی کنند، همدیگر را تحمل کنند. به طور کلی فضای عمومی یک فضای دموکراتیزه شده است تا افراد بتوانند هر چه بیشتر افراد متفاوتتر و متنوعتری را ببینند و ضریب تحمل اجتماعیشان بالاتر برود.
در مورد کارکرد فضای عمومی شهری نکته مهمی را باید مطرح کنیم و آن شخصیت فضای عمومی شهر است که یک شخصیت تنظیم کننده فرهنگ شهری و زندگی روزمره محسوب میشود. یک مثال میزنیم به فرض محال، شهری را تصور کنید که خیابان نداشته باشد. این شهر نمیتواند فرهنگ شهری و زندگی روزمره مردم خودش را به دلیل اینکه خیابان ندارد کنترل و مدیریت کند. فضاهای عمومی فضاهایی با کارکردهای چند جانبه و بسیار مهم هستند که به نوعی هم خود شهر و هم شهروندان را مدیریت میکند. به همین دلیل تعاملات شهروندان و شهر بر این فضاها موثر است و از آنها تاثیر میگیرد.
برای تشریح بحث، این مقدمه اول بود. لازم است در قدم بعدی بدانیم بدن از منظر علوم اجتماعی چه معنی دارد؟
در ابتدا باید گفت تعریف بدن در علوم اجتماعی با آنچه که در علوم پزشکی از بدن تعریف میکند، متفاوت است. چون تخصص پزشکی ندارم به مباحث تعریف علوم پزشکی از بدن وارد نمیشوم. ولی از منظر علوم اجتماعی سعی میکنم مسئله بدن را مقداری باز کنم. بدن در علوم اجتماعی موضوع جامعی است. یعنی یک کلیت جامع که بر محور هویت بنا شده است. به عبارتی هویت را نقطه مرکزی بدن میشناسیم. چون هر انسانی با بدن خودش قابل شناسایی است و هیچ انسانی را در کره زمین نمی توانید پیدا کنید که بدن نداشته باشد. حتی اگر انسان فوت کرده باشد و از دنیا رفته باشد هم برای ما از طریق بدنش در حافظه ثبت شده است. بنابراین بدن یک عامل شناسایی و هویتبخش است.
بدن از زوایای مختلف دیگری هم قابل بررسی است و همان طور که میدانیم بسیاری از اندیشمندان به این زوایا از دوران باستان تاکنون پرداختهاند. مثلا مباحث مربوط به مراقبت و تنبیه و نظم از فوکو که بسیار تحلیلهای قابل ذکر و مهمی هستند. بدن از زاویه پزشکی و جراحی در علوم اجتماعی قابل تحلیل است. اینکه بدن تحت انواع جراحیهای زیبایی و جراحیهای کارکردی و درمانی قرار میگیرد. از منظر علوم تغذیه ای که وابسته به علوم پزشکی است میتواند از منظر علوم اجتماعی قابل بررسی باشد. از نظر لباس و پوشش، نحوه پوشش، جنس و رنگ و ویژگیهای دیگری که لباس با بدن برقرار میکند با قابل بررسی است. از نظر نشانهشناسی زاویه دیگری است که سالهاست پژوهشگران سعی کردهاند آن را مورد بررسی قرار دهند و در این زمینههایی که گفتیم خصوصا در دو سه دهه اخیر ادبیات قابل ذکری تولید شده است که ما در اینجا سعی کردیم زوایای مختلف بررسی اجتماعی بدن را مطرح کنیم.
