انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نکاتی چند دربارۀ مسایل مربوط به بومیان آمریکای شمالی

برگردان: سعیده بوغیری

پیش درآمد

جمعیت بومی کانادا قشری جوان و به سرعت در حال افزایش است. در روزگار ما ملل نخستین، اینوویت¬ها و دورگه¬ها به دنبال بازآفرینی فرهنگی، بازسازی و تحکیم اجتماعات خود و شرکت در شکوفایی کشور کانادا هستند. با اینهمه، گذشتۀ استعماری و سیاست¬های دولتی گذشته هنوز در اجتماعات بومی احساس می¬شود. اجتماعاتی که تلاش می¬کنند دست¬آوردهایشان در زمینۀ بهداشت و تندرستی، آموزش و امور اجتماعی-اقتصادی را، در مقایسه با کانادایی¬های غیربومی، بهبود دهند. علیرغم بهبود قابل توجه اوضاع در این زمینه برای بومیان و نیز برای کانادایی¬ها¬، بسیاری معتقدند که برای رساندن زندگی بومیان به سطحی قابل قیاس با دیگر شهروندان کانادایی کارهای زیادی باید انجام شود. چارچوب حقوقی، قضایی، قانونی و سیاسی حاکم بر روابط بین دولت و بومیان پیچیده است و در تاریخی غنی ریشه دارد. در این چارچوب مسئولان سیاست¬گزاری و اعضای قبایل بومی به دنبال اهدافی مشترک و درک دوجانبه¬اند تا بتوانند مصالحه کنند و به نتایج مساعدی برای بومیان و کانادایی¬ها دست یابند.

موضوع جستار حاضر، ارایۀ اطلاعات پایه¬ای دربارۀ مسایل مربوط به بومیان است، از جمله شرایط اجتماعی-اقتصادی و نیز جنبه¬های مربوط به مالیات، هزینه¬های فدرال، حقوق قضایی و حوزه¬های متنوع حقوقی و سیاسی.

بومیان کانادا چه کسانی هستند؟

بر اساس قانون اساسی سال ۱۹۸۲ (ماده ۳۵)، «اقوام بومی کانادا» به خصوص «سرخ¬پوستان، اینوویت¬ها و دورگه¬های کانادا» را شامل می¬شود. هر کدام از این گروه¬ها فرهنگ، زبان و سنتی متمایز از دیگری دارد.

– سرخ¬پوستان ثبت شده (دارای جایگاه اجتماعی): اشخاص ثبت¬ شده و یا کسانی¬اند که مطابق مقررات قانون سرخ-پوستان، حق ثبت شدن به عنوان سرخ¬پوست را دارند. قوانین مربوط به حق ثبت از زمان تصویب نخستین نسخۀ قانون مربوط به بومیان در سال ۱۸۷۶ بارها تغییر کرده است. برای نمونه در سال ۱۹۸۵ زنان سرخ¬پوست که موقعیت اجتماعی خود را به خاطر ازدواج با یک غیرِ سرخ¬پوست از دست داده بودند، می¬توانستند جایگاه خود را بازیابند.

– سرخ¬پوستان فاقد جایگاه اجتماعی: اشخاصی که به حکم اصل و نسب وهمچنین تبار فرهنگی، سرخ¬پوست هستند اما در تعریف قانون مربوط به بومیان به عنوان سرخ¬پوست تلقی نمی¬شوند، یا کسانی که حق ثبت شدن به عنوان سرخ-پوست را بر اساس همین قانون از دست داده¬اند.

– دورگه¬ها: دو رویکرد برای تبیین دورگه¬ها وجود دارد. نخست، دورگه¬ها کسانی هستند که نیاکانشان ساکن غرب و شمال کانادا بوده و امتیازات مربوط به زمین و یا گواهی¬نامۀ نسل ملت تاریخی دورگه¬ها را دریافت کرده¬اند. بر اساس تبیین دوم که گسترده¬تر است، این گروه شامل تمام اشخاصی است که دارای نیاکان دورگۀ بومی و غیربومی¬اند که خود را دورگه می¬خوانند.

– اینوویت¬ها: اینوویت¬ها شامل ساکنان ناحیۀ پیرامونی قطب و نیز برخی از بخش¬های گروئنلند، سیبری و آلاسکا است. اینوویت¬های کانادا چهار پیمان¬نامۀ جدید مبنی بر مطالبات کلیِ نواحی¬ای را بسته¬اند که روی هم رفته شامل نواحی مورد استفاده و تصرف اینوویت¬ها است که سنتاً و در تداومی [تاریخی] از دورۀ پیش از حاکمیت کانادا در اختیار آنها بوده است. نواحی مورد نظر این چهار تفاهم¬نامه، حیطۀ جغرافیایی موسوم به «اینوویت نونات»، نواحی اینوویت¬های کانادا، را در بر می¬گیرد. نزدیک ۸۰% جمعیت اینوویت کانادا در اینوویت نونات زندگی می¬کنند که شامل چهار ناحیۀ این کشور می¬شود: قلمرو نوناووت، نوناویک در شمال کبک، نونات زیاووت در شمال لابرادور و ناحیۀ اینویالویتز (در یوکون و قلمروهای شمال غربی).

ملت¬های نخستین چه کسانی هستند؟

عبارت «ملت نخستین» و اجتماع «ملت¬های نخستین»، از این پس به کرات به جای عبارت «گروه» که در قانون مربوط به بومیان درج شده، مورد استفاده قرار می¬گیرد. شماری از گروه¬ها ترجیح می¬دهند خود را «ملت نخستین» بنامند و نام خود را بر حسب این اولویت تغییر دهند. کانادا تقریباً دارای ۶۳۰ اجتماع از ملت¬های نخستین (یا بر اساس قانون مربوط به بومیان ، گروه) در تمام این کشور است. اکثر سرخ¬پوستانِ ثبت شده، عضو یکی از اجتماعات ملت¬های نخستین نیز هستند. کمیسیون سلطنتی مربوط به اقوام بومی (۱۹۹۶) تخمین می¬زند که بین ۶۰ تا ۸۰ ملت بومی در کانادا وجود داشته است. برخلاف عبارت «اجتماع ملت¬های نخستین»، ملت بومی را باید به مثابۀ گروهی گسترده از بومیان در نظر گرفت که دارای یک هویت ملی و فرهنگی هستند، برای نمونه کری¬ها، آلگونکن¬ها یا اینوها.

مناطق ویژۀ سرخ¬پوستان به چه معناست؟

مناطق ویژه، به مناطقی گفته می¬شود که در اختیار گروهی از سرخ¬پوستان (ملت نخستین) قرار گرفته باشد. با اینهمه، عنوان حقوقی زمین هنوز به دولت تعلق دارد. همانطور که بعداً توضیح خواهیم داد، مسئولیت دولت فدرال در برابر سرخ¬پوستان ثبت شده تا اندازۀ زیادی به جمعیت¬هایی محدود می¬شود که در این مناطق ویژه زندگی می-کنند. هیچ منطقۀ ویژه¬ای برای گروه¬های اینوویت و دورگه مشخص نشده است.

