انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نگاهی به هند: همسایه عزیزتر از جان

با تأکید بر کتاب “هند باستان”، نوشته آرتور لولن بسم، ترجمه فریدون بدره¬ای و محمود مصاحب

انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۹۴

 

شبه قاره هند از دیرباز سرزمین افسانه¬ها و رازهای بیشماری بوده و به دلیل مجاورت تاریخی و جغرافیایی اش با فرهنگ ایران رابطه عمیقی بین این دو تمدن وجود داشته است. به تعبیر نهرو، به ندرت می¬توان در تاریخ جهان دو تمدن مانند ایران و هند را دریافت که تا این حد در یکدیگر تأثیر و تأثر داشته باشند (نقل به مضمون). با این وجود، طی دهه¬های اخیر توجه فرهنگی و تاریخی ما، در تمام طیف¬های فکری، عمدتاً معطوف به غرب جغرافیایی و فرهنگی بوده است. آنچه که فراموش شده، ، یار دیرین تمدن ایرانی در سمت شرق است که در بسیاری از مواقع بحرانی تمدن ما، دارالامان نیروهای خلاقه و نخبگان ایرانی بوده است. از این جهت شناخت سرزمین هند، صرفاً شناخت سرزمین و فرهنگی دیگر برای ما نسیت. بلکه شناخت توأمانی از دیگری و خویشتن تاریخی ماست. هند فی¬نفسه یک همسایه است و منبع یا دارالامان نیروهای بسیاری بوده که یا از جانب آن به سرزمین ایران وارد شده¬اند و موجبات پویایی و تحول فرهنگی شده¬اند و یا نیروهای نخبه و خلاق تمدن ایرانی در مواقع بحرانی به آن سرزمین پناه برده¬اند، لذا از یک سو منبع و منشأ تحولات فرهنگی بیشماری است و از سوی دیگر ذخیره و آرشیو بزرگی از فرهنگ و تمدن ایرانی است.

از این جهت هرچه هند را بیشتر بشناسیم هم آگاهی فرهنگی¬مان افزایش یافته و هم شناخت بهتری از تاریخ و تمدن ایرانی بدست خواهیم آورد.

مهمترین وجه تمدن هند برای تمدن ایرانی که کمتر بدان توجه شده آنست که هند میراث زنده¬ای از دوره¬های تاریخی فرهنگ و تمدن ایرانی را دارد، گروه¬هایی که از عصر ایران باستان از مغان به هند مهاجرت کرده¬اند، تا دوره¬های بعدی که طی حمله اعراب و مهاجرت پارسیان، همچنین در دوره های بعد تا دوره¬های صفویه و بعد از آن، امواج متعددی از مهاجران شیرازی، یزدی و کرمانی که همه آنها هنوز جماعت¬های منسجم باهویت مشخصی را تشکیل داده¬اند، در هند امروز قابل ردیابی¬اند. به همین دلیل هند موزه زنده¬ای از تاریخ و تمدن ایرانی است.

پیوند تاریخی ایران و هند در عصر آریایی نیز به گونه¬ای بوده که آریایی¬ها پس از روانه شدن به سمت جنوب، یک گروه از آنها وارد ایران شده و گروه دیگر وارد شبه قاره هند می¬شوند. از این رو تاریخ باستانی هند فرصتی است برای بررسی تطبیقی تاریخ این دو کشور. ضمن اینکه در دوره¬های بعد، نمی¬توان تاریخ هند را بدون توجه به نیروهای ایرانی فهمید. بسیاری از حکام اسلامی هند، عمیقاً ریشه و منشأ ایرانی داشته¬اند، دربار مغولان هند بدون توجه به اهمیت و جایگاه ایرانی¬ها قابل فهم نیست و مهمتر از همه حکومت¬های محلی مانند حکام نیشابوریه که به صراحت منشأ ایرانی¬شان را نشان می¬دادند، نیز بیانگر تاریخ مبادلات هند و ایرانی است. آفاقی های ایرانی نقشی کلیدی در بیشتر حکومت های محلی هند در عهد اسلامی داشته اند. نمی¬توان اساطیر ایرانی، عرفان اسلامی و تصوف را بدون ریشه¬های هندی آن فهمید. لذا فهم فرهنگ و تمدن ایرانی از وجوه مختلف منوط به فهم دیگری است. با توجه به این زمینه¬های مورد اشاره فوق است که هرچه بیشتر از هند بدانیم بیشتر به رشد فرهنگی و شناخت خویشتن ایرانی¬مان کمک کرده¬ایم. در این راستا باید کتاب¬هایی که در باب هند هست را فهمید.