موضوع بعدی که باید در مورد تعریف بدن از منظر علوم اجتماعی بگوییم آن است که بدن در روابط طیف یا تقابلی قرار میگیرد و این روابط هر چه بیشتر ما را به تعریف بدن آشنا میکند. مثلاً بدن را اگر به مثابه جسم در نظر بگیریم گروهی از اندیشمندان آن را در برابر روح قرار میدهند و از این منظر آن را بررسی می کنند. گروه دیگری از صاحبنظران معتقدند بدن را میشود در قالب بدن فردی/ بدن اجتماعی/ و بدن کیهانی یا آرمانی در نظر گرفت. اینکه تعاریفی که این بدنهای مختلف دارند چیست، در مباحث قبلی و نشستهای قبلی در موردشان صحبتهای داشتهایم و حالا فکر میکنم که لازم نباشد به صورت مشروح به آنها بپردازیم، چون میخواهم سر اصل مطلب برویم.
نکته مهمی که در مطالعات اجتماعی وجود دارد آن است که برخلاف علوم پزشکی، یک بدن در مطالعات اجتماعی نداریم. هرچند در علوم پزشکی هم گفته میشود که بدن افراد با هم متفاوت است اما احتلافی که ما در این تفاوت داریم آن است که در علوم اجتماعی یک لیست بلندبالا از انواع بدنها داریم که به این صورت طبقهبندی شده اند: بدن جسمی، بدن متعالی، بدن شکنجه شده و آسیب دیده، بدن سیاسی، بدن نمادین، بدن زیباییشناسی، بدن کارکردی، بدن سالم، بدن بیمار، بدن جنسی، بدن جنسیتی، بدن حسی، بدن پزشکی شده، بدن مقدّس و انواع دیگری که به نظرم اشاره به آنها کافی است. اما باید بگوییم این بدنهای مختلف، هر کدام در جایگاه خودش از نظر اجتماعی قابل بررسی است.
در این بخش از صحبتها میخواهیم بدن را از منظر علوم اجتماعی تعریف کنیم. به طور کلی اگر بخواهیم به جدیدترین تعاریفی که از بدن ارائه شده و در چند سال اخیر هنوز قابل استناد هست، اشاره کنیم به یک تعریف پدیدارشناسانه از بدن از موریس مرلوپونتی اشاره میکنم که ایشان بدن را ابزار عام درک جهان میداند. به این معنا که معتقد است ما هر چیزی که به عنوان داده در ذهن ما داریم چون از معبر بدن گذشته است و از طریق اندام حسی و تجربی ما گذشته، این بدن است که مهم باید باشد. این بدنی که ابزار عام درک جهان است. به همین دلیل امکان درک ما از جهان به وسیله انسان از طریق بدن ممکن است. بنابراین منزلتی از بدن سراغ داریم که بسیار مهم بوده و هرگونه تفکر، اندیشه، زیست و هر عنصر مربوط به حیات یک انسان را میتوان گفت که از نظر بدن ممکن میشود.
قبلا گفته شد از بدن هایی که در علوم اجتماعی قابل تحلیل و بررسی است، بدن بیمار است. حالا باید بگوییم بدن بیمار از نظر اجتماعی چیست؟ تاکید می کنم بدن بیمار یا بدن سالم قاعدتاً با تعریف علوم پزشکی نسبت به علوم اجتماعی تفاوت دارد. در تعریف بدن سالم/ بدن بیمار در علوم اجتماعی باید این نکته مهم را اشاره کنیم که این تعریف بنابر فرهنگها با هم متفاوت است. در فرهنگها و اجتماعات مختلف تعاریف مختلفی از بدن بیمار / بدن سالم وجود دارد. این اختلاف تابع عناصر مهمی مثل سن، جنسیت، سطح دسترسی آنها به منابع علمی یا همان سواد یا سرمایههای فرهنگی و اجتماعی، قومیت، وضعیت تاهل، بعد خانوار و غیره است. پژوهشهای اینطور نشان دادهاند که مردم مفهوم بیماری را در برابر سلامت قرار میدهند به یک معنا که کسی که سلامت نیست یعنی بیمار است و کسی که بیمار نیست یعنی سلامت است و قاعدتاً این چیزی نیست که علوم پزشکی آن را پذیرفته باشد. در علوم پزشکی کسی میتواند ظاهر سالمی داشته باشد ولی از نظر پزشکی او بیمار محسوب میشود و برعکس از نظر پزشکی کسی میتواند ظاهر بیمار داشته باشد ولی پزشک تشخیص دهد که این فرد مشکلی از نظر پزشکی ندارد. بنابراین میبینیم که در اینجا تفاوت میان مفهوم بیماری و سلامت در علوم پزشکی و علوم اجتماعی بسیار فاحش است. اما به طور معمول پژوهش ها نشان دادهاند که معمولاً سلامت چند مشخصه در بین مردم دارد. ابتدا اینکه بیماری به عدم تعادل در بدن باز میگردد. یعنی اینکه فردی که خودش را متعادل میداند، خودش را سالم فرض میکند. نکته دوم اینکه طبیعت انسان عامل تشخیص سلامت انسان هست. و نکته سوم اینکه بیماری لزوما در برابر سلامتی است.