سیمای اجتماعی- اقتصادی جمعیت بومی کانادا

بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۶، جمعیت بومی کانادا تقریباً به ۱.۱۷۲.۷۹۰ نفر یعنی معادل تقریباً ۳.۸% جمعیت کل این کشور رسید. در مقیاس بین¬المللی، جمعیت بومی کانادا فقط از نرخ جمعیت بومی نیوزیلند در جایگاه پایین-تری قرار گرفت، جایی که مائوری¬ها ۱۵% کل جمعیت کشور را تشکیل می¬دهند. در استرالیا و ایالات متحده، جمعیت بومی تقریباً ۲% کل جمعیت را تشکیل می¬دهند.

اعضای ملت¬های نخستین (سرخ¬پوستان فاقد یا دارای رسمیت اجتماعی)، بیشترین نسبت جمعیت بومی کانادا را تشکیل می¬دهند که به حدود ۶۰% ، معادل ۶۹۸۰۲۵ نفر می¬رسد. برآورد می¬شود ۴۰% اعضای ملت¬های نخستین در مناطق ویژه و بقیه بیرون از آن زندگی می¬کنند. دورگه¬ها حدود ۳۰% از جمعیت بومی معادل ۳۸۹.۷۸۵ نفر هستند و بر اینوویت¬ها که ۴% جمعیت بومی، معادل با ۵۰۴۸۵ نفر را تشکیل می دهند، پیشی می¬گیرد. در میان گروه¬های مختلف بومی کانادا، دورگه¬ها سریع¬ترین رشد جمعیتی را، یعنی ۹۱% در طی دهه گذشته، دارند. افزایش سریع آنها را می¬توان به این واقعیت نسبت داد که اشخاص بسیار بیشتری خود را دورگه معرفی می¬کنند. روی هم رفته جمعیت بومی کانادا جوان¬تر و افزایش آن سریع¬تر از جمعیت غیرِ بومی است، نرخ این افزایش بین سال¬های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۶ به ۴۵% رسید یعنی شش برابر افزایش جمعیت غیر بومی در همین دوره. افزون بر آن، این جمعیت رفته رفته شهری¬تر می¬شود و حضور آن بویژه در استان¬های غربی کانادا بسیار قابل توجه است.

با وجود برخی دستاوردهای مهم در زمینۀ طرح درآمد، اشتغال و آموزش در جریان دهۀ اخیر، جمعیت بومی کانادا در شاخص¬¬های اجتماعی و اقتصادی هنوز یک گام بزرگ از جمعیت غیر بومی عقب¬تر است. اعضای ملت¬های نخستین ساکن مناطق¬ویژه و نیز اینوویت¬ها هنوز در زمینۀ¬های گوناگون، در قیاس با دورگه¬ها و جمعیت¬های خارج از این مناطق، با مشکلات بیشتری دست و پنجه نرم می¬کنند. این واقعیت را از افزایش نرخ بیکاری، کاهش سطح درآمد و آموزش و شیوع مشکلات بهداشتی می¬توان دریافت. نکات برجستۀ این سرشماری عبارتند از:

 

الف. جمعیت¬نگاری

– جمعیت بومی با میانگین سن ۲۷ سال، بسیار جوان¬تر از جمعیت غیربومی (با میانگین ۴۰ سال) است.

– تقریباً نیمی از جمعیت بومی (۴۸%) را کودکان و جوانان ۲۴ سال و کوچک¬تر تشکیل می¬دهند که این میزان در جمعیت غیر بومی، ۳۱% است.

– اکثر بومیان در اونتاریو و استان¬های غربی کانادا زندگی می¬کنند.

– اونتاریو بیشترین تعداد بومیان را در خود جای داده که این معادل ۲۴۲.۴۹۵ نفر یعنی ۲% جمیعت این استان است.

– بیش از نیمی از جمعیت بومی (۵۴%) در نواحی شهری زندگی می¬کنند که این میزان در مورد جمعیت غیر بومی به ۸۱% می¬رسد.

– وینیپج دارای بیشترین جمعیت بومی شهری (نفر ۶۸.۳۸۰) است که پس از آن، ادمونتون با ۵۲.۱۰۰ نفر قرار می¬گیرد. ونکوور با ۴۰.۳۱۰ نفر در ردۀ سوم است. تورنتو (با ۲۶.۵۷۵ نفر)، کالگاری (با ۲۶.۵۷۵ نفر) ساسکاتون (با ۲۱.۵۳۵ نفر) و رجینا (با ۱۷.۱۰۵ نفر) نیز از شهرهایی به شمار می¬روند که شمار نسبتاً چشمگیری از بومیان شهری¬شده را در خود جای داده¬اند.

ب. آموزش

– با وجود برخی دستاوردهای مهم، سطح آموزشِ بومیان نسبت به سطح آموزش اعضای جمعیت غیرِ بومی هنوز پایین است. در سال ۲۰۰۶، ۵۰% اعضای ملت¬های نخستین ساکن مناطق¬ویژه که میان ۲۵ تا ۶۴ سال سن داشتند، دیپلم تحصیلات دبیرستانی خود را نگرفته بودند که این میزان برای سایر کانادایی¬های همان ردۀ سنی، ۱۵% بود.

– در کل ۳۴% اعضای جمعیت بومی میان ۲۵ تا ۶۴ سال دیپلم دبیرستانی نداشتند که این میزان برای جمعیت غیربومی ۱۵% بود.

– باید افزود ۸% بومیان دارای دیپلم دبیرستان یا یک مدرک تحصیلات عالی هستند که این میزان در غیر بومیان کانادا ۲۲% است.

– در سال ۲۰۰۴ ادارۀ کل ارزشیابی اذعان داشت که با آهنگ کنونی پیشرفت، باید ۲۸ سال منتظر ماند تا اعضای ملت¬های نخستین ساکن مناطق ویژه به سطح آموزشِی برابر با مجموعۀ جمعیت کانادا دست یابند.

 

ج. بازار کار

– از سال ۲۰۰۱ نرخ اشتغال در میان بومیان میان ۲۵ تا ۶۴ سال افزایش یافته است (از ۵۸% به ۶۳% رسیده)، اما این نرخ اشتغال به نسبت جمعیت غیربومی (۷۶%) بسیار پایین¬تر است.

– بیکاری در میان اعضای ملت¬های نخستین به خصوص افراد ساکن مناطق¬ویژه و اینوویت¬ها در بالاترین رده قرار دارد و در میان جمعیت دورگه، در پایینترین رده.

– با وجود کاهش فراوان میزان بیکاری از سال ۲۰۰۱، این رقم در سال ۲۰۰۶ در میان بومیان بین ۲۵ تا ۶۴ سال هنوز تقریباً سه برابر غیر بومیان بود (۱۳% در برابر ۵%). این میزان در تمام نواحی از میانگین ملی فراتر می-رود.

