انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نگاهی به پدیده فقر ازمنظر جامعه شناسی

سهراب مظاهری

مقدمه:

از منظر جامعه شناسی هرپدیده ای در حیات اجتماعی انسانها به­ هردلیل که در مقاطع مختلف تاریخی بروز می کند و یا به­ هر دلیل درساحت جامعه, کمرنگ و کم اعتبار شده یا اساساٌ محو می گردند, در ساختار و نظام اجتماعی موجود به نحو روزآمد قابل تحلیل و تفهیم خواهد بود.

به عبارت دیگر تحلیل هر پدیده ای اجتماعی الزاماً در همان درهم تنیدگی عوامل نافذ اجتماعی مورد بازشناسی قرار می گیرد و این ملاک دارای دربرگیرندگی و شمول برای طیف کامل پدیده های اجتماعی است. از رقیقترین و لطیف ترین جلوه ها مانند شادابی اجتماعی و یا تنفراجتماعی تا ابعاد صرفا مادی و غیرمعنوی مثل ساخت دیوارهای بلند و مطول سیمانی و یا ظهور بزرگترین بورس های فروش کالاهای وارداتی در چندین خیابان کلان شهرها.

لذا در رویکرد جامعه شناختی اساساً تحلیل پدیده ها مبتنی بر ساختارشناسی جامعه و در چارچوب نظام حاکم و روابط اجتماعی صورت می پذیرد و طبعاً ناگزیر از شناخت کارکردها و عملکرد نهادهای بزرگی مانند نهاد قدرت و سیاست, نهاد اقتصاد, نهاد فرهنگ و آموزش و توجه به نهاد دین خواهد بود.

پدیده فقر

عنصرفقر، محصول ساختار و سیستم اجتماعی است که در آن نهادهای قدرت، فرهنگ و دین و اقتصاد به گونه ای عمل می کنند که نوعی از شکاف های شدید اقتصادی و سطوح خاصی ازخط فقر را در ساحت جامعه نشان می دهد.
می توان به ضرس قاطع اشاره کرد که عنصر گزنده فقر، ذاتی ساحت جامعه نیست؛ بلکه اثباتاً پدیده ای عارضی و ناشی از روابط و مناسبات انسانی در متن جامعه است و به همین دلیل با تفاوت ماهیت و خواص سیستمها و نهادهای جوامع، میزان و تاثیرات فقر متفاوت می گردد.

اما این اتصال محکم علل و درهم تنیدگی، مانع فهم روشنی از علت تامه ی بروز فقر و ارایه رهنمود برای رفع فقر نخواهد بود و اصولاً درنگاه جامعه شناختی، اصراری بر بزرگنمایی یک عامل موثر و خاص نیست و اساساً بررسی یکسویه و متمرکز برشناسایی یک عامل ذی مدخل، از روند تحقیقات و مطالعات جامعه شناسی خارج است؛ به همین دلیل حتی در حوزه ی تخصصی جامعه شناسی دین نیز صرفاً دستورات و توصیه های دینی مورد مطالعه قرار نمی گیرند، بلکه فاکتور های فرهنگ، اقتصاد، سیاست و قدرت نیز در بازشناسی و تحلیل باورمندی انسان ها مطمح نظر خواهند بود.
بنابراین برای پدیده ی فقر نیز ناگزیز از بررسیدن مجموعه عوامل مداخله گر و موثر دربطن جامعه ی مورد نظرخواهیم بود ازاین منظر:
_ شناخت پیشینه و وضع موجود جامعه بلحاظ موقعیت فقر، موقعیت غنا و سطح و میزان و نسبت و تاثیرات متقابل آنها؛
_ شناخت ساختار و ماهیت قدرت درحوزه سیاسی جامعه؛
_شناخت باورها، تلقیات، تمایلات و انگیزه های فقرا برای فقرزدایی؛
به عنوان شاخصهای جستار مورد نظرخواهند بود.
زمانی که گفته می شود قدرتمندان و فقرا هردو در برابر فقر وعجز اجتماعی مسؤلند به معنای آنست که هر دو در روابط و تعاملات اجتماعی و بروز و ظهور فقر در جامعه ذی مدخلند؛ لذا در تحلیل جامعه شناختی، ماهیت قدرت و نیز سطح و میزان تمایلات فقرا، همزمان حایز اهمیت هستند؛ در این همزمانی نگرش و دقت فهمیده می شود که مواضع چه در تعامل و چه در تقابل دارای چه وضعیتی هستند.
ازاین رهگذر است که می توان فهمید مراکز قدرت و هدایتگران سیاسی با پشتوانه های نظری خود، چگونه و تا چه حدّ برای فقرزدایی اهمیت قایلند؛ ای بسا انگیزه هایی برای تداوم فقر و کاهش آگاهیهای لازم مردم در شاکله مواضع آنها وجود داشته باشد زیرا درحکومت های توتالیتر، چنین خطوطی قابل پیگیری و رؤیت است؛ و از سوی دیگر نیز بُنیه، انگیزه و مجاهدت اقشار محروم و فقیربرای زدایش فقر و محرومیت، قابل استنباط و پیگیری است.
ادامه مطلب در؛

(مدخلی برتحلیل جامعه شناختی فقر)