مسئله جدیدی که تحت تاثیر دنیای سرمایهداری اتفاق افتاده این است که ما با تجاری شدن بسیاری از مفاهیم، در زندگی روزمره، با تجاری شدن مفهوم سلامت هم روبرو شدهایم. بنابراین وضعیت، بدنی سلامت است که بتواند کار کند، بتواند وارد فضاهای کاری شود، بهتر است این طور گفته شود که این بدن باید بتواند سرشار از طراوت و شادابی و احساس خوب بودن باشد تا که بتواند در محیط کاری دوام بیارد، سرحال باشد، که اگر در مورد کاری نتوانست دوام بیاورد، بیمار تلقی میشود و وقتی بیمار تلقی شد، به راحتی کارش را از دست میدهد. برای همین نوع دیگری از بدن را در علوم اجتماعی باید بشناسیم و وارد شناخت آن در حوزهاش بشویم که این بدن بیش از پیش وارد دنیای تجاری شدن شده و مفهوم سلامت یا تجاری شدن مفهوم بدن سالم را ایجاد کرده است.
حالا که مباحث مقدماتی در باره بدن را گفتیم، باید این پرسش را مطرح کنیم که انواع بدن بیمار که میتواند در فضاهای عمومی شهری باشد، کدام است؟ در ساده ترین حالت ممکن ما انواع بدن بیمار یا توانیاب را داریم که از روی بدن، قابل تشخیص هستند. مثلاً افرادی که دارای نقص عضو حرکت هستند یا آنهایی که بیماریهای مسری قابلمشاهده دارند مثلا انفولانزا . گروه دوم بیمارانی هستند که غیر قابل تشخیص از روی بدن هستند به طور مثال افرادی که تحت مداخلات گستردهتر پزشکی قرار میگیرند، مثل جراحیهای قلبی و مغزی و دیگر اندام و مداخلات گستردهتر دیگر مثل شیمی درمانی و غیره، به اضافه بدن هایی که دارای بیماریهای مسری غیر قابل مشاهده اند مثل گروهی از بیماران ناقل کوید- ۱۹ که اخیراً شیوع پیدا کرده است. بنابراین ما در فضای عمومی شهری با دو گروه از بیماران میتوانیم مواجه باشیم بیمارانی که می توانیم از روی ظاهر تشخیص بدهیم – البته لزوماً همه افرادی که نقص عضو در حرکت هستند، بیمار محسوب نمیشوند و این نکته مهمی است – و گروه دوم بیمارانی که نمیتوانیم آنها را تشخیص بدهیم ولی در فضای عمومی شهری در رفت و آمد هستند.