– بین سال های ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۶، بیش از ۶۰۰.۰۰۰ جوان بومی به سن ورود به بازار کار پا می¬گذارند. به خصوص در گروه سنی پانزده تا ۲۹ سال، یک افزایش ۳۷ درصدی (در میان بومیان) به نسبت رشد شش درصدی در کل جمعیت کانادا پیش بینی می¬شود.

– در سال ۲۰۲۶، ۳۶% جمعیت بین پانزده تا ۲۹ سال ساسکاچوان را بومیان تشکیل می¬دهند. بر اساس پیش¬بینی¬ها در مانیتوبا این نسبت احتمالاً به ۲۸% برسد.

 

د. درآمد

– در سال ۲۰۰۶ درآمد متوسط بومیان ۱۸۹۶۲ دلار بود یعنی ۳۰% کمتر از درآمد متوسط سایر کانادایی¬ها (۲۷۰۹۷ دلار).

– تفاوت درآمد بین بومیان و سایر کانادایی¬ها که دارای مدرک دانشگاهی هستند، بین سال¬های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۶ کاهش یافته و از ۳۳۸۲ دلار به ۶۴۸ دلار رسیده است.

– طبق نظر مرکز سیاست¬های جایگزین کانادا، فاصلۀ درآمد میان بومیان و غیرِ بومیان در محیط شهری و روستایی به ترتیب، ۷۰۸۳ دلار و ۴۴۹۲ دلار افزایش یافته است. غیر بومیانی که در مناطق ویژه شهری کار می¬کنند ۳۴% بیش از کارگران ملت¬های نخستین درآمد دارند. کانادایی¬های غیر بومی مناطق ویژۀ روستایی ۸۸% در مقایسه با همکارانشان در جوامع ملت¬های نخستین، درآمد بیشتری دارند.

 

ه. مسکن

– در دهۀ اخیر نسبت خانوارهای بومی پر جمعیت کاهش یافته و از ۷.۶% به ۴.۳% رسیده است. با وجود این بهبود، تعداد خانوارهای پر جمعیت بومی به نسبت سایر خانوارها در مقیاس ملی چهار برابر بیشتر است.

– تعداد خانواده¬های پر جمعیت بومی در نوناووت با ۲۳% و سپس در ساسکاچوان با ۸.۲% از همه بالاتر بود. این رقم در خانواده¬های غیر بومی همین دو ناحیه ۱.۴% و ۰.۵% بود. شیوع خانوارهای پر جمعیت در میان اینوویت¬ها و اینوویت¬های نونات با ۲۲.۸% در سال ۲۰۰۶ نیز تصدیق شد.

– احتمال زندگی اعضای ملت¬های نخستین در خانه¬های پر جمعیت، پنج برابر و در خانه¬هایی که می¬بایست تعمیر اساسی می¬شد، چهار برابر بیش از غیر بومیان بود.

 

و. بهداشت و تندرستی

– در مطالعه¬ای که در چارچوب تحقیق دربارۀ سلامت در جوامع کانادا انجام شد آمده است بومیانی که در محیط شهری بیرون از مناطق ویژه زندگی می¬کنند، معمولاً وضعیت نامطلوبی در مقایسه با همتایان غیر بومی خود دارند.

– پس از لحاظ کردن عوامل اجتماعی- اقتصادی، بومیان بیرون از مناطق¬ویژه یک و نیم برابر بیش از غیر بومیانِ در معرض ابتلا به دست کم یک بیماری مزمن قرار دارند از جمله دیابت، فشار خون یا آرتریت.

– میزان خودکشی در میان جمعیت¬های ملل نخستین و اینوویت¬ها بسیار بالاتر از میانگین کل جمعیت است، این میزان در اعضای ملل نخستین پنج برابر و در میان اینوویت¬ها یازده برابر بیشتر است.

– امید به زندگی در میان شهروندان ملل نخستین پنج تا هفت بار کمتر از غیر بومیان کاناداست و میزان مرگ و میر کودکان یک و نیم برابر بیشتر.

– میزان ابتلا به سل در میان شهروندان ملل نخستین ساکن مناطق ویژه ۳۱ برابر بالاتر از میانگین ملی این بیماریست.

– امید به زندگی در میان اینوویت¬ها نزدیک به پانزده بار کمتر از میانگین ملی است. میزان مرگ و میر کودکان نوناووت نیز نزدیک چهار برابر بالاتر است و یکی از مهمترین ناهنجاری¬ها در میان اینوویت¬ها و کل جمعیت به شمار می¬رود.

– میزان ابتلا به سل در میان اینوویت¬ها ۲۳ برابر بیش از میانگین جمعیت ملی کاناداست. میزان خودکشی نیز بین شش تا یازده بار بالاتر بوده و ظاهراً رو به افزایش است. در کانادا میزان ابتلا به سرطان ریه در میان اینوویت¬ها از همۀ دنیا بیشتر و رو به ازدیاد است و می¬تواند به میزان بالای گرایش به دخانیات مربوط باشد.

– بر اساس مطالعات حوزۀ سلامت، خانوارهای اینوویت به میزان نگران کننده¬ای از عدم امنیت غذایی رنج می¬برند. بر اساس یک مطالعۀ نوآورانه که بین سال¬های ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۸ انجام و در مجلۀ انجمن پزشکی کانادا چاپ شد، نزدیک به ۷۰% کودکان اینوویت زیر سن مدرسه، در خانوارهایی با برچسب مبتلا به «نا امنی غذایی» زندگی می-کردند.

 

حوزۀ قانونی دولت¬های فدرال و استانی

بر اساس سیاست کنونی دولت فدرال، مسئولیت این دولت به جز در چند مورد، تنها سرخ¬پوستان ساکن مناطق ویژه و اینوویت¬های ساکن قلمروهای سنتی خودشان را شامل می¬شود، در حالی¬که دولت¬های استانی بطور کلی مسئول بومیان ساکن بیرون از مناطق¬ویژه نیز هستند. دولت فدرال و دولت¬های استانی هیچ مسئولیت خاصی را دربارۀ دورگه¬ها و سرخ¬پوستان بدون جایگاه اجتماعی نپذیرفته¬اند.

احراز شرایط قانونی دربارۀ «سرخ¬پوستان و زمین¬های ویژۀ سرخ¬پوستان» به موجب بند ۹۱ (۲۴) قانون اساسی سال ۱۸۶۷ به دولت فدرال واگذار شده است. قدرت انحصاری قانون¬گذاری دولت فدرال دربارۀ سرخ¬پوستان ابتدا دربارۀ جمعیت سرخ¬پوست ثبت شدۀ (دارای جایگاه اجتماعی و شناخته شده به عنوان سرخ¬پوست) ساکن مناطق ویژه اعمال می¬شود. در نتیجه، سرخ¬پوستان ثبت¬شده بطور کامل از برنامه¬ها و خدمات فدرال که توسط وزارتخانه¬ها و ساز و کارهای فدرال ارایه می¬شود، برخوردارند. دادگاه عالی در سال ۱۹۳۹ (در پروندۀ «اسکیمو») و به موجب بند ۹۱(۲۴) از اطلاق عنوان «بومی» به اینوویت¬ها جلوگیری کرد و به این ترتیب نقش فدرالی آنان را به رسمیت شناخت. دولت فدرال جوامع اینوویت را نیز، مانند بومیان ثبت¬شده و ساکن مناطق ویژه، از برنامه¬ها و خدماتش بهره¬مند کرد.

