انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تاریخچه مختصری از نوجوانی(۱)

فصل اول : رشد کنندگان . . .

« در زمان نوجوانی و جوانی ، ما انسان هایی کامل بودیم و ترس و درد دنیا از همه طرف ما را زیر هجمه ی خود می گرفت. در آن دوران تفاوت آشکاری بین خوشحالی و ناراحتی برای ما وجود نداشت : خوشحالی و ناراحتی در زندگی ما با هم ادغام بود ، درست مثل دنیای بیداری ما که با خواب و رویا در هم آمیخته شده است. صبح ها مثل فرد کامل و بالغی از خواب بر می خواستیم و شب هنگام در اقیانوس خواب خود ، در حالی که کاملا با دنیای ستارگان در هم آمیخته شده بودیم و تب و تاب روز سپری شده از همه طرف ما را در بر می گرفت ، به خواب می رفتیم.» ( هنری میلر ، بهار سیاه[۱])

نوجوانی نه یک حقیقت که در در وهله ی اول یک سوال است ، سوالی که در زمان ها و مکان های مختلف جوامع بشری مطرح می شود. برخی از این جوامع تمایل دارند رده های سنی مختلف و مسئولیت های مرتبط با آن را متمایز کنند. آن ها با در نظر گرفتن شرایط و یا به شکلی دقیق، دورانی واسطه را بین کودکی و بزرگسالی تعریف می کنند. همین مساله باعث می شود تا جوانان در این جوامع چه از لحاظ جنسیت و چه از لحاظ نقشی که در جامعه بر عهده می گیرند، جایگاه خاصی داشته باشند. در سایر جوامع شرایط متفاوت است. آن ها هیچگونه اهمیت خاصی به این دوره از زندگی انسان نمی دهند و هیچ مراسم یا آداب و رسوم خاصی برای ورود به این دوره از زندگی ندارند. ارائه ی روایتی از این دوران زندگانی الزاما بی حد و مرز نخواهد بود و بدون شک زمینه های فرهنگی متفاوت و گسترده ای خواهد داشت. در صورتی که نوجوانی را به عنوان دورانی منحصر به فرد به رسمیت نشناخته و آن را در قوانین یک مملکت به تصویب نرسانیم، بدون شک با بحث ها و سوالات گسترده ای در این زمینه مواجه خواهیم شد. تعریف های موجود بر اساس رده ها و جوامع و نیز شیوه های رسیدن به بلوغ اجتماعی بسیار گسترده هستند .

احساس

نوجوانی در زبان فرانسه معادل Adolescence است ، این واژه از لغت لاتین Adolescens برگرفته شده که شکلی از واژه ی Adolescere به معنای رشد کردن می باشد. این لغت در برابر شکل گذشته ی Adolescere یعنی Adultus قرار دارد که به معنای توقف در رشد کردن می باشد. این دو واژه حوالی قرن شانزدهم مورد توجه قرار گرفتند. در این زمان در طبقات ثروتمند جامعه مساله ی وجود تفاوت بین رده های مختلف سنی عنوان شده بود. مفهوم نوجوانی در شرایطی که به عنوان رشد کردن در نظر گرفته شود به علم پزشکی مرتبط می شود که در حالت فیزیکی نشان دهنده ی بلوغ و در حالت روانی نشان دهنده ی ویژگی های روانی نوجوان و ” بحران” است. دبس[۲] در سال ۱۹۳۷ در مورد نوجوانی ( جسمی) و جوانی ( جامعه شناسی[۳]) گفته بود : « نوجوانی برامده از پیوندی اجتماعی است.»

به همین منوال ، سایر محققین نوجوانی را دنیای می پنداشتند که راه فرد را به سوی دوران جوانی باز می کند. در دوران معاصر اما این نحوه ی طبقه بندی سنی مناسب به نظر نمی رسد ، این مساله حتی با توجه به این است که تقریبا در تمامی کشورهای دنیا رفتن به مدرسه تا آخر سنین نوجوانی امری اجباری است. نوجوانی در اغلب موارد پدیده ای نوظهور است ، رفتارهایی که صفت ” نوجوانانه” را در دارند بعضا به افراد سی ساله هم نسبت داده می شود. امروزه نوجوانی به مساله ای اجتماعی بدل گشته است و ارائه ی تعریفی مناسب برای آن کاریست مشکل. ورود به دانشگاه و بازار کار برای برخی و بیکاری برای افرادی دیگر نماد ورود به دنیای جوانی و خروج از دنیای نوجوانی و دبیرستان است. البته مرزهای موجود در این حوزه هم شفاف نیستند چرا که نمی شود همه چیر را با مقیاس سن مدرسه و کار مورد سنجش قرار داد. در دنیای امروزی تبدیل شدن به مرد یا زن بالغ دیگر همراه مراسم نبوده و به فرایندی شخصی بدل گشته است. نوجوانی بیش از هر چیز یک احساس[۴] است.