در اینجا باید پرسید آیا فضای عمومی شهری ظرفیت پذیرش این بیماران را دارد؟ یا به عبارتی آیا فضای عمومی شهری باید ظرفیت پذیرش بدن بیمار داشته باشد؟ قاعدتاً پاسخ به این پرسش جنبههای مختلفی میتواندداشته باشد؛ به طور مثال از جنبههای اخلاقی بهترین واکنش بله است و باید بگویم حتما باید داشته باشد. چون بیماران هم گروهی از انسانها هستند که باید بتوانند حق دسترسی عمومی و یکسان به فضاهای عمومی شهری داشته باشند. جنبه دیگر از زاویه شهروندی است. باید از منظر حقوق شهروندی هم بگوییم که فضای عمومی شهری باید ظرفیت پذیرش بدن بیمار را داشته باشد. و باز اگر جنبه های مختلف دیگری را هم بررسی کنیم و بخواهیم درباره آنها صحبت کنیم در اکثر آنها میتوانیم بگوییم که پاسخ مثبت است و در نهایت باید بگویم که بله و شهر باید برای بدن بیمار جایگاهی داشته باشد. ولی با چه کیفیتی و چرا؟
به یک مسئله مهم دیگر باید اشاره کنیم که اخیراً به خصوص در شهر تهران، با یکسری اقدامات مناسب جهت بدنهای بیمار یا توانیاب مواجه شدهایم. به طور مثال برای افراد نابینا در ایستگاههای بیآرتی تابلوهایی خوانایی ایستگاهها را بیشتر کردهاند که نشان میدهد الان در کدام ایستگاه هستند، ایستگاه های بعدی چیست و این فرد نابینا وارد کدام خط شده و نیز گروهی از ایستگاههای مترو برای افرادی که دارای نقص عضو حرکتی هستند بهینه شده است. ما میتوانیم با توجه به موضوع صحبت، فضای عمومی شهری را از این منظر هم بررسی کنیم و بگوییم این اقدامات خوب بوده ولی تا رسیدن به یک فضای ایدهآل بسیار راه در پیش داریم. مثلاً از آنجایی که در شهر تهران ماشین زیاد هست و ترافیک زیادی ایجاد کرده یکی از بهترین وسایل نقلیه موتورها هستند که در ترافیک نمیمانند. موتور ها برای اینکه بتوانند حرکت کنند از معابر پیادهراه استفاده میکنند، در این صورت چه اتفاقی میافتد؟ به عبارتی ما به ازای این رفتار موتورسواران، برای افراد پیاده به ویژه افراد بیمار چیست؟ برای اینکه جلوی حرکت موتورها درپیادهروها گرفته شود از المانهای خاصی استفاده کردهاند مثلا سنگهایا میلههایی در پیادهروها تعبیه کردهاند که همینها برای حرکت بیماران یا برای حرکت نابینایان و توانیابانی که نقص عضو و حرکت دارند مشکلات زیاد ایجاد کرده است. بنابراین از این منظر هم میشود نگاه کنیم و بگوییم آیا فضای عمومی ظرفیت پذیرش بدن توانیابان یا بدن بیماران را دارد؟ پاسخ این است که در بعضی موارد بلی و در بعضی موارد خیر. جنبه دیگری که ما به این موضوع باید نگاه کنیم آن است که بدن بیمار در شهر حضور دارد و به مراتب و به کرات دیده میشود که بیماری از بیمارستان تحت یک مداخله گسترده پزشکی و درمانی مثلاً جراحی یا شیمی درمانی قرار گرفته بیرون میآید. او میخواهد از وسایل نقلیه عمومی استفاده کند. در ساده ترین حالت ممکن است که وجود صندلیهایی است که بتواند بنشیند و در ساده ترین حالت ممکن این هستش که ممکن بدنش آسیب بیشتر نبیند. بنابراین ما نمی توانیم صحبت از بهینه شدن فضای عمومی شهری مثل تهران برای توانیابان و بیماران بکنیم ولی میتوانیم از قدم هایی که در این زمینه اخیراً برداشته شده صحبت کنیم.