کتاب هند باستان اثر آرتور لولین بشم، یکی از بهترین و جامع¬تری کتاب¬هایی است که به زبان فارسی ترجمه شده¬است. متأسفانه هندشناسی به دلیل غربزدگی فکری و معرفت¬شناختی فضای فکری و فرهنگی ما از اولویت افتاده است و اگر روزی نخبگان این کشور مانند شایگان و مجتبایی بخشی از رشد و حیات فکری¬شان در اقیانوس فرهنگ هندی بود، امروزه نخبگان ما، حتی سنت¬گرایان و متفکران مذهبی نیز در جزیره محدود و محصور خودی یا غرب تنفس می¬کنند. ترجمه این کتاب از چند وجه اهمیت بسیاری دارد، از یک سو الگویی برای تاریخ¬نویسی است، الگویی که بیانگر رویکردی جامع و عمیق به بطن یک فرهنگ و تمدن، و عدم محدود شدن به تاریخ دربار و سلاطین است. این کتاب همه وجوه تمدن و فرهنگ هند، از امور اساطیری و باستانی پیش از تاریخ، تا تاریخ سیاسی و دربار و حتی زندگی زنان و روستائیان و زندگی بیوه¬ها و … را در مدنظر قرار داده¬است. از یک سو دین و عقاید را بررسی کرده و از سوی دیگر هنرها و معماری و نقاشی و رقص و زبان و ادبیات هند را. نگاهی جامع به یک فرهنگ در تمام ابعاد آن، بدون تقلیل آن به یک قشر و گروه خاص. متأسفانه در زبان فارسی در باب تاریخ ایران چنین کتابی به ندرت می¬توان سراغ گرفت.

نکته مهم دیگر در الگوی تاریخ¬نگاری، منطق هندپژوهی و فرایند مستمر پژوهش¬های مختلف و تأثیر آنها در تألیف کتب جدید است. هندشناسی مجموعه¬ای از فعالیت¬های مستمر و میان¬رشته¬ای است که دائماً به روز شده و کتاب¬های جدید با بازبینی داده¬ها و تحلیل¬های قلبی در پرتو یافته¬های جدید نوشته می¬شوند. در ایران مدتهاست پژوهش¬های باستان¬شناختی در حالت رکود است، یا داده¬ها و یافته¬های باستان¬شناختی کمتر مورد توجه سایر رشته¬ها قرارمی¬گیرد و تقریباً تاریخ¬نویس¬ها در فضای بسته رشته¬ای دانشگاهی ایرانی منحصر شده است و کمتر کتابی می¬توان در باب ایران باستان دید که از یک سو متأثر از یافته¬های علمی جدید باشد و از سوی دیگر ترکیبی میان¬رشته¬ای از علوم مختلف برای ارائه فهم جدیدی از ایران و تاریخ آن باشد.

در سنت هندشناسی این خصلت میان¬رشته¬ای و حتی توجه به مخاطبان بسیار توسعه¬یافته است. به همین دلیل هم هست که کتابی مانند هند باستان با رویکرد و نگاهی دقیق برای مخاطبان عمومی تألیف شده و به اذعان نویسنده سبب شده که در کشورهای غربی انگلیسی زبان به عنوان مخاطبان اصلی کتاب “مردان و زنان جوان را برانگیخته تا بیشتر به پهنه هندشناسی روی آورند” (پیش¬درآمد کتاب، سی و دو). اهمیت این کتاب بیش از همه در شناختی است که نسبت به تاریخ تمدن هندی به ما می¬دهد. فرهنگ ایرانی همیشه مدعی نوعی پیوست و استمرار بوده است. این در حالی است که فرهنگ هندی و فرهنگ چینی، بی¬نظیرترین تمدن¬های مستمر و پیوستاری جهان هستند. وجه ممیزه تمدن هندی آنست که سنت¬های آن بدون گسست تا زمان حاضر محفوظ مانده¬اند. در جامعه هند می¬توان به طور همزمان و گاه در یک مکان اشکال زنده فرهنگی متعلق به دوران پیش از تاریخ و اشکال متعلق به جدیدترین فرهنگ¬های جهان را دید. مهمترین وجه استمرار تمدن هندی در آگاهی فرهنگی مردم آنست: “فرد هندی با افسانه¬هایی آشناست و [با آنها زندگی می¬کند] که در آن سخن از شاهان و امیرانی می¬رود که هزاران سال قبل از این می¬زیسته¬اند و برهمن درست¬آیین در نیایش¬های روزانه خود سرودهایی را زمزمه می¬کند که حتی قدیمی¬تر از آن زبان سروده شده¬اند”. (ص.۶)