وضعیت دورگه¬ها و سرخ¬پوستانِ ثبت¬نشده بر اساس بند ۹۱ (۲۴) قانون اساسی ۱۸۶۷ نامشخص باقی مانده است. استدلال دولت فدرال این است که مسئولیت خاصی را دربارۀ این گروه¬ها به عهده ندارد و در نتیجه، تعهدهای مالی-اش نیز در قبال آنها محدود است. اغلب استان¬ها پشتیبان این استدلال هستند که دولت فدرال باید مرجع اصلی باشد و مسئولیت مالی ناشی از آن ¬را دربارۀ تمام جوامع بومی کانادا بر دوش بکشد، اعم از سرخ¬پوستان ثبت¬شده یا نشده، ساکنان خارج از مناطق¬ویژه و نیز دورگه¬ها. با اینهمه در عمل، این گروه¬ها مانند شهروندان مقیم استان¬ها به برنامه¬ها و خدمات دسترسی دارند. در این سال¬های اخیر برخی دولت¬های استانی نقشی بیش از پیش فعال برای بهبود روابط با اجتماعات بومی ایفا کرده¬اند. این واقعیت را می¬توان در ظهور چارچوب¬ سیاست¬های استانی و ایجاد برنامه¬های خاص برای پاسخگویی به نیازهای اجتماعی- اقتصادی بومیان بیرون از مناطق¬ویژه به وضوح دید.

 

هزینه¬های دولت فدرال در برنامه¬ها و خدمات برای بومیان

پارلمان در جریان تخصیص بودجه در سال¬های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۲، تخصیص نزدیک به ۷.۴ میلیارد دلار را برای وزارت امور بومیان و گسترش شمال کانادا (AADNC) تصویب کرد تا بدین ترتیب از تدارک خدمات پایه از نوع استانی پشتیبانی کرده باشد. خدماتی که بویژه به اعضای گروه¬های ملل نخستینِ ساکن در مناطق¬ویژه و در مقیاسی پایین¬تر، به اینوویت¬های ساکن قلمروهای سنتی خودشان تعلق می¬یافت.

تدارک بودجۀ فدرال برای خدمات همسان، که معمولاً توسط دولت¬های استانی و ادارات شهرداری صورت می¬گیرد، تا اندازۀ زیادی هزینه¬ها را پوشش می¬دهد. آموزش، بهداشت و تندرستی، مسکن، بیمۀ اجتماعی و تأسیسات زیر¬بنایی و نگهداری آنها (مثلا، مدارس، کارخانجات تصفیۀ آب) از جملۀ خدمات بنیادی مورد نظر این کمک مالی هستند. اگر چه وزارت امور بومیان و گسترش شمال کانادا (AADNC) و وزارت فدرال پیش از همه، مسئول هماهنگی و به کارگیری الزامات دولتی کانادا در برابر ملل نخستین، اینوویت¬ها و دورگه¬ها هستند، ۳۴ وزارتخانه و ساز و کار دیگر نیز مجموعه¬ای از برنامه¬ها و خدمات را برای بومیان کانادا تدارک می¬بینند. مجموع هزینه¬های فدرال در این خصوص، به نزدیک ده میلیارد دلار می¬رسد.

 

جنبه¬های حقوقی و سیاسی

الف. قانون مربوط به بومیان (۱۸۷۶)

قانون مربوط به بومیان متن اصلی قانونی است که به موجب آن، اختیارات دولت فدرال در امور سرخ¬پوستان و مناطق¬ویژۀ آنها اعمال می¬شود. این قانون جامع، تقریباً در مورد تمام جنبه¬های زندگی اعضای ملل نخستین در مناطق¬ویژه را در بر¬می¬گیرد. مفاد قانون فوق، سرخ¬پوستان ثبت¬شده، تعلق به دسته¬ها، سازماندهی و راهبری دستۀ مورد نظر، انتخابات، تنظیم مقررات، امور مالیاتی، زمین¬های سرخ¬پوستان و منابع موجود در آنها، مدیریت پول، مسایل مربوط به وصیت¬نامه و جانشینی سرخ¬پوستان و نیز آموزش را در بر می¬گیرد. تنها سرخ¬پوستان ثبت¬شده، بر اساس قانون مربوط به بومیان به عنوان سرخ¬پوست به رسمیت شناخته می¬شوند و برخی حقوق و مزایای پیش¬بینی شده در این قانون شامل حال آنان می¬شود. سرخ¬پوستان ثبت¬نشده، دورگه¬ها و اینوویت¬ها شامل این قانون نمی¬شوند.

قانون مربوط به بومیان در ابتدا شامل مجموعه¬ای از تمهیدات قانونی بود که به ¬صورت موقت به کار گرفته می¬شد تا زمانی که مردم ملل نخستین به تمامی در جامعۀ غالب ادغام شوند. با وجود تغییرات پر شمار انجام شده در این قانون در طول چند سال، به خصوص در سال های ۱۹۵۱ و ۱۹۸۵، اساس آن هنوز پا برجاست. از آن پس برخی اختیارات تبعیض¬آمیز این قانون لغو شد، از جمله رد حق رأی برای سرخ¬پوستان، ممنوعیت ترک مناطق¬ویژه یا مصرف الکل بدون مجوز مأمور بومی¬ها. همچنین قانونی که بر مبنای آن، اگر زنی سرخ¬پوست با یک سرخ¬پوست ثبت¬نشده و یا با یک غیرسرخ¬پوست ازدواج می¬کرد جایگاه قانونی خود را بعنوان سرخ¬پوست از دست می¬داد، لغو شده است.

ضعف¬های قانون مربوط به بومیان به گونه¬ای مستند آشکار است. بومیان در برابر تحکم آشکار این قانون مقاومت می¬کنند. نمایندگان دولت نیز ضعف¬های این قانون را، که بعنوان چارچوب روابط با ملل نخستین به کار می¬رود، به رسمیت می¬شناسند. با اینهمه این قانون با استفاده از ابزار ادغام کردن بومیان، برخی حمایت¬ها را شامل حال اعضای ملل نخستین کرده است. این نقش¬های متعارض و تفاوت دیدگاه¬های مقامات فدرال و ملل نخستین در زمینۀ استقلال دولتی بومیان، در قانون اساسی جدید، اصلاح قانون مربوط به بومیان را همچنان پیچیده¬تر می¬کند.