اما جنبه واضحتری هم وجود دارد که به مدد مثال شیوع گسترده کروناویروس میتوان آن را بهتر توضیح داد و درباره این مسئله فضاهای عمومی شهری در شهر تهران و شهرهای دیگر جهان صحبت کنیم. این اپیدمی یا پاندمی باعث تعطیلی بسیاری شهرها در جهان به شکل گسترده ای شد. حالا ابتدا بگوییم چه جنبهای از رفتار این ویروس به موضوع بحث ما یعنی فضای عمومی شهری برمیگردد؟
درباره این ویروس کمترشناخته شده مطالب زیادی نمیدانیم. اما میدانیم که رفتارش خیلی مشخص نیست و بعد از ۵ یا ۶ ماه از ورود گسترده به جوامع انسانی که بیشتر کره زمین را درگیر کرده که این ویروس شیوع یافته و در عین حال بسیار ساده و گسترده این شیوع جهانی اتفاق افتاده است و مرگ و میر نسبتاً بالایی را هم در دوره بسیار کوتاهی رقم زده، هرچند این مرگ و میر در مقایسه با مرگ و میرهای ناشی از عوامل دگیر مثل برخی بیماریها یا حتی گرسنگی در سطح جهان کمتر بوده اما چون در یک دوره خیلی کوتاه این اتفاق افتاده مرگ و میر نسبتاً بالا محسوب میشود. در این پاندمی کاری که باید انجام میشد این بود که کنترل فضاهای عمومی شهری رو به عنوان مکانی که عامل انسانی در آن حضور دارد در دست گرفته شود چون عامل انسانی عامل انتقال ویروس است و دولتها فضاهای عمومی را کنترل کردند و این اتفاق در سطح جهان بسیار نادر بود و شاید برای اولین بار بود که چنین تعطیلی وسیعی در سطح فضاهای عمومی شهری را شاهد بودیم و از این نظر منحصر به فرد بود.
از منظر وجود این ویروس که عامل بیماری کوید- ۱۹ هست، بدن ها به سه قسمت تقسیم میشوند: بدنهایی که وجود این ویروس در آنها قابل شناسایی بود یعنی بدنی که تظاهرات بیماری را نشان میدهند و بیمار هستند که این تظاهرات بیماری می تواند شامل موارد زیادی از جمله عوارض تنفسی است که حاد ترین و شایع ترین شان هست، بدن دیگر بدن سالم است که این ویروس واردش نشده یا اگر هم شده بدن توانسته علیه آن پادتن ترشح کند و به هر حال بدن را سالم نگه دارد و در نهایت بدن ناقل که بدنی بدون علامت و تشخیص می است که تظاهرات بیماری را نشان نمیدهد ولی این بیماری را به نفر بعدی میتواند منتقل کند و نکته جالب اینجاست که نفر بعدی میتواند این تظاهرات را نشان بدهد.
در هر صورت ما اینجا داریم از بدن ناقل صحبت میکنیم به مثابه بدنی که در مرز میان بدن سالم و بدن بیمار قرار گرفته و اتفاقاً نکته مهم این بدن ناقل آن است بدن توانایی حرکت در فضاهای عمومی شهری را دارد بنابراین دومین جایی که ویرو کروناویروس ما را با فضای عمومی شهری پیوند میزند اینجاست. اولی آن بود که توانست فضاهای عمومی شهری را خالی کند و دومی نیز همین است که افراد ناقل ظاهرا سالم و بدون علامت به راحتی میتوانند در فضاهای عمومی شهری تردد کنند. پس ما کروناویروس ما را از دو منظر با مسئله فضاهای عمومی شهری متوجه کرد یا پیوند زد. از اینجا مفهومی شکل گرفت به نام قدیم قرنطینه خانگی که مفهومی بود که خودش را در برابر فضای عمومی شهری قرار داد.
از این منظر قرنطینه خانگی چیست؟ قرنطینه خانگی یعنی آنکه افراد از هر سه گروه در خانه حضور داشته باشد چون آنهایی که بیمار هستند و بیماری شان وارد مرحله حاد نشده و نیاز به تجهیزات پیشرفته پزشکی در بیمارستان ندارند، آنهایی که سال هستند و آنهایی که ناقل هستند، همه باید در داخل خونه بمانند و به فضاهای عمومی شهری دسترسی نداشته باشند تا زنجیره انسانی شیوع و انتقال این بیماری قطع بشه.