تمدن هندی روح انسانی خاصی را به نمایش می¬گذارد که تقریباً در تمام جهان بی¬نظیر است به یاد داشته باشیم شاید تنها انقلاب جهان که متنی بر عدم خشونت بود، انقلاب و استقلال هند بود، این ایده عدم خشونت شاهکار خلاقیت تمدن هندی است و “در سرتاسر تاریخ جنگ¬های هند به ندرت سخن از شهرهایی رفته که مردم آن را از دم شمشیر گذرانده و یا غیرنظامیان را قتل عام کرده باشند. آزارگری وحشیانه آشور که اسیران خود را زنده زنده پوست می¬کندند در هند باستان شبیه و مانندی ندارد.”
تمدن و فرهنگ هندی همیشه محمل تفاسیر و تحلیل¬های متعارض و گاه متضادی بوده است. در کلیشه¬های شرق¬شناسانه عموماً هند سرزمین زاهدان و تارکان دنیاست، سرزمین خمودگی خلاقیت انسانی و کنج عزلت گزیدن از جهان شمرده می-شود، این در حالی است اگر هندشناسی را محدود به متون خاص مرتاضان نکنیم، و به جریان واقعی و جاری زندگی مردم توجه کنیم خواهیم دید که یک هندی معمولی اگر چه ممکن بود به یک راهب مرتاض احترام بگذارد و آرمان¬های او را محترم بشمارد، اما زندگی را دریای غم نمی¬دانست که باید از آن بگریزد، بلکه بر آن بوده تا جهان را آن طور که درمی-یافت، بپذیرد و از خوشی و سعادتی که در آن است، بهره بگیرد. فرهنگی هندی در بطن خویش از مواجهه¬ای عمیق با واقعیت شکل گرفته¬است که این رویارویی روحی با جهان منشأ خلاقیت¬های بسیاری در هنر، ادبیات، مذهب و حتی ریاضیات بوده است. کتاب هند باستان شرح این مواجه¬های عمیق با جهان و تمدن¬ها و فرهنگ¬های عظیم ناشی از آن در شبه قاره هند است.

کتاب هند باستان اثر آرتور لولین بشم (نشر علمی و فرهنگی، ۱۳۹۴)، از دوران پیش از تاریخ و فرهنگ هرپا و ورود آریایی¬ها شروع می¬شود، با عصر امپراطوری¬های باستان در سرزمین هند ادامه می¬یابد و به زندگی و اندیشه سیاسی این سرزمین، از اداره دهکده¬ها گرفته تا وظایف و الگوهای شناهنشاهی و دستگاه¬های مجازات و نظام¬های قانونی آنها می-پردازند و در فصول بعدی وارد جامعه، طبقه (کاست) و فرد می¬شود و حتی فصلی به زندگی روزمره در شهرها و روستا اختصاص داده و تصویری از مردم عادی حتی حیات و قوانین مربوط به زنان، روسپی¬ها و بیوه¬ها را ارائه می¬دهد، و تفریحات و زیورآلات و خوراک مردم عادی را به تصویر می¬کشد. در نهایت در فصل هفتم آیین¬ها و عقاید و مذاهب هندی را تشریح می¬کند. هنرهای معماری و مجسمه¬سازی و نقاشی و موسیقی و رقص را در فصل هشتم به تفصیل در فضاهای مذهبی و غیرمذهبی شرح داده است و در فصل نهم زبان و ادبیات در نهایت در فصل آخر میراث هند را برای جهان امروز برشمرده است.