 

ب. حقوق نیاکانی و حقوق قراردادی

در بند ۳۵ (۱) قانون اساسی ۱۹۸۲ تصریح شده است که «حقوق موجود – نیاکانی یا قراردادی- مردم بومی کانادا به رسمیت شناخته شده و تصدیق می¬شود». گنجاندن حقوق نیاکانی و حقوق قراردادی در قانون اساسی و موارد حمایتی منتج از آن به این معناست که این حقوق ممکن است توسط قانون پارلمان به صورت یک¬جانبه لغو شوند. با اینهمه، دولت با وجود حمایت¬های قید شده در بند ۳۵ (۱)، قدرت محدود کردن حقوق نیاکانی و قراردادی یا دست¬اندازی به این حقوق را با انگیزه¬های قابل توجیه دارد، بالاخص اگر دولت بتواند نشان دهد که این اقدامات علیه حقوق آنان به یک هدف قانونی معتبر مثلاً حفظ منابع طبیعی کمک می¬کنند و یا با ارتباط معتمدانۀ دولت به اقوام بومی همخوان هستند.

رویه¬ها، سنت¬ها و رسوم نیز بخش لاینفک فرهنگ ویژۀ اقوام بومی هستند و بر اساس حقوق نیاکانی باید مد نظر قرار گیرند. حقوق شکار، تله¬گذاری و ماهی¬گیری برخی اقوام بومی، نمونه¬هایی از حقوق نیاکانی هستند. این حقوق نیاکانی بر اساس رسوم، رَویه¬ها و سنت¬هایی که در چارچوب فرهنگی خاص آنان شکل گرفته¬اند، از گروهی به گروه دیگر تغییر می¬کنند.

حقوق قراردادی، برخلاف حقوق نیاکانی بر آمده از بهره¬برداری تاریخی بومیان از خاک نیست، بلکه آن دسته از حقوق نیاکانی را شامل می¬شود که در معاهدات تاریخی یا مذاکرات، در توافقات جدید بر سر مطالبات کلی زمین بین یک قومِ بومی و دولت برقرار شده است. با وجود آنکه هیچ معاهده¬ای مشابه دیگری نیست نمونه¬هایی از قوانین منتج از حقوق قراردادی در کل کشور کانادا را می¬نویسیم: مناطق¬ویژه، لوازم کشاورزی و حیوانات، پرداخت¬های سالانه، تجهیزات جنگی، پوشاک و برخی حقوق شکار و ماهی¬گیری.

از سال ۱۹۸۲ مجموعه¬ای از رویه¬های قضایی قابل تحسین برای مدیریت، شناسایی و تعریف حقوق نیاکانی و قراردادی و شیوۀ ادغام آنها با کلیت جامعۀ کانادا تعیین شده است. این حقوق، خاص یک مکان و یک مورد مشخص هستند. با اینهمه، در نبود واژگانی برای تعریف آنها، تفسیر دامنۀ قانون پیش¬بینی شده در مادۀ ۳۵ به حیطۀ قضایی سپرده شده است.

 

ج. مطالبات سرزمینی

از سال ۱۹۷۳ مطالبات سرزمینی بومیان در نتیجۀ سیاست¬های فدرال، وارد دو دستۀ بزرگ شده¬اند: مطالبات کلی و مطالبات خاص.

– مطالبات کلی (یا معاهدات جدید) که بر تأیید حقوق و عنوان¬های نیاکانی متوالی که با معاهده¬ یا ابزار حقوقی دیگری حل نشده است، مبتنی است. تفاهم¬های مربوط به مطالبات کلی سرزمین دامنۀ وسیعی از مسایل را در بر می-گیرند: اختیارات مربوط به زمین¬ها و منابع، حق برداشت کشاورزی، حقوق مربوط به منابع زیرزمینی، سهم¬بندی منابع و یا درآمدها، ادارۀ زمین¬ها و منابع، ادارۀ محیط زیست و از سال ۱۹۸۶، حق بهره¬برداری از مناطق ساحلی دوردست. از سال ۱۹۹۵، مذاکره بر سر توافقات مربوط به استقلال دولتی که در قانون اساسی از قلم افتاده، توانسته است در متن مذاکرات مربوط به مطالبات زمین قرار گیرد. از اعلان نخستین سیاست فدرال دربارۀ مطالبات سرزمینی در سال ۱۹۷۳، ۲۳ توافق در این مورد به امضا رسیده و تصویب شده است. مذاکره برای معاهدات جدید و نیز به کارگیری آنها به معنای خاص، همچنان مبحثی چالش برانگیز است.

 

– مطالبات خاص که احتمالاً دربارۀ عدم اجرای الزامات حقوقی ناشی از معاهدات، یا دربارۀ مدیریت مناسب زمین-ها و دیگر اموال تعریف شده در قانون مربوط به بومیان یا دیگر تفاهمات رسمی بروز می¬کنند.

در ژوئن ۲۰۰۷ و در واکنش به نارضایتی¬های فزایندۀ ناشی ازمعوق ماندن مطالبات سرزمینی خاص، نخست وزیر به همراه فیل فونتن، رییس وقت مجمع ملل نخستین، از یک برنامۀ اصلاحی برای نظام دادن به مطالبات یادشده و به منظور ساماندهی مشکل فزایندۀ مطالبات خبر داد. قانون دادگاه مطالبات خاص (۲۰۰۸) دادگاهی را تشکیل داد که راجع به اعتبار مطالبات و جبران خسارت¬ها یک تصمیم عملی بگیرد. این خسارت¬ها می¬توانست مطابق مقررات تا سقف حداکثر ۱۵۰ میلیون دلار برای هر مورد برسد. قانون یادشده همچنین به نمایندۀ ملل نخستین اجازه می¬داد که مطالبۀ خود را در محضر دادگاه ارایه کند، البته اگر تا سه سال پس از پذیرفته شدن در روند مذاکرات، به سرانجامی نرسند.

در فاصلۀ آوریل ۲۰۱۰ تا آوریل ۲۰۱۱، هجده مورد مطالبۀ خاص حل شد که مبلغ کلی آنها تقریباً به ۶۶۶ میلیون دلار می¬رسید. در آوریل ۲۰۱۱ هنوز ۵۰۳ مطالبۀ خاص دیگر در فهرست مطالبات فدرال در جریان ارزیابی و مذاکره قرار داشت.