سن تعلیق[۵]

نوجوانی به خودی خود وجود نداشته بلکه به صورتی کاملا نامحسوس در طول دوران در جوامع گوناگون مطرح شده است. شروع این پدیده را بیشتر می توان به طبقه ی بورژوآ در قرن هجدهم نسبت داد ، دورانی که مفهوم کودکی هم در کنار نوجوانی مطرح شد. در فرانسه ، مفهوم نوجوانی در طول قرن نوزدهم و با تصویب قانون مدرسه ی اجباری توسط ژول فری [۶] رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. این مفهوم در دهه ی ۱۹۶۰ و به خصوص در ماه می سال ۱۹۶۸ تحولاتی گسترده به خود دید. به واسطه ی میل جوانان به مصرف گرایی[۷] و مشکلات روز افزونی که برای ورود به دنیای بزرگسالان ایجاد شده بود و روند آن هم رو به رشد بود، نوجوانی بیشتر به مفهوم درونی بدل گشت. البته در این زمان تمایل بیشتر بر آن بود که این دوره از زندگی را به دوران قبل از نوجوانی ، بعد از نوجوانی و پس از نوجوانی تقسیم بندی کنند. با پیشرفت جوامع، مشکلات روز افزونی در ارائه ی تعریف مناسب از نوجوان به وجود می آمد ، مشکلاتی که هنوز هم وجود دارند و می توان نمونه ی آن ها را در پرونده های قضایی موجود در دادگاه های مختلف مشاهده کرد. در حال حاضر قانون اساسی اکثر قریب به اتفاق کشورها تنها دو حالت را در حوزه ی مسئولیت های قضایی و شهروندی هر کس در نظر می گیرد : بالغ و نابالغ. البته رده ی سنی بالغ دامنه ی بسیار گسترده ای دارد.

نوجوانی در جوامع امروزی ما کم و بیش دورانی است مابین کودکی و بلوغ اجتماعی ، دورانی برای تحصیل و آموزش حرفه ای. شخص دیگر در این دوره از زندگی خود یک کودک به حساب نمی آید ولی هنوز هم اختیارات یک شخص بالغ را کسب نکرده است. این دوره از زندگی وی در وهله ی اول پاسخیست بر فلسفه ی وجودیش. در اصل نوجوانی دورانی از تعلیق است که در ورای آن مفاهیم دوران کودکی از زندگی رخت برچیده و مقدمات تبدیل شدن به یک مرد یا زن بالغ کم کم احساس می شود. نوجوان به دنبال این است که والدینش نگاهی دیگر به وی داشته باشند ، دچار تغییرات بدنی می شود و به آزادی عملی روز افزون دست پیدا می کند. نوجوانی صد البته در جوامعی که هیچ تحول و بلوغی مساله ای خاص به حساب نمی آید می تواند دورانی دردناک از زندگی محسوب شود. در بستر فردگرایی دموکراتیک[۸] ، هر نوجوان مسئول پیشروی خود بوده و به تنهایی در مورد مفهوم وجودی[۹] خود تصمیم گیری می کند. ( لو بروتون،۲۰۰۷[۱۰])

زمانی برای مراسم[۱۱]

در جوامع سنتی _ که امروزه تحت تاثیر روند جهانی شدن دیگر تعداد بسیار کمی از آن ها وجود دارد _ جوانان دیگر این زمان بعضا همراه با ناراحتی بین کودکی و بزرگسالی را نمی گذرانند. مراسمی که در جوامع سنتی برای ورود یک فرد به دنیای نوجوانی انجام می شود، وی را از گزند دوره ی ناامیدی رهایی بخشیده و نقشی فعال و موثر را برای او در جامعه ای که در آن روزگار می گذراند، فراهم می آورد. نسل به نسل این مراسم انجام می گیرد و به همین جهت است که آیین هایی که به واسطه ی دانش نیاکان و یک نوع جهان شناسی[۱۲] پدید آمده ، از بین نمی رود. در جوامع فوق، آیینی برای انتقال از دوران کودکی به بزرگسالی برگزار می شود و بدین ترتیب مساله ی گذار از دوره ی نوجوانی حذف می شود. در پایان اجرای مراسم ، شخص مورد نظر از یک رده ی سنی وارد رده ی سنی دیگری می شود و دیگر بزرگسال به حساب می آید. بلافاصله پس از اتمام مراسم شخصی که تا چند لحظه ی قبل کودک به حساب می آمده به یک مرد و یا زن بالغ در جامعه اش تبدیل می شود. این مراسم در سایر جوامع وجود ندارد و ورود شخص به دنیای بزرگسالی به تدریج انجام می گیرد. نوجوانی در جامعه ای که هیچ دوره ی گذاری بین دوران کودکی و ورود به دوران بزرگسالی در نظر گرفته نمی شود ، وجود خارجی ندارد.

جهت گیری های خاصی برای ورود به دنیای بزرگسالی و پذیرش مسئولیت های مرتبط با آن مورد نیاز است. مراسم یکی از مشخصه های جوامع سنتی برای وارد کردن کودک به دنیای بزرگسالی تحت نظر بزرگان و عاقلان جامعه است. وی در این دوره قدرت مانور کمی دارد و بزرگان جامعه به وسیله ی پیوند های اجتماعی که برایش برقرار می کنند مسیر را به او نشان می دهند. بعد قومیتی[۱۳] در این میان نقشی اساسی ایفا کرده و تصاویر ذهنی[۱۴] اجتماعی و فرهنگی در بین تمامی اعضای جامعه مشترک است ، حتی با وجود اینکه تفاوت هایی در این زمینه وجود دارد ، برای مثال بین مردان و زنان. در جوامع امروزی ما که به طبقات مختلف که اغلب متعلق به فرهنگ های گوناگونی هستند تقسیم شده اند ، گذار از نوجوانی مدت زیادی می برد و فرد اغلب برای مدت زیادی بین کودکی و بزرگسالی معلق است.

داوید لوبروتون

[۱] Henry Miller, Printemps noir

[۲] Debess

[۳] Sociologie

[۴] Sentiment

[۵] Suspension

[۶] Ferry, وی یکی از اعضای دولت موقت فرانسه پس از سقوط سلطنت و از عاملان قانونی بود که تحصیل را ” رایگان و اجباری” کرد

[۷] Consumérisme

[۸] Individualisme démocratique

[۹] Existence

[۱۰] Le Breton,2007

[۱۱] cérémonie

[۱۲] Cosmologie

[۱۳] Dimention Communautaire

[۱۴] représentations