این کتاب به میراث باستانی هند حتی تا تاریخ معاصر توجه دارد. سیر تحول و استمرار این میراث موضوع اصلی این کتاب است. کتاب به خوبی نشان می¬دهد که احیای تمدن هندی در دو قرن اخیر ناشی از مواجهه¬ای خلاقانه با میراث باستانی و خوانش انتقادی آن برای جهان امروزی است، خوانشی که در نهایت هند جدید را در امتداد هند باستانی و با تکیه بر وجوه مثبت آن قرار داده است. کتاب با توجه به سهم هند در جهان امروز و مهمتر از همه مشارکت تمدن هندی در پویایی¬ها و تحولات تمدن¬های جهان در شرق و غرب عالم به پایان رسیده است و در نهایت میراث هندی را به مثابه بخشی از میراث جهانی بشر مورد توجه قرار می¬دهد.

کتاب آموزه¬های بسیاری برای علاقمندان به تاریخ و فرهنگ دارد. در زبان فارسی منابع دست اول و دست دوم بسیاری در باب هند وجود دارد و در عصر مغولان هند بسیاری از منابع باستانی هند به کمک افرادی مانند دارا شکوه، به فارسی ترجمه شده¬اند، لذا زبان فارسی بخشی از تاریخ و فرهنگ هندی نیز هست و برای همین امکان همدلی زبان¬شناختی بیشتری برای ایرانیان فارسی¬زبان با تمدن و فرهنگ هندی به واسطه میراث مشترک و ترجمه¬های متعدد تاریخی وجود دارد.

اما هنوز در ترجمه آثار هندی و بالاخص سانسکریت به فارسی چالش¬هایی هست که مترجمان را دچار سردرگمی کرده است، در زبان سانسکریت حروفی و شیوه¬های تلفظی هستند که ما معادلی برای آنها نداریم. آنچه که در رسم¬الخط فارسی هـ چسبیده به برخی حروف مانند ب و د و …. در معادل های فارسی کلمات هندی می¬بینیم، و در زبان انگلیسی نیز به واسطه حرف h نوشته می¬شود، این در حالی است که در زبان فارسی شیوه¬ای برای تلفظ آن نداریم، نوعی امتداد حرف قبلی در تلفظی ظریف و نحیف از حرف هـ است که مثلاً در تلفظ دهـ/ dh، نوک زبان به سقف دهان چسبیده و به سمت عقب منحنی می¬شود و سپس حرف د تلفظ می¬شود، این مسأله در برخی حروف دیگر مانند ط، ن و … وجود دارد. همین مسأله رسم¬الخط¬های مختلفی را برای تلفظ کلمات هندی، و بالاخص مترجمان از زبان انگلیسی در باب هند به وجود آمده است. به عنوان مثال کتاب اوپانیشادها در همین منطق و به دلیل بی¬توجهی به مسأله حرف سانسکریت، در این کتاب اوپه-نیشدها ترجمه شده است و گاه مخاطب در ترجمه فارسی بین انواع هـ در کلمات هندی نمی¬تواند تفکیک بگذارد مثلاً :ویجیه” مهابهاراته، مشخص نیست، آیا هـ¬ در این کلمات از یک جنس هستند یا متمایزند.

اما علی¬رغم این دشواری ناشی از خواص آواشناختی زبان سانسکریت، کتاب به قلم دو مترجم بسیار برجسته و حرفه¬ای “فریدون بدره¬ای و محمود مصاحب” ترجمه شده و به همین انتشارات وزین علمی و فرهنگی در سال ۱۳۹۴ منتشر شده و کتابی است خواندنی و بسیار آموزنده، ضمن آنکه وجود تصاویر متعدد در انتهای کتاب می¬تواند به فهم برخی مطالب کتاب برای مخاطب ایرانی کمک کند. به نظر می رسد مطالعه یان نوع کتابهای غنی از بینش تاریخی و فرهنگی از یک همسایه عزیزتر از جان، می تواند راهگشای فهم ما از تاریخ ایران باستان باشد،‌تاریخی که در میان حب و بغض ایدئولوژیک مدافعان و مخالفان در ابهام غیر عقلانی خاصی فرو رفته که نتیجه اش عدم امکان شناختی درست و منطقی و انتقادی از تاریخ گذشته این کشور است، تاریخی که در میانه تقدیس ها و تکفیرها تخریب شده و امروزه مجبور به تجربه مجدد و چندباره تلخی های بسیاری شده ایم. امیدوارم هرچه بیشتر شاهد تالیف آثار تاریخی دقیقی همانند این کتاب در عرصه تاریخ نگاری ایران برای مخاطبان عمومی باشیم.