 

د. استقلال دولتی بومیان

مادۀ ۳۵ قانون اساسی ۱۹۸۲ حقوق نیاکانی و قراردادی سرخ¬پوستان، اینوویت¬ها و دورگه¬ها را به رسمیت شناخته و آن را تأیید می¬کند، بدون اینکه تبیینی از آن به دست دهد. در نتیجه، وضعیت استقلالِ دولتیِ بومیانِ منتج از این قانون، به بحثی دایمی بدل شده است. در سال ۱۹۹۵ پذیرش همگانی این سیاست، دولت فدرال را به سمت به رسمیت شناختن حق ذاتی بومیان نسبت به استقلال حکومتی، به مثابۀ حق موجود و پیش¬بینی شده در مادۀ ۳۵، سوق داد. بر این اساس، مادۀ حقوقی مربوط به استقلال دولتی به موجب مادۀ ۳۵ به مثابۀ حقوق ناشی از تعهدات در معاهدات و تفاهمات جدید مربوط به مطالبات کلی زمین، یا به مثابۀ حقوق افزوده شده به معاهدات موجود، مورد حمایت قرار گرفت و غیر از شکلِ معاهده، به اشکال دیگری نیز می¬توانست به قوانین اضافه شود. از این سیاست، رویکردهای گوناگونی در مورد استقلال دولتی ملل نخستین، اینوویت¬ها و دورگه¬ها برداشت می¬شود. در عین حال قید می¬شود که دولت¬های استانی/ کشوری در صورتی که مسایل مطرح شده به حوزۀ اختیارات آنان مربوط شود، باید در تفاهمات لحاظ شوند.

اگرچه دولت فدرال حق ذاتی استقلال حکومتی را به رسمیت شناخت اما گروه¬ها و دولت¬های بومی دیدگاه¬های مختلفی را دربارۀ توانایی و ماهیت استقلال حکومتی دارند. رویکرد کنونی دولت فدرال، همزمان مذاکره برای تفاهم کلی بر سر استقلال دولتی با مللِ نخستین یا گروه¬هایی از آنهاست و مراحل پیش¬رونده به سوی استقلال دولتی از راه تفویض قدرت یا ایجاد تفاهماتی انعطاف پذیرتر را در برخی بخش¬ها مانند آموزش و تدارک مالی ملل نخستین در بر می¬گیرد.

 

وزارت امور بومیان و توسعۀ شمال کانادا معتقد است که هفده تفاهم¬نامۀ استقلال دولتی به صورت بالقوه در تمام استان¬ها و قلمروهای این کشور به سرانجام رسیده¬اند. این رقم شامل پانزده تفاهم¬نامۀ استقلال دولتی در چارچوب تفاهم بر سر مطالبات کلیِ زمین، و نیز دو تفاهم¬نامۀ مستقل با ملل نخستین سشلت و وست بانک در بریتیش کلمبیا است.

 

۵. نمایندگی سیاسی

قانون مربوط به بومیان تا پایان سال ۱۹۲۷ ایجاد سازمان¬های سیاسی برای پی¬گیری منافع آنان را قدغن کرده بود. اما از آن زمان، بومیان خود را به سازمان¬های دفاعی که آنان را نمایندگی می¬کرد در سطوح ملی، استانی، ناحیه¬ای و محلی مجهز کردند. در مقیاس محلی، یک رییس و یک مشاور نمایندگی هر اجتماع را بر عهده می¬گیرند. وظیفۀ آنها اجرای مجموعه¬ای از برنامه¬ها و خدمات برای شهروندان است در حوزه¬هایی چون آموزش، مسکن، سلامت، آب آشامیدنی و خدمات اجتماعی. افزون بر آن، پنج سازمان ملی مأمور دفاع از منافع بومیان در محافل ملی و استانی هستند که عبارتند از:

– مجمع ملل نخستین در مقیاسِ ملی، نمایندۀ ملل نخستین کاناداست و به خصوص پیوند نزدیکی با اجتماعات ساکن مناطق¬ویژه دارد که شمارشان در کانادا به بیش از ۶۰۰ گروه می¬رسد. این مجمع به عنوان نمایندۀ سرخ¬پوستان ثبت-شده که وزارت امور سرخ¬پوستان برای آنها نقش¬هایی اولویتی در نظر گرفته، یک نهاد ملی- بومی است که اغلب اوقات با این وزارتخانه همکاری دارد. مدیر ملی مجمع، شوان آ-این-شوت آتلئو است.

– کنگرۀ اقوام بومی: کنگرۀ اقوام بومی (که پیش¬تر شورای ملی بومیان کانادا نام داشت) نمایندۀ دورگه¬ها، سرخ-پوستان ثبت¬نشده و ساکن در بیرون از مناطق¬ویژه در سراسر کاناداست. این کنگره با مجمع ملل نخستین (APN) توافقی ندارد و اعلام کرده است که نمایندۀ اعضای ملل نخستین بیرون از مناطق¬ویژه نیز هست. رهبر ملی این کنگره بتی آن لاواله است.

– اینوویت تاپیریت کاناتامی: یک سازمان ملی اینوویت است (که پیش¬تر اینوویت تاپیریزات کانادا نام داشت) و تقریباً ۵۵۰۰۰ اینوویت ساکن در ۵۳ جامعه در چهار ناحیه را نمایندگی می¬کند: لابرادور، نوناویک (شمال کبک)، نوناووت و ناحیه غرب شمالگان در سرزمین¬های شمال غرب. رییس این نهاد، ماری سایمون است.

– اتحاد ملی دورگه¬ها: این نهاد که در سال ۱۹۸۳ ایجاد شد، نمایندۀ دورگه¬ها است و جهت¬گیری¬ گردانندگان برگزیدۀ پنج دولت ملی دورگه، از اونتاریو تا غرب را دنبال می¬کند. رییس کنونی آن کلمان شارتیه است.

– مجمع زنان بومی کانادا: این مجمع نمایندۀ زنانِ ملل نخستین، مستقل از جایگاه قانونی آنان در قانون مربوط به بومیان است و به دستۀ گسترده¬ای از امور ملی می¬پردازد که بومیان باید با آنها روبرو شوند. در این سال¬های اخیر، این مجمع به خصوص در حوزۀ خشونت علیه زنان بومی و مالکیت مادرسالارانه در حوزۀ مناطق¬ویژه فعالیت می-کند. رییس این مجمع، ژانت کوربیر لاول است.

سازمان ملی زیر نیز نقشی مهم داراست، اما نمایندۀ هیچ قشر خاصی از جمعیت بومی نیست. از سال¬ها پیش، مجمع ملی مراکز دوستی به بومیان ساکن اجتماعات شهری در زمینه¬های مختلفی چون سلامت، مسکن، اشتغال، سرگرمی، ارتقای منابع انسانی و فرهنگ، خدمات راهبردی و حمایتی ارایه می¬دهند. این مراکز ساز و کاری غیر انتفاعی دارند که در سطح فدرال، ۱۱۷ مرکز دوستی و هفت مجمع استانی/ کشوری را نمایندگی می¬کنند و مدیریت و ادارۀ کمک¬های مالی فدرال به مراکز دوستی تمام این کشور را بر عهده دارند. رییس این مجمع، ورا پاویز تابوبوندونگ است.

 

آب آشامیدنی در اجتماعات ملل نخستین

دسترسی به آب آشامیدنی، مسأله¬ای مربوط به سلامت و امنیت است که برای تمام اهالی کانادا اهمیتی قطعی دارد. به عکس، در مورد شماری از اجتماعات ملل نخستین، بهداشتی نبودن آب آشامیدنی، یک واقعیت دیرپا در زندگی روزمرۀ آنهاست. در تاریخ ۳۱ ژوئیه ۲۰۱۱، ۱۲۶ اجتماع ملل نخستین، اطلاعیه¬ای دربارۀ جوشاندن آب آشامیدنی پیش از مصرف منتشر کرد و برخی از آنها چندین سال مشمول چنین اطلاعیه¬ای بوده¬اند.