قرنطینه خانگی بیش از هر چیز قرنطینه بدن هاست و شامل همه بدنها از جمله بیمار، سالم، ناقل و مشکوک میشود. به همین دلیل سیاستگذاری افزایش قرنطینه خانگی به معنای افزایش بدنهای سالم در برابر بدنهای بیماران و ناقلان است. به این معنا که هر چقدر روی بحث قرنطینه خانگی تبلیغات شود و افراد بتوانند در خانه حضور پیدا کنند، با افزایش بدنهای سالم مواجه خواهیم شد. در واقع سیاست گذاری های اجرا شد و حتی در برخی از کشورها مثل هند بزرگترین قرنطینه خانگی جهان را اجرا کردند کشوری بزرگ با آن جمعیت میلیاردی که فضاهای عمومی را خالی کرد. یا حتی خود چین به عنوان منشا شیوع این ویروس با جمعیت یک میلیارد و نیمی این کار را کرد. در واقع قرنطینه خانگی خود را در برابر فضاهای عمومی شهری قرار داد. حالا پرسشی که اینجا مطرح میشود آن است آیا قرنطینه خانگی جایگزین فضای عمومی شهری میتواند باشد؟ یا اینکه می توان در برابر فضای عمومی دوام بیاورد؟ قطعاً نمیتواند. اصلاً این پرسش به نظر می رسد که به تحلیل نیاز آن چنانی ندارد. من در اینجا از بحث ایمنی سازی طبیعی که برخی از کشورها از جمله ایران پیش رو گرفتند دفاع نمیکنم، چون در صلاحیت علمی من نیست.
ولی می خواهم بگویم که قرنطینه خانگی یک مفهومی است که از این منظر در برابر فضای عمومی شهری قرار گرفت ولی نتونست دوام بیاورد. چرا نتوانست دوام بیاورد؟ برای پاسخ این پرسش به مقدماتی باز میگردیم که از ابتدا گفتیم. در تعریف فضای عمومی و خصوصی، در هم تنیدگی فضای عمومی و خصوصی و این مسئله که شهر به هر دو فضا نیاز دارد و از کارکردهای فضای عمومی صحبت کردیم و گفتیم که مرزی بین فضای عمومی و فضای خصوصی وجود دارد و شهر ترکیبی از این دو است. حالا هرچقدر در شهر فضای عمومی و فضای خصوصی مرزها کمرنگتر باشد،آن شهرآرامتری و هرچقدر فضای عمومی خودش را وارد فضای خصوصی کند نظم و مدیریت و کنترل شهر به هم میریزد و شهر ترکیبی از هر دو فضاست که باید در یک تناسب خاص کنار هم قرار بگیرد.
حالا وضعیتی که در حال دیدن آن هستیم آن است که به رغم همه توصیههای پزشکی برای حفظ قرنطینه خانگی در شهری مانند تهران و حتی با وجود اعلام عدم کاهش آمار مبتلایان در این شهر، باید این را تشریح کنیم که در حال حاضرحتی اگر خطر ناقلین بدون علامت بیماری کوید- ۱۹ بسیار هم زیاد باشد که هست، در حال حاضر رفت و آمد در شهر تهران زیاد است و ظاهراً تفاوت معناداری در این که شهر از فضای عمومی و خصوصی دیده نمیشود.