در ماه آوریل ۲۰۱۱ در چارچوب یک ارزیابی ملی از سوی شبکه¬های آب و فاضلاب ملل نخستین اظهار شد که ۳۹% کل شبکه¬های آب و فاضلاب ملل نخستین، با خطر بالا، ۳۴% با خطر متوسط و ۲۷% با خطر پایین مسئلۀ بهداشتی نبودن روبرو هستند.

 

آیا بومیان مالیات می¬پردازند؟

بومیان نیز مانند همۀ اهالی کانادا باید مالیات و خراج بپردازند. اعضای ملل نخستین (سرخ¬پوستان ثبت¬شده) تنها بومیانی هستند که از برخی معافیت¬های مالیاتی برخوردارند. این معافیت¬ها تحت شرایطی و به صورت محدود اعمال می¬شوند که در اینجا به آن می¬پردازیم.

 

به موجب مواد ۸۷ و۹۰ از قانون مربوط به بومیان، سرخ¬پوستان و دسته¬های سرخ¬پوست برای دارایی¬های شخصی و موجود در مناطق ویژه مالیات فدرال و استانی نمی¬پردازند. دارایی¬های شخصی شامل کالاها و درآمد و برخی خدمات در محدودۀ مناطق ویژه است. برخی دارایی¬ها مانند بورس¬های تحصیلی که توسط وزارت امور بومیان و توسعۀ شمال کانادا به حساب سرخ¬پوستان ثبت¬شده واریز می¬شود، همواره به عنوان این خدمات «واقع در مناطق-ویژه» تلقی شده و بنابراین مالیات به آنها تعلق نمی¬گیرد. نباید فراموش کرد که این چارچوب قانونی مربوط به بومیان و مالیات، همواره تغییر می¬کند. اگرچه مواد ۸۷ و ۹۰ معافیت¬هایی برای سرخ¬پوستان قایل است اما بُرد این معافیت¬ها هنوز روشن نیست.

سرخ¬پوستان ثبت شده می¬توانند مشمول پرداخت مالیات باشند، مگر آنکه دارایی آنها حاصل درآمد به دست آمده در منطقۀ ویژه باشد. از آنجا که درآمد، یک دارایی شخصی محسوب می¬شود، سرخ¬پوستان ثبت¬شده که در مناطق¬ویژه کار می¬کنند، مالیات استانی و فدرالی بر درآمد حاصل از کار خود نمی¬پردازند. با اینهمه سرخ¬پوستان ثبت¬شده که بیرون از مناطق ویژه زندگی و/یا کار می¬کنند، باید مالیات بر درآمد بپردازند. به عکس، در حکم قانونی شیلینگ سی. کانادا (۱۹۹۹) آمده است که بر اساس تصمیم دادگاه فدرال کانادا و به موجب مادۀ ۸۷ قانون مربوط به بومیان، درآمد سرخ¬پوستان ثبت¬شده که بیرون از مناطق¬ویژه برای یک کار¬فرمای ساکن مناطق¬ویژه کار می¬کنند می¬تواند مشمول معافیت مالیات بر درآمد شود.

استان¬ها نمی¬توانند مالیاتی بر دارایی خریداری شده در مناطق¬ویژه، به سرخ¬پوستان ثبت¬شده تحمیل کنند. برخی استان¬ها دارایی¬های خریداری شده در بیرون از مناطق ویژه را که در این مناطق تحویل، استفاده یا مصرف می-شوند، از مالیات معاف می¬دانند (مانند اتومبیل). مالیات دولت فدرال بر محصولات و خدمات (TPS) نیز از خط-مشی¬هایی مشابه پیروی می¬کند. این مالیات در مورد «دارایی¬های خریداری شده در مناطق¬ویژه، توسط سرخ¬پوستان یا دسته¬های سرخ¬پوست، یا دارایی¬های بیرونی که توسط فروشندگان یا مأموران آنها در مناطق¬ویژه تحویل می¬شود» و نیز «خدمات خریداری شده در مناطق¬ویژه توسط سرخ¬پوستان، به ویژه زمانی که بهرۀ آن به این مناطق برسد»، اعمال نمی¬شود.

 

مدارس شبانه¬روزی

در فاصلۀ پایان سال¬های ۱۸۰۰ و آغاز ۱۹۹۰، دولت فدرال در اقدامی هماهنگ با چندین کلیسای مسیحی شبکه¬ای نزدیک به ۱۳۰ مرکز شبانه¬روزی برای کودکان بومی در سراسر این کشور افتتاح کرد. در طرح یاد شده بیش از ۱۵۰ هزار کودک بومی به مراکز شبانه¬روزی که چندین مایل از خانواده¬هایشان دور بود آورده شدند تا «متمدن» و باسواد شده و به دین مسیحی درآیند. اگر چه این مدارس به خصوص کودکان سرخ¬پوست و اینوویت را می¬پذیرفتند، اما شماری از دورگه¬ها نیز در آنجا تحصیل کرده¬اند. با اینکه نظام شبانه¬روزی به صورت رسمی در سال ۱۹۶۹ پایان گرفت چندین مدرسۀ تحت ادارۀ دولت تا پایان سال¬های دهۀ ۱۹۹۰ همچنان پابرجا ماند. برآورد می¬شود که ۷۰ تا ۸۰ هزار عضو ملل نخستین، اعم از اینوویت و دورگه، که به این مراکز شبانه¬روزی رفته¬اند، امروزه هنوز زنده¬ باشند.

در سال ۲۰۰۶ آیین¬نامۀ حقوقی مدارس شبانه¬روزیتصویب شد که حاصل مذاکرات میان دولت فدرال، نمایندگان دانش¬آموزان قدیمی شبانه¬روزی¬ها، مجمعِ مللِ نخستین، نمایندگان اینوویت¬ها و چندین سازمان کلیسایی بود. کنوانسیون فوق به خصوص شامل ایجاد یک کمیسیون حقیقت¬یاب و آشتی بود و جبران خسارت دانش¬آموزان قدیمی را که در یک مرکز شبانه¬روزی شناخته شده سرخ¬پوستی زندگی کرده بودند، تخمین می¬زد (ده هزار دلار برای نخستین سال مدرسه و سه هزار دلار برای سال بعد).

روز یازده ژوئن ۲۰۰۸، نخست وزیر کانادا به نام دولت کانادا از دانش¬آموزان قدیمی مراکز شبانه¬روزی سرخ-پوستان رسماً عذرخواهی کرد. او گفت که هر گونه سیاست مشابه، آن طور که در نظام شبانه¬روزی¬های سرخ¬پوستی باب بوده، «نادرست است، آسیب¬های زیادی ایجاد کرده و در کشور ما هیچ جایگاهی ندارد».

 

حمایت از تحصیلات عالی برای بومیان

دولت فدرال سالانه نزدیک به ۳۰۰ میلیون دلار برای حمایت از تحصیلاتِ عالی برای دانش¬آموزانِ اینوویت و دانشجویانِ مللِ نخستینِ ساکن یا غیر ساکن مناطق¬ویژه هزینه می¬کند. بخش اعظم سرمایۀ این برنامۀ حمایتی برای دانشجویان سطحِ عالی توسط ادارات سرخ¬پوستان و اینوویت¬ها مدیریت می¬شود. برنامۀ فوق به دانش¬آموزان دورگه و سرخ¬پوستان غیر شامل، ارایه نمی¬شود.

در دهه¬های اخیر نرخ ثبت¬نام در مراکز تحصیلات عالی در میان دانش¬آموزان بومی جهشی «انفجاری» داشته است و نوعی رشد ثابت در سطوح آموزشی در تمام گروه¬های بومی مشاهده می¬شود. با اینهمه، بر اساس آمار ادارۀ امور بومیان و توسعۀ شمال کانادا، در این سال¬های اخیر شمار دانشجویان بهره¬مند از کمک¬های مالی کاهش یافته است. در سال ۱۹۹۶ تعداد ۲۷ هزار دانشجو کمک مالی دریافت کردند که این رقم در سال ۲۰۰۵، ۲۳ هزار نفر بود. این کاهش را می¬توان این گونه توضیح داد که هزینه¬های آموزش افزایش قابل توجهی داشته در حالی¬که سقف افزایش بودجۀ حمایتی دانشجویان سطح عالی از سال ۱۹۹۶ تا ۲% بوده است. بازرس کل در گزارش سال ۲۰۰۴ خود به یکی از گزارش¬های مجمعِ مللِ نخستین اشاره کرد که بر اساس آن در سال ۲۰۰۰ نزدیک به ۹۵۰۰ نفر از افرادِ مللِ نخستین به دلیل کمبود کمک مالی دولت فدرال نتوانستند به تحصیلات عالی خود ادامه دهند.

 

بیانیۀ سازمان ملل متحد دربارۀ حقوق اقوام بومی

روز سیزده سپتامبر ۲۰۰۷ مجمع عمومی ملل متحد به موجب یک رأی تاریخی، بیانیۀ حقوق اقوام بومی را تصویب کرد. بسیاری بر این گمانند که بیانیۀ فوق گامی بلند در جهت حل و فصل موارد پر شمار و شدید نقض حقوق انسانی اقوام بومی در سراسر دنیاست. این شاید کامل¬ترین ابزار بین¬المللی در زمینۀ حقوق اشخاص باشد برای حل و فصل مسایل مربوط به حقوق اقوام بومی. هدف بیانیۀ فوق، ایجاد یک ابزارِ جهانی و یک چارچوب حقوقی برای ۳۷۰ میلیون بومی در بیش از ۷۰ کشور دنیاست که منجر به تأیید حقوق سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی جمعی به خصوص حقِ استقلالِ دولتیِ آنان می¬شود و نیز امکان به رسمیت شناختن و اجرای تعهدات، حفظ و تقویت نهادهای متمایز و سنت¬ها و رسوم و مالکیت فکری و میراث مشترک آنان را فراهم می¬آورد.

کانادا ابتدا یکی از چهار کشوری بود که علیه این بیانیه رأی دادند (به همراه ایالات متحده آمریکا، نیوزیلند و استرالیا). آنان دغدغه¬هایی را پیش کشیدند از جمله این که این بیانیه با چارچوب قانون اساسی کشورشان سازگار نبود و باید تعادلی بین حقوق بومیان و حقوق سایرین دربارۀ زمین و منابع برقرار باشد. با اینهمه، به دلیل رویارویی با انتقادات جهانی ناشی از این موضع¬گیری و با توجه به اینکه استرالیا، نیوزیلند و ایالات متحده اظهار -کردند که موضع خود را مورد بازنگری قرار خواهند داد، کانادا رسماً بیانیۀ ۱۲ نوامبر ۲۰۱۰ را تصویب کرد. البته از آن زمان این چهار کشور بر سر مواضع اولیۀ خود باز گشته¬اند.

 

طرح کنش مشترک کانادا- ملل نخستین

در روز نهم ژوئن ۲۰۱۱ وزیر امور بومیان و توسعۀ شمال کانادا، جان دونکان و نیز مدیر کل مجمع ملل نخستین، شاون آتلئو از یک طرح کنش مشترک برای بهبود شرایط زندگی و بهره¬بری اعضای ملل نخستین کانادا خبر دادند. چهار مبحث در اولویت دخالت راهبردی، از این طرح استخراج شد:

– آموزش. در میان تعهدات موجود در این زمینه، به چارچوبی برای تقویت و بهبود کارکرد آموزش ابتدایی و دبیرستانی برای کودکان ملل نخستین ساکن مناطق¬ویژه اشاره می¬کنیم. این امر وعدۀ لغو تمهیدات قانون مربوط به بومیان دربارۀ مراکز شبانه¬روزی را نیز شامل می¬شود.

– بازبینی دوبارۀ درآمدها و مخارج، شفافیت، قابلیت و حکومت سالم. در میان تعهدات موجود در این زمینه می¬شود از رشد برخی ابتکارات در مناطق¬ویژه نام برد با هدف برقراری حکومت¬های کار¬آمد برای ملل نخستین و افزایش شفافیت و بازبینی درآمدها و مخارج این حکومت¬ها در قبال موکلان خود. طرح فوق به خصوص روندهای انتخاباتی ملل نخستین، چارچوب¬ مدیریت ضروریات و توسعۀ اجتماعات و نیز گفتمان مربوط به مسایل شهروندی را بهبود می¬بخشد.

– توسعۀ اقتصادی. این طرح مشترک، ایجاد یک ¬گروه کاری را در جهت فعال¬سازی اقتصاد ملل نخستین در دستور کار قرار می¬دهد که برای حذف موانع توسعۀ اقتصادی در مناطق¬ویژه و رفع موانع شکوفایی اقتصاد ملل نخستین تلاش می¬کند.

– مذاکره و اجرا (پیمان¬ها و مطالبات سرزمینی). در میان تعهدات موجود در این زمینه، باید به ایجاد مکانیسمی برای احیای روابط تعریف شده در تعهدات تاریخی، بهبود مذاکرات و به راه¬اندازی مطالبات کلی سرزمینی و اجرای راهکارهای مشترک برای پیشرفت آیین¬نامۀ مطالبات خاص اشاره کرد.

این مطلب متعلق به ویژه نامه «گذری بر تاریخ و فرهنگ افق‌های دور» است

http://anthropologyandculture.com/fa/علوم-اجتماعی/۱۹۰۳-انتشار-ویژه-نامه-«گذری-بر-تاریخ-و-فرهنگ-افق‌های-دور».html