در واقع میتوان گفت پاندمی کرونا توجه ما را به اهمیت کیفیت فضای عمومی شهر بیش از پیش جلب کرد. یعنی اینکه ما نمیتوانیم از شهری صحبت بکنیم که فضای خصوصی داشته باشد، یا اینکه فضای عمومی زیادی داشته باشد، بلکه فضای عمومی شهری باید با کیفیت هم باشد. حالا این کیفیت شامل چه چیزهایی است؟
این یک مبحث بسیار گستردهای است ولی به طور مختصر و خیلی گذرا به آن اینجا اشاره میکنیم. نه تنها این بیماری ما را متوجه فضای عمومی شهری بیش از پیش کرد بلکه درباره کیفیت و اهمیت فضای شهری نیز ما گوشزد کرد. زیرا اگر این بیماری در هر صورت کاهش یابد باید به شکل جدیتری به مسئله فضاهای عمومی شهری بپردازیم. آنچه که در قرنطینه های خانگی اتفاق افتاد آمار خشونت را در ایران در بسیاری از کشورها بالا برد. اعضای خانواده به دلیل در کنار هم قرارگرفتن و مخدوش شدن مرزهای خصوصیشان بسیار در معرض اتواع بیماریها و خشونتها قرار گرفتند. حتی در میان خانوادههای متعلق به طبقه متوسط مشکلات ارتباطی زیادی ایجاد شد و آمار جدایی و جدایی های عاطفی بالا رفت و غیره. این آمارها به ما میگویند که فضای عمومی شهری باید فضایی باشد با کیفیت و چون از طرف دیگر بدن در واقع ابزار عام درک جهان به تعبیر پدیدارشناسی موریس مرلوپونتی است.بدن یعنی آن چیزی که میتواند به ما در درک جهان کمک کند، آن هم در جهانی که در حال حاضر بیش از هر چیز جهانی شهری است و تعداد روستاهای آن روز به روز کمتر میشود، شهر هم یک جهان خصوصی / عمومی است، یعنی یک ترکیبی از جهان خصوصی و عمومی که نمیتوان بیش از یک حدی شهر را در فضای خصوصی نگه داشت و باز بیش از حدی هم نمیتوان در فضای عمومی آن را تعریف کرد و نگه داشت. ما باید این تعادل را بتوانیم حفظ کنیم.
بنابراین وقتی که بدن در قرنطینه خانگی قرار میگیرد گویی بخش بزرگی از حیات آن از بین میرود. زیرا بخشی از حیات بدنی ما در فضاهای عمومی شهری شکل می گیرد و همانطور که گفتیم بدن ابزار عام درک جهان است و بدن باید بتواند در هر دو تا موقعیت قرار بگیرد.
حالا این بدن در فضای خصوصی تابآوری زیادی نداشت و قرنطینه خانگی کم کم در کشورهایی مثل خود ایران کمرنگ شده و مردم دارند برمیگردند به محیط های کاری خودشان و به اقتصادشان برمیگردند و تعاملات همه جانبه و روابط روزمره خود را از سر میگیرند و به رغم وجود این بیماری میبینیم روز به روز بدنها خودشان را به شکل گستردهتری در خطر ابتلا به این بیماری هم میاندازند. چرا؟ چون نیاز به این هست که بدن در فضای عمومی حاضر شود. به خاطر اینکه فضای عمومی فضای مناسبات اقتصادی، سیاسی، مذهبی، تفریح و اوقات فراغت و چیزهای دیگری است و بدن به همه اینها احتیاج دارد و بیش از یک حدی نمیتواند در فضای خصوصی قرار بگیرد.
به این ترتیب به رغم وجود بیماران کرونایی به شکل ناقل و پنهان و حتی با وجود بدنهای کاملاً بیمار ما با وضعیتی در شهر مواجهیم که همه نوع بدن در کنار هم قرار گرفتهاند: سالم، بیمار و ناقل. در حالی که حتی در حال حاضر هم کیفیتی برای فضای عمومی در این شرایط دیده نمیشود. مثلاً با وجود سیاست فاصلهگزاری اجتماعی وسایل حمل و نقل عمومی شلوغ است و نمیتوان انتظار داشت تهران به این زودیها به وضعیت سفید این بیماری بازگردد.
فایل صوتی این سخنرانی در تلگرام انسانشناسی و فرهنگ به این آدرس منتشر شده است.